مَتَى أَشْفِيَ غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ؟ أَ حِينَ أَعْجِزُ عَنِ الاِنْتِقَامِ فَيُقَالُ لِي: لَوْ صَبَرْتَ؟ أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقَالُ لِي: لَوْ عَفَوْتَ.
امام علیه السلام فرمود : من كى آتش خشمم را فرو نشانم آيا هنگامى كه از انتقام ناتوانم كه به من مىگويند : اگر صبر كنى (تا توانا شوى) بهتر است يا هنگامى كه قادر بر انتقامم كه به من گفته مىشود: اگر عفو كنى بهتر است.
شرح و تفسير
از انتقام بپرهيز
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اش به ترك انتقام و در پيش گرفتن روش صبر و عفو دعوت مى كند و مى فرمايد: «من كى آتش خشمم را فرو نشانم آيا هنگامى كه از انتقام ناتوانم كه به من مى گويند: اگر صبر كنى (تا توانا شوى) بهتر است يا هنگامى كه قادر بر انتقامم كه به من گفته مى شود: اگر عفو كنى بهتر است»; (مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ؟ أَحِينَ أَعْجِزُ عَنِ الاِنْتِقَامِ فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ؟ أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقَالُ لِي: لَوْ عَفَوْتَ). اين يك واقعيت است كه انسان خشمگين در برابر ظلم و ستمى كه بر او مى رود دو حالت دارد: گاه مى خواهد انتقام بگيرد; اما توان آن را ندارد و چه بسا به پرخاشگرى و گفتن سخنان درشت و تهديد شخص ظالم بر خيزد و گاه با او گلاويز شود; اما هنگامى كه ناتوانى خود را مى بيند عقب نشينى مى كند. در اين هنگام همه به او مى گويند: اگر مى خواهى انتقام بگيرى بگذار توانايى پيدا كنى و اين گونه كه مايه رسوايى و آبروريزى است به ميدان دشمنت مرو، بنابراين در چنين حالتى مردم، او را به صبر و شكيبايى دعوت مى كنند; اما اگر توان بر انتقام داشته باشد و طرف مقابل در برابر ضعيف و ناتوان گردد همين كه دست به انتقام بلند مى كند مردم به او مى گويند: شايسته است عفو كنى كه زكات قدرت عفو است. به اين ترتيب در هيچ حال، انتقام جويى عاقلانه و صحيح نيست. امام(عليه السلام) با اين تعبير لطيف مى خواهد مردم را به ترك انتقام فراخواند همان چيزى كه آتش هايى بر مى فروزد و گاه سرچشمه جنگ هاى خونين و گسترده و دامنه دار مى شود. خود امام(عليه السلام) نمونه كاملى از اين معنا بود: در داستان جنگ جمل هنگامى كه بر دشمنان پيروز شد فرمان عفو آنها را صادر كرد و عايشه را كه از گردانندگان اصلى اين جنگ بود با احترام به مدينه باز گرداند. داستان عفو امام(عليه السلام) از «عمرو بن عاص» هنگامى كه در ميدان صفين در چنگ او گرفتار شده بود و براى نجات خويشتن خود را برهنه و عريان ساخت معروف است. از آن معروف تر داستان توصيه هاى او درباره قاتل خويش «عبدالرحمان ملجم مرادى» كه به فرزندان خود سفارش كرد آب و غذا و وسيله استراحت اين زندانى را فراهم كنند و فرمود: اگر زنده بمانم خود مى دانم با او چگونه رفتار كنم و اگر شما هم عفو كنيد بهتر است و اگر (مصلحت عموم مردم ايجاب كرد كه) لازم بدانيد او قصاص شود تنها را با يك ضربه وى را قصاص كنيد همان گونه كه او يك ضربه بر من وارد كرد. اميرمؤمنان على(عليه السلام) اين درس را از استادش پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آموخته بود كه نمونه روشن آن عفو عمومى حضرت در داستان فتح مكه است، در حالى كه آنها قاتلان اصحاب و ياران پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بودند و در سيزده سال كه حضرت در مكه بود ظلم و جنايت فراوانى در حقش روا داشتند و در ساليانى كه در مدينه بود آتش جنگ هايى بر ضدش برافروختند; ولى حضرت با يك فرمان عمومى، همه را را عفو كرد و حتى «وحشى» قاتل معروف عمويش «حمزه» را كه جنايتى بسيار وحشتناك انجام داده بود بعد از پذيرش اسلام بخشيد و هنگامى كه به مدينه آمد و خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله)رسيد و اسلام را ظاهراً پذيرفت حضرت او را عفو كرد ولى فرمود: در اينجا نمان، زيرا ديدن تو خاطره شهادت عمويم حمزه را در نظرم زنده مى كند. «وحشى» از آنجا به شام رفت و در آنجا ماند. قرآن مجيد يكى از صفات بهشتيان و پرهيزگاران را كظم غيظ (فرو خوردن خشم) و سپس عفو و گذشت مى شمارد و مى فرمايد: «(وَسارِعُوا إِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّة عَرْضُهَا السَّماواتُ وَالاَْرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ * الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَالْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ); و شتاب كنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان; و بهشتى كه وسعت آن، آسمان ها و زمين است; و براى پرهيزگاران آماده شده است. (همان) كسانى كه در توانگرى و تنگدستى، انفاق مى كنند; و خشم خود را فرو مى برند; و از خطاى مردم درمى گذرند; و خدا نيكوكاران را دوست دارد». مسئله عفو و گذشت در اسلام به قدرى اهميت دارد كه علاوه بر آيات فراوانى از قرآن، در روايات معصومان نيز بازتاب گسترده اى دارد; از جمله در حديثى از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: «إذا كانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ نادى مُناد: مَنْ كانَ أجْرُهُ عَلَى اللهِ فَلْيَدْخُلِ الْجَنَّةَ; كسى كه پاداش او بر خداست وارد بهشت شود» «فَيُقالُ: مَنْ ذَا الَّذي أجْرُهُ عَلَى اللهِ; گفته مى شود چه كسى است كه پاداش او بر خداست» «فَيُقالُ الْعافُونَ عَنِ النّاسَ فَيَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِساب; گفته مى شود كسانى كه مردم را عفو كرده اند و آنها بدون حساب وارد بهشت مى شوند». در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على(عليه السلام)مى خوانيم: «الْعَفْوُ تاجُ الْمَكارِمِ; عفو و گذشت تاج فضائل اخلاقى است». البته عفو و گذشت در مورد كسانى است كه از عفو سوء استفاده نكنند و بر جنايات خود نيفزايند، همان گونه كه در حديثى از اميرمؤمنان(عليه السلام) آمده است: «الْعَفْوُ عَنِ الْمُقِرِّ لا عَنِ الْمُصِرِّ; عفو درباره كسى است كه اقرار به گناه خود كند (و پشيمان باشد) نه از كسى كه اصرار مى ورزد».