هرچه مشقت ها و سختيها و صبر و شكيبايي انسان در برابر آنها بيشتر باشد، ارزش آدمي افزوده تر ميگردد. چنانكه در ادبيات اخلاقي، از گندم به عنوان تمثيل ياد ميشود كه داراي ارزشي محدود است. اما اگر فشارِ سنگ آسياب را تحمل كند و آرد شود، ارزش او افزوده تر ميشود. آرد نيز اگر فشار خميرگير را بپذيرد و به خمير تبديل شود، ارزش بيشتري مييابد و همين خمير اگر آتش تنور را به جان بخرد و نان شود، ارزش ظاهريِ او به بالاترين حد ميرسد و اين نان، هنگامي كه غذاي مؤمن انديشمندي را تأمين كند، در نهايت به فكر الهي و انديشه بلندِ انساني تبديل ميشود و چنان بهايي پيدا ميكند كه از مدار ارزش سنجي بيرون ميرود؛ زيرا اگر اصالت انسان از آنِ روح است و روح وي در انديشه ناب خلاصه ميشود و انديشه صحيح، هويت انسان را ميسازد كه: «اي برادر تو همان انديشهاي»، و چنين انسان انديشور ناب، ثمني جز بهشت ندارد، كه:
«ألا إنّه ليس لأنفسكم ثمن إلا الجنّة فلا تبيعوها إلّا بها»[1]
، پس معلوم ميشود كه متاع ساده با طيّ درجات، كالايي بهشتي خواهد شد.
[صورت و سيرت انسان در قرآن – صفحه 348]