اااا

معناى دعا
((دعا)) چيست ؟ چه نيازى به آن هست ؟ از كجا سرچشمه مى گيرد؟ چگونه بايد دعا كرد؟ به درگاه چه كسى بايد دعا كرد؟ دعا چه چيزى مى تواند به انسان بدهد و او را تا كجا مى تواند برساند؛ جايگاه دعا در ميان ساير كارهاى انسان كجاست ؟ و … اين سؤ الات و دهها سؤ ال مشابه از امورى هستند كه بررسى آنها در اين بحث لازم به نظر مى رسد.
((دعا)) به معناى خواندن و خطاب قرار دادن است . و اصطلاحا به خواندنى گفته مى شود كه به وسيله آن ، موجودى از خداوند متعال چيزى را بطلبد و درخواست بنمايد.
اگر بخواهيم منشاء و سرچشمه دعا كردن را در يك كلمه خلاصه كنيم ، بايد بگوييم اين منشاء عبارت است از ((نياز)). اين نياز است كه آدمى را به سوى دعا مى كشاند و او را به طرف درخواست از موجودى برتر و عاليتر سوق مى دهد. اين نياز است كه موجب مى شود انسان ، دست نياز به سوى بى نيازى كه قادر به برآورده كردن تمام نيازها است ، بلند كند و از او تقاضاى برآورده شدن نياز خود را بنمايد. در واقع نيازهاى انسان موجب مى شوند كه آدمى براى برآورده كردن آنها به هركار ممكنى روى بياورد و يكى از اين كارها عبارت است از تقاضا و درخواست از كسى كه بتواند، آن نيازها را برآورده بسازد و معلوم است كه در اين رابطه ، انسان همواره به بالاترين و مقتدرترين موجودى كه مى شناسد و به او ايمان دارد، روى مى آورد.
در اينجا به دو سؤ ال مهم و اساسى مى رسيم :
اوّل اينكه :
نيازهاى انسان كدام است ؟
و دوّم آنكه :
چگونه مى توان اين نيازها را برآورده ساخت ؟
نوع پاسخى كه انسان به اين دو سؤ ال مى دهد، روشها و عملكردهاى آدمى را در زندگى مشخص و معين مى سازد. در واقع مى توان گفت كه انسان بر اساس پاسخى كه به اين دو سؤ ال مى دهد؛ زندگى مى كند و به كار و تلاش و فعاليّت خود شكل و جهت مى بخشد. بنابراين ، ((نياز شناسى )) يكى از وظايف مهم انسان به حساب مى آيد. وظيفه اى كه هرگونه كوتاهى در آن مى تواند انسان را براى هميشه به تباهى و نابودى بكشاند. البته انسان به صورت فطرى و طبيعى ، بسيارى از نيازهاى خود را مى شناسد و بر اساس تواناييهاى موجود، در راه برآورده سازى آنها تلاش و كوشش مى كند.
اما در اين رابطه ، انسان با دو مشكل اساسى مواجه است ؛ يكى اينكه : انسان معمولاً قادر به درك نيازهاى ((ظاهرى و مادى )) خود مى باشد و از درك نيازهاى عالى ((روحى )) و ((معنوى ))، عاجز است . و ديگر آنكه : انسان در بسيارى از موارد، طرق صحيح و مشروع برآورده كردن نيازهاى خود را نمى داند، بر اين اساس ، پروردگار متعال پيامبران و انبيا را با برنامه اى بسيار دقيق و منظم ، به نام ((دين )) براى بشر فرستاده تا نيازمنديهاى بشريت و راههاى برطرف نمودن آنها را بيان و آشكار نمايند.
حال ببينيم نقش ((دعا)) در اين رابطه چيست ؟ گفته شد كه انسان براى رسيدن به اهداف خود و برطرف كردن نيازمنديهاى خويش ، بايد تلاش و فعاليت نمايد، دعا در واقع ، بخشى از اين فعاليت گسترده و تلاش همه جانبه است . فعاليتهاى انسان براى برطرف كردن نيازهاى خود، معمولاً در سه حوزه اصلى ، صورت مى گيرد.
1 – به دست آوردن .
2 – نگاهداشتن .
3 – به كار بردن .
در هر سه مورد، دعا كردن ، داراى نقشى بسيار مهم و ارزنده است كه اينك به طور اختصار به آن اشاره مى شود:
1 – به دست آوردن :
با وجود تمام قدرت و توانى كه پروردگار متعال در اختيار بشر قرار داده است ، باز هم انسان در بسيارى موارد، موجودى ضعيف و ناتوان به حساب مى آيد. براى همين انسان بايد به وسيله دعا خود را به تواناى مطلق نزديك سازد و از او كه داراى قدرتى بى انتهاست يارى و كمك بطلبد و مطمئن باشد كه آن خالق توانا، هرگز مخلوق ناتوان خود را تنها نخواهد گذاشت ، چه اينكه خود فرموده : (… اُدْعُونى اءَسْتَجِبْ لَكُمْ … ).(
((بخوانيد مرا، استجابت مى كنم شما را)).
سخن در به دست آوردن احتياجات و ناتوانيهاى انسان در اين زمينه است . اين مساءله كه آدمى چه چيزى را بايد به دست آورد و چگونه بايد به دست آورد، از مهمترين مسايل زندگى انسان مى باشد، به همين خاطر، آدمى بايد در اين زمينه از تمام امكانات خود، بهره گيرد، بايد فكر و استعداد خود را با تمام ظرفيت به كار اندازد، بايد از افكار ديگران خصوصا از افكار و راهنمايى بزرگان و اهل فن استفاده نمايد و در راءس همه ، بايد از تعاليم حياتبخش الهى و هدايت پيشوايان دينى استفاده نمايد، ولى با وجود اين همه ، باز هم بسيارى از اوقات ، انسان نمى تواند آن طور كه بايد و شايد، به هدف مطلوب برسد، حال يا به اين دليل كه فكر آدمى توان تشخيص مسايل را نداشته است ، يا راهنمايى ديگران به خطا رفته است ، يا به اهل فن دسترسى نداشته است ، يا تعاليم الهى را خوب درك نكرده است ، يا در مرحله اجرا و عمل با مشكلات و مسايل لاينحلى مواجه مى شود و يا …، اينجاست كه آدمى بايد با دلى اميدوار و قلبى خاضع و خاشع ، دست دعا به درگاه پروردگار يكتا بلند كند و از آن ذات مقدس و مقتدر، تقاضاى يارى و كمك بنمايد؛ مثلاً گاهى يك محصل و دانش پژوه در يك انتخاب مهم و سرنوشت ساز دچار ترديد و سردرگمى مى شود: آيا اساسا به كار علمى بپردازم بهتر است يا به كار ديگرى روى بياورم ؟ آيا به سراغ كدام رشته علمى بروم بهتر است ؟ آيا اين رشته را در كدام مركز علمى فرا بگيرم ؟
و يا در امر مهم ازدواج ، آيا در حال حاضر ازدواج نمايم بهتر است يا زمانى ديگر؟ آيا ازدواج با فلان شخص بهتر است يا با فرد ديگرى ؟
و يا مثلاً در امر تجارت : آيا كدام رشته تجارى مناسبتر است ؟ آيا انجام فلان معامله به صلاح است يا خير؟ آيا فلان راه كسب درآمد صحيح است يا خير؟
در تمام اين موارد ممكن است انسان با تكيه بر تجارب و دانستنيهاى خود و ديگران ، انجام كارى را كاملاً درست بپندارد و آن را انجام بدهد، اما پس از مدتى متوجه مى شود كه مرتكب خطا شده است . و از جهات مختلف ، خسارات زيادى بر او وارد شده است .
بنابراين ، چاره اى نيست جز اينكه انسان به قدرتى مافوق طبيعى كه حاكم و مسلط بر تمام هستى است ، روى بياورد و از او مدد بطلبد.
البته نيازهاى آدمى اختصاص به موارد ذكر شده ندارد، بلكه در بعضى موارد كه نيازهاى روحى و معنوى انسان مطرح مى شود، ((دعا)) داراى نقشى به مراتب مهمتر و حياتى تر است . در اين موارد است كه رسيدن به مراتب بالاى انسانيت ، پى بردن به حقايق هستى و ارتباط با هستى بخش ، بيرون آمدن از ظلمتها و ضلالتها و رهسپار شدن به سوى نور، رهايى از كردار و اخلاق زشت و شيطانى و كسب صفات الهى و نورانى و …، واقعا بدون دعا و تقاضا از پروردگار متعال ، امرى محال و غيرممكن است .
و به همين دليل ، ملاحظه مى كنيم بسيارى از ادعيه معصومين (عليهم السّلام ) در زمينه هاى اخلاقى و روحى و معنوى آمده است . و اينجاست كه بسيارى از ما انسانهاى ظاهربين و مادّيگرا از دعا غافل مى شويم . ما انسانهاى دنياگرا وقتى كه به نيازهاى مادى و دنيوى خود رسيديم ، ديگر خود را بى نياز مى دانيم و نيازى نمى بينيم تا به سراغ دعا كردن برويم ، بلكه بايد گفت اين نوع بى نيازى موجب مى شود كه انسان سر به طغيان بردارد و در برابر هيچ حقيقتى سر فرود نياورد. همانگونه كه قرآن كريم مى فرمايد:(كَلاّ إ نَّ الاِْنْسانَ لَيَطْغى # اَن رَاهُ اسْتَغْنى
((به درستى كه انسان هنگامى كه خود را بى نياز و مستغنى ببيند، طغيان مى كند)).

2   – نگاهداشتن   :
دومين موردازموارددعاكردن   ،مرحله نگاهدارى وحفظ كردن است .
بسيارى از افراد در   مرحله كسب و به دست آورى ، بسيار فعّال و موفق هستند، اما پس از به دست آوردن ، در حفظ و نگاهدارى از   دستاوردها، چندان موفق نيستند. اين بدان علت است كه آنان ، به دست آوردن را مرحله پايانى   كار تلقى مى كنند و دچار يك نوع خوش خيالى و غفلت مى شوند و بنابراين ، كارها و   وظايفى را كه براى حفاظت و نگاهدارى از دستاوردها لازم است آن طور كه بايد و شايد،   انجام نمى دهند، در حالى كه اين مرحله نيز بايدها و نبايدهاى خاص خود را دارد.   در اين مرحله نيز انسان نبايد از هيچ تلاشى و كوششى براى ((حفظ داشته هاى )) خود دريغ نمايد. هرگونه   كوتاهى در اين زمينه ، موجب از دست دادن دستاوردهايى مى شود كه   سرمايه هاى انسان محسوب مى شوند، از دست دادنى كه جز اندوه و تاءسف ، چيزى براى آدمى   باقى نمى گذارد.
پس در اين مورد هم بايد   از تمام امكانات معقول و مشروع استفاده نمود، اما در اين مورد هم انسان محتاج   كمكهاى الهى مى باشد. چه بسيار اوقات كه با وجود استفاده از همه امكانات ، باز هم   انسان قادر به حفظ داشته هاى خود نمى باشد، پس بايد دست نياز به درگاه الهى بلند كند   و از پروردگار متعال يارى بطلبد. براى همين ، ملاحظه مى كنيم كه يك دسته از ادعيه   معصومين (عليهم السّلام ) در اين زمينه وارد شده است ؛ يعنى براى حفظ جان ، مال ،   آبرو و اولاد و …، اما در اينجا هم حفظ سرمايه هاى روحى و معنوى در اولويت خاصى   قرار دارند، بنابراين ، بايد توجه آدمى هم به حفظ اينگونه داشته ها و سرمايه ها   بيشتر و افزونتر باشد؛ مثلاً وقتى كه انسان به هدايت الهى دست يافت ، بايد در حفظ آن   كوشا باشد تا مبادا آن را از دست بدهد و دچار ضلالت بشود. براى همين در دعاهاى   قرآنى چنين آمده است :
(رَبَّنا لا تُزِغْ   قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنا … ).(
((پروردگارا! پس از آنكه ما را هدايت نمودى قلب ما   را برمگردان (ما را گرفتار ضلالت مكن ) )).
همچنين انسان بايد در   حفظ ايمان و اعتقادات كوشا باشد، چه بسا بر اثر حادثه اى ، عقيده انسان از   دست برود و يا در ايمان او خلل ايجاد شود؛ پس براى حفظ ايمان و   عقيده هم بايد از خداوند متعال يارى طلبيد. و خلاصه اينكه : انسان بايد دوام و بقاى   هر خوبى و خيرى را، چه مادى باشد و چه معنوى ، از خداوند متعال خواستار باشد.
3 – به كار بردن   و استفاده كردن   :
سوّمين مورد از موارد   دعا، عبارت است از دعا كردن براى كاربرد و استفاده صحيح از آنچه خداى متعال به   انسان عنايت كرده است . اين مورد نيز مورد مهم و حساسى مى باشد. چه بسا خداوند متعال   چيزهاى بسيار خوبى را به انسان عطا كرده باشد، ولى بر اثر استفاده نابجا و نادرست ،   از آنها جز بدى و شر، چيزى نصيب انسان نشود؛ مثلاً مال ، ثروت ، سلامتى ، عمر،   علم و … از نعمتهاى بزرگ پروردگار متعال هستند، اما استفاده نامشروع و نادرست از   اين امور، باعث غرق شدن انسان در گرداب فساد و زشتى مى شود و آدمى را به تباهى و   هلاكت مى كشاند. پس در اينجا هم انسان بايد در كنار به كار بستن تمام اصول و   قواعد و استفاده از تعاليم و دستورات الهى ، صادقانه و خالصانه از خداوند متعال   درخواست يارى و كمك نمايد و با دعا به درگاه قدس الهى ، صميمانه خواستار موفقيت در اين   زمينه باشد. چه اينكه هرگونه انحراف و كجروى در اين زمينه ، موجب صدمات و   خسارات سنگينى در دنيا و آخرت براى انسان مى شود؛ يعنى سرمايه هايى كه بايد موجب   ترقى و تكامل انسان باشند، موجب سقوط و تنزل انسان مى شوند. به همين علت يك دسته از   ادعيه معصومين (عليهم السّلام ) در اين زمينه آمده است يعنى در زمينه كاربرد و   استفاده صحيح از داراييها و سرمايه هاى مادى و معنوى ؛ مثلاً ((علم )) يكى از سرمايه   هاى بزرگ آدمى به حساب مى آيد، اما اگر اين علم به گونه اى باشد كه فايده اى از   آن نصيب انسان نشود، نبود آن بهتر است ؛ به عنوان مثال كسى كه از علم خود براى فخرفروشى   به ديگران يا براى تحقير ديگران استفاده مى كند، نه تنها فايده اى از اين علم   ، نصيب او نمى شود بلكه به خود و ديگران ضرر هم مى رساند. براى همين در دعاها آمده   است كه :((اَللّهُمَّ اِنّى   اَعُوذُبِكَ … مِنْ عِلْمٍ لا يَنْفَعُ
((بارالها! از علمى كه نفعى در آن نيست به تو پناه   مى برم …)).
همچنين حيات و زندگى كه   سرمايه اصلى انسان به شمار مى رود، در صورتى براى انسان مفيد است كه انسان از زندگى   خود در راه صحيحى استفاده نمايد، اما اگر زندگى انسان در طريقى شيطانى و باطل واقع   شود، چيزى جز زيان دنيوى و اُخروى نصيب آدمى نمى گردد.
به همين جهت ، در دعاى   مكارم الاخلاق چنين آمده است :
((وَعَمِّرْنى ما كانَ عُمْرى بِذْلَةً فى   طاعَتِكَ فَاِذا كانَ عُمْرى مَرْتَعاً لِلشَّيْطانِ فَاقْبِضْنى اِلَيْكَ)).
((پروردگارا! تا زمانى به من عمر عنايت كن   كه عمرم در راه اطاعت از تو صرف مى شود، پس هنگامى كه زندگى و عمرم چراگاه شيطان گرديد   جانم را به سوى خود بِستان )).
بنابراين ، ما بايد هميشه   از خداوند متعال بخواهيم كه راههاى درست و مشروع استفاده از آنچه را كه داريم به   ما نشان دهد و به ما توفيق آن را بدهد كه از همه هستى و داراييهاى خود در راه خداوند   و در طريق حق ، استفاده نماييم .
از مطالبى كه تا به   اينجا بيان شد، نكته ديگرى نيز معلوم مى شود و آن اينكه : علت اينكه   عده اى به سراغ دعا نمى روند آن است كه نيازهاى خود را برآورده شده مى بينند و ديگر   احتياجى به دعا كردن احساس نمى كنند. در حالى كه اگر اندكى تفكر و تعقل نمايند،   خود را سرتا پا نيازمند خواهند ديد.
در واقع ، دستيابى اين   افراد به برخى از نيازها آنچنان چشم و گوش و دل آنها را پر كرده است كه ديگر قادر به درك و احساس   بسيارى از نيازهاى اساسى و ريشه اى خود نيستند.
عده اى ديگر نيز با   وجود آنكه نيازهاى خود را احساس و درك مى كنند، اما چون ايمان و اعتقاد آنان به خداوند اندك است ،   در نتيجه برآورنده اى براى نيازهاى خود، نمى شناسند تا به سراغ او بروند و از او   درخواست نمايند.
O ((يا سامِعَ الدعاءِ!)).
((اى شنونده دعا!)).
O ((يا سامِعَ!)).
((اى شنونده !)).
O ((يا سامِعَ الاَْصْواتِ!))
((اى شنونده صداها!)).
O ((يا سَمِيعُ!)).
((اى شنوا!)).
خداوند متعال شنونده   دعاست . (… إِنَّ رَبِّى لَسَمِيعُ الدعاءِ
((همانا كه پروردگارم شنونده دعاست )).
البته پروردگار عالميان   ، عالم به همه چيز است و چيزى در جهان هستى بر او پوشيده نيست . و   دعاى بندگان نيز يكى از آنهاست .
اما منظور از ((شنونده دعا بودن )) آن است كه خداوند متعال   توجه و عنايت خاصّى به دعاى بندگان خود دارد و به اصطلاح با چشم   ديگرى به آن مى نگرد و نظر ديگرى به آن دارد. و اين به خاطر ارتباط خاصّى است كه   دعا بين بندگان و خداوند متعال ايجاد مى كند. به طورى كه مى توان گفت اين نوع ارتباط   خاص روحى و معنوى از هيچ طريق ديگرى حاصل نمى گردد. پيوندى كه از راه دعاى حقيقى   بين خالق و مخلوق ايجاد مى شود از خالصترين و صادقترين پيوندها مى باشد. صفا و   جلايى كه قلب و روح آدمى از راه دعا به دست مى آورد، از راه ديگرى به دست نمى   آيد قابليت و لياقتى كه دعا به انسان مى بخشد و او را مستحق بخششهاى   عظيم الهى مى كند منحصر به فرد است . براى همين ، خداوند متعال به   بندگان خود فرمان ((ادعونى ؛ بخوانيد مرا)) داده است تا بندگانش را از اين طريق ، قابليت رسيدن به كمالات عاليه   عنايت فرمايد.
و از سوى ديگر ((يا سامِعَ الدعاءِ))، تذكر و تنبهى است براى   ما بندگان كه بدانيم براى دعاى ما شنونده اى هست ؛ آن هم شنونده اى كه برترين و   بالاترين موجود است و همه موجودات ديگر از او هستى گرفته اند. لحظه اى درنگ و تاءمل   در اين مساءله انسان را به تفكرى عميق فرو مى برد و او را به سوى دعاى پروردگار   خويش سوق مى دهد. در واقع علت اينكه بسيارى از ما انسانها كمتر به دعا رو مى   آوريم آن است كه ايمان ما به شنونده دعا، ضعيف است ، در حالى كه اگر مطمئن باشيم خداوند   متعال شنونده دعاى ماست ، با شتاب و اطمينان بيشترى به سوى دعا خواهيم رفت ، كمااينكه   در درخواست از همنوعان خود و رساندن پيام نيازمنديهاى خود به گوش آنان ، از   هيچ تلاشى دريغ نمى ورزيم ؛ زيرا به شنيدن آنها ايمان داريم   .
البته اولياى الهى   به اين مطلب ايمان كامل دارند. حضرت زكريا پس از آنكه به درگاه خداونددعامى كندوتقاضاى   فرزندمى نمايد،چنين مى فرمايد:(…اِنَّكَ سَمِيعُ الدعاءِ ).(30)
((بارالها! به درستى كه تو شنونده دعا هستى )).
همانگونه كه حضرت   ابراهيم ( عليه السّلام )نيزچنين مى فرمايد:(…إِنَّرَبّى   لَسَمِيعُالدعاءِ
((به درستى كه پروردگارم شنونده دعاست )).
در مورد ((سميع و سامع )) بودن پروردگار متعال   بايد توجه داشت كه اين صفت ، اختصاصى به دعاندارد بلكه دعا هم يكى از موارد   آن است . بنابراين ، خداوند متعال در همه موارد، سميع و بصير است كما اينكه در قرآن   كريم اين صفت در موارد گوناگونى ذكر شده است كه در تمام اين موارد، منظور آن است كه   خداوند متعال نسبت به همه امور، آگاه و عالم است و شايد به همين جهت باشد كه صفت   سميع در قرآن كريم ، معمولاً با صفت ((عليم )) ذكر شده است   .
گفته شد كه   شنيدن دعا از سوى خداوند متعال به اين معناست كه پروردگار، توجه و عنايت خاصّى به   دعاى بندگان خود دارد. در اين مورد، در ((مناجات شعبانيه )) چنين آمده است   :
((اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ وَاسْمَعْ دعائى   اِذا دَعَوْتُكَ وَاسْمَعْ نِدائى اِذا نادَيْتُكَ وَاَقْبِلْ عَلَىَّ اِذا   ناجَيْتُكَ)).
((بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و هنگامى   كه تو را مى خوانم و دعا مى كنم ، دعاى مرا گوش كن و بشنو، و هنگامى كه تو را   صدا مى زنم و ندا مى كنم ، نداى مرا گوش ‍ بنما و هنگامى كه با تو مناجات مى كنم ، به من رو آور و توجه نما)).
واضح است كه خداوند   متعال از دعا و نداى بنده خود غافل نيست و آنها را مى شنود، اما منظور حضرت   آن است كه پروردگارا! دعاى مرا نشنيده به حساب مياور و آن را رد نكن ، بلكه   با نظر لطف و مرحمت به دعاى من بنگر و با فضل خودت به آن   ترتيب اثر بده . در عمل دهم از ((اعمال شب نيمه شعبان )) نيز چنين آمده است   :
((فَيا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ! اِجْعَلنى فى هذِهِ اللَّيْلَةِ   مِمَّنْ نَظَرْتَ اِلَيْهِ فَرَحِمْتَهُ وَسَمِعْتَ دعائَهُ فَاَجَبْتَهُ)).
((اى كسى كه جز تو الهى نيست ! مرا در اين شب از كسانى قرار بده كه   به آنان نظر افكندى ، پس رحمت خود را شامل آنان نمودى و مرا از كسانى قرار ده كه   دعايشان را شنيدى پس پاسخ آنان را دادى )).
يعنى يكى از نتايج   شنيده شدن دعا از سوى خداوند، دادن پاسخ از سوى خداوند متعال به آن دعاست   .
به هرحال ،شنيدن   دعاازسوى پروردگارمتعال ،نعمت وتوفيقى بزرگ براى انسان است كما اينكه اگر   خداوند دعاى انسان را نشنيده بگيرد و به آن توجه ننمايد، محروميتى   بزرگ براى انسان به حساب مى آيد. بدين جهت ، در تعقيب نماز عصر چنين آمده است   :
((اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِكَ … مِنْ دعاءٍ لا يُسْمَعُ)).
((بارالها! به تو پناه مى برم از دعايى كه شنيده   نشود)).
و در دعاى نماز حضرت   امير (عليه السّلام ) است :
((وليت شعرى كَيْفَ تَقُولُ لِدعائى ؟ اَتَقُولُ   نَعَمْ اَمْ تَقُولُ لا، فَاِنْ قُلْتَ لا فَياوَيْلى ! يا وَيْلى !   يا وَيْلى ! يا عَوْنى ! … يا شَقْوَتِى ! … يا ذُلّى ! …)).
((پروردگارا! اى كاش مى دانستم در پاسخ دعاى من چه   خواهى گفت ؟ آيا خواهى گفت : آرى ، يا خواهى گفت : نه ، پس اگر   بگويى نه ، پس واى بر من ! واى بر من ! واى بر من ! واى بر فقر و بى نوايى من ! … واى   بر شقاوت و بدبختى من ! … واى بر ذلّت و خوارى من ! …)).
O ((يا مَنْ يَسْمَعُ اَنِيْنَ الْواهِنيِنَ!)).
((اى كسى كه ناله ضعفا و درماندگان را مى شنود!)).
((شنيدن و قبول )) دعا از طرف خداوند   متعال ، داراى شرايط خاصى مى باشد. در اينجا يك نوع دعا كه از سوى   خداوند متعال مورد توجه قرار مى گيرد، بيان شده و آن عبارت است از دعاى شخص ناتوان   و ضعيفى كه ناله سر داده است . ممكن است چنين به نظر آيد كه اين نوع دعا مخصوص   افراد بيچاره اى است كه هيچ كارى از آنان ساخته نيست و در گوشه اى ، ناتوان افتاده   و ناله سر مى دهند.
در حالى كه واقعيت امر   چيز ديگرى است . در واقع بايد گفت كه انسانهاى بامعرفت هرمقدار هم كه مقتدر و   فعّال باشند و هراندازه كه داراى امكانات و داراييهاى گوناگون باشند، باز هم خود   را در مقابل خداى خويش ناتوان و ناچيز مى بينند. اين افراد، همه چيز خود را از   خداى خود مى بينند و با تمام وجود، احساس مى كنند كه بدون يارى و دستگيرى پروردگار   متعال ، قادر به دستيابى به كمالات الهى و رهايى از ظلمات شيطانى نيستند، اينجاست   كه دردمندانه به درگاه پروردگار خود ناله مى كنند و از او تقاضاى كمك مى كنند. در   واقع درد بزرگ ما ((بى دردى )) ماست . غفلتها و دنيا   دوستيها آنچنان ما را بى حس نموده است كه دردهاى حقيقى خود را احساس و درك   نمى كنيم و در نتيجه از ما انسانهاى بى درد هم ناله اى برنمى   خيزد. اما هنگامى كه به سراغ مردان بزرگ الهى مى رويم ، حال آنان را به گونه اى   ديگر مى يابيم ؛ زيرا دعاى حقيقى ، حالات روحى و قلبيى خاصّى را مى طلبد.
دعا كردن ، فقط گفتن و   به زبان آوردن نيست ، بلكه مهمتر از هرچيز، آن   قلب و دلى است كه دعا از آن برمى خيزد. در ((دعاى روز چهارشنبه )) چنين آمده است   :
((اَدْعُوكَ دعاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِيْلَتُهُ وَانْقَطَعَتْ   حِيْلَتُهُ)).
((خدايا!تورامى خوانم ،خواندن كسى كه وسيله اش   ضعيف است وچاره اى براى اونيست )).
و در دعاى ((ام داوود)) كه در نيمه رجب خوانده مى شود، چنين آمده است :
((اَدْعُوكَ دعاءَ الْخاضِعِ الذَّليلِ الْخاشِعِ الْخائِفِ   الْمُشْفِقِ الْبائِسِ الْمَهينِ … دعاءَ حَرِقٍ حَزِينٍ ضَعيفٍ مَهينٍ بائِسٍ   مُسْتَكينٍ بِكَ مُسْتَجِيرٍ)).
((بارالها! تو را مى خوانم ، خواندنى با خضوع و   خشوع و ذلّت و ترس و هراس و پريشانى و خوارى و حقارت … دعا و   خواندن كسى كه مى سوزد و اندوهناك و ضعيف و خوار و پريشانحال و بى نواست و به تو پناه   آورده است )).
اين سخنان كسانى است كه   در بالاترين مرتبه طهارت و پاكى و در قلّه كمالات معنوى قرار دارند و جهان هستى در   اختيار و سلطه آنان است ، اما با وجود همه اينها در مقابل پروردگار خود، چنين ناله و   تضرع مى كنند.
O ((يا مَنْ لا يَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ!)).
((اى كسى كه هيچ شنيدنى او را از شنيدنى ديگر   باز نمى دارد!)).
ما انسانهاى ضعيف چنين   هستيم كه اگر توجهمان به چيزى جلب شود، از چيزهاى ديگر سلب مى   شود، اگر با كسى سخن بگوييم با ديگرى نمى توانيم ، اگر به سخن كسى گوش فرا دهيم   از شنيدن سخنان ديگران باز مى مانيم . اما خداى قادر متعال اين چنين نيست ،   هيچ كارى او را از كار ديگرى بازنمى دارد؛ زيرا او محيط بر زمان و مكان است و همه   هستى در بر او حاضر است .
O ((يا مَنْ هُوَ لِمَنْ دعاهُ مُجِيْبٌ!)).
((اى كسى كه پاسخ دهنده است به هركسى كه او   را بخواند!)).
O ((يا مُجِيبَ الدَّعَواتِ!)).
((اى پاسخ دهنده به خواندنها و دعاها!)).
O ((يا مُجِيبُ!)).
((اى پاسخ دهنده (اجابت كننده )!)).
اينك به مطلب مهم ديگرى   در باب دعا مى رسيم و آن عبارت است از:((پاسخ دعا)). خداوند رحمان و رحيم در سوره بقره ، چنين مى فرمايد:
(وَإ ذا سَئَلَكَ   عِبادِى عَنّى فَإِنّى قَرِيبٌ اُجِيْبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا   دعانِ … ).
((اى پيامبر!)هنگامى كه بندگانم درباره من از تو   سؤ ال مى كنند(پس بدانند)من قريب و نزديك هستم ، و هنگامى كه   خوانندگانم مرا مى خوانند، پاسخ خواندن آنان را مى دهم )).
راستى دعاى بدون پاسخ   چه فايده اى دارد؟ خواندنى كه پاسخى به دنبال نداشته باشد چه سودى   مى بخشد؟ اگر دعا براى برآوردن نياز است ، پس بايد پاسخى هم به دنبال داشته باشد.   حال ببينيم چرا خداوند متعال پاسخ دعا كنندگان خود را مى دهد؟
در پاسخ بايد گفت ،   رحمت بى كران و فضل بى پايان الهى ، اقتضا مى كند كه خداى هستى بخش ، خواسته دعا   كنندگان خود را به آنان ببخشد. خدايى كه اصل هستى را بدون درخواست ، به آدمى بخشيده   است ، چرا نيازهاى ديگر را به انسان ندهد و او را از سرچشمه فيض خود بى نياز نسازد؟
ممكن است گفته شود چرا   خداوند متعال همه چيزها را بدون دعا و درخواست و تلاش ‍ به انسان نبخشيده   است ؟
در پاسخ بايد   گفت : داشتن هر چيزى ((لياقت و قابليت )) خاصّى را طلب مى كند و   تلاش و كوشش آدمى ، موجب مى شود كه انسان به آن قابليت برسد و مستحق داشتن آن چيز بشود و   اين امر از حكمت بارى تعالى ناشى مى شود. ((دعا)) نيز تلاش خاصى است كه   به آدمى ((لياقت و قابليت )) دستيابى به امورى   را مى دهد.
به هرحال ، اين از   جهالت و غفلت انسان است كه انسان از دعا به درگاه چنين خداوندى بازماند و از اين وسيله مهم   و حياتى كه در بسيارى موارد جايگزينى هم ندارد، استفاده نكند. البته بايد   دانست كه دعا كردن به درگاه خداوند متعال و دادن پاسخ از سوى حضرت حق ، داراى شرايط   و ضوابطى است كه به طور اختصار به آن اشاره مى شود:
  1 – شرايط دعا   كننده
از مطالبى كه قبلاً بيان   شد تا اندازه اى اين شرايط معلوم مى شود:
الف – معرفت به   خداوند:
دعاكننده بايدنسبت به   خداوندمتعال ،داراى ((معرفت ))باشد. واين بدان خاطراست كه ((دعا))،عبارت است از((خواندن و خطاب )) قراردادن . و در خطاب و خواندن   ، آدمى بايد مخاطب خود را بشناسد، حال هرمقدار كه اين شناخت و معرفت بيشتر باشد،   دعاى انسان هم حقيقت بيشترى پيدا مى كند؛ يعنى انسان بهتر مى فهمد كه بايد چه بگويد   و چگونه بگويد. در واقع علت بسيارى از دعا نكردنها و نخواستنهاى ما انسانها از   خداوند متعال ، كم معرفتى و بى معرفتى ما نسبت به خداوند متعال است . البته انسان   در هرمرتبه اى از معرفت كه باشد مى تواند به درگاه الهى دعا كند و بايد هم اين   كار را انجام بدهد. و همين معرفت را هم بايد از خود خداوند تقاضا و درخواست نمود.
ب – اميد به خدا:
دعا كننده بايد با ((اميد و اطمينان كامل )) دعا كند، نه با شك و ترديد   و سوءظن . در دعاى ((ابى حمزه ثمالى )) چنين مى فرمايد:
((وَاَعْلَمُ اَنَّكَ لِلرّاجى بِمَوضِعِ اِجابَةٍ)).
((بارالها!مى دانم كه توبراى كسى كه به تواميدوار   است در مقام و موضع اجابت هستى )).
و در اعمال ((بيست و هفتم رجب )) چنين آمده است   :
((وَاَسْئَلُكَ بِكُلِّ دَعْوَةٍ دعاكَ بِها راجٍ   بَلَّغْتَهُ اَمَلَهُ)).
((پروردگارا! با دعا و خواندنى از تو تقاضا و طلب مى كنم كه يك فرد   اميدوار تو را آنگونه دعا كرد و تو هم او را به آرزويش رساندى )).
ج – ترك گناه   :
شرط ديگر آنكه دعا   كننده بايد از اعمال و گناهانى كه موجب عدم استجابت دعا مى شوند پرهيز نمايد. چه اينكه گناه   در واقع مخالفت با پروردگار متعال است ، حال ما چگونه انتظار داريم با كسى مخالفت   كنيم ، اما او با ما موافقت نمايد. بنابراين ، هرمقدار كه انسان كمتر اهل گناه باشد   و گناهان كمترى بر دوش او باشد، دعايش به هدف استجابت نزديكتر خواهد شد، لذا   انسان بايد هم از گناه پرهيز نمايد و هم گناهان سابق خود را به گونه اى پاك و برطرف   نمايد. بدين جهت حضرت على (عليه السّلام در دعاى كميل چنين مى فرمايد:
((اءَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ   الدعاءَ)).
((پروردگارا! گناهانى را بر من ببخش كه موجب حبس و   بالا نرفتن دعا مى شوند)).
و در جاى ديگر از همان   دعا چنين مى فرمايد:
((يا سيّدى ! فَاءَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ اءَنْ لا يَحْجُبَ   عَنْكَ دعائى ، سُوءُ عَمَلِى وَفِعالِى )).
((اى آقا و مولاى من ! به عزتت قسم ! از تو مى   خواهم كه بدى كردار و رفتارم موجب پوشيده شدن دعاى من از تو نشود)).
2 – شرايط دعا شونده
براى آنكه دعاى آدمى به   هدف ((استجابت )) برسد و انسان به مطلوب خود دست يابد، لازم است از كسى تقاضا كند و به درگاه كسى   دعا نمايد كه شايسته اين كار باشد. مهمترين شرط دعا شونده آن است كه ((قدرت استجابت )) دعا را داشته باشد. در   غير اين صورت ، دعا كردن ، امرى عبث و بيهوده خواهد شد. بهترين و بالاترين موجود در   اين زمينه كسى است كه بالاترين قدرت را داشته باشد و بالاترين قدرت از آنِ پروردگار   قادر متعال است . اوست كه :(عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ )(32) پس بايد دست دعا به سوى خالق هستى بخش ‍ بلند كرد و   خواسته خود را از او طلب نمود. آنكه خود بى نياز و همه هستى به او نيازمند است   .
حضرت زين العابدين امام   سجاد (عليه السّلام ) در ((دعاى ابى حمزه ثمالى )) چنين مى فرمايند:
((اَلْحَمْدُ للّهِِ الَّذى لا اَدْعُو غَيْرَهُ   وَلَوْ دَعَوْتُ غَيْرَهُ لَمْ يَسْتَجِبْ لى دعائى )).
((حمد و سپاس پروردگارى را كه غير او را نخوانم چه   اينكه اگر غير او را بخوانم ، هرگز دعايم را مستجاب نخواهد كرد)).
و در دعاى مشلول   آمده است :
((يا مُفَتِّحَ الاَْبوابِ! يا مَنْ حَيْثُ   ما دُعِىَ اَجابَ!)).
((اى بازكننده درها! اى كسى كه وقتى خوانده مى شود،   پاسخ مى دهد!)).
و در اعمال مشتركه ماه   رجب چنين آمده است :((لِكُلِّ مَسْئَلَةٍ   مِنْكَ سَمْعٌ حاضِرٌ وَجَوابٌ عَتِيدٌ)).
((پروردگارا! براى هر درخواستى از تو، گوشى   شنوا و پاسخى آماده وجود دارد)).
البته بايد دانست كه خداوند   حكيم بر اساس حكمت خود، دعاهايى را مستجاب مى فرمايد كه ((لياقت استجابت )) را داشته باشند.   همانگونه كه هر انسان عاقلى هم ، تنها به درخواستهايى پاسخ   مثبت مى دهد كه شايستگى پاسخ را داشته باشند.
حال ببينيم درخواست و   تقاضا از غير خداوند چگونه است ؟
در پاسخ بايد   گفت : افراد ديگر، يا افرادى الهى هستند و يا افرادى غيرالهى . و تقاضا از آنان   هم يا تقاضايى است در طول تقاضاى از خداوند و يا تقاضايى است مستقل از خداوند.   پس اگر آن افراد، الهى   باشند و تقاضاى از آنان هم در طول تقاضاى از خداوند متعال باشد، نه تنها هيچ اشكالى ندارد بلكه در جاى   خود، لازم و ضرورى هم مى باشد؛ مانند دعا به درگاه ائمه معصومين (عليهم السّلام ) و   اولياى الهى . اما اگر تقاضاى از ديگران ، مستقل از تقاضاى از خداوند متعال باشد   به طورى كه انسان ديگران را در عرض خداوند متعال قرار بدهد، اين مساءله نوعى شرك و   كفر به حساب مى آيد؛ چه آن افراد الهى باشند يا غير الهى .
و اما تقاضا از افراد   غيرالهى ، در صورتى كه انسان چاره اى ديگر نداشته باشد و چاره منحصر در آن   باشد نيز اشكالى ندارد. به شرطى كه هدف انسان ، هدفى الهى باشد نه غيرالهى ؛ مانند   آموزش برخى از رشته هاى مورد نياز علمى در نزد كفار. و يا خريد بعضى از تجهيزات   ضرورى از آنان . اين نوع تقاضا نيز در واقع در طول درخواست از خداوند متعال قرار مى   گيرد و ديگران فقط يك وسيله محسوب مى شوند؛ يعنى در اينجا هم دعا و درخواست اصلى ما   از خداوند متعال است ، اما در مرحله عمل و اجرا، ممكن است خداوند متعال چنين افرادى   را وسيله برطرف ساختن نياز ما قرار بدهد.
تمايز نيازهاى مادّى   و معنوى
در اينجا بهتر است براى   آنكه خصوصيات دعا شونده و كسى كه انسان از او درخواست و تقاضايى مى نمايد، بهتر   روشن و آشكار شود، نيازهاى مادى و معنوى را از يكديگر جدا كنيم ؛ پروردگار متعال   بشر را به گونه اى خلق كرده است كه بسيارى از نيازهاى مادى او بدون دعا و درخواست   ، بلكه با اسباب و وسايلى كه خداوند متعال در اختيار او قرار داده است ، برطرف   مى شود. متاءسفانه اين امر موجب مى شود كه ما انسانهاى ظاهربين و دنياگرا، از خداوند   متعال غافل شويم و به ماسواى او به نظر استقلالى نگاه كنيم .
غافل ازاينكه   اين اسباب و وسايل را چه كسى ، آفريده و در اختيار ما قرار داده است   .
غافل ازاينكه اين وسايل   باچه هدفى به مارسيده ودرچه راهى بايداز آنها استفاده كرد.
غافل از اينكه نيازهاى   ما در نيازهاى مادى خلاصه نمى شوند بلكه اين نيازها مقدمه اى هستند براى رسيدن به اهدافى بالاتر و   والاتر.
و غافل از اينكه   …
اما در مورد نيازهاى   روحى و معنوى ، قضيّه اين چنين نيست ، بلكه برطرف كردن اين نوع نيازها مستلزم ارتباط خاص و مستقيمى با   پروردگار متعال مى باشد:
طهارت قلب   و روح را چه كسى مى تواند به آدمى ببخشد؟
دل آرام و قلب مطمئن ،   چگونه به دست مى آيد؟
پى بردن به رازهاى هستى   و دستيابى به معرفت حقيقى ، چگونه حاصل مى شود؟
خروج از ظلمت به سوى   نور چگونه است و به دست چه كسى است ؟
بخشش گناهان و رهايى   از آنها در اختيار و توان چه كسى است ؟
در همان نيازهاى مادى   چه كسى توفيق صحيح به دست آوردن ، صحيح حفظ كردن و صحيح   استفاده كردن را به انسان مى دهد؟
بينش صحيح براى صحيح   زندگى كردن را چه كسى به انسان مى دهد؟
جهان پس از مرگ   ، از آنِ كيست و چه كسى مى تواند آمادگى براى آن جهان را به انسان ببخشايد؟
سعادت دنياوآخرت راچه   كسى به انسان نشان مى دهد و آن را به آدمى مى بخشد؟و…
خلاصه ، وقتى كه به   مجموع نيازهاى مادى و معنوى نگاه مى كنيم ، يك دعا شونده و اجابت كننده حقيقى بيشتر نمى يابيم ؛   قادر متعالى كه هستى از او و در اختيار اوست . پروردگارى كه همه خوبيها از او و   همه سعادتها به دست اوست .
3 – شرايط دعا
دعاى انسان به درگاه   پروردگار متعال نيز خود بايد داراى شرايطى باشد:
اوّل آنكه   :
دعا بايد داراى ((محل و مورد)) باشد؛ مثلاً اگر انسان در كنار آب قابل استفاده اى قرار داشته باشد،   نمى تواند دعا كند كه خدايا! آبى به من برسان .
به عبارت ديگر انسان   براى رسيدن به اهداف خود و برطرف ساختن نيازهاى خويش ، بايد از تمام   امكانات و اسباب و وسايل خدادادى استفاده نمايد و سعى نكند دعا را   جايگزين آنها كند. و اين نكته ظريف و دقيقى است كه بسيارى در آن دچار افراط يا   تفريط مى شوند.
عده اى آنچنان به اسباب   و وسايل ، معتقد مى شوند كه گويى هركارى را مى توان با آنها انجام داد و به چيز   ديگرى نياز ندارند. و عده اى نيز به گمان خود آنچنان به دعا روى مى آورند كه بسيارى   از امكانات و روشهاى معقول و مشروع را فراموش مى كنند، در حالى كه همان خدايى   كه دعا كردن را براى آدمى قرار داده و انسان را امر به آن نموده است ، انجام بسيارى   از امور ديگر را هم براى انسان لازم كرده و انسان را به سوى انجام آنها فرا خوانده   است . و اصولاً بايد گفت لازمه استجابت دعا، انجام دادن بعضى از كارها و ترك نمودن   بعضى ديگر از كارها مى باشد؛ مثلاً وقتى كه به سيره پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلّى   اللّه عليه و آله نگاه مى كنيم ،ملاحظه مى كنيم موقعى كه دشمنى قصدآن حضرت را مى   كرد و جنگى پيش ‍ مى آمد اين چنين نبود كه آن حضرت و بقيه مسلمانها به خانه خود يا   به مساجد بروند و فقط دعا كنند كه خدايا! دشمن را از ما برطرف فرما، بلكه آنها از   تمام قوا و امكانات خود استفاده مى كردند، تمام تجهيزات نظامى خود را به كار مى بردند،   از همه روشها و نقشه هاى جنگى استفاده مى كردند و… و آنگاه با دلى خاضع و خاشع   به درگاه پروردگار مى آمدند و عرض مى كردند: خدايا! نصرت از تو است ، ما با تمام   امكانات و تجهيزات ، چيزى نيستيم ، خدايا! تو غلبه و نصرت را نصيب ما و شكست و ذلّت   را نصيب دشمن فرما.
آنگاه ملاحظه مى كنيم   كه در بسيارى از جنگها، پيروزيهايى نصيب مسلمانان شده كه از لحاظ ظاهرى   هيچگونه تناسبى با امكانات و تجهيزات آنان نداشته است .
به هرحال ، ((درآميختن دعا و ساير امكانات با يكديگر))، كارى دقيق و ظريف است كه   خود به معرفت و بينش خاصّى نياز دارد.
دوّم آنكه   :
دعا بايد ((خالص )) باشد؛ يعنى خواندن   خداوند متعال حقيقى باشد نه ظاهرى . در ((دعاى روز يكشنبه )) چنين آمده است   :((وَاُخْلِصُ لَكَ دعائى تَعَرُّضاً لِلاِْجابَةِ)).
((براى تو دعايم را خالص كرده ام ، باشد كه به اجابت برسد)).
سوم آنكه   :
انسان بايد ((زمان و مكان )) را در دعا رعايت نمايد،   هرچند خواندن پروردگار متعال ، اختصاص به زمان و مكان خاصى ندارد، اما اين   خواندن و دعا كردن در بعضى از زمانها و مكانها، بسيار مناسبتر و شايسته تر است . و اين   بدان خاطر است كه پروردگار متعال به بعضى از زمانها و مكانها شرافت و بركت خاصّى   بخشيده و رحمت و فضل مخصوصى در آنها مقرر فرموده است ؛ مثلاً در طول سال ، ايّامى   مانند شب و روز جمعه ، اعياد مباركه اسلامى ، ولادت اولياى الهى ، ماه مبارك رمضان و   … از اهميّت ويژه اى برخوردار هستند، همانطور كه بعضى از مكانها مانند كعبه و   مسجدالحرام ، مسجدالنبى ، محل دفن اولياى الهى ، مكانهايى كه حوادث خاصّى در آنها   اتفاق افتاده است و… داراى شرافت و ويژگى خاصّى براى دعا كردن مى باشند.
به عنوان مثال در دعاى   شب بيست و يكم ماه رمضان – كه از شبهاى مبارك و بزرگ قدر محسوب مى   شود – چنين آمده است :
((اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ والِ مُحَمَّدٍ   وَاَْقْسِمْ لى … دعاءً تَبْسُطُ لى بِهِ الاِْجابَةَ فى هَذِهِ اللَّيْلَةِ وَفى   هَذِهِ السّاعَةِ الساعَةِ الساعَةِ)).
((بارالها! بر محمد و آل محمد درود فرست و در اين   شب و در همين ساعت … دعا و خواندنى قسمت و نصيب من گردان كه به وسيله آن اجابت را بر من   ارزانى فرمايى )).
و در دعاى امام حسين   (عليه السّلام ) در روز عرفه چنين آمده است :
((اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فى هَذَا الْوَقْتِ   مِمَّنْ سَئَلَكَ فَاَعْطَيْتَهُ)).
((بارالها! مرا در اين وقت (روز عرفه ) از كسانى   قرار بده كه از تو درخواست نمودند، پس ‍ تو هم عطا نمودى )).
و در مورد ((مكان دعا)) در عمل پانزدهم از اعمال حرم مطهر حضرت اباعبداللّه الحسين (عليه السّلام ) چنين   مى خوانيم :
((اَللّهُمَّ … وَقَدْ جِئْتُ اِلى مَوضِعِ   الدعاءَ وَضمانِكَ الاِْجابَة )).
((بارالها! … من به مكانى آمده ام كه مخصوص دعا كردن است و تو   استجابت دعا را در اين مكان (يعنى حرم مطهر حضرت اباعبداللّه الحسين (عليه السّلام )   ضمانت نموده اى )).
البته بايد توجه كرد كه   رعايت زمان و مكان در درخواست از ديگران نيز، در عرف عقلا، امرى رايج مى باشد.
O ((يا ضامِنُ!)).
((اى تضمين كننده !)).
يكى از مواردى كه   پروردگار متعال ضمانت كننده آن است ، پاسخ دادن به دعاى بندگان خود است كه در آيه شريفه   (… اُدْعُونى اَسْتَجِبْ لَكُمْ … )(33) ذكر شده است .
آنچه مسلّم است اين است   كه هيچگونه خللى در ضمانت پروردگار متعال راه ندارد، بلكه اگر كوتاهى   باشد، از جانب ماست . بنابراين ، بر ماست كه از اين ضمانت الهى   ، نهايت حسن استفاده را نماييم و از دعاى خالصانه به درگاه او كوتاهى نكنيم . و   در واقع دعا را جزئى از اعمال و كردار زندگى خود قرار بدهيم . درباره ضمانت پروردگار   متعال براى استجابت دعا، در ((دعاى كميل )) چنين آمده است   :
((فَاِنَّكَ … اَمَرْتَهُمْ بِدعائِكَ   وَضَمِنْتَ لَهُمُ الاِْجابَةَ فَاِلَيْكَ يا رَبِّ نَصَبْتُ   وَجْهى ! وَاِلَيْكَ يا رَبِّ مَدَدْتُ يَدى فَبِعِزَّتِكَ اسْتَجِبْ لى دعائى   وَبَلِّغْنى مُناىَ وَلا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ رَجائى !)).
((پروردگارا! … تو بندگانت را به خواندن خودت امر نموده اى و   استجابت را براى آنان ضمانت كرده اى ، پس پروردگارا! رو به جانب تو نموده ام و به سوى   تو دست نياز دراز كرده ام ، پس به عزتت قسم ! دعايم را مستجاب كن و مرا به آرزويم   برسان و اميدم را از فضل خودت قطع مكن )).
O ((يا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّين !)).
((اى پاسخ دهنده به دعاى درماندگان !)).
يكى از دعاهايى كه   پروردگار متعال پاسخ آن را مى دهد، دعاى افرادى است كه ((مضطر)) شده اند و هيچ چاره اى براى خود نمى يابند، همانگونه كه در قرآن كريم   ، پروردگار متعال در معرفى خود چنين مى فرمايد:(اَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ اِذا   دعاهُ وَيكْشِفُ السُّوَّءَ ..
((چه كسى است هنگامى كه بيچارگان او را مى خوانند،   پاسخ آنان را مى دهد و بديها را از آنان برطرف مى سازد؟)).
مى توان گفت يكى از   علل استجابت دعاى مضطرين ، صداقت و اخلاصى است كه در آنان وجود دارد؛ يعنى حالت اضطرار،   حالت روحى و قلبى آنان را به گونه اى نموده است كه خداى خود را خالصانه دعا مى   كنند و واضح است كه دعاى خالصانه هم به هدف استجابت مى رسد. حال ببينيم ((اضطرار)) چيست و از آن كيست ؟
((اضطرار))همان حالت درماندگى است كه انسان براى خود   راه چاره اى نمى يابد و در طول زندگى ،طبعاهركسى كم و بيش در مواردى به آن مبتلا   مى شود. اما سخن را بالاتر از اين مى توان بردومى توان چنين گفت كه ((اضطرار))يكى ازمراتب بلندانسانهاى بامعرفت است   .
به عبارت ديگر: مردان   الهى داراى آنچنان خواسته هاى والا و بالايى هستند كه براى رسيدن به آنها خود را كاملاً درمانده و   مضطر مى بينند، اينجاست كه خالصانه دل به دعا برداشته و از حضرت حق تقاضاى يارى مى   كنند در دعاى ((يستشير)) حضرت چنين مى فرمايند:((اَنْتَ الْمُجيبُ وَاَنَا الْمُضْطَرُّ؛ ((بارالها! تو اجابت كننده هستى و من مضطر مى باشم )).
در واقع مشكل ما اين است   كه نسبت به چنين خواسته هايى آگاهى و معرفت نداريم و در نتيجه براى رسيدن به آنها هم   ، اضطرارى را احساس نمى كنيم . اما وقتى كه به ادعيه معصومين – سلام اللّه عليهم   اجمعين – مراجعه مى كنيم ، ملاحظه مى كنيم كه آن انسانهاى با عظمت ، چگونه در مقابل   پروردگار خويش ، اظهار عجز و درماندگى مى كنند.
در ((مناجات شعبانيه )) چنين آمده است   :
((فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَيْكَ وَوَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ   مُسْتَكيناً لَكَ مُتَضَرِّعاً اِلَيْكَ)).
((خدايا! به سوى تو گريخته ام و در مقابل تو   ايستاده ام در حالى كه به تو نيازمندم و به سوى تو ناله و تضرع مى كنم   …)).
O ((يا نِعْمَ الْمُجيبُ!)).
((اى بهترين پاسخ دهنده !)).
از گفته هاى قبل تا   اندازه اى معناى اين جمله روشن مى شود: خداوند متعال بهترين پاسخ دهنده است ؛ زيرا   پاسخهايى به انسان مى دهد كه هيچ موجودى قادر به دادن آنها نيست ؛ پاسخهايى به آدمى مى   دهد كه انسان را به كمال و سعادت ابدى مى رساند؛ پاسخهايى كه انسان را از ساير   پاسخ دهندگان ، بى نياز مى سازد. خداوند متعال پاسخ دهنده اى است كه در ازاى پاسخ   خود، بر انسان ، منّت نمى گذارد و چشمداشتى هم به او ندارد. پاسخ دهنده اى است كه   بهتر از دعاى انسان ، پاسخ مى دهد و …
O ((يا خَيْرَ الْمَدْعُوّينَ!)).
((اى بهترين خوانده شده !)).
و خداوند بهترين دعا   شونده است ، از آن جهت كه در هر زمان و مكانى ، مى توان او را خواند. از آن جهت كه براى   هركار كوچك و بزرگى و سخت و آسانى ، مى توان به درگاه او دعا   كرد، از آن جهت كه دعا به درگاه او چيزى از انسان كم نمى كند و شخصيت انسان را تحقير نمى كند، بلكه نفس   دعا به درگاه او بر كمالات و خوبيهاى انسان اضافه مى كند، از آن جهت كه اين دعا شونده   بر استجابت هر دعايى قادر است و…
O ((يا داعِى !))
((اى دعوت كننده !)).
O ((يا خَيْرَ داعٍ وَمَدْعُوٍّ!)).
((اى بهترين دعوت كننده و دعوت شونده   !)).
O ((يا خَيْرَ مُجيبٍ وَمُجابٍ!)).
((اى بهترين پاسخ دهنده و پاسخ گيرنده   !)).
پروردگار متعال فقط ((دعا شونده و خوانده شده )) نيست ، بلكه خود نيز ((دعوت كننده و خواننده )) است . و در مقابل ،   همانگونه كه ((پاسخ دهنده )) است ، ((پاسخ گيرنده )) نيز مى باشد. قبلاً   درباره ((مدعو و مجيب )) بودن خداوند؛ يعنى خوانده شدن و پاسخ دادن خداوند متعال بحث شد.   اينك ببينيم ((داعى بودن و مجاب بودن )) يعنى ((دعوت كردن و پاسخ گرفتن )) پروردگار چگونه است   .
پروردگار متعال ، دعوت   كننده و انسان ، پاسخ دهنده است . دعوت كردن به سوى چه چيزى و پاسخ دادن به چه چيز؟
خداوند متعال در سوره   انفال ، آيه 24 چنين مى فرمايد:
(يا اَيُّهَا الَّذينَ   امَنُوا اسْتَجِيبُوا للّهِِ وَلِلرَّسُولِ اِذا دعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ … ).
((اى ايمان آورندگان ! هنگامى كه پروردگار و پيامبر، شما را به سوى   چيزى كه شما را زنده مى كند فرا مى خوانند، استجابت نماييد …)).
پس دعوت خدا و پيامبر   به سوى يك نوع ((زندگى )) مى باشد و پاسخ ما نيز بايد   رفتن به سوى اين زندگى باشد. اين زندگى ، كدام زندگى است ؟ معلوم است كه خالق متعال   ، زندگى مادى و طبيعى را قبلاً به آدمى بخشيده است . و به دست آوردن دوباره آن   ، معنا ندارد، پس معلوم مى شود انسان فاقد آن زندگى است كه خدا و رسول ، انسان را   به سوى آن دعوت نموده اند و معلوم مى شود كه آن زندگى در مرتبه اى از علوّ و برترى   قرار دارد كه تا آدمى به آن نرسد، زنده محسوب نمى شود.
به عبارت ديگر: در منطق   قرآن كريم براى موجودى مانند انسان ، زندگى مادى و طبيعى ، حيات حقيقى به شمار نمى   رود، بلكه زندگى واقعى همان است كه پروردگار متعال انسان را به سوى آن راهنمايى و   دعوت نموده است و وقتى كه انسان به آن زندگى برسد، داراى احساسات و ادراكات تازه اى   مى شود و به علوم و معارف جديدى دست مى يابد. در آن زندگى ، انسان به رشد حقيقى مى   رسد و از مرگ حقيقى نجات مى يابد. پس ‍ خداوند بهترين پاسخ گيرنده است به اين جهت   كه پاسخ دادن به خداوند مستلزم رفتن به سوى حيات حقيقى و دستيابى به آن است   .
بنابراين ، بايد گفت كه ((خواندن و پاسخ دادن )) پروردگار متعال با   انسان فرق اساسى و بنيانى دارد: ما خدا را مى خوانيم تا خداوند به ما چيزى بدهد و نياز ما   برطرف شود و خداوند هم پاسخ ما را مى دهد تا خواسته ما برآورده شود و به نياز خود   برسيم . اما هنگامى كه خداوند ما را مى خواند، باز هم براى آن است كه چيزى نصيب ما بشود   و ما به كمالى دست بيابيم و هنگامى هم كه ما پاسخ خداوند را مى دهيم ، باز هم براى   آن است كه خود محتاجيم و مى خواهيم از بديها و نقايص ، خارج بشويم . پس در هرصورت ،   خداوند متعال بخشنده است و ما نيازمند و محتاج .
فرق ديگر آنكه : خواندن   ما ممكن است به سوى نقايص و بديها باشد و خود ندانيم ، اما خواندن پروردگار به سوى   خوبيها و كمالات است ، هرچند باز هم ممكن است ما درك نكنيم . از مطالب گفته شده ،   همچنين معلوم شد كه خواندن و دعوت كردن خداوند به آن معناى مصطلح يعنى ((دعا كردن براى رفع نياز))، معنا ندارد؛ زيرا در   خداوند نقصى و نيازى نيست تا چيزى از كسى طلب نمايد.
O ((يا مَسْئُولُ!)).
((اى درخواست شونده !)).
O ((يا خَيْر الْمَسْئُولينَ!)).
((اى بهترين درخواست شونده !)).
O ((يا اَكْرَمَ مَسْئُولٍ سُئِلَ!)).
((اى گراميترين درخواست شونده اى كه از او   درخواست مى شود!)).
اين جملات با جملاتى كه   قبلاً درباره دعا گفته شد، قريب المعنى مى باشند؛ چه اينكه   انسان معمولاً همراه دعا از خداوند ((سؤ ال )) و ((درخواست )) مى كند و معمولاً هر سؤ   ال و تقاضايى را هم به وسيله دعا مطرح مى كند.
به عبارت ديگر: غرض از ((خواندن خداوند))، ((خواستن از خداوند)) مى باشد؛ يعنى ما خدا را مى خوانيم تا به ما توجه نمايد و آنگاه خواسته   ما را برآورده سازد به همين دليل ، جملاتى كه در مورد سؤ ال ، در ((ادعيه )) معصومين (عليهم السّلام   ) آمده با جملاتى كه در مورد ((دعا)) آمده است ، شبيه يكديگر   مى باشند؛ مثلاً در ((دعاى كميل ))، حضرت اميرمؤ منان   (عليه السّلام چنين مى   فرمايند:((اَللّهُم اِنّى   اَسْئَلُكَ سُؤ الَ خاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خاشِعٍ …)).
((پروردگارا!من ازتو سؤ ال ودرخواست مى كنم باحالت   خضوع وخشوع وافتادگى …)).
و در نماز حضرت رضا   (عليه السّلام ) چنين آمده است :
((اَسْئَلُكَيااَحْسَنَمَنْسُئِلَوَيا خَيْرَ مَنْ   دُعِىَ وَيا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطى وَيا خَيْرَمُرْتَجى )).
((از تو سؤ ال مى كنم اى بهترين سؤ ال شونده   ! و اى بهترين دعا شونده ! و اى بخشنده ترين عطا كننده ! و اى بهترين كسى كه به   او اميد هست !)).
و در ((دعاى مشلول )) است   :
((اَسْئَلُكَ بِكُلِّ مَسْئَلَةٍ سَئَلَكَ بِها اَحَدٌ مِمَّنْ رَضيتَ   عَنْهُ فَحَتَمْتَ لَهُ عَلَى الاِْجابَةِ)).
((پروردگارا! از تو سؤ ال و درخواست مى كنم با هرسؤ الى كه يكى از   بندگان مورد رضايتت از تو كرد و تو هم اجابت را براى او مسلّم كردى )).
به هرحال ، به همان   دلايلى كه قبلاً در مورد دعا گفته شد، خداوند متعال بهترين و كريمترين ((مسؤ ول و درخواست شونده )) است   .
O ((يا مَنْ لا يُغَلِّطُهُ سُؤ الٌ عَنْ سُؤ الٍ!)).
((اى كسى كه هيچ خواسته اى او را از خواسته   اى ديگر باز نمى دارد!)).
اين جمله نيز شبيه جمله   :((يا من لا يشغله سمع عن سمع !)) مى باشد.
O ((يا مُعْطِىَ الْمَسْئَلاتِ!)).
((اى بخشنده خواسته ها و نيازها!)).
و اين جمله نيز با جمله   :((يا مُجِيْبَ الدَّعَواتِ!)) قريب المعنى است   .
در نماز حضرت امام موسى كاظم   (عليه السّلام ) چنين آمده است :
((يامُنْزِلَنِعْمَتى !يامُفَرِّجَكُرْبَتى !وَيا قاضِىَ حاجَتى   !اَعْطِنى مَسْئَلَتى بِلااِلهَاِلاّاَنْتَ!)).
((اى فرو فرستنده نعمت اى باز كننده گرفتاريها و اى   برآورنده حوائج ، قسم به اينكه الهى جز تو نيست ! درخواستم را بر من عطا كن )).

author-avatar

درباره بسیجی

حب الحسین رشته تحصیل ماست. دانشجوی کارشناسی ارشد شیعه شناسی-کلام... طلبه سطح سه حوزه http://karbala-2.kowsarblog.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *