اتفاق مسیر ارتباط به خاطر انتخاب همسر
اولین اتفاق
جوانی خودش را از دیگران متفاوت می دانست، ولی وقتی در اجتماع قرار گرفت و با جنس مخالفی آشنا شد که 30% با او تفاهم داشت، بسیار برایش جالب و هیجان انگیز بود که با او مقداری تفاهم دارد. برای همین سعی می کرد ارتباطش را بیشتر کند تا او را بهتر بشناسد. وقتی ارتباط بیشتر می شد، دیگر دلش نمی خواست او را از دست بدهد تا زمانی که بین آن دو داستانی به نام وابستگی پدید می آمد.
دومین اتفاق
گاهی بعد از مدتی ارتباط به این نتیجه می رسند که به درد همدیگر نمی خورند و بعد از مدتی رابطه به طور کامل قطع می شود، اما داستان به همین جا ختم نمی شود، بلکه با وجودی که طرف مقابل کاملاً از زندگی او خارج شده و حتی شاید دسترسی به او ندارد، اما فکرش در ادامه زندگی باز آسیب خود را می زند.
سومین اتفاق
گاهی بعد از مدتی ارتباط به این نتیجه می رسند که به درد یکدیگر نمی خوردند، ولی به خاطر این که نمی خواهند رابطه قطع شود، یکی از طرفین زمینه سوء استفاده از طرف مقابل را فراهم می کند و زمینه هایی بای روابط جنسی بین این دو نفر شکل می گیرد.
چهارمین اتفاق
ازدواج بین آن دو نفر به ندرت شکل می گیرد، اما بعد از ازدواج دیگر به خاطر ناپدید شدن داستان غریبه و تبدیل شدن من و تو به ما، دیگر نه تنها 30% تفاهم جذاب نیست، بلکه این 30% تفاهم برابر با 70% درصد تفاوت می شود. و این ازدواج به طور قطع منجر به طلاق خواهد شد. شاید مواردی باشد که بعد از گذشت ده سال نیز زن و شوهر از همدیگر طلاق نگرفته باشند، اما با ید گفت که طلاق دو مدل دارد: مدل ظاهری و مدل عاطفی
طلاق ظاهری را با مثالی توضیح می دهیم:
پسر دانشجویی به مشاوره مراجعه نموده بود و از انتخاب دختری که در دانشگاه با او آشنا شده بود، حرف زد. البته نکته ای که باید گفته شود، این است که ما مخالف ازدواج دانشجویی نیستیم. همان طور که می دانیم، مقام معظم رهبری نیز از ازدواج دانشجویی نیز حمایت می کند. ما با انتخاب احساسی مخالف هستیم.
وقتی ملاک های پسر را برای انتخاب دختر پرسیدم، به او گفتم: این ازدواج مناسب نیست و بهتر است صورت نگیرد و شما پشیمان خواهید شد، اما پسر به این حرف توجه نکرد و گفت: شما از محبت چیزی نمی دانید. این دختر و پسر ازدواج کردند و بعد از 9 ماه که دوران عقد آنها سپری شد، طلاق گرفتند و تلاش های مشاوران برای برگردداندن نظر این دو نتیجه ای نداشت. و آنان می گفتند: شما خودتان گفتید که ما به درد همدیگر نمی خوریم، اما مرغ آنان یک پا بیشتر نداشت و طلاق گرفتند.
مواردی هست که دختر و پسربا همدیگر رابطه داشته و ازدواج کرده اند و طلاق نیز نگرفته اند و زندگی خوبی دارند؛ چه پاسخی بای این زندگی ها دارید؟
باید از شما سوال سود که شما چند سال زندگی آنها را دیده اید؟ و چند سال دیگر باقی است و آیا شما از حریم خصوصی زندگی آنها نیز باخبرید؟ آیا نمی دانید گاهی افراد اسرار زندگی خود را به دخاطر آبرو فاش نمی کنند؟ آیا شما از داستان طلاق عاطفی خبر دارید؟
همچنین طلاق دیگری نیز داریم به نام طلاق عاطفی. طلاق عاطفی یعنی اینکه زن و شوهر با هم زندگی می کنند و و کسی که از بیرون زندگی آنها را می بیند، و تصور می کند که زندگی آنان بسیار خوب و خوش است، اما اگر درون خانه آنها دوربین مخفی گذاشته شود و یا نگاهی به جلسات مشاوره ای که می روند داشته باشیم، خواهیم دید که آن دو نفر همدیگر را تحمل می کنند. به گونه ای که زن داخل خانه در حال چُرت زدن است، اما دوست دارد شوهر او به خانه نیاید و مرد نیز در بیرون به دنبال پیدا کردن کاری است که دیرتر به خانه بر می گردد، زیرا نمی خواهند همدیگر را ببینند. با هم زندگی می کنند، ولی از همدیگر طلاق عاطفی گرفته اند.
نمونه های بسیاری از این قبیل وجود دارد، کسانی که فقط به خاطر احساس همدیگر ار انتخاب نموده اند؛ به این صورت که ابتدا یک رابطه کوچک بوده و بعد از ایجاد رابطه عاطفی، دو طرف موفق به شناخت طرف مقابل نخواهد شد، زیرا فرد همه خصوصیات طرف مقابل را خوب می بیند و حاضر نیست عیوب او را ببیند تا مبادا او را از دست بدهد. و به این صورت رابطه منجر به ازدواج می شود و بعد از ازدواج، چشم ها باز شده و متوجه می شوند که چه اشتباهی مرتکب شده اند و این دو نفر برای زندگی مشترک ساخته نشده بودند و کمتر از آنچه که فکر می کردند، همدیگر را می فهمند، ولی این زمانی است که فرزندی در میان آنها وجود دارد و با زندگی یک فرزند بازی می کنند.
منبع: رازهای ارتباط با جنس مخالف.
سلام وعرض ادب:اخسنت بر شما بسیار عالی بود موفق باشید…
سلام. متشکرم از نظرات خوب شما…