الدُّنْيَا دَارُ مَمَرّ لاَ دَارُ مَقَرّ، وَالنَّاسُ فِيهَا رَجُلاَنِ: رَجُلٌ بَاعَ فِيهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا، وَرَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا.
امام(عليه السلام) فرمود: دنيا سراى عبور است نه سراى اقامت و مردم در دنيا دو گونه اند: بعضى خود را فروختند و خويش را هلاك كردند و بعضى خود را خريدند و آزاد كردند.
شرح و تفسير
در ميان آزادى و اسارت
امام(عليه السلام) در اين كلام حكيمانه به حقيقت دنيا اشاره كرده و كسانى را كه در دنيا هستند به اعتبار استفاده درست و نادرست به دو گروه تقسيم مى كند: نخست مى فرمايد: «دنيا سراى عبور است نه سراى اقامت»; (الدُّنْيَا دَارُ مَمَرّ لاَ دَارُ مَقَرّ). اين تشبيه شبيه چيزى است كه امام سجاد(عليه السلام) از حضرت مسيح نقل كرده است كه مى گويد: «الدُّنْيا قَنْطَرَةٌ فَاعْبُرُوها وَلا تَعْمُرُوها; دنيا به منزله پلى است، از آن عبور كنيد و به فكر آباد كردن آن (و خانه ساختن بر آن) نباشيد». شبيه اين تعبير در خطبه 203 با بيان ديگرى آمده است، مى فرمايد: «أيُّهَا النّاسُ، إنَّمَا الدُّنْيا دارُ مَجاز، وَالاْخِرَةُ دارُ قَرار، فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ». تعبيرى كه در آيه شريفه 39 سوره «غافر» آمده (وَإِنَّ الاْخِرَةَ هِىَ دَارُ الْقَرَارِ) نيز از نظر مفهوم كلام اين پيام را به ما مى دهد كه دنيا دار قرار نيست بلكه فقط گذرگاهى است. البته آنها كه دنيا را هدف مى بينند براى آنان قرارگاه است و آنان كه به عنوان وسيله اى به آن مى نگرند گذرگاه است. سپس امام(عليه السلام) اشاره به اين دو گروه كرده مى فرمايد: «مردم در آن (دنيا) دو گونه اند: بعضى خود را فروختند و خويش را هلاك كردند و بعضى خود را خريدند و آزاد كردند»; (وَالنَّاسُ فِيهَا رَجُلاَنِ: رَجُلٌ بَاعَ فِيهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا، وَرَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا). جمله اوّل اشاره به كسانى است كه دنيا را «دار مقرّ» مى دانند و جمله دوم ناظر به كسانى است كه آن را «دار ممرّ» مى شمارند (به اصطلاح اين دو جمله نسبت به دو جمله پيشين از قبيل لف و نشر غير مرتب است). تعبير به «بَاعَ فِيهَا نَفْسَهُ» اشاره به اين است كه تمام سرمايه وجود انسان عمر و حيات و زندگى اوست. هنگامى كه آن را به متاع اندك دنيا و لذات و هوس هاى آلوده آن معاوضه كند، گويى خود را فروخته و به صورت برده اى در آمده است و در نتيجه موجب هلاكت خويشتن شده است، زيرا در سراى ديگر جايگاه امن و امانى ندارد. جمله دوم «ابْتَاعَ نَفْسَهُ; خود را خريدارى كرده» اشاره به اين است كه گويى قبلاً اسير نفس و برده شيطان بوده سپس با اطاعت پروردگار خود را خريدارى كرده و آزاد نموده است. در ضمن از اين تعبير پرمعناى امام(عليه السلام) استفاده مى شود كه آزادى حقيقى در پيروى از فرمان خداست و آنچه را بعضى آزادى مى پندارند نوعى اسارت در چنگال هوا و هوس و خواسته هاى شيطانى است. آرى بايد نسبت به نفس خويش امير بود نه اسير. و به گفته شاعر: اسير نفس نشد يك زمان علىّ ولىّ *** اسير نشد كه بر مؤمنين امير آيد اسير نفس كجا و امير خلق كجا *** كه سربلند نشد آن كه سر به زير آمد در حديث ديگرى از همان حضرت در غررالحكم نقل شده است كه فرمود: «اُنْظُرْ إلَى الدُّنْيا نَظَرَ الزّاهِدِ الْمُفارِقِ وَلا تَنْظُرْ إِلَيْها نَظَرَ الْعاشِقِ الْوامِقِ; به دنيا همچون زاهدى كه مى خواهد از آن جدا شود نگاه كن نه همچون عاشق دلداده».