– ماتريديه
مكتب اشعرى در اوايل سده چهارم هجرى پا به ميدان گذاشت . هم زمان با نهضت اشعرى در عراق ، دو نهضت كلامى ديگر، كه در روش ، اهداف و عقايد با وى مشابهات بسيار داشتند، يكى در ماوراء النهر و ديگرى در مصر به ظهور رسيدند. بنيانگذار يكى از اين دو نهضت ، ابومنصور ماتريدى (م .333 ه ق ) بود و پايه گذار نهضت ديگر، ابو جعفر طحاوى (م 321 ه ق ) نام داشت . هر سه نهضت به انگيزه دفاع از عقايد دينى و رد معتزله ودر عمل برا ارائه راهى در ميانه دو مكتب اهل الحديث و معتزله پا به عرصه وجود نهادند اشعرى در فقه پيرو شافعى بود، اما ماتريدى و طحاوى از مذهب حنفى پيروى مى كردند و در عقايد نيز مدعى بودند كه اصول عقايد ابوحنيفه را تبيين و تشريح مى كنند.
از نظر اهميت و ميزان تاءثير در جهان اسلام ، اشعرى مقام نخست را دارد، ماتريدى در مرتبه بعد قرار مى گيرد و طحاوى از اهميت كمترى برخوردار است . شايد يكى از ادله نفوذ و تاءثير اشعرى اين بود كه مبارزه او با معتزله در مركز اعتزال ، بلكه در مهمترين پايگاههاى فكرى مسلمانان ، يعنى بصره و بغداد آغاز شد،
اين در حالى بود كه ماوراء النهر و مصر، از مراكز اصلى فرهنگى فاصله زيادى داشتند.
تفاوت طحاوى و ماتريدى در اين بود كه ماتريدى بيش از طحاوى به اجتهاد و استدلال مى پرداخت . غرض طحاوى ارائه تلخيصى از آراى ابوحنيفه و بيان موافقت آن با عقل و نقل بود، در حالى كه ماتريدى سعى مى كرد تا بر اساس اصول و مبانى ابوحنيفه به اجتهاد در عقايد بپردازد و نكته هاى نو و تازه اى پديد آورد. از آنجا كه طحاوى در تاريخ مذاهب و فرق چندان جايگاهى ندارد، به همين اشاره بسنده مى كنيم و در عوض از ماتريدى ، كه حنيفان بسيارى در عقايد از او پيروى مى كنند، قدرى بيشتر سخن مى گوييم زادگاه ماتريدى ، چنان كه پيداست ، قريه ماتريد است .
اين قريه در ماوراءالنهر، يعنى در حوالى نهر جيحون ، و در نزديكى سمرقند واقع شده است . او از نظر فقهى و اعتقادى پيرو ابوحنيفه بود. هر چند ماتريدى در كلام و عقايد خود اهل اجتهاد بود، اما سعى مى كرد در روش و اصول از ابوحنيفه پيروى كند. تفاوت او با اشعرى از همين نقطه آغاز مى شود. پيشتر ديديم كه ابوحنيفه بر خلاف شافعى و ابن حنبل و مالك ، در فقه اهل قياس بود و به عنوان يك منبع فقهى مستقل مى نگريست . بدين سان او در عقايد نيز از عقل بسيار بهره مى گرفت . ماتريدى نيز مانند مقتداى خويش عقل را به عنوان سرچشمه اى
براى عقايد دينى پذيرفت . بنابراين در حالى كه اشعرى از عقل صرفا در مقام تبيين و دفاع از عقايد دينى استفاده مى كرد، ماتريدى گذشته از اين موارد، در مقام كشف و دريافت اصول نيز به خرد توسل مى جست . همين تفاوت روش شناختى است كه اين دو مكتب را از يكديگرمتمايز مى كند.
با اين وصف ، در حالى كه اشعرى را مى توان در ميانه اهل حديث و معتزله دانست ، ماتريدى به عنوان حد ميانى اشعرى و معتزله ارزيابى مى شود. اين مطلب با مرورى بر عقايد ماتريدى به خوبى روشن خواهد شد.
در اينجا برخى عقايد مهم ماتريدى را كه در ضمن ، بيانگر تفاوتهاى او با اشعرى است ذكر مى كنيم :
1.حسن و قبح افعال : چنان كه ديديم اشاعره حسن و قبح عقلى را انكار مى كنند و حسن و قبح را صرفا شرعى مى دانند، اما ماتريدى حسن و قبح عقلى را مى پذيرد. هر چند او در كتاب التوحيد، كه مهمترين كتاب كلامى اوست ، فصل مستقلى را به اين مطلب اختصاص نداده است ، اما در مباحث متعددى ،از حسن و قبح عقلى استفاده كرده است . در اينجا به گفتارى از او در اين باره اشاره مى كنيم : ((خداوندانسان را براى محنت آفريد چون او را اهل تميز و شناخت محمود و مذموم قرار داد و مذموم را درعقل انسان ، قبيح قرار داد و محمود را حسن . پس انسان را قادركرد كه محمود و مذموم را بشناسو عقل را حجت قرار داد و حسن و قبح اشيا را به واسطه عقل تقديركرد… حكم عقل اصل همه احكام است و مانند علم العيان است كه قابل تغيير نيست..
2.تكليف مالايطاق : ماتريدى بر خلاف اشعرى تكليف مالايطاقرا قبول ندارد. او تصريح مى كند:
((تكليفبه كسى كه طاقت ندارد، عقلا فاسد است . ايناختلاف نظر ميان اشعرى و ماتريدى در واقع به اختلاف آن دو در مساءله حسن و قبح عقلىباز مى گردد.
3.جبر و اختيار: ماتريدى نخست در صدد اثبات فاعليت حقيقىانسان برآمد؛ به طورى كه به نظر او از ديدگاه عقل و وحى ، انسان فاعل و كاسب است . دليلنقلى او اين استكه خداوند درباره برخى افعال به انسانها امر و نهى كرده و به آنان وعده و وعيد داده است ؛ زيرا اولا، در اينموارد افعال به آدميان نسبت داده شده و از انسان به عنوان((فاعل )) نامبرده شده است . ثانيا،محال است امر و نهى و وعده و وعيد به كسى تعلق گيرد كهفعلى از او صادرنمى شود. از نظر عقل نيز، قبيح است كه طاعت و معصيت و فواحش و منكرات به خداوند نسبت داده شود و بديهىاست كه نمى توان خدا را ماءمور و منهى و مثاب و معاقب خواند. پس بايد فعل را به انسان نسبت داد.
مهمترين دليل او بر اختيار انسان دليل وجدان است كه هر كس خود مى يابد كهمختار و فاعل و كاسب استبا اين همه ، ماتريدى خداوند را خالق فعل انسان مى داند و او راايجاد كننده فعل از عدم مى شمارد. حال سؤ ال اين است كه اگر خالق افعال ، خداست ، فاعل و كاسببودن انسان به چه معنا است؟
گفتار ماتريدى در اين باره صريح و روشن نيست . گفتهاند كه مراد ماتريدى از كسب و فعل انسان ، اراده است . يعنى اراده انجام فعل از انسان است ، اماايجاد فعل خارجى از خداست. بر طبق اين احتمال ، كه برخى عبارات ماتريدى نيز بر آن دلالت مىكند، انسان خالق اراده است و خداوند خالق فعل خارجى .
4.رؤ يت خدا و صفات خبريه : ماتريدى رؤ يت خدا را ممكن مىداند، اما اتفاقاتاو با اشعرى در اين است كه ماتريدى دليل عقلى ارائه نمى دهد و تنهابه ادله نقلى بسندهمى كند. همچنين او براى چگونگى رؤ يت ، تفسيرى ارائه نمى دهد و معناى رؤ يت را به خدا تفويض مى كند. اودر اين باره مى گويد: ((اعتقادبه ديده شدن پروردگار در نزد ما حق و واجب است ، بدون اينكه چگونگى رؤ يت را ادارك و آن را تفسيركنيم البته سخن ماتريدى با توجه به روش او در ديگرمواضع اندكى عجيب و بعيد مى نمايدظماتريدى در بحث از ((استواىخدا بر عرش )) كهيكى از صفات خبريه است ، نيز چنين موضعى را اتخاذ مى كند. او و عدمارائه تفسير و اعتقادبه تفويض را اين گونه توجيه مى كند: ((ممكن است ما تاءويل و تفسيرى ارائه دهيم ، اما تفسير حقيقىغير از آن باشد، بنابراين بايد ازيك سو تشبيه را نفى كرد و از سوى ديگر، به اصل مطلبى كه در نقل آمدهاست ايمان آورد.
به اين ترتيب معنا و تفسير آن را به خدا وامى نهيم .اين مطلب در هر جا كه قرآن چيزى را اثبات كرده است، مثل رؤ يت خدا، جارى است
با توجه به جمله فوق ، نظريه ماتريدى در همه صفات خبريه روشن مىشود. او در اين گونه صفات به نظريهتفويض معتقد است (قبلا با عقيده اشعرى در اين موضوع آشنا شديم ).
موارد بالا برخى عقايد مهم ماتريدى است كه در آنها به نوعى بااشعرى مخالف است . در اين عقايدغالبا ماتريدى به معتزله نزديك شده است . البته او در برخى آراىديگر نيز با اشعرى مخالف است ضمن آنكه در آراى متعددى ، مانند
مساءله كلام الهى
(كلام لفظى و نفسى ) با اشعرى توافق دارد
چكيده
1.هم زمان با نهضت اشعرى در عراق ،دو نهضت كلامى ديگر و مشابه با آن در روش و اهداف به نامهاى ماتريديه و طحاويه به ظهور رسيدند. ماتريدى و طحاوىهر دو در فقه پيرو ابوحنيفه بودند و در اعتقادات نيز مدعى بودند كه اصول عقايد ابوحنيفه را تبيين مىكنند، لكن ماتريدى بيش از طحاوى بهاجتهاد مى پرداخت و سعى مى كرد تا نكات جديدى را در عقايد مطرح كندو لذا جايگاه خاصىدر فرق و مذاهب دارد.
2.بنيان گذار فرقه ماتريديه ، ابومنصور ماتريدى است . او از نظر فقهى پيرو ابو حنيفه بود و تفاوت او با اشعرى از همين جا آغاز مى شود؛ زيرا ابوحنيفه بر خلاف شافعى و ديگران از عقل در عقايد كمك مى گرفت . همچنان كه اشعرى در ميانه اهل حديث و معتزله قرار دارد، ماتريدى را مى توان حد ميانى اشعرى و معتزله تلقى كرد.
3.تفاوتهاى اشعرى با ماتريدى عبارت اند از:
الف ) اشعرى منكر حسن و قبح عقلى بود ولى ماتريدى آن را مىپذيرد.
ب ) ماتريدى بر خلاف اشعرى ،
تكليف مالايطاق را قبول ندارد.
ج ) ماتريدى همچون اشعرى انسان را كاسب عمل مى داند اما كسبماتريدى به معناى ايجاد اراده از سوى انسان است نه مقارنت اراده با فعل خارجى .
د) ماتريدى رؤ يت خدا را ممكن مى داند، لكن بر خلاف اشعرى در اين زمينه دليل عقلى ارائه نمى دهد و به دلايل نقلى بسنده مى كند. ماتريدى در بحث استواى خدا بر عرش نيز چنين موضعى دارد.
4.هر چند در موارد فوق عقايد ماتريدى مخالف اشعرى و نزديك به معتزله است اما در آراى ديگرى مانند كلام الهى با اشعرى توافق دارد.