تربیتروش تربیت از نظر امام علی(ع)-2

روش محبت:

 استفاده از محبت ، از مؤثرترين و كارامدترين شيوه هاى تربيتى است . محبت جاذبه مى آفريند، انگيزه خلق مى كند، انسان هاى پرتلاطم و مضطرب را آرامش مى بخشد و فرزندان نابهنجار و ناسازگار را رام مى كند. محبت ، شيوه اى است كه به مرحله اى خاص از تربيت اختصاص ندارد، اما كودكان و نونهالان بيشتر به آن نيازمندند. حضرت على عليه السلام مى فرمايند: هر كه فرزند خود را ببوسد، براى او پاداش و حسنه خواهد بود و هر كه فرزند خود را شاد كند، خداوند در روز قيامت او را شاد خواهد فرمود. اگر انسان ، به ويژه در دوره كودكى از محبت سيراب نشود، در بزرگ سالى معمولا با ناهنجارى هايى مواجه مى شود، لذا پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرموده اند: به كودكان و نوباوگان محبت نماييد و رحمت خود را شامل حال آن ها گردانيد. به نظر بسيارى از دانشمندان كمبود محبت و منشاء بسيارى از عقده هاى روانى مى شود. به همين سبب در مكتب تربيتى اسلام به عامل تربيتى محبت تاءكيد بسيار زيادى شده است . در برخى روايات آن قدر روى اهميت آن تاءكيد شده كه محبت را مساوى دين معرفى كرده اند. حضرت على عليه السلام در مواجهه با فرزندان خود از جملاتى محبت آميز و پرجاذبه بهره مى گرفتند. ايشان در نامه تربيتى به امام حسن عليه السلام مى فرمايند: فرزندم ! تو جزئى از وجود و بلكه همه وجود منى ، به طورى كه اگر به تو بلايى رسد، به من رسيده است و اگر مرگ ، تو را در كام گيرد، مرا در كام گرفته است . آنچه از وضع و حال تو مورد توجه من قرار گرفته است ، همان وضع و حال خود من است كه برايم اهميت بسيار دارد. از اساسى ترين روش هاى تربيت ، روش محبت است كه با فطرت و سرشت آدمى بسيار سازگار است . با توجه به ميدان گسترده تاءثير محبت ، اولياى الهى از آن بهره هاى بسيار گرفته اند و آن را محور تربيت قرار داده اند. انسان به هر چه علاقه پيدا كند، بدو متمايل مى شود و سعى در همسانى مى نمايد. اميرمؤمنان مى فرمايند: من اءحب شيئا لهج بذكره؛ هر كه چيزى را دوست بدارد به ياد آن حريص مى شود.
.
من رضى عن نفسه ظهرت عليه المعايب ؛) هر كس از خود راضى باشد، عيوبى در او پديدار خواهد شد. از سوى ديگر، چنين شخصى از ديگران توقع دارد كه شخصيت كاذب اورا بپذيرند و از او ستايش كنند. در نتيجه ، افراد چاپلوس و تملق گو در اطراف او جمع مى شوند؛ ولى واقع گويان و انتقادكنندگان را نمى پذيرد. خودپسندان نه تنها نمى توانند محبت ديگران را به سوى خويش جلب كنند، بلكه همواره منفور و مطرود ديگران خواهند بود. چنانچه حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند: من رضى نفسه كثر الساخط عليه ؛ هر كس از خود راضى باشد، خشم گيرندگان بر او بسيار خواهند شد.

روش محبت استفاده از محبت ، از مؤثرترين وكارامدترين شيوه هاى تربيتى است . محبت جاذبه مى آفريند، انگيزه خلق مى كند، انسانهاى پرتلاطم و مضطرب را آرامش مى بخشد و فرزندان نابهنجار و ناسازگار را رام مىكند. محبت ، شيوه اى است كه به مرحله اى خاص از تربيت اختصاص ندارد، اما كودكان ونونهالان بيشتر به آن نيازمندند. حضرت على عليه السلام مى فرمايند: هر كه فرزندخود را ببوسد، براى او پاداش و حسنه خواهد بود و هر كه فرزند خود را شاد كند،خداوند در روز قيامت او را شاد خواهد فرمود. اگر انسان ، به ويژه در دوره كودكى از محبت سيراب نشود، در بزرگ سالى معمولا با ناهنجارى هايىمواجه مى شود، لذا پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرموده اند: به كودكان ونوباوگان محبت نماييد و رحمت خود را شامل حال آن ها گردانيد. به نظر بسيارى از دانشمندان كمبود محبت ومنشاء بسيارى از عقده هاى روانى مى شود. به همين سبب در مكتب تربيتى اسلام به عاملتربيتى محبت تاءكيد بسيار زيادى شده است . در برخى روايات آن قدر روى اهميت آنتاءكيد شده كه محبت را مساوى دين معرفى كرده اند. حضرت على عليهالسلام در مواجهه با فرزندان خود از جملاتى محبت آميز و پرجاذبه بهره مى گرفتند. ايشان در نامه تربيتى به امام حسن عليه السلام مى فرمايند: فرزندم ! تو جزئى ازوجود و بلكه همه وجود منى ، به طورى كه اگر به تو بلايى رسد، به من رسيده است و اگرمرگ ، تو را در كام گيرد، مرا در كام گرفته است . آنچه از وضع و حال تو مورد توجهمن قرار گرفته است ، همان وضع و حال خود من است كه برايم اهميت بسيار دارد. از اساسى ترين روش هاى تربيت ، روش محبت استكه با فطرت و سرشت آدمى بسيار سازگار است . با توجه به ميدان گسترده تاءثير محبت ،اولياى الهى از آن بهره هاى بسيار گرفته اند و آن را محور تربيت قرار داده اند. انسان به هر چه علاقه پيدا كند، بدو متمايل مى شود و سعى در همسانى مى نمايد. اميرمؤمنان مى فرمايند: من اءحب شيئا لهج بذكره؛هر كه چيزى را دوست بدارد به ياد آن حريص مىشود. آنچه موجبات پيوند را فراهم مى آورد و زمينه تربيت را مهيا مى سازد محبتاست و اين روش دقيقا مورد عنايت حضرت قرار گرفته است ؛ زيرا محبت چنان انسان رامتحول مى سازد كه هيچ چيز ديگر با آن برابرى نمى كند. از سوى ديگر، محبت حقيقى بهپيامبراكرم (صلى الله عليه وآله ) و خاندان آن حضرت ، بهترين عامل براى اصلاح وانصاف به كمالات است .اميرمؤمنان (عليه السلام ) مى فرمايند: من اءحبنا فليعمل بعملنا و ليتجلبب الورع؛هر كه ما را دوست دارد بايد به عمل ما عملكند و به خويشتن دارى ، خود را پوشش دهد. انسان در سايه دوستى اهل بيت بهنيكبختى مى رسد. حضرت در اين باره مى فرمايند: اءسعد الناس منعرف فضلنا و تقرب الى الله بنا، و اءخلص حبنا، و عمل بما اليه ندبنا، و انتهى عماعنه نهينا فذاك منا، و هو فى دار المقامه معنا؛نيكبخت ترين مردمان كسى است كه برترى جايگاهما را بشناسد و به وسيله ما به خدا نزديك شود و محبت ما را در خود خالص گرداند وبدان چه او را فراخوانده ايم عمل كند و از آنچه او را نهى كرده ايم باز ايستد، پسچنين كسى از ما است و در خانه آخرت همراه ما است . ويژگى هاى روش محبت محبت ستون و ركن دين اساسا ستون هاى دينالهى بر دوستى حق استوار شده است و از اين راه تاءثيرپذيرى انسان چند برابر مى شود. حضرت على (عليه السلام ) در ضمن خطبه اى مى فرمايند: ثم ان هذاالاسلام دين الله الذى اصطفاه لنفسه ، واصطنعه على عينه ، و اءصفاه خيره خلقه ، واءدقام دعائمه على محبته؛ديگر اين كه ايناسلام ، دين خدا است كه آن را براى خود برگزيد و به ديده عنايت خويش پروريد وبهترين آفريدگان خود را مخصوص رساندن آن گردانيد و ستون آن را بر دوستى خود استوارنمود. ايشان مى فرمايند از رسول گرامى اسلام درباره سنت آن حضرت پرسيدم ، آنحضرت فرمودند: والحب اءساسى؛محبت ، بنياد و اساس من است . اظهار محبت در سيره معصومين عليهم السلامچشاندن طعم شيرين محبت به راه هاى مختلف ديده مى شود. اين اظهار محبت در گره گشايىروانى ، مادى و… ديده مى شود. آنان آب حيات محبت را بر ديگران ايثار مى كردند واز اين راه زمينه هدايت افراد را فراهم مى كردند. اظهار محبت به فرزندان و بزرگ – سالان از دستورهاى اكيد ايشان است . از وصيت هاى حضرت امير (عليه السلام ) است كه : و ارحم من اءهلك الصغير، و وقر منهم الكبير؛با كودكان مهربانى كن و احترام بزرگان را نگهدار. اين محبت بايد در تبسم و حتى در آهنگ محبت آميز والدين جلوه نمايد، هيچ گاه نبايد محبت رااز فرزندان دريغ كرد. فرزندان در دوران نوجوانى و جوانى هم ، به محبتهاى پدر و مادر شديدا نيازمندند. محبتافراطى محبت به فرزندانو ديگران به اين معنا نيست كه بدى هاى آنان ناديده انگاشته و از تربيتشان غفلت شود. بايد حساب دوستى به فرزندان رااز حساب تربيت و سازندگى جدا كرد. بعضى از پدران ومادران با محبت هاى بى جاى خود، در لباس دوستى ، بزرگ ترين خيانت ها رادر حق فرزندان خود مرتكب مى شوند. بايد توجه داشت همان طور كه كمبود محبت زيان آور است ،زياده روى در محبت نيز فرزندان رااز خودراضى و كم مقاومت به بار مى آورد و در مقابلمشكلات زندگى دچار احساس حقارت شده و آسيب پذير مى شوند. انسان ها، در بستر مناسب ومتعادل رشد شخصيت مى يابند. در شرايط خاص و دشوار، انسان با مقاومت آبديده و مقاومبار مى آيد و توانايى مواجهه با مشكلات را مى يابد. حضرت امير (عليه السلام ) مىفرمايند: من كلف بالاءدب قلت مساويه؛هر كسى سختى تاءديب را تحمل كند، بدى هايش كمخواهد شد. بنابراين ، نبايد در اثر افراط در محبت و تعريف و تمجيدهاى آن چنانى ،فرزندانى با شخصيت كذايى رشد بيابند كه براى خود شخصيت و مقامى بالاتر از انتظارتصور كنند و عيوب خود را نيز كمال پنداشته و به بيمارى خودپسندى مبتلا شوند. حضرتعلى (عليه السلام ) مى فرمايند: من رضى عن نفسه ظهرت عليهالمعايب؛)هر كس از خود راضى باشد، عيوبى در او پديدارخواهد شد. از سوى ديگر، چنين شخصى از ديگران توقع دارد كه شخصيت كاذب اورابپذيرند و از او ستايش كنند. در نتيجه ، افراد چاپلوس و تملق گو در اطراف او جمع مىشوند؛ ولى واقع گويان و انتقادكنندگان را نمى پذيرد. خودپسندان نه تنها نمى توانندمحبت ديگران را به سوى خويش جلب كنند، بلكه همواره منفور و مطرود ديگران خواهندبود. چنانچه حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند: من رضى نفسهكثر الساخط عليه؛هر كس از خودراضى باشد، خشم گيرندگان بر او بسيار خواهند شد.

روش تذكر

پيام آوران الهى ، در تربيت ازروش تذكر نعمت ها و رحمت هاى الهى بهره مى گرفتند و از اين راه به اصلاح مردم همتمى گماردند. حضرت امير (عليه السلام ) مى فرمايند: فبعث فيهمرسله ، و واتر اليهم اءنبياءه ليستاد و هم ميثاق فطرته ، و يذكر و هم منسى نعمته؛پس هراز چندگاه ، پيامبرانى فرستاد و بهوسيله آنان به بندگان هشدار داد تا حق ميثاق فطرت بگزارند و نعمت فراموش كرده را بهياد آرند. مسلما هر چه انسان در مراتب كمال اوج مى گيرد، تذكر او نسبت به هستى وخالق آن بيشتر مى شود وبه مرتبه اى مى رسد كه در نسبت با هر چيزى ، تذكر در او بهوجود مى آيد. به بيان امام على (عليه السلام ): المؤمن دائمالذكر؛

مؤمن ، پيوسته در ياد خدا است

تذكر، در تربيت نقش كليدى و حساس دارد؛ زيرا انسان را از دل مشغولى ها و دگر مشغولى ها رهانيده و به سوى اصل و فطرتش باز مى گرداند. مولاى بيداردلان درباره نقش سازنده تذكر مى فرمايند: ان الله سبحانه جعل الذكر جلاء للقلوب تسمع به بعد الوقره ، و تبصر به بعد العشوه ، و تنقاد به بعد المعانده ؛ همانا خداى سبحان ياد خود را روشنى بخش دل ها قرار داده است ، دل ها بدين وسيله از پس كرى ، شنوا و از پس نابينايى ، بينا و از پس سركشى ، رام مى گردند. ذكر مداوم اگر ذكر دايمى باشد، انسان به جز فرمان محبوب و راه او نمى خواهد. طاعت خدا را مى پذيرد و به ياد او انس مى گيرد. امام على (عليه السلام ) در نامه خود به حارث همدانى او را بدين روش به تربيت فراخوانده است : و عظم اسم الله اءن تذكره الا على حق ، واءكثر ذكر الموت و ما بعد الموت ؛ نام خدا را بزرگ شمارو آن را جز براى حق بر زبان ميار، مرگ و پس از مرگ را فراوان ياد كن .

نيكوترين تذكر براى انسان ، ياد خداى مهربان و رحمت هاى بى كران او است كه در ساماندهى تربيت ، نقشى بسيار تعيين كننده دارد. اميرمؤمنان على (عليه السلام ) مردم را به اين روش نيكو فراخوانده اند: افيضوا فى ذكر الله ؛ فانه اءحسن الذكر ؛در بستر ياد خدا روان شويد كه نيكوترين ياد، ياد خدااست . ياد خدا، انسان را از فرو غلطيدن در پستى ها تباهى ها باز مى دارد و انسان را به راه راست رهنمون مى شود. با ياد خدا و توكل بر او سخت ترين كارها سهل و آسان مى شود. خير ما استنجحت به الاءمور ذكر الله سبحانه ؛ بهترين چيزى كه بدان كارها برآورده مى شود ياد خدا است .

اساسى ترين اصلاح ، اصلاح قلب است و اساس اصلاح قلب ، ياد خدا است . اميرمؤمنان (عليه السلام ) مى فرمايند: اءصل صلاح القلب ، اشتغاله بذكر الله؛) اساس صلاح قلب در اشتغال به ياد خدا است . هم چنين مى فرمايند: من صلح مع الله سبحانه لم يفسد مع اءحد ؛ هر كه رابطه خود را با خداى سبحان اصلاح كند، رابطه اش با هيچ كس تباه نشود. به يادآوردن نعمت ها و خداوندى كه سراسر رحمت است ، آدمى را از غفلت بيدار ساخته و در همه ابعاد زندگى اش تحول ايجاد مى كند و انسان را مستعد دريافت كمالات مى سازد. در پرتو ياد حق ، انسان از زندان دنيا آزاد مى شود و به مرتبه صدق و راستى مى رسد، نشاط حقيقى مى يابد و به گلزارى از كمالات و فضايل اخلاقى مبدل مى شود. ظاهر و باطن انسان دگرگون مى شود و از چاه تاريك طبيعت به سوى حقيقت و ملكوت سفر مى كند. ياد مرگ در روش تذكر، ياد مرگ جايگاه ويژه اى دارد.

غفلت از مرگ بزرگ ترين عامل عصيان و نسيان است . حضرت على (عليه السلام ) در ضمن خطبه اى مى فرمايند: اءوصيكم بذكر الموت ، و اقلال الغفله عنه ، و كيف غفلتكم عما ليس ‍ يغفلكم و طمعكم فيمن ليس يمهلكم ! فكفى واعظا بموتى عاينتموهم حملوا الى قبورهم غير راكبين ، و اءنزلوا فيها غير نازلين ، فكاءنهم لم يكونوا للدنيا عمارا، و كاءن الآخره لم تزل لهم دارا …؛ شما را به ياد مرگ و كاستن بى خبرى تان از آن سفارش مى كنم . چگونه از چيزى غافليد كه شما را رها نمى كند و از شما غافل نيست ؟ چگونه از كسى كه مهلت نمى دهد (ملك الموت ) مهلت مى طلبيد؟ براى پنددادن به شما، مردگان بسنده اند كه آنان را ديده ايد بر دوش ها به گورهاشان بردند نه خود سوار بودند؛ در گورهايشان فرود آوردند نه خود فرود آمدند. گويى آنان آبادكننده دنيا نبودند و گويى هميشه ، آخرت خانه هايشان بود. ياد مرگ ، انسان را از فرورفتن در دام دنيا باز مى دارد و سركشى را مهار مى كند.

دست تعدى و تطاول نمى گشايد و براى خويشتن خويش مرزبانى دقيق مى شود. اگر انسان بداند كه مرگ فقط براى ديگران نيست و روزى هم به سراغ او خواهد آمد، اين فرمايش مولا على (عليه السلام ) را آويزه گوش ‍ خود مى سازد كه : اءذكرا انقطاع اللذات ، و بقاء التبعات؛ به ياد داريد كه لذت ها تمام شدنى است و پايان ناگوار آن بر جاى مى ماند. ياد مرگ ، راه نجات آدمى از خود خواهى و دنياطلبى است ؛ زيرا: من اءكثر من ذكر الموت نجا من خداع الدنيا؛ هر كه مرگ را بسيار ياد كند، از نيرنگ هاى دنيا نجات مى يابد. از ديدگاه حضرت ، فراموشى مرگ ، عاملى است كه انسان را از بهره گيرى فرصت ها و فراهم كردن توشه آخرت باز مى دارد؛ اما انسان آگاه مى داند كه مسافرى است كه بايد از سرمايه عمر، ره توشه آخرت مهيا بدارد. حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند: يا عبادالله ، ان الموت ليس منه فوت ، فاحذروه قبل وقوعه ، و اءعدواله عدته ؛ فانكم طرد الموت ان اءقمتم له اءخذكم ، و ان فررتم منه اءدر ككم ، و هو اءكرم لكم من ظلكم ؛ اى بندگان خدا! همانا از مرگ گريزى نيست . پس قبل از آن كه شما را دريابد، از آن بيم داريد و سازوبرگ آن را فراهم سازيد؛ زيرا در هر حال شما شكار مرگيد، اگر در جاى خود بمانيد، به سراغتان آيد و اگر از آن بگريزيد، شما را دريابد و اين مرگ از سايه شما با شما همراه تر است . اگر آدمى خود را مسافر بداند، فرصت را كوتاه ببيند و به حسابرسى يقين داشته باشد، از فرصت ها به بهترين وجه ممكن بهره مى گيرد و در انجام دادن كارهاى نيك شتاب مى ورزد: من تذكر بعد السفر استعد؛ هر كه دورى سفر را به ياد آورد، خويشتن را آماده نمايد.

من راقب اءجله اغتنم مهله؛ هر كه منتظر مرگ خويش باشد، از مهلت هايى كه در اختيار دارد بهره مى برد. من ترقب الموت سارع الى الخيرات؛ هر كه انتظار مرگ را كشد، در انجام دادن كارهاى نيك شتاب مى ورزد. و خوشا به حال آنان كه با ياد مرگ و ذكر معاد، خود را مى سازند، فرصت ها را غنيمت مى شمارند و به اعمال نيك مى پردازند: طوبى لمن ذكر المعاد، و عمل للحساب ، و قنع بالكفاف ، و رضى عن الله؛ خوشا به حال كسى كه معاد را از ياد نبرد، براى حساب كار كرد و به گذران روز قناعت نمود و از خدا راضى بود.

author-avatar

درباره بسیجی

حب الحسین رشته تحصیل ماست. دانشجوی کارشناسی ارشد شیعه شناسی-کلام... طلبه سطح سه حوزه http://karbala-2.kowsarblog.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *