شرح-نهج-البلاغه

وَقَدْ رَجَعَ مِنْ صِفِّينَ فَأَشْرَفَ عَلَى الْقُبُورِ بِظَاهِرِ الْكُوفَةِ : يَا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ، وَالْمَحَالِّ الْمُقْفِرَةِ، وَالْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ، يَا أَهْلَ التُّرْبَةِ، يَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ، يَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ، يَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ، أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ، وَنَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ لاَحِقٌ. أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ، وَأَمَّا الاَْزْوَاجُ فَقَدْ نُكِحَتْ، وَأَمَّا الاَْمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ، هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا، فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَكُمْ؟ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ : أَمَا لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِي الْكَلاَمِ لاََخْبَرُوكُمْ أَنَّ (خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى).

امام علیه السلام از ميدان (پرغوغا و مملو از تأسف) صفين باز گشته بود، به كنار قبرستانى كه پشت دروازه كوفه بود رسيد (رو به سوى آنها كرده) فرمود : اى ساكنان خانه‌هاى وحشتناك و سرزمين‌هاى خالى و قبرهاى تاريك! اى خاك‌نشينان! اى غريبان! اى تنهايان! و اى وحشت‌زدگان! شما در اين راه پيشگام ما بوديد و ما نيز به دنبال شما خواهيم آمد؛ اما خانه‌هايتان را ديگران ساكن شدند، همسرانتان (اگر جوان بودند) به نكاح ديگران درآمدند و اموالتان (در ميان ورثه)تقسيم شد. اينها خبرهايى است كه نزد ماست، نزد شما چه خبر؟ سپس امام علیه السلام رو به‌سوى اصحاب و ياران كرد و فرمود : آگاه باشيد اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده مى‌شد به شما خبر مى‌دادند كه بهترين زاد و توشه (براى سفر آخرت) تقوا و پرهيزگارى است».

شرح و تفسير

گفتگوى امام(عليه السلام) با ارواح مردگان

اين سخن را امام(عليه السلام) زمانى بيان فرمود كه از ميدان (پرغوغا و مملو از تأسف) صفين باز گشته و به كنار قبرستانى كه پشت دروازه كوفه بود رسيده بود: (وَقَدْ رَجَعَ مِنْ صِفِّينَ فَأَشْرَفَ عَلَى الْقُبُورِ بِظَاهِرِ الْكُوفَةِ). امام(عليه السلام) اموات آن گورستان را با پنج خطاب تكان دهنده بيدارگر مخاطب ساخت فرمود: «اى ساكنان خانه هاى وحشتناك و سرزمين هاى خالى و قبرهاى تاريك! اى خاك نشينان! اى غريبان! اى تنهايان! و اى وحشت زدگان!»; (يَا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ، وَالْمَحَالِّ الْمُقْفِرَةِ، وَالْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ، يَا أَهْلَ التُّرْبَةِ، يَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ، يَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ، يَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ). امام(عليه السلام) در واقع با اين تعبيرات نشان داد كه هر انسانى سرانجام در اين دنيا به چه سرنوشتى دچار مى شود; امروز در ميان دوستان و عزيزان در خانه هاى زيبا و مرفه زندگى مى كند، جمع آنها جمع و اسباب نشاطشان فراهم است، مى گويند و مى خندند و از باده غرور سرمستند; ولى فردا جايگاهشان گورستان وحشتناك و قبرهاى تاريك در وحدت و تنهايى خواهد بود. شادى ها و خوشى ها پايان مى گيرد و لذات، خاتمه مى يابد، جمعشان به پراكندگى مى كشد و دوستى ها به فراموشى سپرده مى شود. هنگامى كه امام(عليه السلام) با اين خطاب هاى پنج گانه تكان دهنده دل هاى همراهان خود را كه ناظر اين صحنه بودند براى پذيرش حق آماده تر ساخت، خطاب به ارواح گذشتگانِ آن قبرستان فرمود: «شما در اين راه پيشگام ما بوديد و ما نيز به دنبال شما خواهيم آمد»; (أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ، وَنَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ لاَحِقٌ). «فَرَط» به كسى مى گويند كه پيشاپيش قافله مى رود و طناب ها و دلوها را براى كشيدن آب از نهر آماده مى سازد. سپس به هر كسى كه در چيزى پيشگام مى شود اطلاق شده است. اشاره به اين كه قانون مرگ استثناپذير نيست; انسان ها مانند اهل قافله اى بزرگند كه گروهى پيشاپيش قافله، گروهى در وسط و گروهى به دنبال قافله حركت مى كنند. اين قافله به سوى ديار فنا يا به تعبير ديگر عالم بقا مى شتابد و همه سرانجام به آن مى رسند، هيچ گونه استثنايى ندارد. تفاوت در زمان بندى هاست و اگر انسان به اين حقيقت توجه كند به يقين نسبت به اعمال خود مراقبت بيشترى خواهد كرد. آن گاه امام(عليه السلام) اخبار عالم دنيا را در سه جمله خلاصه كرده از آنها اخبار عالم آخرت را پرسش مى كند و مى فرمايد: «اما خانه هايتان را ديگران ساكن شدند، همسرانتان (اگر جوان بودند) به نكاح ديگران درآمدند و اموالتان (در ميان ورثه) تقسيم شد. اينها خبرهايى است كه نزد ماست، نزد شما چه خبر؟»; (أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ، وَأَمَّا الاَْزْوَاجُ فَقَدْ نُكِحَتْ، وَأَمَّا الاَْمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ، هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا، فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَكُمْ؟). «سپس امام(عليه السلام) رو به سوى اصحاب و ياران كرد و فرمود: آگاه باشيد اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده مى شد به شما خبر مى دادند كه بهترين زاد و توشه (براى سفر آخرت) تقوا و پرهيزگارى است»; (ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ: أَمَا لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِي الْكَلاَمِ لاََخْبَرُوكُمْ (أَنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى)). در واقع امام(عليه السلام) انگشت روى مهم ترين مسائل زندگى انسان ها گذاشته كه براى بدست آوردن آن تلاش مى كنند; خانه هاى مرفه، همسران خوب و اموال فراوان. همان چيزى كه در آيه 14 سوره آل عمران آمده است كه مى فرمايد: «(زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالاَْنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَـآبِ); محبّت امور مادى، از (قبيل) زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسب هاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است; (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند; ولى) اينها وسايل گذران زندگى دنياست (و هدف نهايى نمى باشد)، سرانجامِ نيك (و زندگى والا و جاويدان) نزد خداست». گاه مى شود فردى در همه عمرش تلاش مى كند و سرانجام رنج وى در خانه اى مجلل خلاصه مى شود و چقدر براى او دردناك است كه آن را رها كند و كسانى كه هيچ زحمتى براى آن نكشيدند در آن ساكن شوند و گاه محصول همه عمرش در مقدارى از مال و ثروت خلاصه مى شود و بعضى نيز سال ها تلاش مى كنند همسر زيبايى پيدا كنند; ولى چيزى نمى گذرد بايد همه را رها كرده و راهى ديار اموات شوند و طومار زندگى آنها در هم پيچيده خواهد شد. جالب اين كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: اگر آنها اجازه سخن گفتن را پيدا كنند فقط يك خبر به شما مى دهند; خبرى كه همه چيز در آن جمع است و آن خبر مربوط به زاد و توشه تقواست كه در برزخ و مواقف قيامت، انسان را يارى مى دهد. اين سخن برگرفته از آيه شريفه 197 سوره بقره است كه مى خوانيم: «(وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُوْلِى الاَْلْبَابِ); و زاد و توشه تهيه كنيد و بهترين زاد و توشه، پرهيزگارى است و از (مخالفتِ) من بپرهيزيد اى خردمندان». نكته ها: 1. آيا ارتباط با ارواح ممكن است؟ از ظاهر كلام امام(عليه السلام) چنين بر مى آيد كه او با ارواح مردگان سخن مى گويد و آنها سخنان امام(عليه السلام) را درك مى كنند و حتى از آن استفاده مى شود كه اگر اذن پروردگار باشد آنها نيز مى توانند با انسان ها ارتباط برقرار كنند و به اين ترتيب دليلى است بر امكان ارتباط با ارواح، هرچند بسيارى از مدعيان در اين زمينه دروغ مى گويند و با خيالات خود ارتباط پيدا مى كنند ولى اصل ارتباط امكان پذير است. در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه آيا اين تعبيرات با آنچه در قرآن مجيد در سوره «فاطر» آيه 22 آمده هماهنگ است كه مى فرمايد: «(وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِع مَّنْ فِى الْقُبُورِ); و تو نمى توانى سخن خود را به گوش آنان كه در گور (خفته)اند برسانى». در پاسخ بايد به نكته اى توجه داشت كه مشركان قطعاً سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله)را مى شنيدند و گوششان از اين نظر كر نبود; ولى اين سخنان حكمت آميز در دل و جانشان نفوذ نمى كرد، بنابراين معناى آيه شريفه چنين مى شود: همان گونه كه نمى توانى مردگان را هدايت كنى اين قوم مشرك لجوج و متعصب را نيز نمى توان هدايت كرد، چرا كه گوش شنوا ندارند; گوشى كه مطالب را بشنود و به درون جان انسان منتقل كند. شاهد سخن اين كه مطابق آنچه در منابع اسلامى و از جمله منابع اهل سنت همچون صحيح بخارى و تفسير روح المعانى ذيل آيه مورد بحث آمده است پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بعد از پايان جنگ بدر دستور داد اجساد كفار را در چاه خشكى بيفكنند. سپس آنها را صدا زد و فرمود: «هَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ اللهُ وَرَسُولُهُ حَقّاً؟ فَإنِّي وَجَدْتُ ما وَعَدَنِىَ اللهُ حَقّاً; آيا آنچه را كه خدا و رسولش وعده داده بود حق يافتيد؟ من آنچه را خداوند به من وعده داده بود حق يافتم». در اينجا عمر اعتراض كرد و گفت: اى رسول خدا! چگونه با اجسادى سخن مى گويى كه روح ندارند؟ فرمود: شما سخنان مرا بهتر از آنها نمى شنويد. جز اين كه آنها توانايى پاسخ گويى ندارند (ما أنْتَ بِأسْمَع لِما أَقُولُ مِنْهُمْ غَيْرَ أنَّهُمْ لا يَسْتَطيعُونَ أنْ يَرُدُّوا شَيْئاً). در مسند احمد نيز همين معنا به صورت روشن ترى آمده است. اضافه بر اين ممكن است در موارد عادى آنها (اهل قبور) صداى كسى را نشنوند; اما در مواقع فوق العاده، هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) يا امام معصوم(عليه السلام) يا يكى از اولياء الله با آنها سخن خاصى بگويد آن را خواهند شنيد. از اينجا پاسخ بعضى از وهابيان ناآگاه و كم سواد نيز داده مى شود كه مى گويند: چرا شما به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بعد از رحلتش متوسل مى شويد. او سخن كسى را نمى شنود؟! راستى جهل و نادانى چه عقايد زشتى براى انسان به بار مى آورد; هنگامى كه خداوند درباره شهدا ـ هرچند از افراد عادى لشگر اسلام باشند ـ مى فرمايد: (أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ) و آنها را زندگان جاويد مى نامد، چگونه مقام پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را از مقام آنها كمتر مى شمرند. به علاوه خودشان همه روز در نمازها بر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) سلام و خطاب مى دهند آيا سلام، آن هم از دور به كسانى كه در قبورند و چيزى نمى فهمند معنا دارد؟ همچنين در حديثى از خود آن حضرت مى خوانيم كه فرمود: «صَلُّوا عَلَىَّ فَإنَّ صَلاتَكُمْ تَبْلُغُني حَيْثُ كُنْتُمْ; بر من درود بفرستيد كه درود شما هر جا كه باشيد به من مى رسد». جالب اين كه در مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله) تابلوى بزرگى زده اند و بر روى آن نوشته اند: «(لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِّ); صداى خود را از صداى پيامبر بالاتر نبريد» و به همين دليل، مردم را به سكوت در مقابل قبر شريف پيامبر(صلى الله عليه وآله)دعوت مى كنند. اگر نعوذ بالله پيامبر(صلى الله عليه وآله)بعد از وفات چيزى نمى فهمد اين كارها چه معنا دارد. 2. زاد و توشه آخرت مى دانيم دنيا به امور مختلفى تشبيه شده از جمله اين كه دنيا گذرگاهى براى عبور به سوى سراى جاويدان است، مقصد نهايى بهشت است و از مسير دنيا و برزخ و صحنه محشر مى گذرد، راهيان اين مسير نياز به زاد و توشه و مركب دارند; مركبشان ايمان و زاد و توشه آنها تقواست. اين كه امام(عليه السلام) در كلام حكيمانه بالا مى فرمايد: اگر به ارواح گذشتگان اجازه سخن گفتن داده شود به شما مى گويند: تا مى توانيد زاد و توشه برگيريد، همه اخبار آخرت را در جمله اى خلاصه كرده كه در اين مسير چيزى جز زاد و توشه تقوا مفيد واقع نمى شود و اين سخن همان گونه كه گفتيم برگرفته از قرآن مجيد است. تقوا به معناى احساس مسئوليت در برابر فرمان خداست كه نتيجه آن انجام واجبات و ترك محرمات است. يكى از ياران امام صادق(عليه السلام) مى گويد: خدمت امام(عليه السلام) بودم سخن از اعمال به ميان آمد من گفتم: عمل من بسيار ضعيف و كم است. امام(عليه السلام)فرمود: «مَهْ اِسْتَغْفِرِ اللهَ; از اين سخن خوددارى كن و استغفار نما» سپس به من فرمود: «إنَّ قَليلَ الْعَمَلِ مَعَ التَّقْوى خَيْرٌ مِنْ كَثيرِ الْعَمَلِ بِلا تَقْوى; اعمال كمِ آميخته با تقوا بهتر است از اعمال زياد بدون تقوا» عرض كردم: چگونه ممكن است انسان اعمال خوب زيادى داشته باشد بدون تقوا؟ فرمود: اين مانند آن است كه انسان اطعام طعام مى كند و به همسايگان محبت مى نمايد و درِ خانه اش به روى نيازمندان گشوده است; ولى «هنگامى كه درى از حرام به سوى او گشوده شود وارد آن مى شود» (فَإذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبابُ مِنَ الْحَرامِ دَخَلَ فيهِ) سپس فرمود: اين عملى است بدون تقوا و افزود: شخص ديگرى ممكن است اين گونه كارهاى خير را انجام ندهد اما هنگامى كه درِ حرام به روى او گشوده شود وارد نگردد (گرچه اعمال كمى دارد; اما آميخته با تقواست).

author-avatar

درباره لبیک یا نصر الله

سید حسن نصر الله: آمریکایی ها نمی فهمند که معنی لبیک یا حسین چیست...لبیک یا حسین را بسیار از ما شنیده اند...لبیک یا حسین یعنی تو در معرکه جنگ هستی، هر چند که تنهایی و مردم تو را رها کرده باشند و تو را متهم و خوار شمرند.لبیک یا حسین یعنی تو و اموالت و زن و فرزندانت در این معرکه باشند.لبیک یا حسین یعنی مادری فرزندش را به میدان دفاع می فرستد ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *