بی اجازه او جایی نرو…:
زندگی های ما مملو از “اطاعت”هاست. آدم ها، صرف نظر از اعتقاد و مرامی که دارند، در “اطاعت کردن” با هم مشترکند. اما اطاعت از چه کسی؟
حتی اون هایی که اعتماد به نفس زیادی وادارشان می کند که بگویند ما مطیع هیچ کس و هیچ چیزی نیستیم، اتفاقاً به شدت فرمانبردار هیولای نفسِ خود هستند.
ریسمانِ اطاعتها، آدمها را به هر طرف که بخواهد میکشاند. شاید این اطاعت – خوب یا بد-، برای یک لحظه باشد؛ اما مسیر زندگیها را برای یک عمر عوض میکند.
باید بر سر دوراهی زندگی، تصمیم آخر را خیلی زود بگیری. هیچ راه سومی وجود ندارد. با هر کوچکترین عملی، یا در جادهی اطاعت شیطانی قدم گذاشتهای یا در مسیراطاعت ربانی میروی. انتهای این دو جاده را از همین ابتدا برایت ترسیم کرده اند تا خودت در کمال هوشیاری و اختیار، تصمیم بگیری[1] اما جادهها همیشه بی دغدغه و بی دردسر نیستند!
اطاعت شیطانی:
عاقبت تلخ لحظهای فرمانبرداری از نفس اماره را خیلی هایمان تجربه کردهایم و تأسفش را همراهمان داریم. همان لحظههایی که چراغ سبز نشان داد و وسوسه کرد و ما نفهمیدیم که چقدر راحت دارد با پای خودمان به دنبال خودش میکشاندمان به سرزمین ولایت شیطان.
ما اهل این سرزمین نبودیم اما با یک اطاعتِ لعنتی، مسافرش شدیم. سوغات آن سرزمینِ شوم، برای بعضیها صغیر بود و برای بعضیها، کبیر. بعضیها بلیط برگشت هم دارند و برمیگردند اما بعضی، پلهای پشت سر را کوبیدند تا برای همیشه ساکن دیار ابلیس شوند! (خدا نصیب نکند!)
وقتی به جادهی اطاعت از خدا و رسول و اولی الأمر وارد شوی، همسفران بینظیری با تو همراه میشوند. افتخار معیت با اینان، فقط نصیب مطیعان خدا میشود: “وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِیقًا” و كسانى كه از خدا و پیامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ایشان را گرامى داشته [یعنى] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیكو همدم هایی هستند.
همان کسی که “خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ” [2] (مرا بیافریده سپس راهنماییم می کند)، می گوید اطاعتش نکنید تا ایمن بمانید. “یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ”[3] اما برای همین اطاعت نکردن و ایمن ماندن، باز باید سر به اطاعتی دیگر سپرد. نگویید این دوُری باطل است و بی فایده، چون این اطاعتِ نجات بخش، از جنس دیگری است.
اطاعت ربانی:
“یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُوْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً” [4] “اى كسانى كه ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت كنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت كنید پس هر گاه در امرى [دینى] اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید، این بهتر و نیكفرجامتر است. ”
پس روی دیگر اطاعت، رنگ و بوی دیگری دارد که قرآن، خوشبختی و عاقبت نیک را نتیجه ی آن می داند. اما چرا؟ چرا خوشبختی در گرو این اطاعت است؟ چون بهترین چیزی که به کانون هستی- بخوانید کانون خوشبختی- نزدیکمان می کند، همین اطاعت ربانی است.
از امام محمد باقر(علیه السلام) پرسیدند: بهترین چیزی که بنده با آن، به خدای عزوجل تقرب می جوید چیست؟ حضرت فرمود: “أَفْضَلُ مَا یَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِهِ وَ طَاعَةُ أُولِی الْأَمْرِ” بهترین چیزی که بنده با آن، به خدای عزوجل تقرب میجوید، اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر است.[5]
عبد الاعلی از امام صادق(علیه السلام) شنید که فرمود: “السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ أَبْوَابُ الْخَیْرِ، السَّامِعُ الْمُطِیعُ لَا حُجَّةَ عَلَیْهِ وَ السَّامِعُ الْعَاصِی لَا حُجَّةَ لَهُ” شنیدن و اطاعت کردن، درهای خیرند. آن که میشنود و اطاعت می کند، حجتی علیه او نیست؛ اما آن کس که میشنود و نافرمانی می کند، حجت و دفاعی از خود ندارد
وقتی به جادهی اطاعت از خدا و رسول و اولی الأمر وارد شوی، همسفران بینظیری با تو همراه میشوند. افتخار معیت با اینان، فقط نصیب مطیعان خدا میشود: “وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِیقًا” [6] “و كسانى كه از خدا و پیامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ایشان را گرامى داشته [یعنى] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیكو همدمانند.”
آنهایی که در مقابل خدا حرف گوش کن و مطیعند، درهای خیر و خوشبختی فرا رویشان باز است. یا بهتر است بگوییم، همین اطاعت کردنشان، باب خیر است برایشان.
عبد الاعلی از امام صادق(علیه السلام) شنید که فرمود: “السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ أَبْوَابُ الْخَیْرِ، السَّامِعُ الْمُطِیعُ لَا حُجَّةَ عَلَیْهِ وَ السَّامِعُ الْعَاصِی لَا حُجَّةَ لَهُ” شنیدن و اطاعت کردن، درهای خیرند. آن که میشنود و اطاعت می کند، حجتی علیه او نیست؛ اما آن کس که میشنود و نافرمانی می کند، حجت و دفاعی از خود ندارد. [7]
نکتهای را نباید فراموش کرد: “إِنَّمَا الْمُوْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ “[8] “جز این نیست كه مومنان كسانىاند كه به خدا و پیامبرش گرویدهاند، و هنگامى كه با او بر سر كارى اجتماع كردند، تا از وى كسب اجازه نكنند نمىروند.”
یعنی وقتی قرار می شود حرف گوش کن و مطیعِ خدا باشی، باید برای هر کاری اجازه داشته باشی، باید حرف ها و رفتارهایت، تصمیمها و اقدام هایت را با خدا و نمایندگانش چک کنی.
پی نوشت ها:
[1] – “إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا” سوره انسان، 3
[2] – سوره شعراء، 78
[3] – سوره نور، 21
[4] – سوره نساء، 59
[5] – الكافی؛ ج1، ص187
[6] – سوره نساء، 69
[7] – الكافی؛ ج1، ص205
[8] – سوره نور، 62