هیچکس به من نگفت:
که غیبت شما، به معنای نبودن نیست بلکه به معنای ندیدن هم نیست، چرا که تو روی فرش مجالس ما، قدم میگذاری، در بین مائی، ما رامی بینی و می شناسی، ما هم تو را می بینیم، ولی نمی شناسیم.
مگر نه این است که شما را تشبیه کرده اند به یوسف علیه السلام که برادران، او را با اینکه دیدند نشناختند.
مگر نه این است که در دعای ندبه می خوانیم، ای غایبی که غایب از ما نیستی، فدایت شوم، ای دور از مایی که از ما دور نیستی.
مگر نه این است که وقتی می آیی، خلایق انگشت به دهان می مانند که ما این آقا را نه یکبار، بلکه بارها دیده ایم، پس تو اینجایی در بین ما، ولی غایبی، یعنی ناشناخته ای، نشناختن هم گناه ماست، مشکل تو نیست، تو برای من غایبی که نمی شناسمت.
ای کاش در دوران نوجوانی ام به من گفته بودند که با شناخت تو، غیبت حداقل برای خودم تمام شدنی است.
ای کاش بودنت را هر لحظه با تمام وجودم حس می کردم.
بارها روی تو دیدم ولی نشناختم
لاله از باغ رخت چیدم ولی نشناختم
کعبه را کردم بهانه تا بگردم دور تو
آمدم دور تو گردیدم، ولی نشناختم
برگرفته شده از کتاب: هیچکس به من نگفت …
———————————
سلام واحسنت بر شما خیلی عالی بود.موفق باشد.