ِاعْتَصِمُوا بِالذِّمَمِ فِي أَوْتَادِهَا.
امام(عليه السلام) فرمود: به پيمان كسانى چنگ بزنيد كه به پيمانشان وفادارند.
شرح و تفسير
با چه كسانى پيمان ببنديم؟
امام(عليه السلام) در اين كلام حكمت آميز اشاره به شرايط بستن پيمان مى كند، مى فرمايد: «به پيمان كسانى چنگ بزنيد كه به پيمانشان وفادارند»; (اِعْتَصِمُوا بِالذِّمَمِ فِي أَوْتَادِهَا). «اوتاد» جمع «وَتَد» به معناى ميخ است; ميخ هايى كه معمولا به وسيله آن طناب خيمه ها را محكم مى كردند تا خيمه در مقابل باد و طوفان مقاومت كند. براى اين كلام حكمت آميز تفسيرهاى فراوانى ذكر شده است; نخست همان چيزى كه در ترجمه بالا آمد كه هرگاه مى خواهيد پيمان ببنديد به سراغ افراد بى اعتبار و پيمان شكن و غير قابل اطمينان نرويد، بلكه با كسانى عهد ببنديد كه داراى دين و شخصيت و تعهدند. اين تفسير با آنچه در شأن ورود اين گفتار حكيمانه در كلام ابن ابى الحديد كه در بحث سند اين كلام حكمت آميز گفتيم كاملاً سازگار است، زيرا امام(عليه السلام) بعد از جنگ جمل هنگامى كه «مروان بن حكم» خدمتش رسيد و عرض كرد: مى خواهم با تو بيعت كنم. امام(عليه السلام) فرمود: بيعت تو چه فايده اى دارد؟ ديروز (در آغاز خلافت ظاهرى) با من بيعت كردى و شكستى. باز آمده اى با من بيعت كنى. سپس دستور داد او را از مجلسش خارج كردند، بنابراين تفسير، «اوتاد» به معناى انسان هاى قابل اعتماد است. تفسير ديگر اين است كه منظور از «اوتاد» شرايط استحكام پيمان است; يعنى به هنگامى كه مى خواهيد با كسى پيمان ببنديد شرايط دقيق و محكمى براى آن ذكر كنيد تا راه فرارى براى طرف باقى نماند. تفسير سوم اين كه وفاى به پيمان لازم است; اما نه در برابر پيمان شكنان; هرگاه آنها پيمان شكستند شما هم مى توانيد دست از پيمان برداريد، همان گونه كه در آيه 7 سوره «توبه» مى خوانيم: «(فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ); تا زمانى كه به پيمان شما پايبند باشند، شما نيز به پيمان آنها پايبند باشيد». نيز در آيه 12 همان سوره آمده است: «(وَإِنْ نَّكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِّنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِى دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ); و اگر پيمان هاى خود را پس از عهد خويش بشكنند، و آيين شما را مورد طعن (و تمسخر) قرار دهند، با پيشوايان كفر پيكار كنيد; چرا كه پيمان آنها اعتبارى ندارد». مناسب تر از همه اين تفاسير همان تفسير اول به نظر مى رسد، هرچند جمع تفاسير مختلف در يك عبارت طبق عقيده ما كه بارها به آن اشاره كرده ايم امكان پذير است. نكته: شرايط پيمان بستن با مخالفان و لزوم وفاى به عهد به تناسب كلام حكيمانه بالا اشاره به دو قسمت از تعليمات اسلام را در اين باره لازم مى دانيم: نخست اين كه در تعليمات دينى ما دستور داده شده هنگامى كه با مخالفان خود عهد و پيمان مى بنديد مراقب باشيد محكم كارى كنيد; با الفاظ صريح و شرايط لازم و رعايت نكاتى كه هرگونه بهانه پيمان شكنى را از مخالف مى گيرد عهدنامه را تنظيم كنيد. اميرمؤمنان على(عليه السلام) در عهدنامه معروف مالك اشتر مى فرمايد: «هرگز پيمانى را كه در آن تعبيراتى است كه جاى اشكال (و سوء استفاده دشمن) وجود دارد منعقد مكن»; (وَلاَ تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِيهِ الْعِلَلَ). نيز دستور داده شده عهد و پيمان را با كسى برقرار كنيد كه اميد به وفاى او داشته باشيد. در حديثى از امام اميرمؤمنان(عليه السلام) كه در غررالحكم آمده مى خوانيم: «لا تَثِقَنَّ بِعَهْدِ مَنْ لا دينَ لَهُ; به عهد و پيمان كسى كه دين ندارد اطمنيان نكن (و از آن چشم بپوش)». در مورد لزوم وفاى به عهد نيز قرآن مجيد و روايات اسلامى بر آن تأكيد شديد دارند; قرآن مجيد در سوره اسراء آيه 34 مى فرمايد: «(وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولا); و به عهد (خود) وفا كنيد، كه از عهد سؤال مى شود». همچنين در جاى ديگرى از عهدنامه مالك اشتر مى خوانيم كه على(عليه السلام) بعد از دستور مؤكد به مالك درباره وفاى به پيمان و عهد مى فرمايد: «فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَيْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتِمَاعاً، مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَتَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ; هيچ يك از فرائض الهى همچون بزرگداشت وفاى به عهد و پيمان نيست كه مردم جهان با همه اختلافات و تشتت آرايى كه دارند نسبت به آن اتفاق نظر داشته باشند». سپس مى افزايد: «وَقَدْ لَزِمَ ذَلِكَ الْمُشْرِكُونَ فِيمَا بَيْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِينَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ; حتى مشركان زمان جاهليت ـ علاوه بر مسلمانان ـ آن را مراعات مى كردند، چرا كه عواقب دردناك پيمان شكنى را آزموده بودند». وفاى به عهد به قدرى اهميت دارد كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در حديثى مى فرمايد: «لاَ دِينَ لِمَنْ لاَ عَهْدَ لَه; كسى كه به عهد و پيمان خود وفادار نيست دين ندارد». نيز اميرمؤمنان(عليه السلام) مى فرمايد: «مَا أَيْقَنَ بِاللَّهِ مَنْ لَمْ يَرْعَ عُهُودَهُ وَذِمَمَهُ; كسى كه به عهد و پيمان خود وفا نكند به خدا ايمان نياورده است». در حديث ديگرى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم: «ثَلاَثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لاَِحَد فِيهِنَّ رُخْصَةً: أَدَاءُ الاَْمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَالْفَاجِرِ وَالْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَالْفَاجِرِ وَبِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ; سه چيز است كه خداوند اجازه تخلف به احدى درباره آنها نداده: اداى امانت خواه صاحب امانت انسان نيكوكارى باشد يا بدكار و وفاى به عهد در برابر نيكوكاران و بدكاران و نيكى به پدر و مادر چه نيكوكار باشند يا بدكار». از اين تعبير و تعبيرات ديگر استفاده مى شود كه نمى توان به بهانه بدكار بودن يا كفر طرف معاهده; بعد از آنكه معاهده محكم شده است عهد و پيمان را شكست.