بسم رب شهدا و صدیقین..
شهید حسن زمانی (شیدای مجنون)
روز میلاد امام حسن (علیه السلام) به دنیا آمد. پدرش مؤذن روستا بود . روستایی از توابع قزوین. بعد از اذان به خانه آمد و نام او را حسن انتخاب کرد. دوران تحصیل را در همان جا انتخاب کرد. تا مقطع دبیر ستان ادامه داد.
در روزگاری که رژیم ستمشاهی به روستاها اهمیت نمی داد مجبور شد به تهران بیاید. روزها را در بازار کار می کرد و شب ها به سراغ درس می رفت.
از همان ایام با امام و انقلاب آشنا شد. شهید حسن زمانی دو بار به خاطر پخش اعلامیه های حضرت امام دستگیر شد. اما هرگز دست از مبارزه بر نداشت.
انقلاب به پیروزی رسید شهید زمانی موقعیت خوبی از نظر مالی در بازار پیدا کرده بود. اما یک باره همه را رها کرد . سال 58 با پوشیدن لباس سپاه به جرگه پاسداران انقلاب پیوست.
سپس کرمانشاه وسپس پاوه اولین منطقه خدمت ایشان به انقلاب بود . ازهمان جا بود که الگو و فرماندهی چون احمد متوسلیان در مسیر زندگی او قرار گرفت .
زمانی که جنگ شروع شد شهید زمانی با دوستانش مشغول پاکسازی منطقه مریوان بود. در سال اول جنگ ارها در این منطقه مجروح شد.
با شکل گیری تیپ ها و لشکر ها در منطقه جنوب مسئولیت های شهید زمانی از معاونت گردان شروع شد.سپس فرمانده و بعد جانشینی تیپ و…تا اینکه مسئول محور لشکر شد.
خاطراتو حماسه های شهید زمانی هنوز در یاد فرماندهان و پیشکسوتان جنگ چون ستاره ای می درخشد.
در عملیات آزادی خرمشهر جانشین گردان حمزه بود . منطقه شلمچه رشادت آنها را به یاد دارد. آنها اولین نیروها ی تهرانی بودند که به مسجد جامع خرمشه ررسیدند
دی ماه سال 61برای ازدواج با دختر یکی ا ز بستگان به تهران آمد.مراسم بسیار ساده بود. اگر مجلس آأ«ها رونق ظاهری نداشت اما صفا وصمیمیت درآن موج می زد.
در والفجر مقدماتی معاون تیپ ابوذر بود .در سال 62بعداز عملیات والفجر 4آثار پیری وشکستگی در چهره ی او مشاهده می کردیم. دراین عملیات بسیاری از دوستانش از او جدا شدند.
داغ سردارانی نظیر اصغر رنجبران ، مهدی خندان ، شهید حاجی پور ، شهید ورامینی ، شهید معصومی ، شهید نظام آبادی و غیره…شهید زمانی را پیر کرد.
برای عملیات خیبر بچه های گردان همزه را به منطقه جقیر در نزدیکی محور عملیات آورد و برای آنها صحبت کرد.
حسن مطیع فرماندهی بود و با شروع عملیات ، پل بزرگ متحرکی را جهت عبور تدارکات به سمت منطقه آورد.
دشمن با اجرای آتش سنگین و بمباران شیمیایی و بکارگیری گارد ریاست جمهوری خود مانع پیشروی آنها شد. شهید زمانی مجروح شده بود. اما با درایت او تا قبل از روشن شدن هوا مجروحین و شهدا را از منطقه تخلیه کردیم.
لحظاتی بعد پل را به سمت جلو انتقال دادیم . وقتی بر گشتیم حسن در گوشه ای آرام خوابیده بود!
با تعجب به سراغ او رفتیم . کسی که از کوههای سر به فلک کشیده غرب تا دشت های سوزان جنوب لحظه ای آرامش نداشت . وبه دنبال ادای تکلیف بود حالا آرام خوابیده بود! پاتک عراقی ها شدید تر شده بود . آنها تا چند قدمی ما رسیده بودند.
سردار شهید حسن زمانی آرزو داشت گمنام بماند.خدا هم آرزویش را در جزایر مجنون برآورده کرد.
شهید حسن زمانی از 8اسفند 62 شیدای مجنون شد ودر آنجا ماند .7ماه بعد محمد رضا تنها پسر او به دنیا آمد.
برگرفته شده از کتاب شهید گمنام گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
برای شادی ارواح طیبه شهدا صلوات ….
سلام ودرود بر شما موفق باشید…