پرسش : به چه دلیل ما باید ولایت فقیهان را بپذیریم؟
پاسخ: خداوند همه انسان ها را آزاد آفریده است و بر طبق قاعده اوّلی هیچ کس بر دیگری حاکمیت و سرپرستی ندارند و حکم و دستور هیچ فرد بر دیگری حجیت ندارد. تمام انسان ها حسب به فطرت و طبع فطرتی خود آزاد و مستقل آفریده شدهاند و بر اساس آن بر جان خویش و بر اموالی که به وسیله اندیشه و تلاش خود به دست آوردهاند مسلّط می باشند پس هر گونه تصرّف در شئون زندگی و اموال مردم و تحمیل چیزی بر آنان ظلم و تجاوز نسبت به آنان محسوب می-شود. در مقابل این قاعده، عقل و فطرت همواره انسان را به پذیرش برخی حاکمیت ملزم می کند که به عنوان نمونه به یک مورد آن اشاره می کنیم. حاکمیت مطلقه خداوند بر نظام هستی: بدون تردید خداوند آفریننده ما و همه موجودات است و وی می تواند در تمام شئون مخلوقات خویش تصرف کند، او به مصالح دین و دنیا و حال و آینده مردم واقف و در خلقت و تشریع، حکیم و آگاه است و جز به آن چه به صلاح مردم و نظام وجود است حکم نمیکند و بر انسان است که در مقابل خداوند سر تسلیم فرود آورد و این چیزی است که بر صحت آن، عقل فطری انسان، همواره حکم می کند. از جهت دیگر، انسان موجودی است اجتماعی و تداوم زندگی برای وی جز در سایه تعاون و اجتماع میسّر نیست و همواره لازمه تعاون و اجتماع و زندگی جمعی، برخورد افکار و مصالح با یکدیگر است پس الزاماً به قوانین و حکومتی نیاز است که آزادی های افسار گسیخته را مهار و مصالح جامعه را تدبیر کند تا حقوق شهروندان تأمین شود و این مهم فقط با تشکیل حکومت محقق خواهد شد. پس به طور طبیعی پذیرش ولایت و حکومت صرف نظر از نوع آن برای جامعه از نظر عقل، الزامی و ضروری است. حال اگر در جامعهای، اکثریت شهروندان آن را مسلمان تشکیل دهند، این حق را خواهند داشت که حکومتی را تشکیل دهند که قوانین اسلامی در آن به اجراء درآید و طبعاً در رأس کار باید فردی باشد که کارشناس اسلام باشد که از آن تعبیر به ولی فقیه می¬شود، در فقه اسلامی شرایطی برای حاکم اسلامی تعیین شده است که در عصر ما بر فقیه جامعالشرائط منطبق می شود. بعد از این مقدمه، وارد پاسخ شما می شویم:
الف ـ حکومت به حکم عقل واجب و ضروری است زیرا اگر حکومت و نظام و قانون در اجتماع نباشد، هرج و مرج بوده و ناامنی و اغتشاش حاکم می گردد و افراد و سرمایهها برای کار و تلاش و تولید میدان نخواهند داشت پس برای سامان یافتن امور و نظم یافتن کارها و بر قرار شدن امنیت و به جریان افتادن کار و تولید و…، وجود حکومت ضروری است. مقدمه دوم ـ به حکم عقل و شرع تا صالح وجود داشته باشد، ناصالح حق ندارد حکومت را بپذیرد و مردم هم اجازه ندارند حکومت را به غیر صالح تحویل دهند. عقل و شرع حکم می کنند که حکومت باید به کسی تحویل داده شود که به بهترین نحو بتواند از پس این امر برآید و با وجود صالح سپردن حکومت به دست ناصالح معقول و صحیح و مورد تأیید عاقلان نمیباشد. آیات فراونی این حکم آشکار را بیان می کنند از جمله: «اأفمن کان مؤمناً کمن کان فاسقاً لا یستوون» (سجده: 18)آیا کسی که مؤمن است مانند کسی است که فاسق میباشد؟ مساوی نیستند.
«أفمن یهدی إلی الحقّ أحقّ أن یتّبع أمن لا یهدّی إلاّ أن یهدی فمالکم کیف تحکمون» (یونس: 35)آیا کسی که هدایتگر به سوی حق است شایسته پیروی است یا کسی که خود محتاج هدایت است شما را چه می شود و چگونه حکم می کنید؟ «قل هی یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون انّما یتذکّر اولوا الألباب» (زمر: 9)مقدمه سوم: در جامعه اسلامی که مردم معتقد به دین خدا و خواستار اجرای احکام آن هستند کسی باید حکومت را به دست بگیرد که عالم به احکام اسلام و عادل و توانمند در حکومتداری باشد پس حاکم در جمهوری اسلامی به حکم عقل و شرع باید فقیه، عادل، مدیر و مدبّر باشد. و تشخیص این که کدام مجتهد و فقیه صلاحیت اراده کشور را دارد به عهده نمایندگان مجلس خبرگان است. آنان موظفند به نمایندگی از مردم مجتهدی را که عادل بوده و توان اداره و مدیریت اجتماع را داشته و از بقیه مجتهدان توانمندتر باشد، به رهبری انتخاب کنند و به مردم معرفی نمایند و مردم نیز وظیفه دارند حکم او را اطاعت و دستوراتش را اجرا کنند. بنابر این حکم «ولایت فقیه» از روشنترین و بدیهیترین احکام اسلام است و عقل نیز به همین حکم می نماید.
درود بر شما احسنت…روند جالبی بود.موفق باشید.