thA73MGXFC

در سوگ فاطمه (علیهاالسلام)

بعد از شهادت حضرت زهرا(علیهاالسلام) ، امیر المومنین (علیه السلام) سه روز از خانه بیرون نیامد . اصحاب که از این موضوع بسیار ناراحت بودند ، عمار را نزد حضرت فرستادند .

او وارد خانه شد ودید امیر المومنین (علیه السلام) نشسته و امام حسن و امام حسین کنار او هستند ، و حضرت به آن دو نگاه می کند و اشک می ریزد . عمار عرض کرد :«آقای من ! شما مارا به صبر بر مصیبت دستور می دهید . اصحاب در انتظار شما هستند و طاقت دوری شمارا ندارند .»حضرت فرمود : عمار، راست می گویی . اما بدان که من با از دست دادن فا طمه ، پیامبر را نیز از دست دادم . فاطمه برای من نیز آرامش خاطر و تسلای مصیبت بود . ای عمار ، من درد مصیبت را احساس نکردم مگر با وفات او ودرد فراق را نفهمیدم مگر با فراق او ، و آنچه تحمل مصیبت را آسان می کند این است که در  محضر خداست .

 ای عمار ، هنگامی که فاطمه را برمکان  غسل گذاشتم دیدم یکی از استخوان هایش شکسته و میخ در وارد سینه اش شده و آن را مجروح کرده و پهلویش از شدت ضربات سیاه شده است .ای عمار ، آن چه از قلبم بیرون نمی رود این است که او این جراحات را از من مخفی می کرد که مبادا زندگی به کام من تلخ شود .

کلام امیرالمومنین (علیه السلام) عمار را به گریه انداخت ، وحضرت ادامه داد :«ای عمار ، بدان که این بانوی از دست رفته و در گذشته دختر پیامبر (علیهاالسلام) است ، ومن در مصیبت او به خاطر خدا صبر می کنم.»

در شکسته

عمربن خطاب از حذیقة بن یمان در باره ی کلام پیامبر (صلی الله علیه واله) که فرمود :فتنه ای پیش می آید که مردم در آن همچون کشتی در دریا موج می زنند پرسید. حذیقه پاسخ داد: بین تو وبین آن فتنه دری بسته بیش نبود .

درد دل با حسنین

حضرت زهرا (علیهاالسلام) بعد از پیامبر (صلی الله علیه واله) دائما سر مبارک را می بست و محزون و غمزده بود و اشک چشمانش قطع نمی شد .حضرت با یاد آوری لحظاتی که پدر نزداو می آمد می گریست .

روزی حضرت زهرا (علیهاالسلام) خطاب به امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) که مقابلش نشسته بودند فرمود : پدر بزرگتان کجاست که به شما اکرام می نمود و شما را در آغوش می گرفت ؟ جدتان کجاست که بر شما مهربانترین بود و نمی گذاشت قدمی بر زمین بگذارید؟ پدر بزرگتان کجاست که شمارا تکریم می کرد وبر دوش خود سوار می نمود ؟انا لله وانا الیه راجعون . به خدا قسم ، پدر بزرگ شما و حبیب قلب من از دست رفته و دیگر نمی بینم که در این خانه را بگشاید و شمارا مانند همیشه بر دوش خود سوار کند .

درد دل امیر المومنین

هرچه به روز های آخر زندگی حضرت زهرا (علیهاالسلام) نزدیک می شد ، جراحات و کبودی ها و شکستگی هایی که آن حضرت از اهل خانه پنهان می کرد بیش تر ظاهر می شد و قلب آنان را می سوزاند ، چرا که متوجه می شدند فاطمه (علیهاالسلام) چه درد هایی را تحمل می کند.

در آن روز ها امیر المومنین (علیه السلام) که خاموش شدن شمع زندگی اش را مقابل چشمانش می دید ، با حزن و اندوه این شعار را زمزمه می کرد : ای دختر احمد ، یاد آوری خاطرات زندگی باتو برایم سخت است ، چرا که اکنون آن چه از جراحات خود مخفی کردی ظاهر شده است . آیا کار به اینجا بکشد که تنها بمانم ونزد تو از حال خویش شکایت کنم ؟

دست نوشته

حضرت زهرا (علیهاالسلام) در کاغذی نوشت :امتی که عهد وپیمان خدا و رسولش را در ولایت و رهبری علی شکستند و نادیده گرفتند ، حق ندارند بر پیکر من نماز بگذارند آن ها که نسبت به حق ما ظلم روا داشتند ، وارث مرا غاصبانه تصرف کردند ، و سند ما لکیت فدک را که پدرم برایم نوشته بو از دست من ربودند و به آتش کشیدند ، آن ها که گواهان و شاهدان مرا تکذیب نمودند ، سوگند به خدا که گواهان من حضرت جبرئیل و میکاوئیل و امیرالمومنین (علیه السلام) و ام ایمن بود .

آن ها که در روز یاری وحمایت از ما در خانه هایشان خزیدند و دست از یاری ما کشیدند .امیر المومنین (علیه السلام) مرا همراه با حسن وحسین شب و روز برای بیداری امت غفلت زده به خانه های مهاجر و انصار می برد ومن آن ها را نسبت به خدا و پیامبر (صلی الله علیه واله) وحقوق الهی هشدار می دادم و می گفتم : به ما اهل بیت ظلم روا مدارید ، و حق مشخصی را که خدا به ما بخشیده است ، غصب نکنید .در تاریکی شب جواب مساعد می دادند که شمارا یاری می کنیم اما در روز روشن دست از یاری ما بر می داشتند !

تا آن که به خانه ی ما هجوم آوردند ، و با جمع آوری هیزم فراوان و آتش زدن آن خواستند ، خانه را و مارا که در آن بودیم در آتش بسوزانند .

آیا چنین امتی سزاوار است که بر من نماز بگزلرد ؟!

دستور تزویج

در کتاب : کشف الغمه از جابر بن سمره از پیامبر معظم اسلام (صلی الله علیه واله) روایت می کند که فرمود : ایها النلس این علی بن ابی طالب است ، شما گمان می کنید : من دخترم فاطمه را برای او تزویج نموده ام ، در صورتی که اشراف قریش خواستگار فاطمه بودند ومن اجابت ننمودم . من را جع به ازدواج دخترم زهرا منتظر خبر آسمانی بودم تا اینکه جبرئیل در شب 24ماه رمضان نزد من آمد وگفت : یا محمد !خدای علی و اعلی به تو سلام می رساند .خدای توانا ملائکه ی رو حانیین و کروبین را در یک مکانی در زیر درخت طوبی که آ ن را : افیح می گویند جمع کرده و فاطمه زهرا را برای حضرت علی ابن ابی طالب تزویج نموده است . من خطبه را خواندم و خدای سبحان ولی این امر بود .

دعا برای گنا هکاران

اسما همسر جعفر طیار نقل می کند که :در لحظه های پایانی زندگی حضرت زهرا (علیهاالسلام) متوجه آن بزرگ زنان عالم بودم .

ابتدا غسل کرد و لباس ها را تغییر داد و در خانه مشغول راز و نیاز با خدا شد . جلو رفتم ، فاطمه (علیهاالسلام) را دیدم که رو به قبله نشسته و دست هارا به سوی آسمان بر آ ورده چنین دعا می کند : «پروددگارا ! پروردگارا !به حق پیامبرانی که آنان را برگزیدی و به گریه های حسن و حسین در فراق من ، از تو می خواهم از گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان من در گذری .»

دعای غروب جمعه

حضرت زهرا نسبت به دعای روز جمعه از رسول گرامی اسلام نقل فرمود که :«در روز جمعه ساعتی است که هر خواسته ی خیر و نیکویی در آن ساعت به اجابت می رسد . پرسیدم یا رسول الله ! کدام ساعت است . فرمود: آن گاه که نصف قرص خورشید در افق پنهان شود .»

از آن پس حضرت زهرا (علیهاالسلام) در این ساعت از غروب جمعه ، در دعا و خیر خواهی مسلمانان  همت می نمود ، و فردی را می گماشت تا غروب خورشید را به او اطلاع دهد.

دعای فاطمه (علیهاالسلام)

حضرت فاطمه (علیهاالسلام) در آخرین روزهای مصیبت بار خویش اینگونه دعا می کرد :

یا حی ویا قیوم ، به رحمت تو پناه می برم پس مرا پناه بده . خدایا ! مرا از آتش دور کن وداخل بهشت بتما و به پدرم محمد (صلی الله علیه واله) ملحق نما .

امیرالمومنین (علیه السلام) با شنیدن دعای او می فرمود : «خدا تورا عافیت می دهد و زنده می مانی .»

اما حضرت می فرمود :یا اباالحسن  ، ملاقات پروردگار خیلی زود خواهد بود .

دعای قنوت

امیرالمومنین (علیه السلام) در قنوت نماز چنین دعا می کرد : خدایا ، به خاطر جنینی که سقط کردند و پهلویی که شکستند و سندی که پاره کردند آنان را لعنت کن .

دفاع از فدک

پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه واله) ابو بکر و عمر نزد امیرالمومنین آمدند و گفتند : در باره ی آن چه از پیامبر باقی مانده چه می گویی ؟ فرمود: ما از همه ی مردم به پیامبر سزاوترتریم .عمر گفت : حتی نسبت به اموالی که در خیبر است ؟ فرمود : حتی اموالی که در خیبر است . عمر پرسید حتی نسبت به اموالی که در فدک است ؟ فرمود : حتی اموالی که در فدک است .

عمر گفت : مگر به قیمت جدا کردن گردن های ما با اره باشد ، که چنین چیزی نخواهد شد !!!.

دل داری فرزند

در آن روز های سخت و مصیبت بار آغاز بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه واله) که از هر طرف ، فشار های اقتصادی و اجتماعی و روانی به خانواده ی پیامبر (صلی الله علیه واله) تحمیل می شد ، و دروغ گویان بی پروا و بت پرستان بی ایمان ، دعوت الهی رسول خدا را تکذیب می نمودند ، حضرت خدیجه نگران آینده و تنهایی پیامبر (صلی الله علیه واله) ،ونیز نگران مصیبت ها چگونگی مقابله با انواع تهاجمات قریش بود .

او، دل تنگ و مضطرب نشسته بود که صدای دل نوازی اورا آرامش بخشید ، فاطمه زهرا (علیهاالسلام) در شکم مادر ، به دل داری مادر پرداخت و فرمود: مادر جان ! اندوهکین و مضطرب نباش زیرا پروردگار جهانیان یار و یاور پدرم می باشد.

 

 thMNHJR7XX

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *