سید مظلوم
دو ساعتی از نیمه شب گذشته بود که نیرو های ویژه نظامی ، نا غافل به خانه اش ریختند ـ«آیت الله دستغیب »بیمار بود ودرتب می سوخت . توان برخاستن نداشت .خانواده ناراحت ونگران بودند اصرار می کردند که فعلا ایشان را نبرند .افسر فرمانده ، با رئیس خود تماس گرفت ، اما جواب تند و محکم بود :« لازم نکرده زود بیاریدش ، اگه لازم باشه خودمون دکتر داریم .»
نشسته در بستر به کمک خانواده اش لباس پوشید . خواست بلند شود ولی زانوهایش قدرت بلند شدن نداشت . با اشاره افسر ،دومامور نظامی زیر بغل این سید بزرگوار را گرفتند وکشان کشان اورا با خود بردند.
شهید شیخ شریف قنوتی ، سربازکربلا
چندین گلوله به بدن شیخ شریف اثابت کرده بود ودیگر رمقی برایش نمانده بود ، با اینحال عراقیها تیری به پاشنه پا ودست راست شیخ شلیک کردند .سپس پاهای شیخ را به رگبار بستند و حدود ده نفر ریختند سر او و ایشان را که تکبیر می گفت کتک زدند . بعد فرمانده آنها مثل شمر ، با سر نیزه به طرف شیخ حمله ور شد وسر نیزه را در شقیقه شیخ فرو برده وآن را چرخاند . ضربه دوم وسوم پیشانی شیخ را درید . دراین هنگام عراقی ها چشمان اورا از حدقه بیرون آوردند ولی شیخ زبانش را لای دندان هایش گذاشت تا آرزوی شنیدن نالله را به دل آن ها بگذارد آن سفاک هم با سر نیزه ، کاسه سر شیخ را جدا کرده ، وآن را بهع زمین اناخت ، مغز شیخ روی آسفالت گرم خیابان 40متری خرمشهر افتاد و بعد، بدن مقدسش به حالت نشسته به صورت دو زانو خم شد و روحش آسمانی شد .
شهیدروحانی جلال افشار
همش می گفت دنیا ارزشش راندارد که به خاطرش آخرتمان راخراب کنیم ،دست بالش تنگ بود ازمال دنیا فقط یک موتورداشت
وآقاجلال هم همیشه دست هایش روغنی بودوتعمیرش می کردسواربر موتور می شد ومی رفت قبض های حقوقی یتیمان را توزیع می کرد و اسم هایشان را که جلوی او می آوردند اشک توی چشمش حلقه می زد.رفته بود کوه بعداز نماز مغرب وعشاء دعای توسل خواند ونام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رابرد صدای هق هق گریه اش بلندشد بعدبا شوروسوز خواند:
بیابیا که سوختم زهجر روی ماه تو بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو
اگر نیست باورت بیا که روبه رو کنم بدان امید زنده ام که باشم از سپاه تو
سنگر مسجد
شهید «محمد مفتح » درسال 1351توسط ساواک ممنوع المنبر شد.پذیرش امامت جماعت مسجد تازه تاسیس«جاوید»توسط دکتر مفتح ودایر کردن کلاس های مختلف ؛ بزودی حساسیت ساواک را برانگیخت .
سخنرانی «آیت الله سید علی خامنه ای » در مسجد «جاوید»، هم به دستگیری ایشان منجر شد وهم به دستگیری دکتر مفتح …..وهردو دستگیر وتحویل کمیته مشترک ضد خرابکاری گردیدند
شعر در وصف شهدای روحانی
من آن مبلغم که به میدان شدم شهید ازبهر پاس خون شهیدان شدم شهید
آن شاهدم که شهد شهادت چشیده ام آن بنده ام ، که در ره یزدان شدم شهید
دیدم کمال مردان خدادرشهادت است مردانه وار،در طلب آن شدم شهید
درخط سرخ آل محمد(ص)در آمدم در سنگر ولایت وایمان شدم شهید
من بارضای خویش دراین راه قدم زدم تادررضای خالق سبحان شدم شهید
باچشم باز رهسپر جبهه ها شدم بامیل خویش درراه قرآن شدم شهید
مادر،مباداگریه کنی از غمم باروح شادو چهره خندان شدم شهید
شادی ارواح طیبه شهداصلوات