گفتار مسیحیان در کتاب های کلامی شان نشانگر آن است که اعتقاد به تثلیث یکی از مسأئل اساسی است که مبانی عقیدتی مسیحیت راتشکیل می دهد وهیچ فردمسیحی گریزی از اعتقاد به آن ندارد وبا این حال خود را موحد وغیر مشرک می دانندوخداوند را درعین وحدت سه تا دانسته ودر عین سه تا بودن ،یکتا می پندارند.
غایت آنچه در تفسیر این عقیده که جمع بین دو نقیض است دارند این است که عقیده تثلیث یک عقیده تعبدی محض بوده وراهی جز وحی برای نفی واثبات آن نیست زیرا این عقیده فوق فوق تجارب حسی وادراکات عقلی محدود انسان است.
نقد نظریه تثلیث
عقیده تثلیث با تفسیر پیش گفته مشتمل بر تناقض آشکار است زیرا از یک طرف هریک از خدایان سه گانه را متشخص ومتمایز از دو خدای دیگر دانسته ودر همان حال هرسه حقیقتاً ونه مجازاً یک چیز اعتبار می کنند.آیا جایز است به چیزی که با عقل بدیهی تضاد دارد معتقد شد وسپس آن را به وحی الهی استناد داد؟
هم چنین می گوییم مقصود شما از خدایان سه گانه ای که طبیعت الاهیت واحد را تشکیل می دهند چیست؟دو صورت برای آن متصور است که هیچ یک ازآن دو لایق شأن الهی نیست:
1.برای هریک از آلهه سه گانه وجودی مستقل از بقیه باشد به طوری که هر کدام،ب تشخص و وجودی خاص ظهور یابد وهریک از این اقنوم ها دارای اصل مستقل وشخصیت خص ومتمایز از بقیه باشد .مفاد این صورت اعتقاد به تعدد خدای واجب بالذات است در حالی که دلایل وحدانیت خدا مشخص است.(مثل تعددمستلزم ترکیب است)
2.همه ی اقنوم های سه گانه به وجود واحد موجود شوند وخدا مرکب از هرسه باشد.مفاد این صورت اعتقاد به ترکیب ذات خدا ست در حالی که خداوند موجودی بسیط وعاری ومنزه از ترکیب است.