كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَج بِالاِْحْسَانِ إِلَيْهِ، وَمَغْرُور بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ، وَمَفْتُون بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ! وَمَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الاِْمْلاَءِ لَهُ.
امام علیه السلام فرمود : چه بسيارند كسانى كه به سبب نعمتى كه به آنها داده شده در غفلت فرو مىروند و به سبب پردهپوشى خدا بر آنها مغرور مىگردند و بر اثر تعريف وتمجيد از آنان فريب مىخورند و خداوند هيچ كس را به چيزى مانند مهلت دادن (و ادامه نعمتها و ترك عقوبت) آزمايش نكرده است.
شرح و تفسير
هشدار به چهار چيز
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه و هشدار دهنده به چهار نكته مهم اشاره مى كند كه بر محور چهار واژه معنادار: «مستدرج»، «مغرور»، «مفتون» و «املاء» دور مى زند. مى فرمايد: «چه بسيارند كسانى كه به وسيله نعمتى كه به آنها داده شده غافل مى شوند و به سبب پرده پوشى خدا بر آنها مغرور مى گردند و بر اثر تعريف و تمجيد از آنان فريب مى خورند و خداوند هيچ كس را به چيزى مانند مهلت دادن (و ادامه نعمت ها و ترك عقوبت) آزمايش نكرده است»; (كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَج بِالاِْحْسَانِ إِلَيْهِ، وَمَغْرُور بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ، وَمَفْتُون بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ! وَمَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الاِْمْلاَءِ لَهُ). «مستدرج» از ريشه «استدراج» به معناى چيزى را تدريجاً به سمت و سويى بردن آمده است. در قرآن مجيد اين تعبير در دو آيه (182 سوره «اعراف»، و 44 سوره «قلم») ذكر شده و مفهوم آن در هر دو مورد يكى است و آن اين كه كسى را مرحله به مرحله بدون اين كه خود متوجه شود در دام مجازات گرفتار كنند درست مثل اين كه كسى از بيراهه به سوى پرتگاه مى رود اما نه تنها او را از اين كار نهى نكنيم بلكه به دليل آنكه مستحق مجازات و كيفر است او را نيز تشويق كنيم. ناگهان به لب پرتگاه مى رسد و خود را در دام مجازات مى بيند، وحشت مى كند و راه بازگشت در برابر خود نمى بيند و از همان جا مى لغزد و در پرتگاه سقوط مى كند. خدا به افرادى كه طغيان را به اوج خود مى رسانند نيكى مى كند، نعمت مى بخشد، مقام مى دهد و ناگهان در ميان ناز و نعمت گرفتار مجازاتشان مى سازد، مجازاتى كه در آن حالت بسيار دردناك است. در آيه 44 سوره «انعام» مى خوانيم: «(فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَىْء حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُّبْلِسُونَ); هنگامى كه آنچه را به آن ها تذكر داده شده فراموش كردند ما درهاى همه گونه نعمت را بر آنها گشوديم تا زمانى كه (كاملاً) به آنچه به آنها داده شده بود خوشحال شدند. ناگهان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم و يكباره نوميد شدند». دومين جمله اشاره به كسانى است كه مورد آزمون الهى از طريق پرده پوشى خداوند نسبت به گناهان آنها قرار مى گيرند. خدا، ستار العيوب است و تا آن جا كه ممكن باشد بر گناهان بندگانش پرده مى افكند تا بيدار شوند و توبه كنند و به راه حق باز گردند ولى گروهى به عكس، مغرور مى شوند و از اين ستر الهى فريب مى خورند و بر شدت و كثرت گناه مى افزايند. با توجه به اين كه «چون كه از حد بگذرد رسوا كند» سرانجام پرده ها بالا مى رود و آنها رسواى خاص و عام مى شوند. جمله سوم اشاره به يكى ديگر از راه هاى نفوذ شيطان و هواى نفس در انسان است; گاه مردم از روى حسن ظن و گاه از طريق تملق و چاپلوسى به مدح و ثناى افرادى مى پردازند; ولى گاه آنها كه از حال خود باخبرند و وضع خود را با آنچه به صورت مدح و تمجيد گفته مى شود كاملاً متفاوت مى بينند بيدار شده و سعى مى كنند خود را با حسن ظن مردم موافق كنند، گاهى با اين سخنان، فريب مى خورند و خود را مقرب درگاه الهى و در اوج فضيلت و اخلاق مى پندارند، در حالى كه در دام شيطان و هواى نفس گرفتارند. چهارمين جمله اشاره به حال كسانى است كه خداوندِ حليم و غفور آنها را از طريق بخشيدن نعمت و گسترش روزى و مانند آن مى آزمايد شايد به پاس نعمت هاى الهى بيدار شوند و باز گردند; اين گسترش نعمت ها سبب غفلت و بى خبريشان شده و همچنان راه خطا را با شتاب ادامه مى دهند، ناگهان خدا آنها را گرفته و مجازات مى كند; مجازاتى كه بسيار دردناك است، زيرا در ميان نعمت هاى الهى غوطهور و سرگرم لذاتند كه در يك لحظه همه چيز دگرگون مى شود و همچون «قارون» كه با داشتن آن همه امكانات در اوج غرور و غفلت قرار داشت، گرفتار عذاب ناگهانى الهى شده و در يك لحظه همه چيز خود را از دست مى دهند. قرآن مجيد در شرح حال قوم «سبا» و سرگذشت آنها به همين معنا اشاره كرده است; خدا آنها را مشمول انواع نعمت ها قرار داد، سرزمينى پر از نعمت و خدايى آمرزنده داشتند (بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ) اما هواى نفس و شيطان كار خود را كرد و آنها را به ناسپاسى و طغيان واداشت. ناگهان سد عظيمِ «مأرب» بر اثر نفوذ آب و جانوران در آن شكست و سيلاب عظيمى به راه افتاد و باغ ها و زراعت ها و كاخ ها را در هم كوبيد و در هم برد و تنها زمينى باير و ويران به جاى ماند به گونه اى كه باقى مانده جمعيت مجبور شدند از آن سرزمين كوچ كنند. قرآن مجيد درباره اين گروه مى فرمايد: «(وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لاَِّنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ); كافران هرگز گمان نكنند مهلتى كه به آنان مى دهيم به نفع آنها است تنها به اين سبب به آنها مهلت مى دهيم كه (اگر بيدار نمى شوند) بر گناهان خود بيفزايند و (سرانجام) براى آنها عذابى خوار كننده است». در اين آيه شريفه نيز از واژه «املاء» (همچون كلام حكيمانه بالا) استفاده شده كه به معناى «كمك دادن» و گاه به معناى «مهلت دادن» است كه آن نيز نوعى كمك به شمار مى آيد; ولى معمولا در قرآن مجيد به مهلت دادنى اطلاق شده كه مقدمه عذاب دردناك است.