1.اراده انسان در اثر برانگیخته شدن میل های درونی شکل می گیردو نه وجود این میل ها در اختیار انسان است و نه برانگییخته شدن آن ها به وسیله ی عوامل بیرونی.پس جایی برای اختیار وانتخاب باقی نمی ماند.
پاسخ این است که بر انگیخته شدن میل ها زمینه را برای اراد ه وتصمیم گیری فراهم میکند نه این که تصمیم بر انجام کاری،نتیجه جبری برانگیخته شدن میل ها باشدبه طوری که قدرت مقاومت را سلب کندو شاهدش این است که در بسیاری از موارد ،حالت تردید ودو دلی برای انسان دست می دهدو تصمیم گیری،احتیاج به تامل وسنجش سود وزیان کار داردوگاهی به دشواری انجام می گیرد.
2.بر حسب آنچه در علوم مختلف ثابت شده است عوامل گوناگونی از قبیل وراثت ،ترشح غدد که تحت تاثیر مواد غذایی ودارویی خاصی می باشد ونیز عوامل محیطی و اجتماعی در شکل گرفتن اراده انسان موثر است واختلاف رفتار انسان ها تابع اختلاف این عوامل است بنا براین نمی توان افعال انسان را برخواسته از اراده آزاد وی دانست.
پاسخ این است که پذیرفتن اختیار واراده آزاد به معنای نفی تاثیر این عوامل نیست بلکه بدین معنی است که باوجود همه ی این عوامل انسان می تواند مقاومت کند وهنگام تزاحم انگیزه های مختلف یکی را برگزیند.
3.شبهه دیگر این است که خدای متعال به همه ی پدیده های جهان واز جمله افعال انسان قبل از وقوع آن ها آگاه است وعلم الهی خطا بردار نیست. پس ناچار همه حوادث برطبق علم الهی واقع خواهد شد وتخلف از آن ممکن نیست.بنابراین جایی برای اختیاروانتخاب انسان وجود نخواهد داشت.
پاسخ:علم الهی بر هر حادثه ای آن چنان که واقع می شود تعلق گرفته استو افعال اختیاری انسان هم به وصف اختیاریت برای خدای متعال معلوم است پس اگربه وصف جبریت تحقق یابد بر خلاف علم الهی واقع می شود.
مثلاً خدای متعال می داند که فلان شخص در فلان شرایطی تصمیم بر انجام کاری خواهد گرفت وآن را انجام خواهد داد نه این که علم الهی فقط به وقوع فعل صرف نظر از ارتباط آن با اراده واختیار فاعل ،تعلق گرفته باشد پس علم ازلی الهی منافاتی بااختیار و اراده آزاد انسان ندارد.