فضائل-پیامبر

فضائل پیامبراسلام صلوات الله علیه وآله:

لباس و وسائل شخصي:
پيامبرصلي الله عليه وآله عرق چين بر سر مي‏گذاشت، و گاه بر روي آن و گاهي بدون آن عمامه مي‏بست؛ گاهي نيز فقط دستمالي بر سر مي‏افکند يا مي‏بست.
عمامه‏اي داشت به نام «سحاب» و آن را به علي ‏عليه السلام بخشيد، و گاهي علي‏عليه السلام با آن عمامه مي‏آمد و پيامبرصلي الله عليه وآله مي‏فرمود: «علي در سحاب آمد»….
وقتي لباس نوي مي‏پوشيد مي‏گفت: «الحمدللّه الّذي کساني مايواري عورتي و اتجمّل به في النّاس» (سپاس خدا را که به من لباسي پوشاند که بدنم را مستور مي‏دارد و با آن در ميان مردم آراسته و آبرومند مي‏شوم)، آنگاه لباس کهنه‏اش را به نيازمندي مي بخشيد و مي‏فرمود: «هر مسلماني براي رضاي خداي متعال از لباسهاي مستعمل خود به مسلماني بپوشاند تا وقتي آن لباس بر تن اوست در ضمانت و امان و حفظ الهي خواهد بود چه زنده باشد چه در گذشته باشد».
آن‏گرامي غير از لباسهاي ديگر دو لباس مخصوص جمعه داشت، و پارچه و دستمالي داشت که با آن آب وضوي خود را خشک مي‏کرد، و گاه دستمال همراه نبود و با دامن رداي خود آب از چهره پاک مي‏کرد.
انگشتر را به‏دست راست مي‏کرد، و انگشتر عقيق به‏دست مي‏کرد، و انگشتري از نقره نيز داشت که بر آن جمله «محمد رسول الله» نقش شده بود.
نعلين به پا مي‏کرد، و نعلين او بيشتر چرمين بود و هر لنگه آن دو دوال داشت؛ همه نوع موزه نيز مي‏پوشيد، و وقت پوشيدن نعلين و موزه اوّل لنگه راست را بپا مي‏کرد، و هنگام در آوردن اوّل لنگه چپ را در مي‏آورد؛ و نيز مي‏فرمود با يک لنگه کفش راه نرويد يا هر دو را بپوشيد يا هر دو پا را برهنه سازيد….
اميرمؤمنان علي‏عليه السلام فرمودند: بستر پيامبرصلي الله عليه وآله يک عبا بود و بالش او چرمي انباشته از برگ نخل، شبي بسترش را دولا گستردند و صبحگاه فرمود: (نرمي) اين بستر امشب مرا از نماز باز داشت، و فرمان داد پس از آن آن را يک لا بيندازند….
و نيز عبائي داشت که به هر حجره مي‏رفت آن را (جهت نشستن) دو تا کرده زير انداز او مي‏ساختند، و قطيفه‏اي فدکي و قطيفه‏اي مصري و کم پُرز داشت، و زير اندازي پشمين که بر آن مي‏نشست و گاه بر همان نماز مي‏خواند،حضرت امام باقرعليه السلام فرمودند:
رسول خداصلي الله عليه وآله، عرقچين يمني و سپيد بر سر مي‏نهاد، و نيز عرقچيني داشت با دو زائده براي پوشاندن گوشها در جنگ (که زير کلاهخود مي‏پوشيد)، و عصايي که در انتهاي آن سر نيزه بود و بر آن تکيه مي‏داد و در عيد فطر و قربان آن را بيرون مي‏آورد و با تکيه بر آن خطبه مي‏خواند، و عصاي (کوچکتري مانند تعليمي) که «ممشوق» ناميده مي‏شد، و خيمه‏اي که نامش «کِنّ» بود، و قدحي بنام «منبعة»، و کاسه‏اي چوبين بنام «رَيّ»، و دو اسب داشت يکي «مرتجز» و ديگري «سکب»؛ و دو استر به‏نام «دلدل» و «شهباء»، و دو ناقه بنامهاي «عضباء» و «جدعاء»، و الاغي که «يعفور» نام داشت و دو شمشير يکي «ذوالفقار» و ديگري «عون»، و دو شمشير ديگر بنام «مخذم» و «رسوم»؛ و عمامه‏اي که «سحاب» ناميده مي‏شد، و زرهي به‏نام «ذات الفضول» که سه حلقه نقره‏اي يکي از پيش‏رو و دو حلقه بر پشت داشت، و بيرقي به‏نام «عقاب»، و شتري براي بار بري به‏نام «ديباج»، و پرچمي بنام «معلوم»، و کلاهخودي به‏نام «اسعد»؛ و همه اينها را هنگام رحلت به اميرمؤمنان‏عليه السلام سپرد، و انگشتر خود را از دست در آورد و در انگشت علي‏عليه السلام کرد؛ و علي‏عليه السلام فرموده است که در دسته يکي از شمشيرهاي او صحيفه‏اي يافت که در آن اين سه جمله درج بود:
«صله و احسان کن به آنکه از تو بريده است، و حق بگو هر چند عليه خودت باشد، و نيکي کن به آنکه به تو بدي کرده است»
حضرت امام صادق‏عليه السلام فرمودند:
مردي به پيامبرصلي الله عليه وآله دوازده در هم تقديم کرد و لباس پيامبرصلي الله عليه وآله مندرس شده بود، پيامبر به علي‏عليه السلام فرمود اين درهمها را بگير و برايم لباسي خريداري کن.
علي‏ عليه السلام مي‏گويد: به بازار رفتم و پيرهني به دوازده درهم خريدم و نزد رسول خداصلي الله عليه وآله آوردم، پيامبرصلي الله عليه وآله به آن نگاه کرد و فرمود: يا علي، غير اين را مي‏خواهم، آيا فروشنده آن را پس مي‏گيرد؟
گفتم: نمي‏دانم! فرمود: برو ببين.
من نزد فروشنده آمدم و گفتم: رسول خداصلي الله عليه وآله اين را نمي‏پسندد و پيراهني غير اين مي‏خواهد، آن را پس بگير.
فروشنده درهمها را به من باز گرداند، و من آنها را نزد رسول خداصلي الله عليه وآله آوردم؛ پيامبرصلي الله عليه وآله خود همراه من به بازار آمد تا پيراهني بخرد، در راه کنيزي را ديد که نشسته و گريه مي‏کند، رسول خدا از او پرسيد: چه شده است؟
عرض کرد: اي رسول خدا، صاحبان من به من چهار درهم دادند که چيزي بر ايشان خريداري کنم و درهمها را گم کردم و اينک جرأت نمي‏کنم نزد آنان برگردم!
رسول خداصلي الله عليه وآله چهار در هم به او داد و فرمود: به خانه‏ات و نزد صاحبانت برگرد؛ و پيامبرصلي الله عليه وآله به بازار رفت و پيرهني به چهار در هم خريداري کرد و آن را پوشيد و خدا را شکر و سپاس گفت، و بيرون آمد و مردي برهنه را ديد که مي‏گفت: هر کس به من لباسي بدهد خداوند از لباسهاي بهشتي به او بپوشاند!
پيامبرصلي الله عليه وآله پيراهني را که خريده بود از تن در آورد و به آن نيازمند پوشاند، و باز به بازار آمد و با چهار در هم باقي‏مانده پيرهن ديگري خريداري کرد و آن را پوشيد و خدا را شکر و سپاس گفت و به‏سوي خانه بازگشت، در راه باز همان کنيز را ديد که نشسته و گريه مي‏کند، رسول خداصلي الله عليه وآله به او فرمود: چرا نزد صاحبانت نرفتي؟
عرض کرد: اي رسول خدا، من دير کرده‏ام و مي‏ترسم مرا بزنند!
پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: جلو بيفت و مرا به خانه اربابت راهنمائي کن.
بدين ترتيب رسول خداصلي الله عليه وآله همراه او رفت و درب منزل او ايستاد و فرمود: سلام بر شما اي اهل خانه! امّا کسي جوابي نداد.
بار ديگر پيامبر به آنان سلام گفت و جوابي نشنيد.
بار سوّم پيامبر سلام را تکرار کرد و آنان پاسخ دادند: سلام بر تو اي رسول خدا و رحمت و برکات خدا بر تو باد.
پيامبرصلي الله عليه وآله به آنان فرمود: چرا بار اوّل و دوّم پاسخ سلام مرا نداديد؟
عرض کردند: اي رسول خدا سلام ترا شنيديم و دوست داشتيم بيشتر سلام شما را دريافت کنيم!
پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: اين کنيز در انجام کار شما تأخير و دير کرده است او را مؤاخذه نکنيد.
عرض کردند: اي رسول خدا، به جهت آمدن شما او را آزاد مي‏کنيم و او آزاد است.
رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: سپاس خداي را، پولي با برکت‏تر از اين دوازده در هم نديده‏ام، خدا به‏وسيله آن دو برهنه را لباس پوشاند و برده‏اي را آزاد ساخت

خوردن و نوشيدن آن گرامي
رسول خداصلي الله عليه وآله از همه نوع غذا ميل مي‏فرمود، از هر چه خدا بر او حلال کرده بود همراه خانواده و خدمتکاران وقتي آنان مي‏خوردند مي‏خورد، و نيز با هر مسلماني که او را دعوت مي‏کرد روي زمين و روي هر چه آنان غذا مي‏خوردند و از هر غذايي که آنان مي‏خوردند مي‏خورد، اگر مهماني بر او وارد مي‏شد با مهمان خود غذا مي‏خورد، و غذايي را که همراه جماعت مردم صرف کند بيشتر دوست مي‏داشت.
وقتي غذايي براي او مي‏گذاشتند مي‏گفت:
«بنام خدا، خدايا اين طعام را نعمتي ساز که سپاس آن بگزاريم و آن را به نعمت بهشت متصّل کن».
بيشتر اوقات از آنچه جلوي او بود مي‏خورد، و هنگام صرف غذا زانوها و پاها را جمع مي‏کرد و مثل نماز گزار بر دو زانو مي‏نشست؛ و مي‏فرمود: من بنده‏ام و مثل بندگان غذا مي‏خورم و مثل بندگان مي‏نشينم.
امام صادق‏عليه السلام فرمودند: پيامبرصلي الله عليه وآله از آن هنگام که به پيامبري مبعوث شد تا پايان زندگي براي تواضع و خاکساري در برابر خدا هرگز تکيه داده چيزي نخورد، و چون شروع به غذا مي‏کرد و مي‏گفت:
«بنام خدا، خدايا در آنچه روزي ما فرموده‏اي برکت عطا کن، و عوض و جايگزين آن را نيز از تو مي‏خواهيم».
طعام پيامبرصلي الله عليه وآله هماره نان‏جوين بود؛ و دعوت بردگان را مي‏پذيرفت، و بردگان را پشت سر خود بر مرکبي که سوار بود سوار مي‏کرد، و طعام را روي زمين مي‏خورد.
غذاي داغ نمي‏خورد و مي‏فرمود: خدا آتش را طعام ما نساخته است، غذاي داغ برکت ندارد آن را سرد کنيد.
سير و پياز و چيزهايي را که رائحه بدي داشته باشند نمي‏خورد؛ و از هيچ غذايي بدگويي نمي‏کرد اگر دوست داشت مي‏خورد و اگر خوشش نمي‏آمد وامي گذاشت؛ تا ممکن بود تنها غذا نمي‏خورد، و مي‏فرمود: بدترين شما آن است که تنها غذا بخورد، و برده خود را بزند، و عطا و ياري خود را از ديگران باز دارد…
حضرت امام حسين‏عليه السلام فرموده‏اند:
رسول خداصلي الله عليه وآله وقتي غذايي مي‏خورد مي‏گفت: بار خدايا در آن به ما برکت عطا کن و بهتر از آن را روزي ما گردان.
و هنگامي که شير يا شربتي مي‏نوشيد مي‏گفت: بار خدايا در آن به ما برکت عطا کن و از آن روزي ما گردان
حضرت امام رضاعليه السلام فرموده‏اند: رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: برترين خوردني اهل دنيا و آخرت گوشت است و پس از آن برنج.
و فرمود: شربت عسل را هر کس به شما تعارف کرد ردّ نکنيد.
و فرمود: انار بخوريد که هر دانه آن در معده قرار مي‏گيرد دل را روشن مي‏سازد و شيطان را چهل روز بيرون مي‏راند.
و فرمود: سرکه نانخورش نيکويي است، خانواده‏اي که سرکه داشته باشند فقير نمي‏شوند.
و فرمود: بر شما باد به روغن زيتون که آن تلخي صفرا و سودا را مي‏گشايد و بلغم را مي‏برد و عصب را قوي مي‏سازد و مرض را بر طرف مي‏کند و اخلاق را نيکو و وجود (يا نَفَس) را پاکيزه و غم را بر طرف مي‏سازد.
و فرمود: برترين خوراک دنيا و آخرت گوشت است، و برترين نوشيدني دنيا و آخرت آب است، و من سرور فرزندان آدمم و فخر نمي‏کنم
پيامبرصلي الله عليه وآله سرکه و روغن زيتون را بيشتر از ديگر نانخورشها دوست مي‏داشت؛ يکبار بر «امّ‏سلمه» وارد شد و آن بانو پاره ناني خدمت پيامبرصلي الله عليه وآله آورد؛ پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: نانخورشي داري؟
عرض کرد: نه اي رسول خدا، جز سرکه چيزي ندارم!
فرمود: سرکه نانخورش خوبي است، خانه‏اي که در آن سرکه باشد بي‏چيز نيست
پيامبرصلي الله عليه وآله خربزه را با شکر و با خرما مي‏خورد، و خوردن هندوانه را نيز با خرما دوست داشت، و از سبزيها ريحان را دوست داشت، و از نگاه کردن به ترنج سبز و سيب سرخ خوشش مي‏آمد .
کف پاي پيامبر در اثر راه رفتن بر زمين داغ سوزش و التهاب پيدا کرد و براي علاج آن سبزي «خرفه» را زير پاي خود ضماد کرد و سوزش و التهاب آن تسکين يافت و پيامبر براي (برکت) آن دعا کرد و خرفه را دوست داشت و مي‏فرمود چه سبزي مبارکي است .
به نمک نيز توجّه داشت، امام صادق‏عليه السلام فرمودند: پيامبرصلي الله عليه وآله يکبار به سنگي دست برد و عقربي او را گزيد، فرمود: خدا لعنتت کند نه مسلمان از تو در امان مي‏ماند نه کافر!
آنگاه نمک خواست و با دست قدري نمک بر محل گزيدگي ضماد کرد و آرام شد.
آنگاه امام‏عليه السلام فرمودند: اگر مردم خواص نمک را بدانند به هيچ پاد زهر ديگري نياز پيدا نمي‏کنند
براي پيامبرصلي الله عليه وآله غذايي بسيار گرم آوردند؛ فرمود: خداوند آتش را طعام ما نساخته است، بگذاريد خنک و قابل خوردن شود که غذاي داغ بي‏برکت است و شيطان در آن بهره‏اي دارد .
پيامبرصلي الله عليه وآله چون آب مي‏نوشيد در آغاز «بسم‏الله» مي‏گفت آنگاه به آرامي قدري مي‏نوشيد سپس نوشيدن را قطع مي‏کرد و «الحمدلله» مي‏گفت، و باز «بسم‏الله» مي‏گفت و بار ديگر قدري مي‏نوشيد، و در دفعه سوّم بيشتر مي‏نوشيد و بعد «الحمدلله» مي‏گفت، و بدين ترتيب آب را در سه نفس و با سه‏بار «بسم‏الله» و سه‏بار «الحمدلله» گفتن مي‏نوشيد، و آب را مي‏مکيد و يکباره بالا نمي‏کشيد… و در ظرف آب تنفّس نمي‏کرد، و اگر مي‏خواست تنفّس کند ظرف را از دهان دور مي‏داشت، گاهي نيز به يک نفس آب مي‏نوشيد، و در کاسه بلور آب مي‏خورد و در کاسه چوبي و در ظرف چرمي در ظرف سفال، و با دو کف دست خود نيز… و مي‏فرمود هيچ ظرفي خوشايندتر از دست نيست؛ و از دهانه مشک و کوزه مي‏نوشيد… و ايستاده و گاه سواره نيز مي‏نوشيد.
شربت شيرين و سرد را بيشتر دوست مي‏داشت، و شربت آب و عسل نيز مي‏نوشيد؛ و مي‏فرمود: برترين نوشيدني در دنيا و آخرت آب است
حضرت امام صادق‏عليهما السلام فرموده‏اند: رسول خداصلي الله عليه وآله وقتي آب مي‏خورد مي‏گفت: «الحمدلله الذي سقانا عذباً زلالاً و لم يسقنا ملحاً أجاجاً و لم يؤاخذ نابذنوبنا».
(سپاس خداي را که به ما آب شيرين و زلال داد و به ما آب‏شور و تلخ نداد، و ما را به گناهانمان مؤاخذه نفرمود).
پيامبرصلي الله عليه وآله در قدح‏هاي شامي که از شام مي‏آوردند و به او اهداء مي‏کردند آب مي‏نوشيد، و آب خوردن در قدح شامي را دوست داشت و مي‏فرمود: اين پاکيزه‏ترين ظرفهاي شماست .
و فرموده‏اند:
پيامبرصلي الله عليه وآله شامگاه پنجشنبه در مسجد قبا روزه گشودند و گفتند: آيا چيزي براي نوشيدن هست؟
«اوس بن خولي الانصاري» قدحي بزرگ شربت شير و عسل براي او آورد، پيامبرصلي الله عليه وآله آن را چشيد و از دهان دور کرد و فرمود: اين دو نوشيدني است؛ يکي از آنها کافي است، من آن را نمي‏خورم و بر ديگران حرام هم نمي‏کنم ولي خودم براي خدا تواضع مي‏ورزم، و هر کس براي خدا تواضع کند خدا او را بالا مي‏برد، و هر کس تکبّر کند خداوند او را پائين مي‏کشد، و هر کس در معاش به اقتصاد و ميانه روي عمل کند خدا به او روزي مي‏بخشد، و هر کس تبذير و زياده‏روي نمايد خدا او را محروم مي‏سازد، و هر کس از مرگ بسيار ياد کند خدا او را دوست مي‏دارد

راه رفتن و نشستن:
حضرت عبدالعظيم حسني‏عليه السلام روايت کرده است که: پيامبرصلي الله عليه وآله سه گونه مي‏نشستند؛ چمپاتمه و آن چنان بود که دو ساق خود را بلند مي‏کردند و دو دست را جلوي آن مي‏آوردند و با يک دست ساعد دست ديگر را مي‏گرفتند؛ و نيز بر دو زانو مي‏نشستند، و نيز يک پا را تا کرده و پاي ديگر را روي آن قرار مي‏دادند؛ امّا هرگز ديده نشد که چهارگوش (چهار زانو) بنشيند
امام صادق‏عليه السلام فرمودند: رسول خداصلي الله عليه وآله بيشتر وقتها روبه قبله مي‏نشست .
پيامبرصلي الله عليه وآله فرمودند: هر کدامتان به محفلي وارد مي‏شود در انتها و دنباله مجلس بنشيند.
و فرمودند: هر کس از جايي که نشسته است برخيزد سپس به آنجا برگردد او به آن مکان سزاوارتر (از ديگران) است.
و فرمودند: در جايگاههايي که مي‏نشينيد حق آن را ادا کنيد.
عرض کردند: حق آن چيست؟
فرمودند: چشمها را (از نگاه حرام) فرو بپوشانيد، و سلام (گذرندگان) را پاسخ دهيد، و افراد نابينا را راهنمائي کنيد، و امر به معروف و نهي از منکر نمائيد.
«ابن عباس» مي‏گويد: رسول خداصلي الله عليه وآله طوري راه مي‏رفت که معلوم بود راه رفتن فرد عاجز و تنبل و بي‏حال نيست.
و «جابر بن عبدالله» مي‏گويد: پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي بيرون مي‏آمد اصحاب و يارانش جلوي او راه مي‏رفتند و پشت سر او را براي فرشتگان مي‏گذاشتند.
و ديگري مي‏گويد: وقتي پيامبرصلي الله عليه وآله نزد ما مي‏آمد بصورت حلقه و دايره‏وار مي‏نشستيم.
پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي سوار بر مرکب بود نمي‏گذاشت کسي پياده همراه او برود، يا او را با خود سوار مي‏کرد و يا اگر نمي‏پذيرفت به او مي‏فرمود: جلوتر برو، فلان جامرا مي‏بيني
حضرت امام رضاعليه السلام فرموده‏اند: رسول خداصلي الله عليه وآله وقتي از راهي مي فت از راه ديگري بر مي‏گشت .

مبلغان سایبری چهارده خورشید

author-avatar

درباره بسیجی

حب الحسین رشته تحصیل ماست. دانشجوی کارشناسی ارشد شیعه شناسی-کلام... طلبه سطح سه حوزه http://karbala-2.kowsarblog.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *