و ساده زیستی
فقیر، کسی است که عرصه زندگی بر او تنگ شده و به هر دری می زند باز نمی شود .معمولا اینگونه افراد هر لحظه از عمرشان و هر پیشامدی در زنگیشان به صورت عقده در می آید و همی در صدد آنند که به مالی، منالی، مقامی، و منصبی برسند و عقده های دیرینه ی خود را بگشایند.
این همان فقری است که سر از کفر در می آورد و خدا نکند کسی گرفتار آن شود و لذا رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) فرموده است :کاد الفقر أن یکون کفرا « فقر و فلاکت نزدیک کفر است و به زودی سر از کفر در می آورد» یعنی، این که شخص فقیر یا داثر کم صبری و کم طاقتی و ضعف ایمان، نسبت به خدا بد بین می شود و به خاطر لقمه نانی یا رسیدن به نوائی دست از ایمان و اعتقاد خود می شوید و به کفر می گراید.
و یا در مقابل هر مشکلی مقاومت می کند و هر نوع سختی را تحمل می نماید. به امید اینکه فرجی حاصل شود .لکن هر یک از نارسائی های زندگیش به صورت عقده های خود را بگشاید. اینگونه فقر هم اگر چه تحمل شده است ولی سر از کفر در می آورد. زیرا چنین فردی، پس از رسیدن به مقام و منصب مورد علاقه اش چراغ عقل و وجدانش خاموش می گردد و همواره در صدد است که عقده های دیرینه اش را بگشاد به همین خاطر مرتکب گناه و گاهی خروج از بندگی خدا می شود.
بنایراین، خداوند بندگان خویش را بهتر از خودشان می شناسد، مصلخت بعضی را در فقر و بعضی را در غنی می داند و روزی بندگان را مطابق با ظرفیتشان مقرر می کند، ولی ما جاهلیم و از پشت پرده خبر نداریم که چه خبر است.
نقل است حضرت موسی (علیه السلام) از محلی می گذشت که فردی را در نهایت فقر و هلاکت دید دل آن « حضرت سوخت و درباره او دعا کرد که از فقر نجات یابد. پس از چند روز از محلی عبور می کرد که نگاهش به جمعیتی انبوه افتاد که اطراف شخصی را گرفته اند. آن حضرت نزدیک شد، دید همان فقیری است که روزای قبل برایش دعا کرده بود. علت تجمع را جویا شد، گفتند: این شخص شراب نوشیده، مست شده و در حال مستی انسانی را کشته است، حال می خواهند او را قصاص کنند.
همان جا حضرت موسی(علیه السلام) به حکمت الهی و تقدیرات و که بر مبنای صلاح و مصلحت بندگان است پی برد و اذعان نمود.
آری این واقعیتی است که در طول تاریخ بسیار اتفاق افتاده و ما در همین عمر کوتاه مان خانواده های را می بینیم که در فقر و هلاکت به سر می برند، همین که به پست و مقامی می رسند به خاطر لقمه نانی چه کار و چه خوش رقصی های که برای اربابشان نمی کنند. پس معلوم می شود مقررات الهی مطابق با ظرفیت اشخاص است، لکن ما از چگونگی آن و اسرار پشت پرده بی خبریم .
اما قناعت و ساده زیستن و خود را با بیچارگان همانند ساختن آن است که :
اولا : انسان باید در هر حال به مقررات الهی راضی و شکیبا باشد
ثانیا : راه خوشگذرانی، زندگی مرفه، …برای او باز و فراهم باشد، اما او به خاطر نیل به کمالات معنوی به همه آنها پشت پا بزند و به زندگی ساده قناعت کند که می توان گفت: یکی از معانی فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم)که فرموده اند: « ألفقر فخری »ناظر بر همین قسم است یعنی یک معنای حدیث آن است که منظور حضرت، فقر الی الله است که بالاترین مقام عبودیت و پرستش شمرده می شود .
به تعبیر دیگر، اگر کسی بتواند به آن مرتبه از عبودیت برسد که تمام هستی خود را از آن حق تعالی بداند و خود را در مقابل اوضعیف، ذلیل، و ناتوان و در یک جمله فقیر و نیازمند مطلق بداند، بندگی او به عالی ترین درجه کمال رسید پس از آن جهت که رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) به عالی ترین مرتبه عبودیت رسیده بود فخر می ورزید.
اما معنای دیگر حدیث این است که آن بزرگوار به دلخوا خود قناعت و فقیرانه زیستن را بر زندگی اشرافی، کسرائی و قیصری ترجیح داد.
به عبارت روشن تر، آن بزرگوار هر نوع زندگی را اراده می کرد، برایش میسر بود و می توانست داشته باشد ولی با اراده و اختیار خود فقیرانه زیستن را بر گزید
کسی که مال التجاره خدیجه کبری (علیه السلام)و سایر اموال او که زبانزد عام و خاص بود و در اختیار داشت، اگر می خواست زندگی اشرافی و ملوکانه داشته باشد می توانست ولی خود نخواست.
حضرت علی (علیه السلام)که هر چند یکبار مزرعه ای را احداث می کرد و وقف می نمود و اگر می خواست زندگی اشرافی داشته باشد بدون شک می توانست ولی به گونه ای زندگی می کرد که در بعضی موارد می توان گفت کمتر فقیری آن گونه زندگی می کرد.
یعنی، گاهی می شد که خود و زن و فرزندانش تا سه روز گرسنه می ماندند
حضرت زهرا (علیه السلام) که در هر سال مال الا جاره فدک را برایش می آوردند، اگر می خواست زندگی اشرافی داشته باشد، می توانست، اما چنان فقیرانه زندگی می کرد که سلمان فارسی میگوید: یکی از روزها وصله های چادر سرور زنان را شمردم، دوازده وصله داشت! دلم سوخت و با خود گفتم خدایا دختر پیغمبر با این وضع زندگی می کند و دختران فلان و فلان در ناز و نعمت به سر می برند!؟
بالاخره تمام امامان معصوم (علیه السلام) ما اگر می خواستند زندگی اشرافی داشته باشند می توانستند ولی خود نخواستند.
و نیز بعد از معصومین (علیه السلام)شیخ انصاری ها، ملامحمد بهبهانی، سید جزائری ها، ملامهدی نراقی ها، شیخ جعفر کاشف الغطاهاو….کسانی بودند که اگر می خواستند می توانستند زندگی مرفه و خانه ای مجهز و بهترین ماشینها را داشته باشند لکن آنها به پیروی از معصومین (علیه السلام)ساده زیستی و ماندن نام نیک در طول تاریخ را بر زندگی مادی دنیا ترجیح دادند و به قناعت اکتفا نمودند. این است طلابی که بر اساس آموزه های اسلام پیش رفته اند .
منبع – م، ع، عطائی اصفهانی، ره یافتگان، قم، حضرت عباس(علیه السلام)، 1386، ص. 246.
مردم خوب ایران شب عید نزدیکه،خیلی ها هستن به نون شبشون محتاجن،چه برسه به پوشیدن رخت و لباس نو. بخاطر خدا هم که شده بیایین همه با هم تلاش کنیم که شب عید کسی ناراحت نباشه و با این کار ثواب خدا رو نصیب خودمون کنیم.
هر وقت خواستی برا خودت چیزی بخری به اون کسی که هیچی نداره هم فکر کن…..