تفسير نمونه ج27 237
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها (1) وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها (2) وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها (3) يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها (4)
بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى لَها (5) يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ (6) فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ (7) وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (8)
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده مهربان 1- هنگامى كه زمين شديدا به لرزه در آيد.
2- و زمين بارهاى سنگينش را خارج سازد! 3- و انسان مىگويد زمين را چه مىشود (كه اينگونه مىلرزد)؟
4- در آن روز زمين تمام خبرهاى خود را بازگو مىكند.
5- چرا كه پروردگارت به او وحى كرده است.
6- در آن روز مردم به صورت گروههاى مختلف از قبرها خارج مىشوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود.
7- پس هر كس به اندازه سنگينى ذرهاى كار خير انجام داده آن را مىبيند.
8- و هر كس به اندازه ذرهاى كار بد كرده آن را مىبيند.
تفسير: آن روز كه انسان تمام اعمالش را مىبيند!
همانگونه كه در بيان محتواى سوره اشاره شد آغاز اين سوره همراه است با بيان بعضى از حوادث هولانگيز و وحشتناك پايان اين جهان و شروع رستاخيز.
نخست مىفرمايد:” هنگامى كه زمين شديدا به لرزه در آيد” (إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها) «1».
***______________________________
(1)” اذا” در اينجا شرطيه است، و در اينكه جزاى شرط چيست؟ احتمالات متعددى دادهاند، بعضى جزاى آن را” يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها” مىدانند، بعضى يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً و بعضى جزا را محذوف دانستهاند، به اين ترتيب كه مردم سؤال مىكردند متى الساعة (قيامت كى واقع مىشود؟) در جواب فرمود: هنگامى كه آن زلزله عظيم واقع شود يعنى در آن زمان قيامت رخ مىدهد.
و چنان زير و رو شود كه” بارهاى سنگينى را كه در درون دارد خارج سازد” (وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها).
تعبير به” زلزالها” (زلزلهاش) يا اشاره به اين است كه در آن روز تمام كره زمين به لرزه در مىآيد (بر خلاف زلزله هاى معمولى كه همه آنها موضعى و مقطعى است) و يا اشاره به زلزله معهود يعنى زلزله رستاخيز است «1» و «2».
در اينكه منظور از” اثقال” (بارهاى سنگين) چيست؟ مفسران تفسيرهاى متعددى ذكر كردهاند: بعضى گفتهاند منظور انسانها هستند كه با زلزله رستاخيز از درون قبرها به خارج پرتاب مىشوند، نظير آنچه در سوره انشقاق آيه 4 آمده است” وَ أَلْقَتْ ما فِيها وَ تَخَلَّتْ”.
و بعضى گفتهاند: گنجهاى درون خود را بيرون مىريزد، و مايه حسرت دنياپرستان بيخبر مىگردد «3».
اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور بيرون فرستادن مواد سنگين و مذاب درون زمين است كه معمولا كمى از آن به هنگام آتشفشانها و زلزلهها بيرون مىريزد، در پايان جهان آنچه در درون زمين است به دنبال آن زلزله عظيم به بيرون پرتاب مىشود.
______________________________
(1) در صورت اول” اضافه” معنى عموم مىرساند، و در صورت دوم معنى عهد را.
(2)” زلزال” به كسر” زا” معنى مصدرى دارد، و زلزال (به فتح زاى) معنى اسم مصدرى دارد، و اين وضع معمولا در افعالى مىآيد كه به صورت مضاعف به كار مىرود مانند” صلصال” و” وسواس”.
(3)” اثقال” جمع” ثقل” (بر وزن فكر) به معنى” بار” است، و بعضى آن را جمع” ثقل” (بر وزن عمل) به معنى وسائل خانه يا وسائل مسافر دانستهاند، ولى معنى اول مناسبتر به نظر مىرسد.
تفسير اول مناسبتر به نظر مىرسد هر چند جمع ميان اين تفاسير نيز بعيد نيست.
*** به هر حال، در آن روز انسان از ديدن اين صحنه بى سابقه، سخت متوحش مىشود، و مىگويد:” چه مىشود كه زمين اينگونه به لرزه در آمده است، و آنچه در درون داشته بيرون ريخته”؟ (وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها).
گر چه بعضى” انسان” را در اينجا به خصوص انسانهاى كافر تفسير كردهاند كه در مساله معاد و رستاخيز شك و ترديد داشتهاند، ولى ظاهر اين است كه انسان در اينجا معنى گستردهاى دارد كه همگان را شامل مىشود، زيرا تعجب از اوضاع و احوال زمين در آن روز مخصوص به كافران نيست.
آيا اين تعجب، و سؤال ناشى از آن، مربوط به” نفخه اولى” است يا” دوم”؟.
ظاهر اين است كه همان نفخه اولى است كه نفخه پايان جهان است، زيرا زلزله عظيم در پايان جهان رخ مىدهد.
اين احتمال نيز داده شده است كه منظور نفخه رستاخيز و زنده شدن مردگان، و بيرون ريختن آنها از درون زمين مىباشد، زيرا آيات بعد نيز همه مربوط به نفخه دوم است.
ولى از آنجا كه در آيات قرآن كرارا حوادث اين دو نفخه با هم ذكر شده، تفسير اول با توجه به بيان زلزله وحشتناك پايان جهان مناسبتر به نظر مىرسد، و در اين صورت منظور از” اثقال” زمين معادن و گنجها و مواد مذاب درون آن است.
***
و از آن مهمتر اينكه:” زمين در آن روز تمام خبر خود را باز مىگويد” (يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها).
آنچه از خوبيها و بديها، و اعمال خير و شر، بر صفحه زمين واقع شده است، همه را برملا مىسازد، و يكى از مهمترين شهود اعمال انسان در آن روز همين زمينى است كه ما اعمال خود را بر آن انجام مىدهيم، و شاهد و ناظر ما است.
در حديثى از پيغمبر اكرم ص مىخوانيم كه فرمود،” ا تدرون ما اخبارها”؟:” آيا مىدانيد منظور از اخبار زمين در اينجا چيست”؟
قالوا: اللَّه و رسوله اعلم:” گفتند: خدا و پيغمبرش آگاهتر است” فرمود:
اخبارها ان تشهد على كل عبد و امة بما عملوا على ظهرها، تقول عمل كذا و كذا، يوم كذا، فهذا اخبارها:
” منظور از خبر دادن زمين اين است كه اعمال هر مرد و زنى را كه بر روى زمين انجام دادهاند خبر مىدهد، مىگويد:
فلان شخص در فلان روز فلان كار را انجام داد، اين است خبر دادن زمين”! «1».
در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم ص مىخوانيم:
حافظوا على الوضوء و خير اعمالكم الصلاة، فتحفظوا من الارض فانها امكم، و ليس فيها احد يعمل خيرا او شرا الا و هى مخبرة به!:
” مواظبت بر وضو كنيد، و بهترين اعمال شما نماز است، و مراقب زمين باشيد كه مادر شما است، هيچ انسانى كار خير يا شرى بجا نمىآورد مگر اينكه زمين از آن خبر مىدهد”! «2».
از” ابو سعيد خدرى” نقل شده كه مىگفت: هر گاه در بيابان هستى صدايت را به اذان بلند كن، چرا كه از رسول خدا ص شنيدم كه مىفرمود:
لا يسمعه جن و لا انس و لا حجر الا يشهد له:
” هيچ جن و انس و قطعه سنگى آن را نمىشنود مگر اينكه براى او (در قيامت) گواهى مىدهد” «3».
______________________________
(1)” نور الثقلين” جلد 5 صفحه 649.
(2)” مجمع البيان” جلد 10 صفحه 526.
(3)” همان مدرك”
آيا راستى زمين به فرمان خدا زبان مىگشايد و تكلم مىكند؟ يا اينكه منظور ظاهر شدن آثار اعمال انسان بر صفحه زمين است؟ زيرا مىدانيم هر عملى كه انسان انجام دهد، خواه ناخواه در اطراف او آثارى بجا مىگذارد، هر چند امروز براى ما محسوس نباشد، درست همانند آثارى كه از خطوط انگشتان يك دوست يا دشمن بر روى دستگيره درمىماند، و در آن روز همه اين آثار ظاهر مىشود، و سخن گفتن زمين چيزى جز اين ظهور بزرگ نيست، همانگونه كه گاه به يك شخص خوابآلود مىگوئيم چشمان تو مىگويد كه ديشب نخوابيدهاى، يعنى آثار بيخوابى در آن نمايان است.
به هر حال اين موضوع عجيبى نيست، چرا كه هم امروز با پيشرفت علم و دانش بشر ابزار و وسائلى اختراع شده كه در همه جا، و هر لحظه، مىتواند صداى انسان را ضبط كند، يا از انسان و اعمالش عكسبردارى نمايد، و به عنوان يك سند مسلم در دادگاه مطرح شود، به گونهاى كه قابل هيچگونه انكار نباشد.
اگر در گذشته بعضى از شهادت زمين تعجب مىكردند امروز يك نوار نازك يا يك دستگاه ضبط كه به صورت يك دكمه به لباس دوخته مىشود مىتواند مسائل بسيارى بازگو كند.
جالب اينكه در حديثى از على ع مىخوانيم كه فرمود:
صلوا المساجد فى بقاع مختلفة، فان كل بقعة تشهد للمصلى عليها يوم القيامة:
” در قسمتهاى مختلف مساجد نماز بخوانيد، زيرا هر قطعه زمينى در قيامت براى كسى كه روى آن نماز خوانده گواهى مىدهد” «1».
و در حديث ديگرى آمده است كه امير مؤمنان على ع هنگامى كه بيت- المال را تقسيم مىكرد و خالى مىشد، دو ركعت نماز بجا مىآورد و مىفرمود:
______________________________
(1)” لئالى الاخبار” جلد 5 صفحه 79 (چاپ جديد).
اشهدى انى ملأتك بحق، و فرغتك بحق: (روز قيامت)” گواهى ده كه من تو را به حق پر كردم و به حق خالى كردم”! «1».
*** در آيه بعد مىافزايد:” اين به خاطر آن است كه پروردگار تو به زمين وحى كرده” (بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى لَها) «2».
و زمين در اجراى اين فرمان كوتاهى نمىكند، تعبير” اوحى” در اينجا به خاطر آن است كه چنين سخن گفتن اسرارآميز بر خلاف طبيعت زمين است و اين جز از طريق يك وحى الهى ممكن نيست.
بعضى گفتهاند: منظور اين است كه به زمين وحى مىكند آنچه در درون دارد بيرون بريزد.
ولى تفسير اول صحيحتر و مناسبتر به نظر مىرسد.
*** سپس مىفرمايد:” در آن روز مردم به صورت گروههاى مختلف از قبرها خارج شده، در عرصه محشر وارد مىشوند، تا اعمالشان به آنها نشان داده شود”! (يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ).
” اشتات” جمع” شت” (بر وزن شط) به معنى متفرق و پراكنده است، اين اختلاف و پراكندگى ممكن است به خاطر اين باشد كه اهل هر مذهبى جداگانه وارد عرصه محشر مىشوند، يا اهل هر نقطهاى از مناطق زمين جدا وارد مىشوند، و يا اينكه گروهى با صورتهاى زيبا و شاد و خندان، و گروهى
______________________________
(1)” لئالى الاخبار” جلد 5 صفحه 79 (چاپ جديد).
(2)” باء” در” بان” براى” سببيت” است و” لام” در لها به معنى” الى” است همانگونه كه در آيه 68 سوره” نحل” آمده است” وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ”.
با چهرههاى عبوس و تيره و تاريك در محشر گام مىنهند.
يا هر امتى همراه امام و رهبر و پيشوايشان هستند، همانگونه كه در آيه 71 سوره اسراء آمده: يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ:” روزى كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مىخوانيم”.
و يا اينكه مؤمنان با مؤمنان و كافران با كافران محشور مىشوند.
جمع ميان اين تفسيرها كاملا ممكن است زيرا مفهوم آيه گسترده است.
” يصدر” از ماده” صدر” (بر وزن صبر) به معنى خارج شدن شتران از آبگاه است كه به صورت انبوه و هيجان زده بيرون مىآيند به عكس” ورود” كه به معنى داخل شدن آنها در آبگاه است و در اينجا كنايه از خروج اقوام مختلف از قبرها و آمدنشان در محشر براى حسابرسى است.
اين احتمال نيز داده شده كه منظور خروجشان از محشر، و حركت به سوى جايگاهشان در بهشت و دوزخ است.
معنى اول با آيات گذشته تناسب بيشترى دارد.
منظور از جمله ليروا اعمالهم:” تا اعمالشان را به آنها نشان دهند” مشاهده جزاى اعمال است.
يا مشاهده نامه اعمال كه هر نيك و بدى در آن ثبت است.
يا مشاهده باطنى به معنى معرفت و شناخت چگونگى اعمالشان است.
و يا به معنى” تجسم اعمال” و مشاهده خود اعمال است.
تفسير اخير با ظاهر آيه از همه موافقتر است، و اين آيه يكى از روشنترين آيات بر مساله تجسم اعمال محسوب مىشود كه در آن روز اعمال آدمى به صورتهاى مناسبى تجسم مىيابد و در برابر او حضور پيدا مىكند، و همنشينى با آن مايه نشاط يا رنج و بلا است.
***
تفسير نمونه، ج27، ص: 228
سپس به سرانجام كار هر يك از اين دو گروه مؤمن و كافر، نيكوكار و بدكار، اشاره كرده مىفرمايد:” پس كسى كه به اندازه سنگينى ذرهاى كار خير انجام داده آن را مىبيند” (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ).
***” و هر كس به اندازه سنگينى ذرهاى كار بد كرده آن را مىبيند”! (وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ).
باز در اينجا تفسيرهاى مختلفى ذكر شده كه آيا جزاى اعمال را مىبيند و يا نامه اعمال را مشاهده مىكند و يا خود عمل را.
ظاهر اين آيات نيز تاكيد مجددى است بر مساله” تجسم اعمال” و مشاهده خود عمل، اعم از نيك و بد در روز قيامت كه حتى اگر سر سوزنى كار نيك يا بد باشد در برابر صاحب آن مجسم مىشود و آن را مشاهده مىكند.
” مثقال” در لغت هم به معنى ثقل و سنگينى آمده، و هم ترازويى كه با آن سنگينى اشياء را مىسنجند، و در اينجا به همان معنى اول است.
براى” ذرة” نيز در لغت و كلمات مفسران تفسيرهاى گوناگونى ذكر شده است: گاه به معنى مورچه كوچك، و گاه گرد و غبارى كه وقتى دست را بر زمين بگذاريم و برداريم به آن مىچسبد، و گاه به معنى ذرات بسيار كوچك غبار كه در فضا معلق است و به هنگامى كه آفتاب از روزنهاى به اطاق تاريك مىتابد آشكار مىگردد تفسير شده است.
مىدانيم امروز كلمه” ذره” را به” اتم” نيز اطلاق مىكنند و بمب اتمى را” القنبلة الذرية” مىگويند،” اتم” به قدرى كوچك است كه نه با چشم عادى، و نه با دقيقترين ميكروسكوپها قابل مشاهده نيست، و تنها آثار آن را مشاهده مىكنند، و حجم و وزن آن با محاسبات علمى قابل سنجش است، و به قدرى كوچك است كه چند ميليون روى نوك سوزنى جاى مىگيرد!
تفسير نمونه، ج27، ص: 229
مفهوم ذره هر چه باشد منظور در اينجا كوچكترين وزنها است.
به هر حال اين آيه از آياتى است كه پشت را مىلرزاند و نشان مىدهد كه حسابرسى خداوند در آن روز فوق العاده دقيق و حساس است، و ترازوهاى سنجش عمل در قيامت آن قدر ظريف است كه حتى كوچكترين اعمال انسانى را وزن مىكنند و به حساب مىآورند.
*** نكتهها:
1- دقت و سختگيرى در حسابرسى قيامت
نه تنها از آيات اخير اين سوره كه از آيات مختلف قرآن به خوبى استفاده مىشود كه در حسابرسى اعمال در قيامت فوق العاده دقت و موشكافى مىشود، در آيه 16 سوره لقمان مىخوانيم: يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ:” پسرم! اگر به اندازه سنگينى دانه خردلى (عمل نيك يا بد) باشد و در دل سنگى يا در گوشهاى از آسمانها يا زمين پنهان گردد، خداوند آن را (در قيامت) براى حسابرسى مىآورد، خداوند دقيق و آگاه است”.
” خردل” دانه بسيار كوچكى از گياه معروفى است كه ضرب المثل در كوچكى مىباشد.
اين تعبيرات نشان مىدهد كه در آن حسابرسى بزرگ كوچكترين كارها محاسبه مىشود، ضمنا اين آيات هشدار مىدهد كه نه گناهان كوچك را كم اهميت بشمرند، و نه اعمال خير كوچك را، چيزى كه مورد محاسبه الهى قرار مىگيرد هر چه باشد كم اهميت نيست.
لذا بعضى از مفسران گفتهاند اين آيات زمانى نازل شد كه بعضى از ياران
تفسير نمونه، ج27، ص: 230
پيغمبر اكرم ص نسبت به انفاق اموال كم بى اعتنا بودند، و مىگفتند: اجر و پاداش بر چيزهايى داده مىشود كه ما آن را دوست داريم، و اشياء كوچك چيزى نيست كه مورد علاقه ما باشد، و همچنين نسبت به گناهان كوچك بى اعتنا بودند، آيات نازل شد و آنها را به خيرات كوچك ترغيب كرد، و از گناهان كوچك بر حذر داشت.
*** 2- پاسخ به يك سؤال
در اينجا سؤالى مطرح است و آن اينكه مطابق اين آيات انسان همه اعمال خود را در قيامت اعم از نيك و بد كوچك و بزرگ مىبيند، اين معنى چگونه با آيات” احباط” و” تكفير” و” عفو” و” توبه” سازگار است؟ زيرا آيات” احباط” مىگويد: بعضى از اعمال مانند” كفر” تمام” حسنات” انسان را از بين مىبرد لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ (زمر- 65) و طبق آيات” تكفير” گاهى” حسنات”” سيئات” را از بين مىبرد إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ (هود- 114).
و آيات” عفو” و” توبه” مىگويد: در سايه عفو الهى يا توبه كردن، گناهان محو مىشوند، اين مفاهيم چگونه با مساله مشاهده تمام اعمال نيك و بد تطبيق مىكند؟
در پاسخ اين سؤال بايد به يك نكته توجه كرد و آن اينكه: دو اصلى كه در آيات فوق آمده است كه مىگويد انسان هر ذرهاى از كار نيك و بد را مىبيند به صورت يك قانون كلى است، و مىدانيم هر قانون ممكن است استثناهايى داشته باشد، آيات” عفو” و” توبه” و” احباط” و” تكفير” در حقيقت به منزله استثناء است در اين قانون كلى.
پاسخ ديگر اينكه: در مورد” احباط” و” تكفير” در حقيقت موازنه و كسر
تفسير نمونه، ج27، ص: 231
و انكسارى رخ مىدهد، و درست مانند” مطالبات” و” بدهيها” است كه از يكديگر كسر مىشود، هنگامى كه انسان نتيجه اين موازنه را مىبيند در حقيقت تمام اعمال نيك و بد خود را ديده است، همين سخن در مورد” عفو” و” توبه” نيز جارى است، چرا كه عفو بدون لياقت و شايستگى صورت نمىگيرد، و توبه خود نيز يكى از اعمال نيك است.
بعضى در اينجا جواب ديگرى گفتهاند كه صحيح به نظر نمىرسد و آن اينكه افراد كافر نتيجه اعمال خوب خود را در اين دنيا مىبينند، همانگونه كه افراد مؤمن كيفر اعمال بد خود را در اين جهان مىبينند.
ولى ظاهر اين است كه آيات مورد بحث مربوط به قيامت است نه دنيا بعلاوه اين كليت ندارد كه هر مؤمن و كافرى نتيجه اعمالش را در دنيا ببيند.
*** 3- جامعترين آيات قرآن
از” عبد اللَّه بن مسعود” نقل شده است كه محكمترين آيات قرآن مجيد همين آيات” فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ” مىباشد و از آن تعبير به” جامعه” مىكرد و به راستى ايمان عميق به محتواى آن كافى است كه انسان را در مسير حق وادارد، و از هر گونه شر و فساد بازدارد، لذا در حديثى آمده است كه مردى خدمت پيغمبر اكرم ص آمد عرض كرد: علمنى مما علمك اللَّه:” از آنچه خداوند به تو تعليم داده به من بياموز”.
پيغمبر اكرم ص او را به مردى از يارانش سپرد، تا قرآن به او تعليم كند، و او سوره” إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ” را تا به آخر به او تعليم داد، آن مرد از جا برخاست و گفت: همين مرا كافى است (و در روايت ديگرى آمده تكفينى هذه الاية:” همين يك آيه مرا كفايت مىكند”)!
تفسير نمونه، ج27، ص: 232
پيغمبر اكرم ص فرمود: او را به حال خود بگذار كه مرد فقيهى شد! (و طبق روايتى فرمود رجع فقيها: او فقيه شد و بازگشت!) دليل آن هم روشن است زيرا كسى كه مىداند كه اعمال ما حتى به اندازه يك” ذره” يا يك دانه” خردل” مورد محاسبه قرار مىگيرد امروز به حساب خود مشغول مىشود، و اين بزرگترين اثر تربيتى روى او دارد «1».
با اين حال در روايت ديگرى از” ابو سعيد خدرى” آمده است كه وقتى آيه” فَمَنْ يَعْمَلْ …” نازل شد عرض كردم اى رسول خدا آيا من همه اعمالم را مىبينم؟ فرمود: آرى. گفتم: آن كارهاى بزرگ را؟ فرمود: بله، گفتم: كارهاى كوچك كوچك را؟ فرمود: بله، عرض كردم:” اى واى بر من! مادرم بنشيند و براى من عزادارى كند”! فرمود:” بشارت باد بر تو اى ابو سعيد! چرا كه” حسنات” به ده برابر حساب مىشود، تا هفتصد برابر، و خدا براى هر كس بخواهد آن را هم مضاعف مىكند، و اما هر گناه به اندازه يك گناه مجازات دارد، يا خداوند عفو مىكند و بدان احدى با عملش نجات نخواهد يافت! (جز اينكه كرم خدا شامل او گردد) عرض كردم حتى تو هم اى رسول خدا؟! فرمود: حتى من، مگر اينكه خداوند مرا مشمول رحمتش سازد”! «2».
*** خداوندا! جايى كه پيامبرت با آن عظمت تنها به عفو تو دل بسته است تكليف ما روشن است.
______________________________
(1)” تفسير روح البيان” جلد 10 صفحه 495 همين مضمون در” نور الثقلين” جلد 5 صفحه 650 آمده است.
(2)” در المنثور جلد” 6 صفحه 381.
تفسير نمونه، ج27، ص: 233
پروردگارا! اگر اعمال ما معيار نجات ما باشد واى به حال ما، و اگر كرم تو يار ما باشد خوشا بحال ما؟! بارالها! آن روز كه تمام اعمال كوچك و بزرگ در برابر ما مجسم مىشود ما تنها به لطف عميم تو چشم دوختهايم.
آمين يا رب العالمين پايان سوره زلزله