نهج البلاغه

شرح و تفسیر حکمت 33 نهج البلاغه

شرح-نهج-البلاغه

كُنْ سَمَحاً وَلاَ تَكُنْ مُبَذِّراً، وَكُنْ مُقَدِّراً وَلاَ تَكُنْ مُقَتِّراً.

امام(عليه السلام) فرمود: سخاوتمند باش و در اين راه اسراف مكن و در زندگى حساب گر باش و سخت گير مباش.

شرح و تفسير

افراط و تفريط ممنوع!

امام(عليه السلام) در اين سخن كوتاه و پرمعنا دعوت به اعتدال در بذل و بخشش هاى مالى مى كند و مى فرمايد: «سخاوتمند باش و در اين راه اسراف مكن و در زندگى حساب گر باش و سخت گير مباش»; (كُنْ سَمْحاً وَلاَ تَكُنْ مُبَذِّراً، وَكُنْ مُقَدِّراً وَلاَ تَكُنْ مُقَتِّراً). مى دانيم بسيارى از علماى اخلاق اسلامى، تمام فضايل اخلاقى را حد وسط در ميان افراط و تفريط مى دانند. اين مسئله هرچند عموميت ندارد; ولى در مورد بسيارى از صفات از جمله فضيلت سخاوت صادق است كه در ميان دو صفت رذيله قرار گرفته: اسراف و تبذير، و بخل و تقتير. مُبذّر از ماده «تبذير» از ريشه «بذر» (بر وزن نذر) در اصل به معناى پاشيدن دانه است; ولى چون اين واژه در مورد اموال به كار رود به كار كسانى اطلاق مى شود كه اموال خود را به صورت نادرست مصرف كرده و آن را حيف و ميل مى كنند. معادل آن در فارسى امروز ريخت و پاش است و تفاوت آن با اسراف اين است كه اسراف مصرف بى رويه و تبذير اتلاف بى رويه است. البته اين در صورتى است كه اين دو واژه در مقابل هم قرار گيرند; ولى هرگاه جداگانه استعمال شوند ممكن است مفهوم عامى داشته باشند. «مُقتِّر» از ماده «تقتير» در اصل به معناى تنگ گرفتن است و هنگامى كه در مورد اموال به كار رود به معناى بخيل و خسيس بودن است. «مقدّر» از ماده تقدير به معناى مديريت صحيح اموال است كه حد وسط در ميان تبذير و تقتير است. قرآن مجيد درباره مبذّرين مى فرمايد: «(وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَالْمِسْكينَ وَابْنَ السَّبيلِ وَلا تُبَذِّرْ تَبْذيراً * إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطين);

حق خويشاوندان و مستمندان و واماندگان در راه را ادا كن و تبذير مكن، چرا كه تبذير كنندگان برادران شيطانند». در جاى ديگر درباره صفات والاى بندگان برگزيده و عباد الرحمان مى فرمايد: «(وَالَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً); آنها كسانى هستند كه هنگامى كه انفاق مى كنند نه اسراف مى كنند و نه بخل و سخت گيرى دارند و در ميان اين دو، حد اعتدال را رعايت مى كنند». در روايتى از امام صادق(عليه السلام) با ذكر مثال روشن و جالبى اين حد اعتدال بيان شده است. راوى مى گويد: «فَأَخَذَ قَبْضَةً مِنْ حَصىً وَقَبَضَهَا بِيَدِهِ فَقَالَ هَذَا الاِْقْتَارُ الَّذِي ذَكَرَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ ثُمَّ قَبَضَ قَبْضَةً أُخْرَى فَأَرْخَى كَفَّهُ كُلَّهَا ثُمَّ قَالَ هَذَا الاِْسْرَافُ ثُمَّ أَخَذَ قَبْضَةً أُخْرَى فَأَرْخَى بَعْضَهَا وَأَمْسَكَ بَعْضَهَا وَقَالَ هَذَا الْقَوَامُ; امام مشتى از سنگريزه برداشت و محكم در دست خود گرفت سپس فرمود: بخل و اقتار كه خداوند فرموده همين است. آن گاه مشت ديگرى بر داشت و چنان دست خود را گشود كه همه آن روى زمين ريخت و فرمود اين اسراف است آن گاه مشت ديگرى برداشت و آن را به طورى گشود كه مقدارى در كف دست باقى ماند و مقدارى از لابه لاى انگشتان فرو ريخت و فرمود اين همان قوام است (كه در قرآن مجيد آمده است)». در شأن نزول آيه 29 سوره «اسراء» نيز آمده است كه شخص سائلى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) تقاضاى پيراهن كرد. پيامبر پيراهن خود را به او بخشيد و همين امر سبب شد كه آن روز نتواند براى نماز به مسجد برود. اين جريان سبب شد كه زبان منافقان باز گردد و بگويند محمد خواب مانده يا مشغول لهو و سرگرمى شده و نمازش را به فراموشى سپرده است. (ولى هنگامى كه از جريان كار باخبر شدند شرمنده گشتند) آيه فوق نازل شد و به پيامبر چنين دستور داد: «(وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَلا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً); دست خود را بر گردن خويش زنجير مكن (و انفاق و بخشش را ترك منما) و بيش از حد (نيز) دست خود را مگشاى كه خانه نشين شوى و مورد سرزنش قرارگيرى و از كار خود فرو مانى».

در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه تاكيد در ميانه روى در انفاق چگونه با ايثار (مقدم داشتن ديگران بر خويشتن) كه در حالات بسيارى از پيشوايان آمده سازگار است مثل آنچه در شأن نزول سوره «دهر» و داستان مسكين و يتيم و اسير آمده و به دنبال آن آيه شريفه (وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً)نازل شد. پاسخ اين سؤال روشن است، مسئله اعتدال حكمى عام است و ايثار حكمى خاص كه مربوط به موارد معينى است. به عبارت ديگر: اصل بر اعتدال در مسئله انفاق و ايثار يك استثناست. به علاوه، دستور به ايثار مربوط به جايى است كه بخشش فراوان، نابسامانى فوق العاده اى در زندگى انسان ايجاد نكند و «ملوم» و «محسور» نگردد در غير اين صورت بايد از دستور اعتدال پيروى كرد.

author-avatar

درباره لبیک یا نصر الله

سید حسن نصر الله: آمریکایی ها نمی فهمند که معنی لبیک یا حسین چیست...لبیک یا حسین را بسیار از ما شنیده اند...لبیک یا حسین یعنی تو در معرکه جنگ هستی، هر چند که تنهایی و مردم تو را رها کرده باشند و تو را متهم و خوار شمرند.لبیک یا حسین یعنی تو و اموالت و زن و فرزندانت در این معرکه باشند.لبیک یا حسین یعنی مادری فرزندش را به میدان دفاع می فرستد ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *