9

هیچ کس به من نگفت:

که یاد شما در قلبم باران نور و برکتی می بارد که دانه وجودم را تا خورشید وجودت می پرورد و بالا می برد و این، یعنی بهرمندی از تربیت خصوصی بهترین مربی عالم و از جانب پروردگار.

تازه دانستم که حتی وقتی تو را فراموش کرده ام به یادم هستی (أنا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم« احتجاج، ج2، ص 589») اما چقدر دیر فهمیدم اگر یاد تو باشم تو مرا با نگاه ویژه ای یاد می کنی و این نگاه ویژه چه ها که نمی کند.

هرچند دیر، اما خوب شد دانستم که اگر به یاد شما باشم شما مرا با دعای خالصانه و عنایت ویژه، مورد توجه قرار می دهی و اینگونه من، آن گونه می شوم که خدا می خواهد یعنی آماده یاری.

اگر از نوجوانی زودتر می فهمیدم که می شود شب، هنگام خواب، با یاد شما خوابید و صبح با یاد شما بیدار شد، تا حالا سالها بود که این مشق را تمرین کرده بودم.

نمی دانستم که می شود درس خواندن را با یاد تو شروع کرد و نوشتن را پس از نام خدا به یاد تو مزین نمود.

خدایا! کاش هیچگاه یاد فلان بازیگر و فلان خواننده مرا از یاد نجات بخش عالم، غافل و بی خبر نمی کرد.

چو شب گیرم خیالت رادر آغوش                      سحر از بسترم بوی گل آید

1 نظر در “هیچ کس به من نگفت …9

  1. سلام احسنت درود بر شما عالی بود.موفق باشید. 😛

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *