7بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:

دنیا و زهد اسلامی در آثار استاد مطهری(قدس سره)

نگارنده:

حامد اسماعیلی مهر، طلبه پایه 6 ، آذر ماه 1391

کلید واژه:

پوچی گرایی،مسخ،رفاه زدگی،جامعه گریز،آزادگی،آرامش،پول پرستی، درون گرایی

دانلود فایل PDF این مقاله ————————-

مقاله دوم 


مقدمه:

در حال حاضر بعضی از ما ملت ایران بعد از تحمل آن همه سختی و مشکلات انقلاب و جنگ و تحریم، رو به دنیای مادیات می رویم و از معنویات کم کم داریم رو بر می گردانیم، از صبح که از خواب بیدار می شویم تا شب که به خواب می رویم، سر و کارمان با پول و مادیات و مظاهر دنیای مادی است و در خیلی از موارد دچار «دنیا زدگی» و «رفاه زدگی» شده ایم. انگار نه انگار که این دنیا وسیله ای است برای رسیدن به ارزشهای والای انسانی و جهانی بزرگتر و گسترده تر از این جهان. گویا دنیا دارد یکی از اهدافمان می شود و جایگاه هدف حقیقی و وسیله واقعی را فراموش کرده ایم. از اصول و قوانین اسلام این است که درون گرایی و برون گرایی، از هم جدا نیستند و ما باید قبل از هر چیز تفکر و اندیشه اسلام و قرآن را در مورد دنیا و معنویات، برون گرایی و درون گرایی بدانیم، و بفهمیم که انحرافات دو دین بزرگ مسیحیت ویهودیت دراین زمینه چه بوده است، و علت این همه فراز و نشیب های مسلمانان در طول تاریخ آیا به این مساله و به تصویر کشیدن اندیشه اسلام در این زمینه ربط داشته است یا نه؟

در این باب وقتی به آثار مکتوب استاد مطهری(رحمت الله علیه) نطری انداختم، اندیشه اسلام را، اندبشه ای بی سابقه و دارای دورنگری های ژرف و عمیقی در این مورد یافتم که فکر نکنم اندیشه ای بهتر از این بتواند تا قیام قیامت ظهور کند.

همه این مسائل دست به دست هم دادند تا ما گفته ها و نوشته های آن شهید بزرگوار را در کتاب های مختلف جمع آوری کرده و با هم ترکیب کنیم تا بتوانیم ذره ای پرده از روی این حقایق بلند و عمیق برداریم.

در بعضی از موارد عین عبارت شهید را، و گاهی مفهوم آن را آورده ایم. چینش مطالب بر اساس سلیقه و ذوق ما بوده است. امیدواریم که مورد قبول حضرت حق واقع گردد.

الف: نظریاتی که در مورد دنیا در بین مسلمانان وجود دارد:

  1. نظریه مبنی بر بدبینی نسبت به دنیا و جهان آفرینش و سرزنش و مذمت آن؛

این اندیشه در بین واعظین شیوع بسیاری دارد.  «چرخ کج مدار و فلک کج رفتار»

شهید مطهری(رحمت الله علیه)می فرمایند علت و منشأ ظهور این دیدگاه در بین مسلمانان یکی اختلاط ملت های اسلامی با فلسفه های مبنی بر بدبینی نسبت به دنیا بوده، و دیگری حوادث تاریخی ناگوار و علل اجتماعی خاص می باشد.

نتیجه این نظریه پوچی گرایی است.

             2- دنیا و جهان آفرینش خوب امّا علاقه به دنیا ناپسند:

دنیا و آفرینش خوب است چون از آیات الهی و خلقت اوست امّا علاقه به آن مذموم و باید ریشه این علاقه خشکانیده شود.

این نطریه خلاف منطق قرآن و بر ضرر بشریت است، مانند قطع کردن عضوی از اعضای بدن انسان.                    

اشکالات:

1)علاقه بشر به دنیا فطری و طبیعی است. مثل علاقه به فرزند و همسر و پدر و مادر و مال و ثروت و ….

2) این علایق قابل خشکانیدن نیست و (از نظر روانشناسی) به طور معمول به شکل خطر ناک تری ظهور می کنند.

3) این علایق از نشانه های خداست. خداوند متعال در سوره روم می فرمایند:« و من آیاته أن خلق لکم من أنفَسِکُم أزواجاً…..» و از جمله نشانه های خداوند این است که برای شما جفت هایی از جنس خودتان آفریده است.

        3) هدف قرار دادن دنیا مذموم و ناپسند است.

دنیا بد نیست، علاقه به آن هم بد نیست، امّا هدف و ایده آل و مقصد و کمال قرار دادن آن بد است. این منطق واقعی قرآن و اسلام است.

ب: توضیح نطر اسلام:

بیان شد که نظر اسلام این است که دنیا بد نیست، علاقه به آن هم بد نیست، امّا هدف قرار دادن آن بد است.

ریشه این اندیشه در اسلام:

یکی ریشه در جهان بینی اسلام دارد، که انسان محدود به این دنیا نیست بلکه نشئه ای دیگر به اسم آخرت دارد که از این هم بالاتر است(معاد). نشئه ای بس عظیم تر و وسیع تر و فسیح تر.

و دیگری باب تربیت و اخلاق است که (البته) اختصاص به دین و مذ هب ندارد. 

منطق اسلام در مورد سرزنش دنیا هرگز متوجه جهان آفرینش نیست. اندیشه «چرخ کج مدار و فلک کج رفتار» یک اندیشه اسلامی نیست، قرآن می فرماید:«الذی احسن کلّ شیءٍ خَلَقَه»خداوند کسی است که هم چیز را به نیکوترین وجه آفریده.

علاقه به دنیا، اگر به معنی تمایلات طبیعی و فطری و صرف ارتباط عاطفی باشد، نکوهیده نیست. خداوند می فرماید:«و من آیاته آن خلق لکم من انفسکم أزواجاً…» و از نشانه های الهی این است که برایتان زنانی از جنس خودتان آفرید.

و اگر به معنی دنیا پرستی و دنیازدگی و بسته بودن به امور مادی و اسیر دنیا بودن است، مذموم و نکوهیده است.

در هر میل طبیعی در انسان غایت و هدف و مصلحت و حکمتی نهفته است.«آدمی در این جهان نه به زرق آمده است تا به ملامت برود.»

ج: رابطه دنیا و آخرت:

1ـ رابطه میان برخورداری از دنیا و برخورداری از آخرت     در این رابطه تضادی نیست.

2ـ رابطه میان هدف قرار گرفتن دنیا و هدف قرار گرفتن آخرت   این رابطه تضاد دارد.

3ـ رابطه میان هدف قرار گرفتن یکی از این دو و برخورداری از دیگری در این جا تضاد یک طرفه هست.

سه نوع رابطه بین دنیا و آخرت:

1ـ رابطه میان برخورداری از دنیا و برخورداری از آخرت در این رابطه تضادی نیست.

2ـ رابطه میان هدف قرار گرفتن دنیا و هدف قرار گرفتن آخرت   این رابطه تضاد دارد.

3ـ رابطه میان هدف قرار گرفتن یکی از این دو و برخورداری از دیگری در این جا تضاد یک طرفه هست.

تضاد یک طرفه یعنی در شقّ سوم دو احتمال است

الف: دنیا هدف باشد و برخورداری از آخرت این تضاد است.

ب: آخرت هدف باشد و برخورداری از دنیا در این جا تضادی نیست.

یعنی هدف قرار گرفتن ناقص(دنیا) مستلزم محرومیت از کامل(آخرت) است، امّا هدف قرار گرقتن کامل(آخرت) مستلزم محرومیت از ناقص(دنیا) نیست. این است که می گوییم در شق سوم تضاد یک طرفه هست.

امیرالمؤمین(علیه السلام) می فرمایند:«الناس فی الدنیا عاملان: عامل عمل فی الدنیا لِلدّنیا قد شَغَلَتهُ دنیاهُ عن آخرتِهِ … و عامل عمل فی الدنیا لما بعدها» مردم در دنیا دو گروهند: گروهی در دنیا برای دنیا عمل می کنند که دنیایشان آنها را از آخرت به خود مشغول داشته و گروهی در دنیا برای بعد از دنیا(آخرت) عمل می کنند.

     صید دین کن تا رسد اندر تبع        حسن و مال و جاه و بخت منتفع

                           آخرت قطار اشتر دان عمو        در تبع دنیاش همچو پشک و مو

                                              پشم بگزینی شتر نبود تو را        ور بود اشتر چه قسمت پشم را

مولوی

د)قرآن و دنیا

آیات قرآن درباره رابطه انسان و دنیا دو دسته اند: (یک دسته مقدمه دسته دیگر)

1ـ آیات تکیه کننده بر تغییر و ناپایداری و عدم ثبات این جهان. (ناپایداری مادیات)

و در کنار و در ضمن این آیات جهانی دیگر پایدار و دائم.

هدف در این دسته، خارج ساختن مادیات از ضرورت معبودها و کمال مطلوب هاست.

2ـ در دسته دوم «تعلق» یعنی بستگی و اسارت و رضایت دادن و قناعت کردن به این امور (مادیات)، گذرا و ناپایدار است.

این آیات است که جوهر منطق قرآن را در این زمینه روشن می کند.

«المال و البنون زینه الحیوه الدنیا و الباقیات الصالحات خیرٌ عند ربّکَ ثواباً و خیرٌ اهلاً»           

«إنّ الذین لا یرجون لقاءنا و رضوا بالحیوهِ الدنیا و أطمَأَ نوابها .اللذین هم عن آیاتنا غافلون.»1 همانا کسانی که به ملاقات ما امیدی ندارند و به زندگی دنیوی خشنودند و به آن مطمئن شدند و آنهایی که از نشانه های ما غافلند.

«و فرحوا بالحیوه الدنیا و ما الحیوه الدنیا فی الآخره الا متاع»2 به زندگی دنیوی شادمانند، درحالی که زندگی دنیوی در مقابل آخرت جز متاعی بیش نیست.

این شکل رابطه است که به جای اینکه دنیا را مورد بهره برداری انسان قرار دهد، انسان را فربانی ساخته و از انسانیت ساقط کرده است.

ناخود را خود پنداشتن و خود را ناخود پنداشتن خود فراموشی و خود باختن است.«نسوا الله فأنساهُم أنفُسَهُم،3 خسروا انفسهم4» و نتیجه آن نه تنها باختن بلکه مسخ به ناخود شدن است.

«من أحَبَّ حجراً احشَرَهُ الله معه»6 هر کس سنگی را دوست داشته باشد، خدا او را با آن محشور می کند.

«عَجِبتُ لمن یَنشُدُ ضالَّتَه و قد أضَلَّ نَفسَهُ فلا یَطلُبُها»7 تعجب می کنم از کسی که دنبال گمشده اش می گردد، در حالی که خودش را گم کرده و آن را طلب نمی کند.

                         گر در طلب کانی، کانی                ور در پی جست و جوی جانی، جانی

                                        من فاش کنم حقیقت مطلب را             هر چه در جستن آنی، آنی

اینجا، جای این سؤال هست، که پس زهد اسلامی و فلسفه آن چیست و وجه تمایز آن از رهبانیت کدام است؟

ه) زهد اسلامی و رهبانیت مسیحی

حرکت روی خط وسط در هر مسأله ای بدور از افراط و تفریط امر خیلی مهمی است، و خیلی دشوار است و کمتر کسی می تواند روی این خط، حرکت کند، در مسأله رابطه دنیا و آخرت و اینکه جمع بین این دو ممکن است یا نه؟ هم این قاعده و قانون جاری است.

دو دین بزرگ یهودیت و مسیحیت در مسأله دنیا و آخرت یکی افراط کرده و دیگری تفریط.

البته ما مسلمانان معتقدیم که این افراط و تفریط ها ناشی از تحریف ها و دگرگونی هایی است که در این دو آیین آسمانی به وجود آمده است.

یهود و یهودیان دنبال این اند که در همین دنیا بهشتی بسازند و در آن زندگی کنند، مسیحیت هم که می گوید بین دنیا و آخرت تضاد هست؛ دنبال هر کدام رفتی، به طور حتم دیگری را از دست می دهی. لذا رهبانیت در مسیحیت و در بین مسیحیان یعنی دوری از دنیا و حتی ازدواج هم کراهت دارد.

امّا دین مبین اسلام به دور از هر گونه افراط و تفریطی در این مسأله حدّ وسط را حفظ کرده و گفته که می شود بین دنیا و آخرت جمع کرد و آخرت را هدف قرار داد و از دنیا هم استفاده کرد و اصلاً دنیا مزرعه آخرت است و مفدمه آخرت است، بدون مقدمه نمی توان به ذی المقدمه و آخرت رسید.

و زهد اسلامی مانند رهبانیت یک عمل منفی صرف نیست و بین زاهد و راهب فرسنگ ها راه است، که شهید مطهری(رحمت الله علیه)می فرمایند:«زاهد آخرت گرای جامعه گر است و راهب آخرت گرای جامعه گریز»1 و این ناشی از دو جهان بینی است«جهان بینی امکان جمع بین دنیا و آخرت و جهان بینی عدم امکان جمع بین دنیا و آخرت.»

به همین خاطر ناچاریم تا به فلسفه های زهد اسلامی اشاره کینم تا اندیشه اسلام و فرق آن با رهبانیت در مسأله دنیا و آخرت و جامعه مشخص شود.

و) فلسفه های زهد اسلامی:

  1. ایثار: یکی از فلسفه های زهد ایثار است. ایثار و فداکاری از از پرشکوهترین مظاهر جمال و جلال انسانیت است و تنها انسان های بزرگ به این قله شامخ صعود می کنند.

این است که انسان به خاطر هم نوع خود و انسان هایی که از نظر اقتصادی در سطح پایین ترند، حق خود را فدا می کند و به آنها می بخشد و به قله بلند ایثار و فداکاری نائل می شود و این زهد دوری از دنیا یکی از بزرگترین اهداف عالیه انسانی و اجتماعی یعنی «ایثار» را به دنبال دارد.

خداوند متعال می فرماید:«و یُطعِمُون الطّعامَ علی حُبِّهِ مِسکِیناً و یَتِیماً و اسیراً»4 و غذای خود را با علافه و نیاز به آن و از روی محبت خدا به فقیر و یتیم و اسیر انفاق می کنند.

اوّل همسایه بعد خود

زهد بر مبنای ایثار در شرایط مختلف اجتماعی فرق می کند.

  1. همدردی و شرکت عملی در غم مستمندان ومحرومان:

در این فلسفه مستمندان و محرومان و نیازمندان زیادندکه تو نمی توانی دردهای اقتصادی همه آنها را درمان کنی و نیازهای آنها را برطرف کنی، «کشته از بس که فزون است، کفن نتوان کرد». لذا وقتی می بینی نمی توانی دردهای آن را از بین ببری و نیازهای آنان را برآورده سازی،(با وجود اینکه خودت پول داری و می توانی در رفاه زندگی کنی) حداقل همرنگ آنها شو تا کمی از دردهای آنها را تسکین دهی.

و این مسئولیت در مقابل محرومان جامعه، وظیفه ای است که خداوند متعال آن را بر عهده پیشوایان و اسوه های جامعه قرار داده است. حضرت علی(علیه السلام) فرمود:«إنَّ الله فرض علی ائمّه العدل أن یُقَدِّروا انفُسَهم بضعفه الناس کَیلَا یَتَبَیَّغَ بالفقیر فقرُهُ»1 خداوند متعال بر پیشوایان عدل و داد واجب کرده که خود را با مردمان ضعیف بسنجند تا فقر نیازمند به او فشار و سختی نیاورد.

و این فلسفه راهی است برای تسلین آلام اجتماع، بر خلاف رهبانیت.

  3ـ آزادی و آزادگی:

استفاده زیاد از نعمت های دنیا و زندگی در رفاه انسان را به این نعمت ها وابسته می کتد و از آزادگی انسان می کاهد، و به قول استاد شهید (قدس سره) :«بی نیازی ملاک «آزادگی». با تقلیل نیازها خویشتن را از قید اسارت اشیاء و اشخاص رها سازند.»                    

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود            زهر آنچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

«دلبستگی نداشتن شرط لازم آزادگی است امّا شرط کافی نیست. عادت به حداقل برداشت از نعمت ها و پرهیز ازعادت به برداشت زیاد،شرط دیگرآزادی است.کان صلی الله علیه و آله خفیف المؤونه» پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله مؤونه و خرج سبکی داشت.

گاندی با روش زاهدانه خویش امپراتوری انگلستان را از پای در آورد.»

«الطمع رِقٌ مؤبَّدٌ»5 حرص و طمع بردگی همیشگی است. «الدنیا دارُ مَفَرّ لادارُ مَقَرّ و الناس فیها رجلان رجل باع نفسه فَأوبقها و رجل اتباع نَفسَهُ فأعتَقَها»6 دنیا خانه گذر است نه گذار، و مردم در این دنیا دو گروهند، گروهی نفس خویش را فروختند پس آن را اسیر کردند و گروهی دیگر نفس خویش را خریدند و آن را آزاد کردند.

4ـ عشق و پرستش:

به خاطر عشق و پرستش، یگانه معشوق واقعی عالم، دست از دنیا و مظاهر آن به حد امکان می کاهند تا فراغ بالی پیدا کنند و به پرستش آن خدای یگانه بپردازند.

«زهد شرط اصلی معرفت افاضی و پیوند محکم و ناگسستنی با آن دارد.»

«علی اول زاهد عالم بود و در عین حال حساسترین قلبها را نسبت به مسئولیت های اجتماعی در سینه داشت.»

«و کلُّ قَلبٍ فیه شکٌ او شرکٌ فهو ساقط و انّما أرادُوا الزُّهدَ لِنَفرَغَ قلوبهم للآخره»

                     زهد اندر کاشتن کوشیدن است                         معرفت آن کشت را روییدن است

                                   جان شرع و جان تقوا عارف است                      معرفت محصول زهد سالف است

مولوی

« و ما جعل اللهُ لِرَجُلٍ من قَلبَینِ فی جوفه». در یک دل دو معشوق جمع نمی شوند، نمی شود هم دنیا در قلب تو باشد و هم خدا.

                               فاش می گویم و از گفته خود دلشادم             بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

5ـ برداشت کم برای بازدهی زیاد در کمالات انسانی:

«زهد اسلامی عبارت است از برداشت کم برای بازدهی زیاد.» «اکبر پرورش»

زهد برای آدمی تمرین است اما تمرین روح. روح با زهد ورزش می یابد و تعلقات اضافی را می ریزد، سبکبال و سبکبار می گردد و در میدان فضائل، سبک به پرواز در می آید.

امیر المؤمنین(علیه السلام) فرمود: انما هی نفسی أرُوضُها بالتقوی»5 همانا این نفس من است که به سبب خودنگهداری آن را ورزش می دهم. اسلام در زمینه زهد دو چیز را سخت محکوم کرده است: یکی رهبانیت و دیگری ماده پرستی و پول پرستی و به عبارت جامع تر «دنیا زدگی» را.

آیا ممکن است انسان اسیر و بنده و گرفتار و برده مادیات باشد و به تعبیر امیر المؤمنین(علیه السلام) بنده دنیا و بنده کسی باشد که دنیا در اختیار اوست و آنگاه از شخصیت دم بزند؟

شخصیت واقعی آنجاست که امکان تسلط پول و کالا باشد، و در عین حال بشر بر پول و کالا حکومت کند، نه پول و کالا بر بشر.

پس در حقیقت تعلیمات دینی برای بیدار کردن شعورهای عالیتری در انسان است و آن شعور ها در غریزه و فطرت بشر هستند و چون عالیترند و از مقام عالی انسانی سرچشمه می گیرند دیرتر بیدار می شوند و احتیاج به تحریک و احیاء و بیدار کردن دارند، آن شعور ها مربوط به معنویات است، مقصود بستن این (دنیای مادی) نیست باز کردن آن چشمه های معنویت است.

«و لاتکونوا کاللّذین نسوااللهَ فأساهُم أنفُسَهم.» خدافراموشی یعنی خود فراموشی.

                  گر میان مِشک تن را جا شود                 وقت مردن گند آن پیدا شود

                                   مِشک را بر تن مزن بر جان بمال             مِشک چه بود؟ نام پاک ذوالجلال

از اینجا معلوم می شود که چرا یاد خدا، مایه حیات قلب است، مایه روشنایی دل، مایه آرامش روح است.

امیر المؤمنین(علیه السلام) فرمود: «أنَّ اللهَ جعل الذکرَ جلاءً لِلقلوب».

همانا خدا ذکر و یاد را برای جلا دادن قلب ها قرار داده است.

ارزش عبادت در باز یافتن خود است. به همان نسبت که وابستگی و غرق شدن در مادیات انسان را از خود جدا و با خود بیگانه می سازد، عبادت انسان را به خویشتن باز می گرداند.

ز) درون گرایی و برون گرایی

خداوند می فرمایند:«و الذین جاهدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا»5 کسانی که در راه ما مجاهده و کوشش کنند، هر آینه آنها را به راه هایمان هدایت می کنیم.

دوستان پرسیدند که چرا ما جهاد در این آیه را به معنای مجاهده درونی بگیریم؟

عرض کردم اصلاً در قرآن مجاهده درونی از مجاهده بیرونی حساب جدائی ندارد، نه اینکه یک سری کارهای بیرونی باشد و یک سری کارها کارهای درونی …. و به این ترتیب انسان باید یا برون گرا باشد یا درون گرا!

اساساً ارزش قرآن بر این است که این دو را از یکدیگر جدا نمی کند.

خدا در قرآن فرمود:« و من یخرج من بینِهِ مهاجرا إلی اللهِ ثُمَّ یُدرِکُهُ الموت فقد وَقَعَ أجرُهُ عَلَی اللهِ»

… تعبیر قرآن عجیب است! مبدأ را وقتی نگاه می کنیم می بینیم خانه فرد است که یک مبدأ مادی است …تعبیراعجاز آمیزقرآن این است که می گوید:هرکس ازخانه اش به سوی خدا حرکت کند»(مبدأش مادی است،منتهایش معنوی). می خواهد بگوید: چنین کسی هجرتش در آنِ واحد دو هجرت است، هم مادی و هم معنوی… مثلاً ابوذر از قبیله غِفار از مکّه حرکت کرده و منتهایش مدینه است، ولی در همان حال که خانه مادی را رها کرده، نفسانیات و خود خواهیها و پستیها را دور می ریزد، بت پرستیها را با انواعش دور می ریزد… یعنی در آنِ واحد دو هجرت را با هم انجام داده است.

پیغمبر (صلی الله علیه و آله) می فرماید:«مَن کان هجرتُهُ إلی اللهِ و رسولِه فهجرتُهُ إلی اللهِ و رسولِهِ و من کان هجرته الی المالِ یُصِیبُهُ أوِ امرَأۀٍ یُصیبُها فَهِجرَتُه الی ما هاجَرَ إلیه» هر کس به سوی خدا و رسول هجرت کند، پس هجرتش به سوی خدا و رسول اوست. و هر کس هجرتش به سوی مالی باشد که به آنبرسد یا زنی که به او برسد، پس هجرتش به سوی همان چیزی است که به سمتش هجرت کرده است.

درون گرایی و برون گرایی اسلام دوش به دوش یکدیگر و جدائی ناپذیرند. آن درون گرایی که متوجه برون نباشد از نظر اسلام درون گرایی نیست، عرفان نیست، معنویت نیست، هجرت به سوی خدا نیست. همچنین اسلام آن فعالیت عملی را که متوجه درون نباشد نه جهاد می داند، نه عمل صالح و نه مهاجرت، و هیچ کدام از این اسمها را روی یک فعالیت عملی نمی گذارد اگر از معنویت نمی باشد.

سال 56 شهید مطهری می فرمایند:«بشر غالباً در حالت افراط یا تفریط است و در نقطه وسط کمتر می ایستد. قرنها غرق در موجهای درون گرایی بودیم و اعراض از برون گرایی می کردیم، و من حس می کنم که باز کم کم متوجه بیرون گرایی می شویم و در حال اعراض از درون هستیم، آن هم به عنوان اینکه در اسلام چنین مسائلی نیست.»

ک) زنگ خطر

امیر المؤمنین(علیه السلام) فرمود:«فاتّقوا سکرات النعمۀ وَ أحذَرُوا بوائق النّعمۀ 4» از مستیهای نعمت بترسید و از بلای انتقام بهراسید. «ذاک حیث تسکرون من غیر شرابٍ بل من النعمۀ و النَّعِیم»آن (انتقام) در هنگامی است که شما مست می گردید امّا نه از بادۀ شراب بلکه از نعمت و رفاه».

آری سرازیر شدن نعمت های بی حساب به سوی جهان اسلام و تقسیم غیر عادلانه ثروت و تبعیضهای ناروا، جامعه اسلامی را دچار بیماری مزمن «دنیازدگی» و «رفاه زدگی» کرد.

و ما مسلمانان چه عموم جامعه که مسئولین این انقلاب اگر دچار این بیماری شویم و از معارف ناب اسلامی به خصوص در این زمینه دور شویم طبیعی است که بلای انتقام در راه ماست و ممکن است، دامن گیر ما بشود، همانطوری که تمام انقلاب ها و حکومت های اسلامی گذشته، هر وقت دچار بیماری رفاه زدگی و راحت طلبی شدند، ضربه ی مهلکی دریافت کردند و دچار تزلزل و سقوط شدند. و این یک سنت الهی است.

نتیجه گیری؛

پس از نظر اسلام رابطه انسان و جهان از نوع رابطه زندانی و زندان و چاه و در چاه افتاده نیست، بلکه از نوع رابطه کشاورز با مزرعه(الدنیا مزرعه الآخره) ، و یا اسب و دونده با میدان مسابقه و یا بازرگان با بازار تجارت و یا عابد و معبد است(الدنیا … مسجد احبّاء الله)2. دنیا از نظر اسلام مدرسه انسان و محل تربیت انسان و جایگاه تکامل اوست.

آنچه در اسلام نکوهش شده، استحاله شدن وسیله و هدف است، … سیر تکاملی انسان لایتناهی است و هر گونه توقفی و رکودی و «بستگی»ای بر ضد آن است.

رابطه انسان و دنیا اگر به صورت وابستگی انسان…در آید، موجب محو و نابودی تمام ارزش های انسان می شود.

آن کسی که همه هدفش پر کردن شکم است، ارزشش با آنچه از شکم خارح می شود برابر است.

آنچه در اسلام محکوم شده دنیا پرستی و دنیازدگی و رفاه زدگی و راحت طلبی بوده است. و در اندیشه اسلام درون گرایی و برون گرایی از همدیگر جدا نیست و اصلاً قابل تفکیک نیستند.

و حتی عجیب این است که زهد اسلامی که ممکن است کسی (مانند وهابیت) فکر کند به معنی گریز و دوری از جامعه است، لبریز از مفاهیم و اندیشه های والای انسانی مانند ایثار و فداکاری و همدردی و… می باشد. و یکی از علل فراز و نشیب های مسلمانان در طول تاریخ دوری از این اندیشه اسلامی(که همان حد وسط و مرز میان رهبانیت مسیحی و دنیاپرستی یهودی است) بوده و طبیعی است، که اگرما مسلمانان در این انقلاب اسلامی به طور کلی از دنیا دوری کنیم و به مفاهیم اجتماعی اهمیتی ندهیم باز مانند انقلاب ها و تمدنهای اسلامی گذشته دچار سقوط خواهیم شد و برعکس هم اگر دچار دنیازدگی و رفاه زدگی و دنیا پرستی شویم، باز هم دچار تزلزل و سقوط خواهیم شد.

مستی نعمت خطری است، که همیشه ایمان و اندیشه های اسلامی ما را تهدید می کند، و همه ما باید خود را از این خطر مصون ندانیم و همیشه مواظب باشیم که به مصداق سخن امیر المؤمنین(علیه السلام)  دچار بلای انتقام نشویم.

                                                                            و آخر دعوانا ان الحمد للهِ ربّ العالمین 

حامد اسماعیلی مهر

پایان

هشدار:

تمامی حقوق این مقاله متعلق به نویسنده ومبلغان سایبری می باشد،هرگونه  جعل وتغییر نام نویسنده به شخص دیگرشرعاً وقانوناً جایز نمی باشد.                                                                             

منابع :————————————————-

  1. قرآن
  2. مسأله شناخت  شهید مطهری  انتشارات صدرا   تهران/چاپ25   1389
  3. بیست گفتار _ شهید مطهری  انتشارات صدرا   تهران/چاپ32    1389
  4. سیری درسیره نهج البلاغه شهیدمطهری انتشارات صدرا تهران/4 1390
  5. نهج البلاغه _ نقل از کتاب سیری در سیره  شهید مطهری
  6. وسائل الشیعه  _ نقل از کتاب مسئله شناخت شهید مطهری
  7. اصول کافی _ نقل از کتاب  سیری در سیره نهج البلاغه شهید مطهری

1 نظر در “دنیا و زهد اسلامی درآثار استاد مطهری(قدس سره)

  1. سجاد آذرباد گفت:

    سلام جناب اسماعیلی احسنت بر شما خیلی جالب بود.موفق باشید. 😛

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *