سلام اقاجـــان سلام!!
ای کاش آن اوایل که زبان گشودم نزدیکانم مرا به گفتن یا مهـــدی وا میداشتند.
ای کاش مهدکودک ها مهد آشنایی با تو بود.کاش درکلاس اول دبستان آموزگارم الفبای عشـــق تو
را برایم هجی می کرد و نام زیبای تورا سر مشق دفترچه تکلیفم قرار میداد.
در دوره راهنمایی هیچ کس مرا به خیمـــه سبـــز تو راهنمایی نکرد.
در سالهای دبیرستان کسی مرا باتوکه مدیر عالم امکان هستی پیوند نزد.
درکتاب جغرافی ما صحبتی از” ذی طــوی“و”رضـــوی“نبود.
چرا موضوع انشاء ما به جای علم بهتراست یاثروت ازتو و ازظهـــور تو و روشهای جلب رضایت
تونبود؟مگرنه این است که بی تو نه علم خوب است نه ثروت؟
وقتی برای کنکوردرس می خواندم کسی مرا برای ثبت نام دردانشگاه معرفت ومحبت امام زمـــان
تشویق نکرد.و حال …کارنامه ی مرا دست راستم می دهی؟
آقـــای من!
مـــولای غـــریب و تنهـــای من!
پدر مهـــربان اهل عالم!
می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده؛
غربتی که اشـــک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت،
غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.
من از تصویر این غربت و غم ناتوان ام. … از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟
از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را
به رخ می کشند که حتی دوستانت را از ظهـــورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دور دست ها
تبعید می کنند؟ از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند؟
از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟
از خود آغاز می کنم که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد.
می خواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم می پوشی؛
می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری؛ می دانم در همان لحظه ها،
روزها و سال های غفلت هم، برایم دعـــا می کردی. من از تو گریزان بودم؛
اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیرا نظر داشتی آقـــای من ، مولای من ،
یاور من… العفو … العفو!
تعجیل در امر فرج مهـــدی فاطمـــه (عج)
صلوات
سلام
فوق العاده بود….
بسیار زیبا…
خسته نباشید.
یا علی
سلام وعرض ادب : نظر لطف شماست..در پناه حق سربلند باشید.