کلام مبارک امام امیرالمؤمنین (ع) در وصف متقین
جنین نقل شده که یکی از یاران امیر المؤمنین علی(ع) که او را همام می خواندند، مردی بسیار اهل عبادت بود.او روزی از امام(ع) چنین درخواست کرد:
ای امیر مؤمنان پرهیزگاران را چنان توصیف فرما که گویی در برابرم نمایانند.
امام(ع) در پاسخ او درنگ کرد آنگاه چنین فرمود: همام از خدا بپرهیز و نیکویی پیشه کن. چرا که خداوند با پرواپیشگان و نیکوکاران است. همام به این پاسخ راضی نشد و اصرار کرد، تا آنجا که امام (علیه السلام) را سوگند داد.
امیرالمؤمنین چون چنین دید خدا را سپاس گفت و او را ستایش کرد و پیامبر که سلام خدا براو و خاندانش باد را درود فرستاد و فرمود: خداوند سبحان و بلند مرتبه در حالی آفریدگان را آفرید که از فرمانبری آنان بی نیاز و از گزندسرپیچی شان برفراز بود چرا که سرکشی گناهکار به او زیانی نمی رساند و اطاعت فرمانبردار برایش سودی ندارد. هر یک را اسباب زندگی داد و در دنیا بر جایگاهش نهاد و تنها پرهیزگاران در جهان با فضیلت وممتازند .گفتارشان درستی و لباسشان میانه روی و روششان فروتنی است چشم های خویش را از آنچه خداوند بر آنان حرام کرده فرو می بندند. وگوش هارا به دانش سودمند فرا می نهند خویشتن را در گرفتاری همان گونه در اختیار دارند که در آسایش رفتار می کنند.
اگر نبود مهلتی که خداوند برای زندگی برایشان نوشته ؛ حتی چشم بر هم زدنی جانهایشان در کالبد قرار نمی یافت. چندان که به پاداش الهی شتابانند و از باز خواست او هراسان. پروردگار در نزدشان بسیار بزرگ است و غیر او در چشمانشان اندک وخرد، حکایت آنان و بهشت حکایت آن است که آنرا دیده و از نعمتش چشیده، و با دوزخ نیز چنان که آن را لمس کرده و رنج آن را کشیده اند. قلبهای اندوه زده دارند و بدی های لجام زده، نشان آنان پیکر های لاغر و درخواست های اندک و جانهای پارساست، روزگار ی کوتاه شکیبایی کردند و آسایشی بلند را بهرمند شدند. تجارتی پر سود که پروردگارشان برایشان فراهم ساخته است.
دنیا در پی آنان است وآنان خواستارش نیستند ، به اسارتشان گرفت وخود را رهانیدند. اما شب آنان؛ بر قدم ایستادگان اند قرائت کننده ی بخشهای قرآن که آن را با درنگ وتأمل می خوانند. خود را به آیات آن غمگین می سازد و داروی بیماری خویش را در آن می جویند. چون به آیه ای گذر کنند که در آن امیدوار ی بهشت است،آرزومندانه به آن دل سپارند و جانشان به شوق آن پرواز کند گویی که آن نعمت ها پیش روی آنان است. و هنگامی که آیه ای فرا رسد که در آن ترس و بیم جهنم باشد؛ گوش جان بدان بسپارند، گویی خرناس دوزخ و نعره ی آتش را در قعر گوش دارند. آنان اند که پشت خمیده ، رکوع کرده اند پیشانی و دست و اطراف پا بر زمین گسترانیده اند.و خدای متعال را بر آزادی خویش فرا می خوانند.
اما روزشان؛ شکیبا، دانشمند، نیکو کار و پرهیزگارند. بیم وهراس چون تیر تراشیده نزارشان ساخته است، بیننده گمان کند که بیمار و رنجورند در حالی که ناخوش نیستند، می گوید: اینان در هم ریخته و آشفته اند. آری امری بزرگ آشفته شان ساخته است. از اندک اعمال خود ناخوشنودند وبسیار آن را اندک می شمارند، به خود بدگمان و از کرده خویش هراسانند.اگر یکی از آنان شتایش شود، از آنچه می گویند می هراسند و می گوید من از دیگران به خود داناترم و پروردگارم مرا از خودم بهتر می شناسد. بار خدایا به انچه می گویند مرا مگیر بهترم نما از آنچه می پندارند و آنچه را نمی دانند بر من قلم مگیر.یکی از آنان را چنین می یابی که در دینداری نیرومند است و در آسان گیری دوراندیش. ایمانی با یقین دارند و دانشی افزون خواه، در بردباری آگاه است و در دارایی میانه رو؛ در عبادت فروتنی را پیشه کرده و در ناداری بزرگ منشی، در گرفتاری شکیباست و در روزی به دنبال حلال.
هدایت را با نشاط می جوید و آز و طمع راکناره می پوید ،در عین نیکو کای ترسان است ،روز را به شب می رساند در حالی که همتش شکر است وشب را سپری می سازد وکارش ذکر، شبانگاه نگران و صبحگاه شادمان، نگران که مبادابه غفلت سپری گردد وشادمان به آنچه از احسان ورحمت نصیب می گردد.اگر نفس در انجام کاری ناخوشایند نافرمانی اش کند او نیزخوشایندش رااز وی دریغ می دارد،روشنی چشمش در امورپایدار(آخرت) است و بی رغبتی اش در دنیای فانی، بردباری را با دانش وگفتار را با کردار آمیخته است.
او را چنین می یابی: آرزویش نزدیک،لغزشش اندک،قلبش خاشع و جانش کم خواه و قانع است.خوراکش ناچیز و نفسش آسان گیرو دینش محفوظ است، هواپرستی اش مرده است و خشمش را فروخورده، از او امید خیر می رود و از بدیش آسودگی دارند، اگر درمیان بی خبران باشد؛ آگاه و یادآور خدااست، و چون میان آگاهان حضور یابد بی خبر و غافل به شمار نمی رود. ستمکارش را می بخشد و بدخواه خود را ارزانی می دارد،با آنکه از او بریده می پیوندد. از سخن زشت دور و پرآرزم است و گفتارش هموار ونرم.
ناپسندی ندارد ونیکویی اش در دسترس است، خوبی اش پیش روست و بدی اش پشت سر و دوراندخته. در حوادث پایدار، در ناخوشی هابردبار و در گشایش ها شکرگذار است. بر دشمن ستم نکندو دوستی او را به گناه نیاندازد، پیش از گواهی دادن براو حق را بیان دارد، امانت را پارس دار است و چیزی که به او یادآور شود فراموشکار نیست، با القاب زشت صدا نکند و همسایه را آزار نرساند و به خاطر مصیبت کسی شادمانی ننماید. به کار بیهوده و باطل وارد نشود و از راه حق خارج نگردد، سکوتش او را به اندوه نگشاند.
و خنده صدایش را بلند نگرداند، اگر بر او ستم کنند بردباری کند تا خداوند انتقامش را بگیرد، جانش ازاو در سختی است و مردم از جانب او در آسایش اند. خود را به خاطر آخرت به دشواری می اندازد و مردم راراحتی می بخشد، دوری جستنش از آن که دوری می جوید به خاطر بی آلایشی و دنیا گریزیاست و نزدیک آمدنش به هر شخصی به سبب نرم خویی و مهربانی؛ نه دوری اش از روی تکبرو بزرگی فروختن است و نه نزدیک اش بابت حیله ونیرنگ ساختن.
راوی میگوید:سخن مولا که به این جا رسید همام نعره ای زد و جان باخت.
امیر المؤمین (ع) فرمود: بخدا سوگند درنگم از ترس همین اتفاق برای او بود، پندهای رسا با گوش های شنوا چنین می کند. شخصی گفت پس با شما چرا چنین نمی کند؟ امام (ع) فرمود: این چه سخنی است؛ هر شخصی مهلتی دارد که از آن نمی گذرد و دلیلی برای اجلش قرار داده شده که گریزی از آن ندارد. پس آرام باش و سخن ناسنجیده مگو که آن را شیطان بر زبانت جاری ساخته است.