لحظه های شهادت
حضرت علی (علیه السلام) نقل فرمود:
در لحظه های شهادت ، حضرت زهرا (علیهاالسلام) نگاه به اطراف خود کرد و فرمود : سلام بر شما ! ای فرشتگان و جبرئیل امین .
ای پسر عمو ! جبرئیل در حالی که بر من سلام می کرد ، نزد من آمد و فرمود : خداوند برتو سلام می رساند ، ای محبوبه ی حبیب خدا ! و میوه ی قلب رسول الله ! امروز تو در ملکوت الهی وبهشت موعود ملحق خواهی شد .
بعد روی از ما گرداند و باز به گروهی دیگر از ملائکه سلام دادو فرمود : ای پسر عمو ! سوگند به خدا که این حضرت میکائیل است و همانند جبرئیل بر من سلام کرد و بشارت های اورا داد.
بار دیگر به گروه دیگر سلام کردو گفت : ای پسر عمو ، سوگند به خدا که این حق است . این حضرت عزرائیل است .که بال و پرش مشرق و مغرب عالم را فراگرفته . پدرم چنین اوصافی درباره ی او را به من اطلاع داده بود و حال این همان ویژگی است . سلام بر تو ای گیرنده ی روح آدمی ! در قبض روح من عجله کن و مرا آزار نده .
در پایان ما می شنیدیم که می فرمود : خدایا به سوی تو می آیم ، نه بسوی آتش.
لعن
ابو حمزه ی ثمالی می گوید : امام باقر (علیه السلام) فرمود : ای اباحمزه ، به راستی کسی که خدا را عبادت می نماید که خدا را شناخته باشد ، و کسی که خدا را نشناخته گویی غیر او را به گمراهی عبادت می نماید.
عرض کردم : اصلحک الله ، معرفت خدا چیست ؟
فرمود : خداوند را تصدیق نماید و به پیامبر در دوستی و پیروی علی (علیه السلام) و ائمه ی هدایت بعد از او ایمان بیاورد . ونیز ازدشمنان آنان بیزار باشد به خدا . این چنین است شناخت خداوند .
می گوید: عرض کردم : اصلحک الله ، چه کنم حقیقت ایمانم کامل شود ؟
فرمود : اولیای خدارا دوست بدار و با دشمنان خدا دشمنی کن تا از صادقین باشی ، چنانچه خدا به تو امر فرموده است .
عرض کردم : اولیای خدا چه کسانی هستند ؟ فرمود : اولیای خدا محمد رسول الله و علی و حسن و حسین وعلی بن الحسین و سپس من و پس از من پسرم جعفر و اشاره به امام صادق نمود که نشسته بود هر کس اینان را دوست بدارد اولیای خدا را دوست داشته است و از صادقین خواهد بود ، چنانچه خدا امر کرده است .
عرض کردم : اصلحک الله ، دشمنان خدا چه کسانی هستند ؟ فرمود: بت های چهار گانه .
عرض کردم : چه کسانی ؟ فرمود : اولی ودومی وسومی و معاویه ، و کسانی که به دین اینان معتقدند. هرکس با اینان دشمنی نماید با دشمنان خدا دشمنی کرده است .
لعن بر قاتلین
اگر به ادعیه و متون دیگر نگاه کنیم ، در آن ها لعن بر قاتلین محسن (علیه السلام) بسیار دیده می شود .
مثلا امام رضا (علیه السلام) درسجده ی شکر چنین می گفتند :
اللهم العن اللذین بدلا دینک… وقتلا ابن نبیک ؛
پروردگارا ! لعن فرما آن دو نفری که دینت را عوض کردند … و فرزند پیامبرت را کشتند…..
لعن هرروزه
امام صادق (علیه السلام) فرمود : از حق ما بر دوستان و شیعیانمان این است که هیچ مردی نمازش را رها نکند ؛ مگر اینکه این دعا را بخواند : … پروردگارا ! لعن و دشمنی و عقوبت و عذابت را بر آن دو چندین برابر فرما که نعمتت را تکفیر کردند … پرور دگارا ! آن دو ودو دخترشان را لعن فرما و هر که به طرف آنان متمایل شد و پایش را جای پای آنان گذاشت ، و روش آن ها را پیمود ، و بدعت آن ها را مقدم داشت ؛ چنان لعنی که کسی به فکرش نرسد و اهل جهنم از آن بگریزند .خداوندا! لعن فرما هرکه متدین ومتعهد به کلام آنان گشت . و امر آنان را تبعیت کرد ، و دیگران را به دوستی شان فرا خواند ، و هر که در کفر آن ها از اولین و آخرین تردید ورزید (یاایجاد شک کرد.)
ماجرای صحیفه ملعونه
این صحیفه ، تعاهد نامه ای بود که رؤوس منافقین در سال آخر پیامبر نوشته اندو با یکدیگر معاهده نموده اند که اگر پیامبر از دنیا رفت نگذارند خلافت به امیرالمومنین علی ابن ابی طالب ویا دیگر اهل بیت برسد .
زمان دقیق این معاهده در روایات چند نوع آمده که قابل جمع نیز هست . گاهی گفته شده در حجة الوداع و هنگام بازگشت از مراسم حج آخرین که منجر به قضیه ی غدیر خم گشت ، ابوبکر و عمر و سپس ابوعبیده جراح و سالم مولی ابی حذیقه نیز به آنان ملحق شدند و رد داخل کعبه معاهدده ای از خود نوشتند و هم قسم شدند که نگذارند خلافت به اهل بیت برسد . حتی در معاهده اشان نیامده که خلافت را به دست گیرند بلکه فقط به اهل بیت نرسد ، و این نهایت خبث باطن آن هارا می رساند . سپس این نامه را در کعبه به رسم آن روز دفن کردند .
نقل دیگر اینکه : هنگامی که از سفر حجة الوداع بازگشتند و پس از غدیر داخل مدینه گشتند ، همگی در منزل ابوبکر گرد آمده و معاهده ای که در حدود دو صفحه است نوشته و در آن آمده نگذارند خلافت به امیرالمومنین (علیه السلام) برسد بلکه به ابوبکر و عمر و ابو عبیده جراح و سالم مولی ابی حذیقه باید برسد .
و سی و چهار نفر دیگر بر این شهادت داده اند . سپس این صحیفه را به ابو عبیده جراح سپرده تا ببرد در کعبه دفن نماید . و این در کعبه دفن بود تا زمان عمر که دستور داد آن را بیرون آورند .
در اینجا می توان گفت : شاید این منافقین دو صحیفه نوشته اند : یکی در مکه و قبل از بازگشت از حجة الوداع و به طور خصوصی ، و یکی در مدینه و پس لز بازگشت از حجة الوداع و غدیر خم و به طور عمومی تر.
مادر ناراضی
در شهر مرو که امام رضا (علیه السلام) در بین دشمنان قرار داشت و به صراحت نمی توانست حقایق سقیفه را بازگو کند شخصی در باره ی ابوبکر و عمر از آن حضرت سوال کرد . حضرت با جمله ای کوتاه اصل مطلب را بیان کرد که «مادر محسن (علیه السلام) ناراضی از دنیا رفت »!
امام رضا (علیه السلام) فرمود : ما ، مادر صالحه ای داشتیم (یعنی حضرت زهرا (علیهاالسلام)) که از دنیا رفت در حالی که از ابو بکر و عمر ناراضی بود . پس از وفات مادرمان هم برای ما خبری نرسیده که از آن دو راضی شده باشد .
مثل امام
حضرت فاطمه (علیهاالسلام) فرمود : مثل امام ، مانند کعبه است ، مردم باید در اطراف آن طواف کنند ، نه آن که کعبه ئور مردم طواف نماید .
محرم و نامحرم
رسول گرامی اسلام درب خانه ی فاطمه را کوبید و فرمود :
السلام علیکم
پاسخ شنید :
(سلام بر تو ای فرستاده ی خدا ، داخل شوید ای رسول خدا )
پیامبر فرمود :
آیا داخل شوم با کسی که همراه من است ؟
فاطمه (علیهاالسلام) عرض کرد : (اگر نامحرمی باشماست ، وارد نشوید که چادر برسر ندارم )
کمی بعد چادر به سرکرد و فرمود :داخل شوید .
رسول خدا دوباره سلام کرد و فرمود :با کسی که همراه من است ؟
پاسخ داد :
(سلام بر تو ای فرستاده ی خدا ، داخل شوید با کسی که همراه شماست )
مشاهدات غیبی
امام صادق (علیه السلام) مشاهدات غیبی و کرامات حضرت زهرا (علیهاالسلام) را در واپسین لحظات حیات چنین نقل فرمود : آن هنگام که فاطمه (علیهاالسلام) (بین مغرب و عشا) درحال احتضار بود نگاه تندی کرد و فرمود : (سلام بر جبرویل ، سلام بر رسول خدا ، خدایا با رسول خدا هستم ، خدایا در رضوان و جوار رحمت تو و در خانه ی تو دارلسلام هستم )
بعد به حاضران فرمود : آیا آن چه می بینم شما هم می بینید ؟
بعضی از حاضران گفتند : ای دختر رسول خدا چه می بینی ؟
فرمود : اینجا سواران آسمانی قرار دارند . آن جبرئیل و این رسول خدا است که می فرمایند : ای دخترم ! نزد ما بیا که آن چه (از نعمت ها و رضوان الهی) در پیش داری ، برای تو بهتر است .
منع از گریه
حضرت زهرا (علیهاالسلام) شب و روز در بستر بر فقدان پیامبر و بی وفایی امت اشک ریخت .
در این حال غاصبین خلافت که خود باعث این همه گریه بودند پیام می فرستادند که حضرت کم تر صدا به گریه بلند کند !
از سوی دیگر روزی بزرگان مدینه نزد امیرالمومنین آمدند و به جای تسلیت و دلداری گفتند : یا ابالحسن ، فاطمه شب و روز گریه می کند و ما شب ها نمی توانیم در رختخواب خویش استراحت نماییم و روزها بر سر شغل هایمان آرامش نداریم و نمی توانیم به زندگی خود بپردازیم ! فاطمه با گریه هایش مارا اذیت می کند !!
ما این را به تو گفتیم تا از فاطمه بخواهی یا شب گریه کند و روز ساکت باشد و یا روز گریه کند و شب آرام بگیرد !!!
امیرالمومنین (علیه السلام) نزد حضرت آمد و پیام آنان را رسانید ؛ اما حضرت زهرا (علیهاالسلام) فرمود :
وا ابتاه ، یا رسول الله ، آیا از گریه بر تو نیز منع می شوم ؟ به خدا قسم ، هرگز ! یا اباالحسن ، من چند روزی بیش در میان اینان نخواهم بود و خیلی زود ازبین این مردم خواهم رفت . به خدا سوگند ، شب و روز از گریه ساکت نمی شوم تا به پدرم ملحق گردم .
میخ در
در واقعه ی هجوم به خانه با شکستن در عمر بی محابا وارد خانه شد ، و در حالی که حضرت زهرا (علیهاالسلام) بین درو دیوار بود بار دیگر با محکم ترین لگد به در زد . سپس چنان در را بر روی حضرت زهرا (علیهاالسلام) فشار داد که نزدیک بود روح از تن آن حضرت خارج شود .
در شعله گرفته با ضرب لگد بر صورت و سینه و پهلوی صدیقه کبری (علیهاالسلام) برخورد کرد ، و میخ در بر سینه حضرت فرو رفت و خون جاری شد .
مهمان نوازی
مرد گرسنه ای در مسجد مدینه به پا خاست و گفت : ای مسلمانان ! از گرسنگی به تنگ آمده ام ، مرا مهمان کنید . پیامبر اسلام فرمود : چه کسی این مرد را امشب مهمان می کند ؟
حضرت علی (علیه السلام) فرمود : من یا یارسول الله !
کمی بعد وارد منزل شد و از فاطمه زهرا پرسید : آیا غذایی در منزل داریم ؟ مهمان گرسنه آورده ام .
حضرت زهرا (علیهاالسلام) ایثارگرانه فرمود : در خانه ماغذایی نیست مگر به اندازه ی خوراک دختر بچه اما امشب ایثار می نماییم و گرسنگی را تحمل می کنیم و همین مقدار غذا را به مهمان می بخشیم .
مناجات بی قبر
پس از خاکسپاری فاطمه (علیهاالسلام)، امیرالمومنین (علیهاالسلام) برسر قبر همسرش ایستاد و عرض کرد : خدایا ! من از دختر پیامبرت راضی هستم . خدایا! او اکنون در تنهایی است پس مونس او باش . خدایا ! او اکنون در هجران است پس با او وصل باش . خدایا ! به او ظلم شده است پس برای او حکم کن که تو بهترین حکم کنندگان هستی .
سپس حضرت در سوگ فاطمه (علیهاالسلام) مرثیه خواند . در آن هنگام هاتفی در جواب سوگواری امیرالمومنین (علیه السلام) ، آن حضرت رت تسلی داد .
آن گاه امیرالمومنین (علیه السلام) کنار قبر همسرش نشست و آن قدر گریه کرد که عباس جلو آمد و دست حضرت را گرفت و با کمک دیگران او را از کنار قبر بردند .
فاطمیه آمده آن همدم ومونس کجاست ؟ شمع می پرسد زپروانه گل نرگس کجاست ؟
در عزای مادرت یابن الحسن یک دم بیا تانگویند این جماعت ،بانی مجلس کجاست ؟
درود بر شما موفق باشید احسنت خیلی جالب بود.