روش-تربیت-اسلامی

روش الگويى:

روش شناسى و بررسى شيوه هاى تربيتى ، در نظام تعليم و تربيت اسلامى جايگاهى ويژه دارد. در واقع ، درخت پر ثمر تربيت ، آن گاه به بار مى نشيند كه نكات تربيتى در قالب شيوه هاى درست و مناسب به اجرا در آيد. امام على (عليه السلام ) در سيره تربيتى خويش روش ها و شيوه هايى را به كار گرفتند كه كشف و بررسى آنها، ره توشه بزرگى براى پيروان راستين آن حضرت به شمار مى آيد. بر اين اساس ، در اين بخش ، روشهاى تربيت در اسلام از ديدگاه امام على (عليه السلام ) بحث و برسى مى شود. مراد از روش ، راه و طريقه اى است كه ميان اصل و هدف ، امتداد دارد و عمل تربيتى را منظم مى كند وبه هدف مى رساند، روش كار، نشان مى دهد كه چگونه مى توان از اصل يا اصول استفاده كرد و به اهداف تربيتى رسيد، روش كار، وظايف عملى يك مربى را مشخص مى كند و به متربى هم كمك مى كند تا شيوه كار را فرا گيرد. انسان در مراحل مختلف حيات خويش نياز به الگو دارد. كودك از پنج ماهگى به تقليد حالات و حركات اطرافيان مى پردازد و خود را در مسير هماهنگى و همانند سازى قرار مى دهد. با افزايش سن و تجارب ذهنى ، تقليد به صورت آگاهانه صورت گرفته و در حيطه اراده قرار مى گيرد و با دخالت آگاهى و اراده ، رفتارها تحت كنترل قرار گرفته و جهت مند مى شود. انديشمندان معتقدند كه پيروى و همانند سازى به دو صورت انجام مى شود: ناآگاهانه و آگاهانه . تقليد ناآگاهانه در كودكى است ، اما در دوران خودشناسى و تسلط و كنترل بر قواى ادراكى و تحريكى و شناخت منافع و مضار خود در جامعه ، عمل تقليد در بزرگ سالان قطعا با انگيزه هاى آگاهانه مى باشد. . پيروى گاهى در اطاعت از فرد تبلور مى يابد و گاهى هم در اطاعت از گروه ؛ گروه هاى مرجع يكى از انواع گروه هاى اجتماعى است كه فرد در سنجش ارزش خود با ديگران آن را مورد قياس قرار مى دهد، در اين حال ، فرد در قضاوت و در اعمال خود از آن الهام مى گيرد و آن را مبناى داورى قرار مى دهد و معمولا ارزش هايى را مى پذيرد كه از گروه هاى مرجع آموخته است . گروه هاى مرجع را گروه هاى داورى يا گروه هاى استنادى نيز مى ناميده اند كه به عنوان تيپ و الگوى ايده آل مطرح هستند.
در اين روش مربى مى كوشد نمونه رفتار و كردار مطلوب را عملا در معرض ‍ ديد متربى قرار دهد و بدين گونه موقعيت اجتماعى او را دگرگون كند تا او به پيروى بپردازد و حالت نيكويى ، مطابق با آن عمل نمونه در خويش پديد آورد در اين حال فرد سعى مى كند با شخص يا اشخاصى كه به نظرش ‍ شخصيتى قابل قبول دارند، همانند سازى كند و نگرش ها و ويژگى هاى رفتارى و اخلاقى آن فرد يا اشخاص را براى خود سرمشق قرار دهد. به نظر مى رسد كه مهم ترين و كارامدترين روشى كه ائمه عليهم السلام در تربيت اخلاقى فرزندانشان به كار مى گرفتند، رفتار عملى آنان بود. آنان خود، الگويى كامل و مطمئن اخلاقى براى فرزندانشان بودند. اعمال و رفتارشان هر لحظه در منظر فرزندان قرار داشت و فرزندان با ديدن سرمشق زندگى مى گرفتند. حقيقت اين است كه تربيت به معناى دقيق آن ، انتخاب بهترين روش ها در موقعيت و شرايط خاص مى باشد. الگوگيرى يكى از اين روش هاى تربيتى است . انسان در مراحل مختلف زندگى خود به الگو نياز دارد. همانند سازى و درس آموزى در زمينه هاى گوناگون از دوران كودكى آغاز مى شود. هر چه الگوها مناسب تر باشد، انسان در رسيدن به كمال موفق تر است . انسان فطرتا عاشق كمال است و اين عشق به كمال ، آدمى را به الگو طلبى و الگو پذيرى مى كشاند. سعى مى كند در همه امور، خود را همانند و شبيه الگوى خويش سازد، از اين رو، ارائه الگوهاى متعالى و قابل پيروى از مهم ترين امور تربيت انسانى است ؛ زيرا روش يادگيرى غير مستقيم و از طريق مشاهده ، از مؤثرترين و پايدارترين انواع يادگيرى ها است . تاءثير الگو در نقش پذيرى انسان ، يك امر طبيعى است . حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند: و لقد كان فى رسول الله (عليه السلام ) كاف لك فى الاءسوه فتاءس بنبيك الاءطيب الاءطهر عليه السلام فان فيه اءسوه لمن تاءسى ، و عزاء لمن تعزى ، و اءحب العباد الى الله المتاءسى بنبيه و المقتص لاثره ؛

برايت بس است اگر رسول خدا (عليه السلام ) را مقتداى خود گردانى ، پس ‍ به پيامبر پاكيزه و پاك خود اقتدا كن كه راه و رسمش ، سرمشقى است براى كسى كه بخواهد پيروى كند و انتسابى است براى كسى كه بخواهد منتسب گردد و محبوب ترين بندگان نزد خدا كسى است كه رفتار پيامبر را سرمشق خود قرار دهد و به دنبال او برود. از آن جا كه ارائه الگو و اسوه ، مؤثرترين روش تربيتى است ، پيشاپيش ‍ خداوند تبارك و تعالى نيز به اين مهم عنايت داشته و رسول اكرم – (عليه السلام ) را بهترين الگو معرفى مى كند: لقد كان لكم فى رسول الله اءسوه حسنه ؛ همانا رسول خدا براى شما سرمشق نيكويى است . آن وجود مقدس ، اسوه هاى پس از خود را چنين معرفى مى كند: انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى؛ همانا ميان شما دو امر گرانقدر (يعنى ) قرآن و اهل بيتم را به جا مى گذارم . الگوهاى مجسم ، در ايجاد تحول و تغيير، در سازندگى و رشد، در بازسازى و تربيت نقش اساسى دارند. انسان براى رسيدن به كمال به الگوهايى كامل نياز دارد. تاءكيد قرآن مجيد بر پيروى انسان ها از رسول خدا (عليه السلام ) در حقيقت پاسخى به اين نيازهاى فطرى انسان است .

تاءثير گذارى الگوها در تربيت روش الگويى ، در ساماندهى شخصيت و رفتار و جهت گيرى هاى آدمى بسيار مؤثر است ، اين نقش از خانواده آغاز مى شود و سپس فرد تحت تاءثير الگوهاى اجتماعى ، سياسى و… قرار مى گيرد. هر چه قدرت و نفوذ الگوها بيشتر باشد همسانى در جهات مختلف نيز بهتر صورت مى گيرد. در اين روش از فرد يا افرادى كه داراى رفتار مطلوب هستند به عنوان سرمشق و الگو استفاده مى شود. اين الگو در معرض مشاهده متربى قرار مى گيرد تا از رفتار او پيروى كند و خود را با او همسان سازد. خانواده كانونى مقدس و سرنوشت ساز و پايگاه انس و هدايت است . كانون تكوين شخصيت و شكل دهى به هويت انسانى و محيطى مناسب براى تغيير اخلاق و رفتار است . پس از خانواده ، اجتماع نيز نقش قابل توجهى دارد تا از آن جا كه در بعضى جهات مى توان تاءثير آن را حتى بيشتر از خانواده نيز دانست . حضرت على (عليه السلام ) درباره اين تاءثير گذارى مى فرمايند: الناس بامرائهم اءشبه منهم بابائهم ؛ مردم به زمامداران خود شبيه ترند تا به پدران خود همان طور كه پيش تر آمد، پيروى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) و اوصياى آن حضرت بهترين روش در تربيت است ؛ زيرا سيرت آنان نيكوترين سيرت است امام على (عليه السلام ) ما را به اين پيروى فرا مى خوانند: انظروا اهل بيت نبيكم ، فالز موا سمتهم ، و اتبعوا اثر هم ، فلن يخر جوكم من هدى ، ولن يعيدو كم فى ردى ؛ فان لبدوا، و ان نهضوا فانهضوا، لا تستبقو هم فتضلوا، و لا تتا خروا عنهم فتهلكبه خاندان پيامبرتان بنگريد، بدان سو كه مى روند برويد و پى آنان را بگيريد كه هرگز شما را از رستگارى بيرون نخواهند كرد و به هلاكت تان باز نخواهند آورد. اگر بر خاستند برخيزيد. بر ايشان پيشى مگيريد كه گمراه مى شويد و از آنان پس نمانيد كه تباه مى گرديد. فاين تذهبون ؟ و انى توفكون ! و الاعلام قائمه ، و الايات واضحه ، و المنار منصوبه ؛ فاين تياه بكم ! و كيف تعمهون و بينكم عتره نبيكم ! و هم ازمه الحق ، و اعلام الدين ، و السنه و الصدق ! فانز لوهم با حسن منازل القران ، ورد و هم ورود الهيم العطاش ؛ پس كجا مى رويد؟ و كى باز مى گرديد؟ كه علامت ها بر پا است و دليل ها هويدا است و نشانه ها پا بر جا است . گمراهى تا كجا؟ سرگشتگى تا كى و چرا؟ خاندان پيامبرتان ميان شما است كه زمامداران حق و يقينند و پيشوايان دينند، با ذكر جميل و گفتار راست قرينند، پس هم چون قرآن نيك حرمت آنان را در دل بداريد و چون شتران تشنه كه به آبشخور روند، به آنان روى آريد. روى آوردن به الگوهاى نامناسب و بى بهره از كمالات حقيقى ، موجب گم گشتگى و سر خوردگى و نيز موجب شكست شديد روحى و آسيب هاى تربيتى است . الگوى مناسب هم چون كشتى است كه سر نشينان خود را در درياى پرتلاطم زندگى در كمال سلامت به مقصد مى رساند، الگوى نامناسب چون كشتى شكسته ، سرنشينان خود را به قعر تباهى مى برد حضرت امير (عليه السلام ) مى فرمايند: زله العالم كانكسار السفينه ، تغرق معها غيرها؛ لغزش عالم ، هم چون شكسته شدن كشتى است كه غرق مى شود و گروهى را نيز با خود غرق مى كند. آن حضرت درباره تباهى الگوها و تباه شدن پيروانشان مى فرمايند: زله العالم تفسد العوالم ؛ لغزش عالم ، عالم ها را به تباهى مى كشاند.

ويژگى هاى الگو:

 مسئوليت الگو الگو، نمونه اى است كه آدمى آگاهانه يا ناخود آگاه از او تقليد مى كند. غريزه تقليد يكى از غرايز ريشه دار در انسان است . با توجه به نقش خطير الگوها، مسئوليتى بس سنگين نيز متوجه آنها است . در ساماندهى اين مسئوليت ، خود سازى قبل از دگر سازى مورد توجه است ، امير مومنان (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايند: من نصب نفسه للناس اماما فليبدا بتعليم نفسه قبل تعليم غيره ؛ آن كه خود را پيشواى مردم سازد، پيش از تعليم ديگرى بايد به ادب كردن خويش بپردازد. آن حضرت درباره مسئوليت زمامداران به عنوان الگوهاى مورد وثوق مى فرمايند: ان الله جعلنى اماما لخلقه ، ففرض على التقدير فى نفسى ، و مطعمى و مشربى و ملبسى كضعفاء الناس ، كى يقتدى الفقير بفقرى ، و لا يطغى الغنى بغناه ؛ همانا خداوند مرا پيشواى خلقش قرار داده و بر من واجب كرده است كه درباره خود (در زندگى شخصى و رفتارم ) و خوراك ، نوشاك و پوشاكم مانند مردم عمل كنم تا اين كه فقير به سيره فقيرانه من تاءسى كند و ثروتمند به وسيله ثروتش سركشى و طغيان نكند. امام على عليه السلام سخت پاسدار ساده زيستى بود، بدين جهت مى فرمايند:

اءقنع من نفسى باءن يقال : هذا اءمير المؤمنين و لا اءشاركهم فى مكاره الدهر، اءؤ اءكون اءسوه لهم فى جشوبه العيش ؛ آيا بدين بسنده كنم كه مرا امير مؤمنان گويند و در ناخوشايندهاى روزگار شريك آنان نباشم ؟ يا در سختى هاى زندگى ، برايشان نمونه نباشيم ؟ اصلاح نفس ساختمان وجودى انسان به گونه اى است كه تاءثير رفتار بر او بسيار بيشتر از گفتار است . مردم از راه چشم ، بيش از گوش امور را فرا مى گيرند و تعليم عملى سودمندتر از تعليم زبانى است . امام صادق عليه السلام به اين امر توجه مى دهند، آن جا كه مى فرمايند: كونو ادعاه الناس باءعمالكم ، و لاتكونوا دعاه باءلسنتكم؛ مردم را با رفتار خويش به حق دعوت كنيد نه با زبان خويش . حضرت على عليه السلام نيز مى فرمايند: مردم را با غير زبان (يعنى عمل خود) به نيكى دعوت كنيد. در جاى ديگر امير مؤمنان عليه السلام به روشنى بر اين امر تاءكيد مى ورزند: من نصب نفسه للناس اماما فليبداء بتعليم نفسه قبل تعليم غيره ، وليكن تاءديبه بسيرته قبل تاءديه بلسانه ، و معلم نفسه و مؤدبها اءحق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم ؛ آن كه خود را پيشواى مردم سازد، پيش از تعليم ديگرى ، بايد به ادب كردن خويش بپردازد و پيش از آن كه به گفتار تعليم دهد بايد به كردار ادب نمايد و آن كه خود را تعليم دهد و ادب اندوزد، شايسته تر به تعظيم است از آن كه ديگرى را تعليم دهد و ادب آموزد. هم ايشان مى فرمايند: ان سمت همتك لاصلاح الناس فابداء بنفسك ؛ فان تعاطيك صلاح غيرك و اءنت فاسد اءكبر العيب ؛

اگر در صدد اصلاح ديگران هستى ، نخست خود را اصلاح كن ؛ زيرا بزرگ ترين عيب اين است كه به اصلاح و تربيت ديگران بپردازى در حالى كه خود فاسد باشى . نمونه والاى تربيت عملى ، هرگز مردم را به چيزى دعوت ننمود، مگر اين كه خود سخت بدان پاى بند بود و هرگز آنان را از چيزى دور نساخت ، مگر اين كه خود بيش از همه از آن پرهيز داشت . حضرتش مى فرمايند: اءيها الناس انى و الله ما اءحثكم على طاعه الا و اءسبقكم اليها، ولا اءنها كم عن معصيه الا و اءتناهى قبلكم عنها ؛ اى مردم ! به خدا من شما را به طاعتى بر نمى انگيزم ، جز آن كه خود پيش از شما به گزاردن آن برمى خيزم و شما را از معصيتى باز نمى دارم ، جز آن كه پيش از شما آن را فرو مى گذارم . عدم شكاف بين گفتار و كردار با توجه به نقش و نفوذ الگوها در شكل دهى رفتار، افكار و عواطف انسان ها، عواملى چون تضاد بين گفتار و رفتار، اصطكاك الگوها و لغزش هاى فكرى و عملى آن ها از نقاط آسيب پذير به حساب مى آيند. هيچ چيز مانند تضاد گفتار و كردار تباه كننده تربيت نيست . حضرت به اين مهم اشاره مى فرمايند: لعن الله الامرين بالمعروف التاركين له ، و الناهين عن المنكر العاملين به ؛ لعنت خدا بر آنان كه به معروف فرمان دهند و خود آن را واگذارند و از منكر بازدارند و خود آن را به جا آورند.

بايد دانست كه بهترين انديشه ها و والاترين سخنان ، بامهر عمل ارجو ارزش ‍ مى يابد والا. از تاءثير و كارايى افتاده و تاءثير نامطلوبى برجا مىگذارد. شكاف و دوگانگى بين سخن و عمل ، نوعى لغزش و انحراف محسوب مى شود. حضرت مىفرمايند:
لا زله اءشد من زله العالم؛
هيچ لغزشى زيانبارتر از لغزش عالم نيست .

author-avatar

درباره بسیجی

حب الحسین رشته تحصیل ماست. دانشجوی کارشناسی ارشد شیعه شناسی-کلام... طلبه سطح سه حوزه http://karbala-2.kowsarblog.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *