تولد حضرت مهدی (عج)
حکیمه خاتون علیهاالسلام ، عمه امام حسن عسکری علیه السلام نقل می کند: وقتی هنگام تولد مهدی(عج) رسید، امام زمان(عج) را دیدم رو به قبله به سجده افتاد. سپس دستش را بلند کرد و گفت: «به یکتایی خدا گواهی می دهم و اینکه جدّم، رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، و پدرم امیرمؤمنان علیه السلام ، وصی رسول خداست». سپس یک یک امامان را شمرد تا به خود رسید. امام زمان(عج) از هنگام تولد تا زمانی که پدرش به شهادت رسید، مخفی بود و فقط تعداد خاصی از یاران، او را می دیدند و مسائل خود را از ایشان می پرسیدند. حضرت هنگام رحلت پدر، پنج سال داشت. چنان که در روایات آمده، محل زندگی امام زمان(عج) در دوران کودکی همچون محل زندگی حضرت موسی علیه السلام مخفی بود تا از گزند طاغوتیان محفوظ باشد.
معرفی امام به شیعیان
از آنجا که ولادت امام دوازدهم(عج) به صورت پنهانی انجام گرفت، بیم آن بود که شیعیان در شناخت آخرین حجت پروردگار به اشتباه و گمراهی گرفتار آیند. امام عسکری علیه السلام وظیفه داشت فرزند خود را به گروهی از بزرگان شیعه و افراد مورد اعتماد معرفی کند. آنان نیز خبر ولادت او را به دیگر پیروان اهل بیت علیهم السلام می رساندند تا ضمن معرفی آن بزرگوار، تهدیدی متوجه آخرین سفیر حق نگردد. محمد بن عثمان و چند تن دیگر از بزرگان شیعه نقل می کنند: چهل نفر از شیعیان نزد امام یازدهم گرد آمدیم. آن حضرت، فرزندش را به ما نشان داد و فرمود: «پس از من، این امام شما و جانشین من است. از او فرمان برید و بعد از من در دین خود پراکنده نشوید که هلاک خواهید شد و از امروز به بعد او را دیگر نخواهید دید».
نشانه ای برای امامت
احمد بن اسحاق، از بزرگان شیعه و یاران امام یازدهم علیه السلام می گوید: خدمت آن حضرت شرفیاب شدم و می خواستم در مورد امام بعد از او سؤال کنم، ولی پیش از آنکه سخنی بگویم فرمود: «ای احمد! همانا خدای متعالی از آن زمان که آدم علیه السلام را آفرید، زمین را از حجت خود خالی نگذاشته است و تا قیامت نیز چنین نخواهد کرد! به واسطه حجت خدا، بلا از اهل زمین برداشته می شود و به [برکت وجود او] باران باریده و بهره های زمینی بیرون می آید».
بقیة اللّه
احمد بن اسحاق می گوید: روزی نزد حضرت عسکری رفتم و پرسیدم: ای پسر رسول خدا! امام و جانشین پس از شما کیست؟ پس آن حضرت به درون خانه رفت و بازگشت در حالی که پسری سه ساله که صورتش همچون ماه تمام می درخشید بر دوش خویش داشت و فرمود: «ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خدای متعالی و حجت های او گرامی نبودی، پسرم را به تو نشان نمی دادم. همانا او هم نام و هم کنیه رسول خدا و کسی است که زمین را از عدل و داد پر می کند». گفتم: سرور من! آیا نشانه ای است که قلبم به آن آرام گردد؟ در این هنگام، کودک لب به سخن گشود و به زبان عربی روان گفت: «من بقیة اللّه در زمین هستم که از دشمنان خدا انتقام خواهم گرفت. ای احمد بن اسحاق! پس از اینکه با چشم خود می بینی در پی نشانه مباش».
همچون ستارگان
امام صادق علیه السلام فرمود: «امامان درهای الهی هستند و مردم به وسیله آنان وارد دین می شوند و اگر آنان نباشند دین شناخته نمی شود». پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نیز می فرماید: «همچنان که اگر ستارگان نباشند، آسمان نابود می شود، اگر اهل بیت من هم روی زمین نباشند، اهل زمین هلاک می گردند».
نبوت و امامت باید در میان انسان ها وجود داشته باشد؛ زیرا انسانی که از جسم و روح تشکیل شده، روح مجردش که همواره در پی حقیقت است، در تشخیص راه دچار مشکل می شود و در این مورد، نیاز به راهنما و امام ضروری است.
امامت کودک
امامت، یعنی نایب شدن از پیامبر و پذیرش ریاست بر تمام اشیا و موجودات، با شروطی پدید می آید که نمی توان آنها را از راه رنج، ریاضت، عبادت و تحصیل در تمام عمر به دست آورد. پس تعیین امامت فقط با خداوند عزوجل است که هر که را خواست تربیت کند، حکمت بیاموزد و قابل ریاست و امامت کند؛ البته در نزد خداوند، انسان کوچک و بزرگ در این مسئله یکسان است. شاهد آن هم، حضرت عیسی علیه السلام است که در گهواره خلعت نبوت پوشید. نیز خداوند در کودکی به یحیی علیه السلام وحی فرستاد و در کودکی عقل او را محکم و کامل کرد. مثال دیگر اینکه خداوند متعالی در آیه تطهیر، حسنین علیهماالسلام را از پلیدی و نادانی به دور می داند و این کنایه از ثبوت منصب امامت در ایشان است. بنابراین، مانعی ندارد که امام زمان علیه السلام در کودکی به امامت رسیده باشد.
نهان زیستی، سنتی الهی
غیبت، یکی از سنت های الهی است که در زندگی پیامبرانی همچون ادریس، نوح، صالح، یوسف، موسی، سلیمان، دانیال و عیسی علیهم السلام دیده می شود و هر یک از آن سفیران الهی، به تناسب شرایط، سال هایی را در غیبت به سر برده اند. امام صادق علیه السلام دلیل غیبت امام عصر علیه السلام را خواست خداوند در جاری کردن سنت انبیاء می داند و این نشان می دهد که سخن از غیبت امام مهدی(عج)، سال ها پیش از به دنیا آمدن ایشان بوده است. امام صادق علیه السلام در جایی دیگر، وقتی از علت غیبت می پرسند می فرماید: «غیبت به سبب امری است که اجازه نداریم آن را برای شما بیان کنیم. غیبت سرّی است از اسرار الهی و چون می دانیم که خداوند بزرگ حکیم است، آن را می پذیریم؛ اگر چه علت آن برایمان معلوم نباشد».
غیبت امام عصر
فشار و شرایط سخت زمان، سبب شد که پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260 هجری قمری، حضرت مهدی(عج) غایب گردد؛ به طوری که حتی شیعیان خاص نیز جز در موارد نادر از دیدار ایشان محروم گشتند. البته در این زمان نیز رابطه امام و امت به کلی قطع نشد، بلکه مردم به وسیله نایبان خاص ایشان، که همگی از بزرگان شیعه و برگزیدگان امام عصر علیه السلام بودند، با مولای خویش ارتباط داشتند. نتیجه آن شد که در همین دوره، شیعیان به رفت و آمد و ارتباط گسترده تر با عالمان دینی خو گرفتند و دانستند که در شرایط غیبت امام نیز راه شناخت وظایفی دینی به روی آنها بسته نیست. عثمان بن سعید عمری، محمد بن عثمان عمری، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری، چهار نماینده ای بودند که از سوی امام عسکری علیه السلام و امام مهدی(عج) انتخاب و به مردم معرفی شدند.
ماجرای سرداب
معتضد عباسی سپاهی را از بغداد به سامرا برای دستگیری حضرت مهدی(عج) فرستاد. یکی از مأموران به نام رشیق می گوید: وقتی سپاه معتضد وارد سامرا شد، به طرف سرداب ـ زیرزمینی که مدتی محل زندگی سه امام بزرگوار بود ـ هجوم آوردند. آنها پشت درِ سرداب، صدای تلاوت قرآن را از حضرت مهدی(عج) شنیدند. لشکر پشت در اجتماع کردند و فرمانده شان پیشاپیش آنها ایستاده بود. ناگاه حضرت مهدی(عج) از راهی که به در سرداب می انجامید آمد و از پیش روی لشکر عبور کرد و از نظرها غایب شد. در این هنگام، فرمانده خطاب به سپاه گفت: وارد سرداب شوید و مهدی را دستگیر کنید! سپاهیان گفتند: مگر ندیدی که او از روبه روی تو عبور کرد. ما گمان کردیم تو او را دیده ای و چون فرمانی ندادی، ما نیز حرکتی از خود نشان ندادیم. بدین ترتیب، امام عصر علیه السلام با قدرت اعجاز از گزند سپاه معتضد نجات یافت و غایب گردید.
لزوم اعتقاد در عصر غیبت
امام جواد علیه السلام می فرماید: «حضرت مهدی علیه السلام بعد از اینکه یادش از خاطره ها محو شد و بیشتر معتقدان به امامتش، از اعتقاد خود برگشتند قیام می کند». شیعیان آن حضرت باید در عصر غیبت، اعتقاد به وجود مبارک آن حضرت، تقوا و دین داری را سرلوحه اعمال خود قرار دهند؛ چرا که امام صادق علیه السلام می فرماید: «صاحب الامر غیبتی خواهد داشت که هر کس در آن دوره بخواهد دین دار بماند، باید سختی هایی را به جان بخرد و دو دستی به دین خود بچسبد».
بریدن از دنیا، پیوستن به دوست
امام رضا علیه السلام می فرماید: «بردباری و چشم به راه گشایش بودن چه زیباست». انتظار کشیدن که از وظایف یاوران امام زمان علیه السلام است، عملی قلبی و درونی است که آثار و برکت های فراوان بیرونی هم دارد. انسان منتظر، همواره بریده از این عالم طبیعت و دنیا به نظر می رسد؛ یعنی گویا در دنیا به صورت نیم خیز نشسته است تا همین که ندای آسمانی به گوشش رسید، از سر سفره جهان برخیزد و خود را به آقایش برساند. انسان منتظر نشانه هایی دارد: پرهیز از گناه، انجام واجبات، داشتن اخلاق الهی و دعوت همیشگی به دین خدا.
انتظار فرج از دیدگاه رهبری
مقام معظم رهبری درباره انتظار فرج و شرایط منتظران می فرماید: «منتظران صاحب الزمان، به منور شدن چشم انداز زندگی بشر و پایان دوران ظلم و تجاوز امید دارند و جنایات ستم و تزویر سردمداران استکبار جهانی، نمی تواند چشمه امید را در دل های آنان خاموش کند. منتظران حجت تردیدی ندارند که روزگار ظلم و طغیان و تجاوز سرانجام به پایان خواهد رسید و قدرت قاهره حق، همه قله های فساد و تعدی را از بین خواهد برد. ما اعتقاد داریم که با ظهور مهدی موعود علیه السلام ، اندیشه و عقول بشری از همیشه خلاق تر خواهد بود و صلح و امنیت کامل در مقیاس جهانی آن به وجود خواهد آمد و ما برای چنین دورانی باید تلاش کنیم تا جهان روز به روز به این عصر آرمانی نزدیک تر شود».
غربت امام عصر
غربت و مظلومیت، رشته ای است پیوسته، از غدیر تا کربلا و از کربلا تا غیبت. آنها که آرزو داشتند در سال دهم هجری، در سایه سار تک درخت وادی جحفه بودند تا با صاحب غدیر بیعت کنند، امروز باید با حجت معبود، مهدی موعود بیعت کنند و هر چه در توان دارند، از یاری امام زمان خود دریغ ندارند؛ چنان که امام علی علیه السلام می فرماید: «خوشا به حال کسی که زمان او (حضرت مهدی علیه السلام ) را درک کند، به دوره او بپیوندد و دوره او را شاهد باشد». نیز ایشان در جایی دیگر می فرماید: «هیچ مرده ای باقی نمی ماند، مگر اینکه شادی ظهور مهدی علیه السلام در قبرش به او می رسد و آنها در قبرهایشان با هم دیدار می کنند و یکدیگر را به قیام قائم علیه السلام بشارت می دهند».
———————————-
مبلغان سایبری چهارده خورشید
سلام خدمت خانم برغمدی عزیز مطلب خوبی بود اطلاعاتم بهتر شددست گلت درد نکنه
سلام.
ممنون لطف کردید خانم عزیز
با سلام خدمت کارشناس محترم.
اگه امکانش هست در مورد فلسفه نیچه مطالبی برام ارسال کنید و تفاوت فلسفه اروپا و اسلامی رو برام شرح بدین.
با تشکر فراوان
با سلام خدمت آقای رامین.
اگر بخواهیم فلسفه های اسلامی که شامل (فلسفه مشاء، فلسفع اشراق و حکمت متعالیه) است را با فلسفه غرب به طور اجمالی مقایسه کنیم باید تفاوت آنها را در موضوع، روش و هدف بررسی کرد.
1. موضوع فلسفه ی اسلامی، وجود یا موجود است و که در آن از احکام کلی وجود یا موجود بحث می شود؛ ولی فلسفه های غربی از حیث موضوع اختلافات شدید دارند، به طوری که می توان گفت که فلسفه به تعداد فلسفه های غربی موضوع پیدا کرده است.
2. در هر سه مکتب فلسفه اسلامی، عقل بدیهی و عقل برهانی و قضایای بدیهی و استدلال منطقی، نقش محوری دارند؛ ولی در اغلب مکاتب فلسفی نوظهور در غرب، یا عقل و منطق به کلّی مورد انکار است یا ارزش معرفتی آن چندان قابل اعتنا نیست.
3. در فلسفه اسلامی اساسی ترین هدف یک فیلسوف از ورود در بحث فلسفی رسیدن به حقیقت و قرار دادن انسان در مسیر حقیقت است و در نهایت به ساختن مدینه فاظله می اندیشداست ؛ یعنی هدف دین و فلسفه را یکی میداند. امّا اغلب مکاتب فلسفی غرب دنبال این نیستند که حقیقت را بیابند بلکه عدّه ای از آنها (کانت و …) بر این باورند که اساسا دسترسی به حقیقت امری غیر ممکن است و انسان فقط درک اندکی از حقیقت و واقعیت دارد
از این روست که فلسفه اسلامی همواره رشدی عمقی داشته است؛ و مکاتب نو ظهور فلسفه اسلامی همواره تکمیل کننده فلسفه های قبل از خود بوده اند؛ لذا با گذر زمان فلسفه اسلامی عمیقتر و فربه تر می شود ؛ ولی فلسفه های غربی اکثراً جوانمرگ می شوند و فلسفه ای تازه و اغلب متضاد با فلسفه قبلی جای فلسفه مرده کاشته می شود.
4. در فلسفه اسلامی از تمام مراتب وجود ؛ یعنی از مادّه گرفته تا خدا ، به تفصیل بحث می شود ؛ ولی در اغلب فلسفه های غربی تمرکز روی بخش خاصی از عالم است ؛ مثلاً در برخی مکاتب غربی ، بحث از انسان پررنگتر است ؛ و در برخی دیگر بحث از زبان و در برخی دیگر بحث از تجربه و امور مادّی ، و در برخی دیگراز ادراکات بشری و…
سلام خدمت کارشناس محترم
من مطالعاتی پراکنده درآثار فلاسفه اروپا داشتم.ذاتا به فلسفه علاقه مندم.
برای مطالعه در زمینه فلسفه اسلامی با توجه به مبتدی بودن اینجانب دراین زمینه لطفا آثار مفیدی از فلاسفه اسلامی
به من معرفی کنید که راه گشای من بوده واز مطالعات هرز وگمراهی محتمل جلوگیری به عمل بیاد
تشکر میکنم