شرح-نهج-البلاغه

اَلطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ.

امام(عليه السلام) فرمود: طمع بردگى جاويدان است.

شرح و تفسير

بردگى جاويدان!

امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى به آثار زيان بار طمع اشاره كرده مى فرمايد: «طمع بردگى جاويدان است»; (اَلطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ). حقيقت طمع، علاقه شديد به امور مادى است كه در دست ديگران است و شخص طماع براى رسيدن به آن هر گونه خضوع و ذلت را مى پذيرد و به همين دليل همچون برده اى است در برابر كسى كه طمع از او دارد و طماع غالباً اين صفت رذيله را با خود حفظ مى كند از همين رو امام(عليه السلام) آن را نوعى بردگى ابدى شمرده است. افراد طمع كار انسان هاى ضعيف، زبون، دون همت و فاقد شخصيت اند و چون اعتماد به نفس ندارند سعى مى كنند از طريق وابستگى به ديگران به مقصود خود برسند. در مقابل اين صفت رذيله فضيلتى است كه از آن به عنوان «يأس عَمّا في أيدِى النّاسِ; قطع اميد از آنچه در دست ديگران است» تعبير شده و به بيان ديگر قناعت به آنچه خود دارد. در احاديث اسلامى به اين موضوع اشاره شده است. در مورد اصل طمع مرحوم كلينى بابى در جلد دوم كافى عنوان كرده و احاديث نابى در ذيل آن آورده است; از جمله از امام باقر(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ لَهُ طَمَعٌ يَقُودُهُ وَبِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدُ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ; چه بد انسانى است آن كس كه طمعى دارد كه وى را به هر سو مى كشاند و چه بد انسانى است كسى كه علاقه به چيزى دارد كه سبب ذلت او مى شود». در مورد قطع اميد از آنچه در دست مردم است امام على بن الحسين(عليهما السلام)مى فرمايد: «رَأَيْتُ الْخَيْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ في قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا في أيْدِى النَّاسِ; تمام خوبى ها را در قطع اميد از آنچه در دست مردم است ديدم». حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم در جواب اين سؤال كه چه چيز ايمان را در قلب راسخ و ثابت مى دارد مى فرمايد: «الْوَرَعُ» (تقوا و پرهيزگارى) و در پاسخ اين پرسش كه چه چيز ايمان را از قلب انسان خارج مى كند مى فرمايد: «الطَّمَعُ». شخص طماع در واقع نه اعتمادى به خدا دارد و نه ايمان درستى به رزاقيت او به همين دليل دست نياز به سوى اين و آن دراز مى كند. از اين فراتر حديثى است كه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)نقل شده و مى فرمايد: «الطَّمَعُ يُذْهِبُ الْحِكْمَةَ مِنْ قُلُوبِ الْعُلَماءِ; طمع علم و دانش را از دل هاى دانشمندان دور مى سازد». دليل آن اين است كه علم و دانش نياز به حريت فكر و آزادمنشى دارد در حالى كه شخص طماع چون اسير خواسته هاى خويش است نمى تواند درست بينديشد و چه بسا براى رسيدن به مقصود خود كارهاى خلاف ارباب قدرت و مقام را توجيه كند و به بيان ديگر، طمع نوعى مستى و تخدير فكر مى آورد و به طمّاع اجازه نمى دهد درست بينديشد. براى اين كه بدانيم «طمع» كار انسان را به چه جايى مى رساند كافى است تاريخ طمع كاران را مطالعه و بررسى كنيم. «اشعب» يكى از طمع كاران معروف عرب است كه در ميان آنها به صورت ضرب المثل در آمده است. در حالات او نوشته اند: «روزى شخصى را ديد كه مشغول بافتن زنبيلى است به او گفت خواهش مى كنم آن را بزرگ تر بباف گفت به تو چه مربوط است؟ گفت شايد روزى صاحب آن بخواهد براى من هديه اى بفرستد و بيشتر در اين زنبيل جاى بگيرد. نيز درباره او گفته اند: از اشعب طمع كارتر سگ او بود، زيرا روزى عكس ماه را در وسط چاهى ديد خيال كرد گرده نانى است براى به چنگ آوردن آن خود را در چاه پرت كرد و مرد. ابن ابى الحديد قبل از نقل اين دو داستان در شرح نهج البلاغه اين شعر پرمعنا را نقل كرده است: تَعَفَّفْ وَعِشْ حُرّاً ولا تَكُ طامِعاً *** فَما قَطَعَ الاْعْناقُ إلاَّ المَطامِعُ خويشتن دارى پيشه كن و آزادمنش زندگى نما و طمع كار مباش چرا كه چيزى جز طمع ها گردن انسان ها را قطع نكرده است. درباره آثار سوء اين صفت رذيله ذيل حكمت دوم، و همچنين در ذيل بخش بيست و سوم عهدنامه مالك اشتر شرح بيشترى آورده ايم و به خواست خدا در ذيل حكمت 219 (أكْثَرُ مَصارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطامِعِ» و 226 (اَلطّامِعُ فِي وِثاقِ الذُّلِّ) نيز بحث هايى خواهد آمد. اين سخن را با حديثى از پيغمبر اكرم پايان مى دهيم: يكى از ياران آن حضرت به نام «ابو ايوب خالد بن زيد» خدمتش رسيده عرض كرد: اى رسول خدا! اندرزى به من ده; اندرزى كوتاه تا بتوانم آن را حفظ كنم (و به آن عمل نمايم) پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «أُوصيكَ بِخَمْس بِالْيَأسِ عَمّا في أيْدِى النّاسِ فَإِنَّهُ الْغِنى وَإيّاكَ وَالطَّمَعَ فَإِنَّهُ الْفَقْرُ الْحاضِرُ وَصَلِّ صَلاةَ مُوَدِّع وَإيّاكَ وَما يُعْتَذَرُ مِنْهُ وَأحِبَّ لاِخيكَ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ; پنج چيز را به تو سفارش مى كنم: از آنچه در دست مردم است مأيوس باش و صرف نظر كن كه اين همان بى نيازى حقيقى است و از طمع بپرهيز كه فقر و تنگدستى حاضر است و نمازى را كه مى خوانى آنچنان بخوان كه گويى آخرين نماز توست و مى خواهى با دنيا وداع كنى و از كارهايى كه ناچار مى شوى از آن عذرخواهى كنى بپرهيز و آنچه براى خود دوست دارى براى برادر مسلمانت نيز دوست بدار».

author-avatar

درباره کیان آرامش

به داد اسلام برسید،و بدانید که خدا محتاج به عبادت و استعانت شما نیست. اگر دین او را یاری نکنید،او دینش را به امتی دیگر می سپارد. (طلبه شهید محمد فاضلی)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *