بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:
صدفی برای مروارید
نگارنده:
حامد نیکویی زاده
پشتیبان:
حوزه علمیه امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام یاسوج
کاربر گرامی:به دلیل زیاد بودن متن مقاله قسمتی را در سایت قرار دادیم ، متن کامل مقاله را به صورت فایلPDFمی توانید از لینک آخر سایت دانلود نمایید:
———————————————-
قسمتی از مقاله:!!!!
پیشگفتار
یکی از حوادث ناگوار در طول اعصار گذشته تاکنون،اسارت فیزیکی یا غیرفیزیکی انسان به خصوص زنان در چنگال سرمایه داران،هوسبازان و حاکمان مستبدّ بوده و هست.این اسارت گاهی در قالب جنگ گرم و با سلاح جنگی و گاهی در قالب جنگ نرم و سرد با سلاح ابتذال و استخفاف بوده است. وجه مشترک گذشته و امروز،در عصر جاهلیّت کهنه و جاهلیّت جدید سوءاستفاده و بهره کشی انسان از هم نوع خود و نادیده انگاری کرامت انسان و داشتن نگاه ابزاری به او بوده است.
نسل فرهیختۀ امروزی ایرانی باید همچنانکه در برابر همۀ دسیسه های شیطانی این صاحبان قدرت ایستاده است،با تمکین در برابر احکام اخلاقیِ اسلام و با استفاده از فضیلت حیاء و حجاب در برابر این تهاجم و شبیخون فرهنگی نیز ایستادگی نمائد.
از این رو قرآن کریم برای هدایت آدمیان از ابزارهای مهمّ بهره برده است،چراکه زبان قرآن،زبان انسانیّت است و انسان،قطع نظر از اینکه در چه زمانی و چه مکانی زیسته و در چه فرهنگ و تمدّنی پرورش یافته است،همواره گوشی شنوا و قلبی گشوده برای شینیدن و تأمّل در آیات دارد.
جامعۀ شیعۀ ایرانی با تربیّت انسان های پاک و باحیاء،خانه های اخلاقی و حیاء،شهر و رسانه و بازار پاک و باحیاء و بالاخره دختران و پسران باحیاء و باحجاب که همه و همۀ نمادهای مقاومت و فضیلت در برابر سیل انسان برانداز هوس رانی و شهوت پرستی و لذّت هواخواهی دشمنان هستند و با بصیرت کامل دینی و سیاسی،توطئۀ شوم سرمایه داران آلوده را خنثی خواهد نمود و با تشکیل مثلّث اخلاقی حیاء،عفاف و حجاب این توطئه را در هم می شکند و با سلاح تقوا و دیانت و حکمت،زمینه های ظهور امام خوبان و امام خوبی ها حضرت بقیّة الله عجّل الله تعالی و فرجه و الشریف را فراهم می سازد.
تعریف حجاب و بی حجابی
حجاب در لغت به معنای مانع،پرده و پوشش آمده است.استعمال این کلمه بیشتر به معنای پرده است.این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده،وسیلۀ پوشش است ولی هر پوششی حجاب نیست،بلکه آن پوششی حجاب است که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت بگیرد،امّا در اصطلاح حجاب به معنای پوشیده بودن تمام بدن و زیبائی های ظاهری زن در برابر مرد بیگانه است.
همچنین در تعریف حجاب گفته شده که است:«منظور از حجاب این است که زن تمام بدن خود غیر از صورت و دست ها از مچ تا نوک انگشتان را بپوشاند و از خودنمائی و هر رفتاری که باعث جلب توجّه نامحرم و ویژگی های زنانگی او شود،بپرهیزد.»
بدحجابی و بی حجابی عبارت است از:«هرگونه رفتار و عملی است که در مقابل نامحرم انجام شود و سبب جلب توجّه او به ویژگی های زنانگی زن شود،مانند:آرایش کردن،استفاده از صداهای نازک و سخنان تحریک کننده،بکار بردن بوی خوش،نشان دادن زینت های بدن،استفاده از رنگ های جذّاب در لباس و پوشیدن لباس های نامناسب،ژست ها و حرکات بدنی تحریک کننده،به نمایش گذاشتن موها و … .»
تعریف حیاء
از مجموع تعریف های علماء اخلاق دربارۀ حیاء چند نکته بدست می آید:
اوّل اینکه حیاء،هنگام مواجه شدن با یک فعل قبیح رخ می دهد.
دوّم اینکه در این حالت،روان انسان،حالت انکسار،انفعال،انقباض،انزجار و انحصار پیدا می کند.
سوّم اینکه این نوع برانگیختگی در عمل،هم موجب انجام دادن یک کار است و هم موجب ترک یک کار که از آن به عنوان تنظیم رفتار یاد می شود.
چهارم اینکه حیاء،زیرمجموعۀ ترس است زیرا علّت برانگیختگی هنگام مواجه با یک کار زشت یا ترس از سرزنش و نکوهش مردم است یا ترس از ارتکاب آن.
پنجم اینکه منشأ زشت داشتن یک عمل یا شرع است یا عقل یا عرف و آداب یک جامعه.
فرق عفاف و حیاء
این دو واژه در واقع در اصلِ معنایِ منع و امتناع مشترک اند.تفاوتی که بین این منع و بازداریِ حجاب و عفاف است،تفاوت ظاهر و باطن است؛یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است ولی در عفاف مربوط به باطن است،چون عفّت یک حالت درونی است.
در حجاب دو نظریه وجود دارد:بعضی ها می گویند مکشوفه بودن و بعضی دیگر می گویند محجوبه بودن.مکشوفه بودن یعنی اینکه یک خانم هرچه بیشتر اعضاء و جوارح و زیبائی های خود را در معرض نمایش بگذارد،بیشتر مورد توجّه قرار می گیرد.
آنها که می گویند محجوبه بودن؛نظرشان این است که هرچه بیشتر یک زن،اعضاء و جوارح و زیبائی های خود را از دید دیگران پنهان دارد،بیشتر محبوب می شود و محجوبه را مساوی با محبوبه بودن می دانند.
درست است که زن هرچه بیشتر زیبائی های خود را در دید دیگران قرار دهد،باعث جلب توجّه مردان می شود،امّا این به چه قیمتی است؟
برای مکشوفه بودن مشکلاتی پیش می آید که به چند مورد آن اشاره می کنم:
1. به خطر افتادن زن
کسانی که زن را به بی حجابی دعوت می کنند،در حقیقت آنها را به تبهکاری خوانده و به قربانگاه می کشانند و می خواهند شرافت و عزّت را از آنان سلب کنند و به اسم شعارهای پوچ و سخنان باطل،عظمت و احترام را از زنان بگیرند.
اگر می خواهید به درستیِ سخنان من پی ببرید،از بزرگسالان خود و از پدران و اجدادِ خود که گذشته را به یاد دارند،بپرسید که آیا این جنایات و حوادث دختر ربائی و تجاوز،در آن زمان ها وجود داشته است؟طبعاً پاسخ این سؤال منفی خواهد بود.این حوادث و جنایات از کجا بوجود آمده است؟
غنچه تا غنچه می باشد در حجاب است،هیچ کس هوس چیدن آن را نمی کند.امّا همین که حجاب را کنار نهاد و باز شد،آن را خواهند چید.وقتی که چیدند چند روزی هم ممکن است در جای مناسب قرارش بدهند.امّا دیری نمی پاید که پژمرده و پرپر می شود وآن را در سطل زباله می اندازند.
خواهران باحجاب همچون غنچه اند،هیچ کس دست طمع و تصرّف به سمت آنها را دراز نمی کند امّا همین که حجاب را کنار بگذارند،مورد طمع دیگران واقع خواهند شد.
“قلعه” یا “زندان”
دیوار های بلند با برجک های نگهبان،دری بزرگ و دربانی کنارش ایستاده و اغلب مسلّح و جمعی روی این بنا و داخل این محدوده و کنترل هایی نسبت به ورود و خروج اشخاص.این ها مشخصّات کجاست؟قلعه یا زندان؟شباهت زیادی میان این دو وجود دارد امّا چرا زندانیان،در پشت این دیوارهای بلند و درهای بسته محبوسند؟ و… .چرا قلعه نشینان،درون این دژِاستوار،پناه گرفته اند؟ترس از چیست؟چرا محدودیّت؟
به یک تفاوت باید خوب دقّت کرد. درب را به روی زندانیان میبندند تا به بیرون فرار نکنند و مزاحم جامعه نشوند و درب قلعه را می بندند تا دشمن و مهاجم از بیرون به داخل دژ،رخنه نکنند.زندانیان اگر بگریزند،فساد و جرائم و تبهکاری شانبه افراد جامعه می رسد ولی اگر مهاجمان به داخل قلعه بیایند،بی گناهان را می کشند،اموال را به غارت می برند،خانه ها را خراب می کنند و… .
پس برای حفظ اموال و جان افراد درون قلعه،این کنترل و محدودیّت ها،طبیعی،پذیرفتنی،قابل قبول و عقلانی است.قلعه نشینان اگر به حفظ جان و اموال خویش علاقه مندند،باید از این دژبانی و دربانی و حصار و دیدبانی و کنترل استقبال کنند و اگر نبود،حال یک سؤال اساسی:(روی سخن با خواهران است) آیا حجاب و پوشش برای بانوان مثل قلعه است یا زندان؟
شنیده اید که مخالفان پوشش و هواداران بی بند و باری و آزادی غربی می گویند:چرا باید زن در داخل حجاب و چادر زندانی شود؟ این توهینی است که آنان به بانوان می کنند.
چرا بانوان پوشیده و باحجاب را سرمایه ها و گوهرهای گران بهائی ندانیم و قلعه نشینانی نشناسیم که برای صیانت خود از دستبرد مهاجمان،به دژ حجاب پناه برده اند؟زندانی بودن به خاطر جرائم و تخلّفات زشت است و ننگ،ولی در حصار قلعه زیستن به خاطر ایمن بودن از تعرّض بدخواهان و مهاجمان پسندیده است و عقلانی. بانوان را کسی به زور در حجاب محصور نمی کند بلکه آنها با اختیار خودشان حجاب را به عنوان حصاری ایمن برای مصون ماندن از نگاه های هوس آلوده و نیّت های آلوده برمی گزینند تا گوهر عفافشان،دیده های حریص را به وسوسه نیفکند.این حجاب آگاهانه و انتخابی،نشانۀ شخصیّت یک خانم است که دوست ندارد ملعبۀ این و آن قرار بگیرد و چشم های شهوت آلود از چهره و اندام و صورت و موی او کام جوئی کند و ارضاء شوند.کجای این،عار و عیب است؟چه کسی دوست دارد درب خانه اش باز باشد تا نگاه هر عابر پیاده به داخل خانه اش بیفتد؟اصلاً چرا مردم برای خانه هایشان دیوار می گذارند؟چرا از در استفاده می کنند و قفل می گذارند و در را می بندند؟
این زندانی شدن نیست،قفط حریم خانه و حرمت اهل خانه است. روح شهید بزرگوار،شهید مطهّری عزیز شاد که این جملۀ نغز و عمیق از آن معلّم شهید اسست:«حجاب مصونیّت است نه محدودیّت». چه کلامی گویاتر از این؟ باید افزود که حجاب قلعه است نه زندان.
خانم جودیت میلر،خبرنگار روزنامۀ NEW YOURK TIMES در مقاله ای می نویسد:«حجاب یک علامت غیرقابل تردید به اطرافیان می فرستد.حجاب می گوید این زن نجیب است،با او کاری نداشته باشید و به وی اجازه می دهد بدون آنکه مورد آزار جنسی قرار بگیرد، در اتوبوس های شلوغ شهر سوار شود».
شاید کسی بگوید:اگر فرهنگ برهنگی رواج پیدا کند،کم کم به صورت عادی در می آید و دیگر افراد تحریک نمی شوند. در جواب باید گفت:شاید از نظر جنسی این گونه باشد ولی عطش روحی با افزایش مناظر تحریک آمیز نه تنها کاهش نمی یابد بلکه به طور مداوم افزایش خواهد یافت.اگر چنین بود نباید در غرب تجاوز به عنف باشد،در حالی که خودشان آمار می دهند و می گویند تجاوز به عنف از هر14دقیقه به یک فقره رسیده و طبق نوشتۀ مجلۀ آمریکائی NEWS WEEK،هرساله هزاران کودک در اروپا مورد تجاوز جنسی و سوءاستفادۀ دیگران قرار می گیرند.
بزرگ ترین روانشناس بعد از پیامبر اکرم صلّ الله علیه و آله و سلّم،حضرت علی علیه السلام می فرمایند:«فَإنَّ شِدَّةَ الحِجَابِ أبقَی عَلَیهِنَّ؛به راستی سختگیری در پوشش عامل سلامت و استواری زنان است.»
2. تنزّل شخصیّت زن
امّا دوّمین مشکلی که در مکشوفه بودن است،وجود تنزّل شخصیّت زن می باشد.امروزه با رواج بد حجابی شخصیّت انسانی زن به فراموشی سپرده شده و تنها به زیبائی های جسم او توجّه می شود. در استخدام او بیشتر از صلاحیّت های تخصّصی،زیبائی جسمش مورد دقّت قرار می گیرد.چاپ تصویر برهنۀ او به منظور تبلیغ بر روی بی ارزش ترین اجناس،امری عادی شده و زن از نظر آنها موجودی است با هویّت صِرفاً جنسی،نه دارای یک شخصیّت انسانی،بدین صورت ارزش زن را تا حدّ یک کالای لوکس نظیر اجناس دیگر تنزّل داده اند و این نگرش توهین آمیز به زن هرساله با جار و جنجال فراوانی در انتخاب ملکۀ زیبائی صورت می پذیرد.
زن را وسیله ای برای کام جوئی قلمداد کرده اند که بعد از مدّتی ملال آور می گردد و هرچند گاه یک بار باید به او تنوّع بخشید،در همین راستا روابط آزاد جنسی مورد حمایت قرار می گیرد.
ارزش و کرامت زن از نگاه اسلام
امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام می فرمایند:«فَإنَّ المَرأَةَ رَیحَانَةُ وَ لَیسَ بِقَهرِماَنَهُ؛زن چون شاخه گلی است نه پهلوانی سخت».2شما با یک گل ظریف و لطیف چگونه برخورد می کنید؟همانطور هم با زن برخورد کنید.
قبل از ظهور اسلام،در عربستان نه تنها زن ارزشی نداشت،بلکه یک دختر را ننگ به حساب می آوردند.اسلام مقام زن را بالا برد و شخصیّت او را مورد تکریم قرار داده و با آوردن قانون حجاب،حفظ و دوام این شخصیّت را برای همیشه بیمه کرد.
دکتر گوستا ولبون مورّخ معروف فرانسوی می گوید:«این مطلب نیز روشن شد که اسلام در بهبودی وضع زن بسیار تلاش کرده و اوّلین مذهبی است که مقام زن را بالا برده و روی هم رفته زنان مشرق زمین از نظر احترام و شخصیّت علمی و تربیتی و سعادت،بهتر از زنان اروپائی هستند.اسلام نه تنها زن را یک انسان کامل می داند بلکه احترام به او را ملاک کرامت انسانی معرّفی می کند».
رئیس مکتب اسلام حضرت محمّد صلّ الله علیه و آله و سلّم می فرمایند:«مَا أکرَمَ النِّسَاءَ إلَّا الکَرِیمَ وَ مَا أهَانَتَهُنَّ إلَّا اللَّئِیمَ؛هرگز زنان را گرامی نمی دارند مگر کریمان با کرامت و به آنها اهانت نمی کنند مگر لئیمان بی ارزش».
برّرسی محجوبه بودن
عدّه ای معتقدند زن هرچه بیشتر حُجب و پوشش و حیاء داشته باشد،محبوبیّت بیشتری دارد.شاید فردی بگوید:حجاب داشتن مشکل است و سختی هائی دارد. در جواب می گوئیم:به هر حال هرکسی طاووس خواهد،جور هندوستان باید بکشد. درست است که در فصل تابستان در آن گرما،حجاب داشتن سخت است،امّا سؤال می کنیم گرمای تابستان بیشتر است یا جهنّم؟
فوائد پوشش
ضمن اینکه محجوبه بودن علاوه بر اینکه مساوی محبوبه بودن است،فوائد دیگری هم دارد که به آنها اشاره می کنم :
1. باعث شکوفائی استعداد ها می شود.
اگر زنان حجاب داشته باشند همه مثل هم می شوند،امتیازات ظاهری و زیبائی جسمی و زیور و مقام محو می گردد،آنگاه ذهن همه متوجّه ارزش های واقعی نظیر فهم،ادب،هنر و اخلاق می شود و در تحصیل آنها کوشا می گردند و در نتیحه استعدادها شکوفا و جامعه راه ترقّی و پیشرفت را با سرعت طی خواهد نمود.
استاد شهید مطهّری در توضیح این مطلب اینگونه فرمودند:«آیا اگر پسر و دختری در محیط جداگانه ای تحصیل کنند و فرضاً اگر در یک محیط درس می خوانند،دختران بدن خود را بپوشانند و هیچ گونه آرایشی نداشته باشند بهتر است (برای درس خواندن و فکر و سخن استاد را شنیدن) یا وقتی که کنار هر پسری یک دختر آرایش کرده با دامن کوتاه تا یک وجب بالای زانو نشسته باشد؟»
بنابراین حجاب مجوّز ورود به جامعه است یا مانع از آن؟
2. ازدواج موفّق و شوهر خوب در آینده
خداوند متعال در سورۀ نور،آیۀ شریفۀ 26 می فرماید:«اَلخَبِیثَاتُ لِلخَبِیثِینَ وَ الخَبِیثُونَ لِلخَبِیثَاتِ وَ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیَّبِینَ وَ الطَّیَّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ؛دختران با حجاب شایستۀ مردان نجیبی هستند که به هیچ دختری قبل از ازدواج مهرورزی نکرده و دختران ناپاک شایستۀ مردان ناپاک هستند.»
دقّت نمائید همسر حضرت نوح علیه السلام و همسر حضرت لوط علیه السلام و همسران حضرت امام حسن و امام جواد علیهما السلام از استثنائات بودند و قانون عمومی همان آیه می باشد.البته اگر کسی از کارهای قبلی اش پشیمان شود و دیگر به آن شیوه برنگردد،او را مثل افراد پاک حساب می کنند.
3. همراهی دعای پیامبر صلّ الله علیه و آله و سلّم
امام علی علیه السلام فرمودند:«من و پیامبر صلّ الله علیه و آله وسلّم در یک روز ابری و بارانی در بقیع نشسته بودیم که زنی سوار بر الاغ از آنجا گذشت و دست الاغش در گودالی فرو رفت و بر زمین افتاد.پیامبر صلّ الله علیه و آله وسلّم رویش را برگرداند.حاضران عرض کردند:ای رسول خدا! آن زن شلوار به پا دارد.پیامبر صلّ الله علیه و آله وسلّم سه بار فرمودند:خدایا! زنان شلوار پوش را بیامرز.ای مردم شلوار بپوشید که شلوار پوشاترین جامۀ شماست و زنان خود را در موقعی که بیرون می آیند،با شلوار حفظ کنید.»
4. مهربانی به دو گروه مردان و زنان جامعه
می پرسید چطور؟مردان از این جهت که خانم بدپوشی را می بیند نیازی در آنها ایجاد می شود ولی چون امکان دسترسی نیست،این نیاز بدون جواب می ماند.
و از طرفی به زنان: زیرا مردانی با دیدن زنان بدحجاب تحریک شده و آسیب پذیر می شوند. در نتیجه کانون گرم خانواده به سردی می گراید و محبّت از خانواده جای خود را به تنفّر خواهد داد. در نتیجه دلبری خانم جدید بی حجاب باعث بی مهری شوهر به خانم می شود.
5. نجات از عذاب اخروی
رسول اکرم صلّ الله علیه و آله وسلّم در ضمن گفتاری فرمود:«دو دسته اهل دوزخ هستند و حتّی بوی بهشت به مشام آنها نمی رسد:1. ستمگران تازیانه به دست که با تازیانه مردم را بی خود می زنند.2. زنان بدحجاب و برهنه ای که با زرق و برق خود را به مردم نشان می دهند و هوس های آنها را به سوی خود جذب می کنند و موهای سرشان همچون کوهان شتر سبک سر عربی است.»1
6. خوش حالی دل امام زمان عجّ الله تعالی و فرجه والشّریف
یک سؤال دارم،اگر امروز حضرت حجّت عجّ الله تعالی و فرجه و الشّریف از این شهر عبور نماید،آیا وقتی ناموس شیعه را با این مانتوهای چسبناک و صورت های آرایش کرده در انظار مردم ببیند،ناراحت نمی شود؟آیا وقتی در این وضع نامطلوب،یک خانم چادری محجّبه با حیاء را ببیند،خوش حال نمی شود؟در حالی که دیگران به او متلک می گویند و انگ اُمّلی به او می زنند و می گویند چقدر قدیمی فکر می کنی؟ولی او در دلش می گوید:من افتخارم این است که مانند مادرم حضرت فاطمة الزهراء سلام الله علیها ،چادرم اگر پر از وصله باشد،باز هم آن را محکم می گیرم و افتخارم به این است که مثل عمّه ام حضرت زینب سلام الله علیها هستم که سخت ترین لحظات زندگی اش،روبند کربلا است و اینکه در شام نامحرم او را نبیند.
اهداف پوشش
قرآن کریم برای لباس و پوشش اهداف ذیل را بیان می کند:
1. پوشانندۀ عورات و زشتی ها و فضایح
«یُوَارِی سَوءاتِکُم».
«سوءاة» جمع «سوءة» عبارت است از همان چیزی که ظهورش ناپسند است و آنچه انسان از ظهورش کراهت دارد.
2. زینت و زیبائی و وسیلۀ حُسن حال و پیشرفت
«ریشاً».اصل ریش مجموع پر و پرندگان است که پوشش و لباس آنهاست.پری که به انتهاء تیر می بندند که به سرعت سِیر آن کمک می کند،ریش نام دارد.
علّامه مصطفوی معتقد است «ریش» وسیله ای است که به وسیلۀ آن بلندی و پیشرفت حاصل می شود،مثل پرواز پرندگان و این علوّ و ترقّی می تواند مادّی یا معنوی یا روحانی باشد.
3. حفظ و نگهداری از گرما (و سرما)
«تَقِیکُمُ الحَرُّ».
با پوشیدن لباس،بدن و پوست از گرما و به تبع آن از سرما محافظت می شود و لباس چون سپری بدن را از سوزش گرما و سرما حفظ می کند.
4. محافظت بدن از صدمه های جنگ و بلاها و سختی ها و خطرات
«تَقِیکُم بَأسُکُم لَکُم».«وَ عَلَّمنَاهُ صِنعَهُ لُبُوسَ لَکُم لِتَحصُنُکُم مِن بَأسِکُم»
این پوشش شامل زره و لباس های محافظ امروزی در برابر خطرات شیمیائی و هسته ای نیز می شود.
از همان ابتدای خلقت و داستان حضرت آدم علیه السلام،پوشش و تمایل بشر به پوشاندن عورت خود،از سوی قرآن کریم مورد اشاره قرار گرفته است.
در سورۀ اعراف آیات 26و27می فرماید:«ای فرزند آدم!در حقیقت ما برای شما لباس فرو فرستادیم که عورت های شما را بپپوشاند و برای شما زینتی است و بهترین لباس،لباس تقوا است.این از نشانه های خدا است.باشد که رستگار شوید.
ای فرزندان آدم! زنهار که شیطان شما را به فتنه اندازد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و لباسشان را از ایشان برکند تا عورت هایشان را بر آنان نمایان کند. در حقیقت شیطان و قبیله اش،شما را از آنجا که نمی بینید،ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آورند.»
در این آیات قرآن کریم از «لباس تقوا» نام می برد،مسلّماً بهترین زینت معنویّ تقوا است که سبب پیشرفت معنویّ انسان می شود و انسان را از گناه و سختی عذاب،محافظت می کند و عیوب و نواقص انسان در پوشش و حِصن تقوا،پوشانیده می شود.
دلائل حجاب
بیائیم دلائل حجاب را برّرسی کنیم:
1. شأن نزول
در سبب نزول آیات حجاب مثل آیۀ 59 از سورۀ مبارکۀ احزاب چنین بیان کرده اند:«زنان برای نماز به مسجد می آمدند و نما را به امامت رسول اکرم صلّ الله علیه و آله و سلّم به جای می آوردند.شب برای نماز مغرب و عشاء از خانه خارج شده و بیرون می آمدند،جوانان بر سر راهشان می نشستند و متعرّض آنها شده و اذیّت می کردند.»
از مطلب فوق استفاده می شود که علّت گستاخی جوانان،کامل نبودن پوشش زن ها بوده و پوشش زن از این جهت است که مفاسدی را به وجود نیاورد.
2. آیۀ جلباب
«یَا أیَّهُا النَّبِیُّ قُل لِأزوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاءِ المُؤمِنِینَ یُدنِینَ عَلَیِهِنَّ مِن جَلابِیبِهِنَّ ذَلکَ أدنَی أن یُعرَفنَ یُؤذَینَ وَ کَانَ اللهُ غَفُورَاً رَحِیمَاً؛ای پیامبر گرامی به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو که خویشتن را به چادر فرو پوشند که این کار برای اینکه آنها [به عفّت و حرّیت] شناخته شوند تا از تعرّض و جسارت [هوس بازان] آزار نکشند،بر آنان بسیار بهتر است و خدا [در حقّ خلق] آمرزنده و مهربان است».
معنای لغوی جلباب
«اَلجَلبَابُ: اَلرَّدَاءُ الَّذِی یَستُرُ مِن فَوقٍ إلی أسفَلٍ أو کُلُّ یَستُرُ بِهِ مِن کِسَاءٍ أو غَیرِهِ وَ جَمعُهُ جَلابِیبٌ؛جلباب : روپوشی است که از بالا تا پائین بدن را می پوشاند یا هر چیزی که بدن به سبب آن پوشیده می شود خواه کساء باشد یا غیر آن و جمع آن جلابیب است».
3. مفسّران قرآن کریم
تمام مفسّران از جمله طبرسی در مجمع البیان ج4ص38،علّامه طباطبائی در المیزان ج15ص156و… ذیل دو آیۀ شریفۀ سوره های مبارکۀ نور و احزاب،بر وجوب پوشش تأکید کرده اند و جملۀ «وَ لِیَضرِبَنَّ بِخُمرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ» را مقنعه ای دانستند که تمام سر و گردن را بپوشاند و زیادی آن قفسۀ سینه را به طور کامل بگیرد و عبارت جلباب را که در سورۀ احزاب آمده به معنای عبا (چادر عربی) و چادر مشکینی که در میان خانم های ایرانی مرسوم است،گرفته اند که از مضمون روایت نیز همین نوع حجاب استنباط می شود.
4. سیرۀ حضرت فاطمة،حضرت زینب سلام الله علیهما و دیگر بانوان اسلام
در سیرۀ حضرت فاطمة الزهراء سلام الله علیها وارد شده که ایشان بعد از حادثۀ فدک و همچنین حادثۀ غم بار اصابت میخ در و سقط فرزند عزیزشان با پوشش کامل برای انذار مردم در مسجد رسول خدا صلّ الله علیه و آله و سلّم حاضر شدند و خطبۀ غرّائی را بیان کردند.
یحیی مازنی گفت:مدّت زیادی در مدینه همسایگی خانۀ امام علی علیه السلام بودم.نزدیک خانه ای که حضرت زینب سلام الله علیها سکونت داشت. به خدا قسم نه شخص حضرت زینب سلام الله علیها را دیدم و نه صدای او را شنیدم.هرگاه می خواست برای زیارت جدّش رسول خدا صلّ الله علیه و آله وسلّم از خانه خارج شود،شبانه می رفت و امام حسن علیه السلام از سمت راستش و امام حسین علیه السلام از سمت چپش و امام علی علیه السلام جلوتر می رفتند و قندیل ها را خاموش می کردند. یک بار امام حسن علیه السلام دلیل این کار را سؤال کردند،امام علی علیه السلام پاسخ دادند که می ترسم کسی به خواهرت زینب سلام الله علیها نگاه کند.
5. فتاوای مشهور فقهاء و همچنین مراجع تقلید
علماء مشهور جهان تشیّع،پوشش کامل و مقنعه را واجب دانسته اند.آیت الله سیستانی فرمودند:«سزاوار نیست زن های مؤمن بدون چادر خارج شوند.»
آیت الله مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی فرمودند:«در مورد حجاب واجب،کافی است که زن بدن خود را جز صورت و دست ها از مچ تا نوک انگشتان به هر وسیله ای که بتواند بپوشاند و لباس خاصّی شرط نیست ولی پوشیدن لباس های تنگ و چسبان و هم چنین لباس های زینتی اشکال دارد».
چادر و عفاف
آیا چادر به تنهائی در حفظ حریم عفاف کافی است؟خیر. قرآن مجید می فرماید:«وَ لَا یَضرِبنَ بِأرجُلِهِنَّ لِیُعلَمَ مَا یُحصَنُ مِن زِینَتَهِنَّ؛نباید زنان پای خود را چنان به زمین بزنند که صدای زینت آلاتشان شنیده شود».
این آیه به این بهانه ذکر شد که با وجود چادر،خود را شادمان می بینند و هیجان به خرج می دهند،بنابراین شایسته است حالا که چادر را انتخاب کردیم،وقار را با آن همراه کنیم و مثل زن هائی که چادر نازک بدن نما دارند،نپوشیم.چون حرمت چادر را به نوعی می شکنند یا مثل زن هائی که چادر را به حالت نیمه باز به سر می کنند و انگار که عبای مردهای عرب را پوشیده و با خوش خیالی راه می روند،نباشیم.
اگر عفاف و پاکدامنی را به خوبی هایتان بیفزائید،امتیازتان بیشتر می شود و اگر «چهره» و «جمال» شما را به گناه افکند،از امتیاز شما کم می شود.آنانکه هم «مال» و «جمال» دارند و هم «عفاف» و «کمال»،حجّت خداوند متعال بر دیگرانند.هرگز مباد که نعمت،وسیلۀ عذابمان گردد.
عاقل آن است که اندیشه کند که از اوّل باید مواظب بود که پای بیگانه به مزرعۀ نجابت باز نشود و دست تجاوز به غنچه ها و بوته های نورس عصمت نرسد و گرنه پس از لگدمال شدن گل وجود،اشک و فغان بی اثر است.
استفاده از حجاب مشکی برای زنان
از نظر اسلام،حجاب زن باید پوشانندۀ بدن او باشد وهم چنین هنگام مواجهه با نامحرم جلب توجّه ننماید.بدیهی است که رنگ مشکی در مقایسه با رنگ های دیگر به نحو شایسته پوشش غلیظ تر و بهتری را برای زن تأمین می کند.
استفاده از حجاب مشکی برخلاف ادّعاهای به ظاهر علمی بعضی از افراد،نه تنها عارضۀ منفی ندارد بلکه با فلسفۀ حجاب یعنی عدم تحریک و ایجاد آرامش روانی در جامعه نیز سازگار است.امروزه در روانشناسی رنگ ها اینکه رنگ مشکی باعث تحریک و جلب توجّه نمی شود،یک واقعیّت مسلّم است.
«ماکس لوشر» در کتاب روانشناسی رنگ ها دربارۀ رنگ سیاه می گوید:«رنگ سیاه نمایانگر مرز مطلق است».خانمی که از حجاب مشکی استفاده می کند با این کار،مرز کاملی بین خود و افراد نامحرم ایجاد می نماید.او می خواهد نشان بدهد که نامحرم حق ندارد به این حریم نزدیک شود؛زیرا این حریم،حریم حیاء و عفّت است نه جای بی حیائی و هوسبازی،هم چنین در این کتاب آمده است که و نقطۀ مقابل آن «بله» یعنی رنگ «سفید» است.بنابراین وقتی بانوان در مقابل نامحرم از حجاب مشکی استفاده می کنند،در واقع می خواهند به او «نه» بگویند و در مقابل،آنهائی که لباس سفید و روشن می پوشند،در واقع راه نگاه ها را به سوی خود باز می کنند.
از نظر روانی نیز وقتی انسان پارچۀ مشکی را می بیند،دیگر چندان رغبتی برای نگاه کردن ندارد و خود به خود چشمانش را برمی گرداند و در مقابل،نگاه به رنگ های روشن چشم را باز می کند و برای دیدن و استمرار آن رغبت ایجاد می کند.
امّا عدّه ای با این پیش فرض که استفاده از حجاب مشکی همیشه نشانۀ عزا و فقدان شادی است،تلاش می کنند افراد استفاده کننده از حجاب های مشکی را غمگین و افراد استفاده کننده از لباس های روشن و رنگین را افراد شاد بدانند؛حال آنکه این تصوّر و پیش فرض،نادرست است زیرا نه همۀ افرادی که از حجاب مشکی استفاده می کنند،لزوماً افراد شادی هستند علاوه بر اینکه گاهی از نظر عدّه ای پوشیدن لباس های مشکی نشانۀ زیبائی است و با گاهی پوشش مشکی نشانۀ وقار و سنگینی بوده و در خیلی از مجالس رسمی معمولاً از لباس تیره استفاده می شود.
البته باید توجّه کرد اسلام به روحیۀ خانم ها نیز توجّه کرده است و گفته در مجالسی که نامحرم حضور ندارند،مثل مجالس زنانه و هم چنین در حضور شوهر و افراد محرم،می تواند از زیورآلات و لباس های شاد و روشن استفاده کنند و حتّی در روایات به استفاده از زینت ها و زیباترین لباس ها در مقابل همسر تشویق شده اند؛زیرا همانگونه که حجاب و پوشش،نیاز فطری انسان مخصوصاً زنان است،استفاده از زیورآلات و خودآرائی نیز نیاز فطری انسان مخصوصاً زنان است.
روانشناسی رنگ مشکی
در بین رنگ ها،رنگ تیره و مشکی در تأمین حجاب حدّاکثری بانوان در بیرون منزل مؤثّر است. در روانشناسی رنگ ها چنین آمده سیاه به معنای «نَه» است.رنگ مشکی اثر کاهش تحریک های روحی و روانی را در پی دارد؛چون صامت و غیرمحرّک است و واکنش مهمّی در بیننده ایجاد نمی کند،از این رو یکی از مهمّ ترین ابزارهای کاهش واکنش های روانی می باشد و نه تنها موجب توجّه دیگران نمی شود،بلکه به عدم توجّه دیگران کمک می کند.
بنابراین در برخورد با جنس مخالف و غیرمحارم،استفاده از چادر مشکی اثرات مطلوبی از نظر کاهش حالات و امیال جنسی دارد.
ایراد به حجاب
از جمله ایرادات نسبت به حفظ حجاب آن است که برخی پوشیدگی و حجاب زن را کاری غیرمنطقی و فاقد دلیلی قابل دفاع می دانند که در پاسخی کوتاه از زبان شهید مطهّری رحمة الله علیه می توان بیان کرد:«حجاب در مفهوم اسلامی از آن جنبه های مختلف روانی و خانوادگی حتّی از جاذبۀ بالا رفتن ارزش،موضعی منطقی و معقول دارد».
برخی می گویند حجاب سلب کنندۀ حقّ آزادی زن می باشد که آزادی از حقوق طبیعی هر انسانی است و این پوشیدگی او را به نوعی محبوس و زندانی می کند و به حیثیّت انسانی و عزّت او لطمه وارد می کند که بر اساس عقل و منطق هم هیچ کس حقّ اسیر کردن و به بردگی درآوردن دیگری را ندارد.
در پاسخ این اشکال ابتداء باید دانست که تعریف ایشان از آزادی چیست که حجاب را محدود کنندۀ آن می داند. به حتم این تعریف ناظر به عقائد مکاتب غربی است،چرا که از آن منظر است که این انتقاد را می نمائد.آنان معتقدند آزادی محترم است تا بدانجا که برای آزادی دیگران محدودیّت ایجاد نکند،یعنی حدّ آزادی مساوی است با آزادی دیگران.
از نظر اسلام، آزادی انسان ها در عین محترم بودن،در چارچوب دو امر اساسی باید محدود گردند:
1.مراعات حریم انسانی 2.مراعات مصلحت دیگران (نه منفعت دیگران).بر این اساس فرق بسیاری است بین اسارت درآوردن زن،با مقیّد ساختن او در اتّخاذ روشی خاصّ و پسندیده در معاشرت با دیگران به منظور رعایت پاره ای از مصالح اجتماعی. بدین معنا که نه تنها وضع این قانون إلهی منافی حیثیّت انسانی و محدود کنندۀ آزادی زن نمی باشد،بلکه بدین وسیله عرصه را برای حضور اجتماعی و فعّالیّت مفید و موثّر او در جامعه مهیّا می سازد. در عین حال که به افراد جامعه گوشزد می کند که با در نظر گرفتن بُعد انسانی زن با او تعامل نمایند نه با بُعد زنانگی زن که معطوف به کانون خانواده است.
اسلام با اتّخاذ این روش (حفظ حجاب) از خوی تجاوزگری مرد و مورد ظلم واقع شدن زن جلوگیری می نمائد و تا آخرین حدّ ممکن مقام و شرافت انسانی زن را در اجتماع بالا می برد و بدین روش زن را در قالب حجاب تکریم می نمائد.
مطلب دیگری که برخی بیان می کنند این است که حجاب سبب رکود فعّالیّت های اجتماعی زن و عدم حضور او در فرآیند کار و تولید و به تبع آن فلج شدن نیروی نیمی از افراد اجتماعی می شود.از آن رو که سعادت بشر در گرو پرورش کلیۀ استعدادهاست،اسلام با این وسیله مانع به فعّالیّت رسیدن استعدادهای خدادادی زن در این حوزه می شود.
باید پاسخ داد که اسلام با پرورش استعدادها موافق است و هرگز باعث تضییع آن نشده است.استعمال حجاب به منظور حبس زن در خانه و ممانعت حضور او در اجتماع،به هیچ وجه جایگاهی ندارد.مبنای حجاب در اسلام آن است که التذاذات جنسی در محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع با در نظر گرفتن بُعد انسانی زن و مرد،به صورت خالص منحصر به کار و فعّالیّت باشد. قوانین اسلام در این حوزه به زن اجازه نمی دهد که پس از خروج خانه در اجتماع موجبات تحریک مردان را فراهم سازد و هم چنین به مردان اجازۀ چشم چرانی نمی دهد.
چنین حجابی نه تنها نیروی کار را فلج نمی کند،بلکه موجب تقویت این نیرو در اجتماع نیز می گردد و به بهانۀ فلج شدن نیمی از افراد جامعه نمی توان با بی حجابی و بی بند و باری،نیروی تمامی افراد از زن و مرد را فلج کرد.
بعضی ها می گویند ایجاد حریم میان زن و مرد به اشتیاق و التهاب ها می افزاید و طبق این اصل «الإنسَانُ حَرِیصٌ عَلی مَا مُنِعَ مِنهُ» منع باعث ایجاد حرص و ولع نسبت به مسائل جنسی می گردد و علاوه بر آن سرکوب کردن این غرائز به بروز انواع بیماری و اختلالات روحی و روانی می انجامد.پس برای تقلیل این حرص و جلوگیری از ایجاد آن،روابط میان افراد باید آزاد و بی هیچ قید و بندی باشد و با برداشتن حجاب معتقدند که پس از مدّت کوتاهی چونان جوامع غربی و اروپائی همه چییز عادّی شده و دیگر کسی معترض دیگری نمی شود و از درصد بالای تعرّض و تجاوزاتی که محدودیّت حجاب موجب آن می شود،کاسته می گردد.
در مقام پاسخ باید پرسید ریشۀ جملۀ «الإنسَانُ حَرِیصٌ عَلی مَا مُنِعَ مِنهُ» از کجاست؟ این حرص و ولعی که از آن یاد می کنند آیا قابل کنترل هست و یا اصلاً می توان از این حرص به نفع انسان بهره برد یا خیر؟ جایگاه خانواده در کنترل این حرص و ولع به چه میزان است؟
انسان نسبت به چیزی که حرص و طمع می ورزد که هم از آن منع شود و هم به سمت آن تحریک گردد.این جاست که برخلاف مسیحیّت که نفس را با ریاضت و سختی سرکوب می کند،اسلام به انجام مسائل جنسی در حدّ طبیعی و در چارچوب مشخّص آن و جلوگیری از طغیان و سرکسی این میل به وسیلۀ تهییج آن،دستور می دهد. بد نیست افرادی که معتقدند غرب از این روش خود پاسخ گرفته،هراز چند گاهی سری به آمارهای واقعی پلیسی یا قضایی آن کشورها بزنند و خود نظارت کنند که نسخۀ غرب برای جلوگیری از عقده های ناشی از محدودیّت جنسی که پیروی و اطاعت مطلق از این غریزۀ طغیانگر ومعاشرت های آزاد و بی بند و بار می باشد،چه آمار تکان دهنده ای از فجایع و تعرّضات در آن جوامع را به بار آورده است.
توجیه بی حجابی
در توجیه بی حجابی می گویند خداوند متعال بزرگ تر از آن است که مثلاً به خاطر چند تار مو و…انسان را مجازات بکند.
باید توجّه داشت که این توجیه را می توان در مورد همۀ دستوریات دینی بکار برد.مثلاً بگوئیم خداوند متعال بزرگ تر از آن است که به خاطر نخواندن چند رکعت نماز،خوردن چند تکّه نان در ماه مبارک رمضان (روزه خواری)،چند جمله غیبت کردن،تهمت زدن یا دروغ گفتن و…انسان را مجازات کند.آن وقت چیزی از دین باقی نخواهد ماند و این در حالی است که حجاب از دستورات دینی است که اثرات آن فقط فردی نیست بلکه ابعاد اجتماعی مهمّی دارد.
بدحجاب بی دین نیست ولی فردی است که یکی از اساسی ترین اصول و احکام اسلامی را رعایت نمی کند.او در واقع خود را بالاتر از خداوند متعال دانسته و احکام و دستورات خداوند متعال را طبق سلیقۀ خود انتخاب می کنند؛به آنهائی که خوشش می آید عمل می کند (مثلاً نماز،روزه و …) و به آنهائی که خوشش نمی آید عمل نمی کند و در واقع در برابر دین اسلام که همان تسلیم است،خود را برتر می داند و مصداق این آیۀ قرآن کریم است که می فرماید:«نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعضٍ».این در حالی است که نماز و روزه ابعاد فردی دارند ولی حجاب ابعاد اجتماعی بسیار گسترده و عمیقی دارد و می تواند در تحکیم یا سست کردن خانواده ها مؤثّر باشد.
رعایت حجاب فقط با چادر میسّر نیست،بلکه حجاب برتر است. در تمامی اقشار مختلف جامعه از جمله پزشکان،نظامیان،معلّمان،کارمندان و…تعدادی آدم بد دیده می شود.آیا می توان گفت:پزشکان،نظامیان،معلّمان،کارمندان و…از همه بدترند وهیچ کس نباید مثلاً پزشک شود!؟
در قشر افراد بی حجاب هم رفتارهائی (اعمّ از خوب و بد) دیده می شود.نکتۀ مهمّ و اساسی اینجاست که اسلام ملاک است نه او که مدّعی مسلمانی است.اگر فرد چادری به گناهان دیگری آلوده است،خداوند متعال حتماً به خاطر آن گناهان او را مجازات خواهد کرد ولی به خاطر حجابش به او پاداش می دهد.البته اگر برای اطاعت از فرمان إلهی چادر به سر کرده باشد.همان طور که اگر فرد بی حجابی دارای اعمال خوبی باشد،به خاطر آن اعمال پاداش دریافت خواهد کرد؛به شرط آنکه نیّتش خدائی باشد.ولی به دلیل نداشتن حجاب،مجازات إلهی در انتظار او خواهد بود و در گناه کسانی
که به اثر بی عفّتی او به انحراف کشیده شدهاند،هم شریک است.
پوشش مناسب از نشانه های «عفاف» و «عزّت نفس» است به گونه ای که از نوع پوشش هرکس می توان به میزان توجّه وی به این دو ارزش انسانی را دریافت. با اینکه اسلام هم زنان وهم مردان را به پوشش مناسب دعوت کرده امّا نسبت به پوشش زنان توجّه ویژه ای دارد.
زمانی که شخص،دینی را باتفکّر و تعقّل و تحقیق می پذیرد،به معنای قبول آن دین به عنوان مجموعه قوانینی برای رشد و بالندگی او در مسیر زندگی تکاملی است. در نتیجه،تبعیّت از دستورات وارده در آن نیز عقلاً لازم می گردد.چنانکه قرآن کریم می فرماید:«إنَّ الَّذِینَ یَکفُرُونَ بِاللهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أن یَفِرُّ قَوَانِینَ اللهَ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعضٍ وَ یُرِیدُونَ أن یَتَّخَذُوا بَینَ ذلِکَ سَبِیلاً أولئِکَ هُمُ الکَافِرُونَ حَقّاً ج وَ أعتَدنَا لِلکَافِرِینَ عَذَابَاً مُهِینَاً؛آنان که به خدا و رسولان او کافر شوند که بخواهند میان خدا و پیغمبرانش جدائی بیندازند (یعنی گویند که فرستادگان خدا نیستند) و گویند که به برخی از گفتار انبیاء ایمان آوردیم و به بعضی از گفتار آنها ایمان نیاوردیم و اراده کنند که میان کفر و ایمان راهی اتّخاذ کنند،به حقیقت،این ها کافرانند و ما برای کافران عذابی خوارکننده مهیّا ساخته ایم».
قرآن با عدم پذیرش بعضی از دین و قبول بعضی دیگر،صراحتاً و به شدّت مخالفت نموده و آن را تا سر حدّ کفر برده است؛زیرا اگر چنین ملاکی برای پذیرش یک دین قرار داده شود،موجب هرج و مرج در زندگی آدمیان می گردد که نبود چنین دینی بهتر از بودن آن است؛زیرا اگر بر فرض مثال شخصی مسئلۀ خمس را جزء دین دانسته و قبول نماید و دیگری چنین برداشتی نداشته باشد،شخص اوّل،خود دیگری را بی ایمان می نامد یا اگر خانمی حجاب را از امور دینی نداند و رعایت آن را ضروری نپندارد و مردی حجاب را از امور دینی به شمار آورد،مشکلات عدیده ای در روابط اجتماعی پدید می آید.
وانگهی «نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعضٍ» مستلزم تناقض در یک پذیرش است؛زیرا از طرفی پذیرش دین به معنای قبولیّت آن دین و اعتماد به آن بوده وعدم رعایت دستوراتش،به معنای عدم قبولیّت آن دین به عنوان راه تکامل و سعادت است.
بدین خاطر می گوئیم:هر انسانی قبل از گزینش دین آزاد است،همانند جوان در انتخاب رشتۀ تحصیلی خود،امّا بعد از گزینش دین به عنوان راهی برای تنظیم زندگی طبیعی و روانی در مسیر تکاملی خود،باید تسلیم امور اعتقادی و دستورات عملی آن گردد.زیرا با آزادی کامل در طریق پذیرش دین، خود را تابع اوامر و نواهی خداوند متعال ساخته است.چنانچه فرد دانشجو بعد از پذیرش و انتخاب رشتۀ تحصیلی،خود را تابع مقدّمات،سختی ها و مسائل آموزشی آن دانشکده کرده است.
اگر کسی در مقام اعتراض برآید و بگوید:قرآن کریم،پیغمبر صلّ الله علیه و آله و سلّم را از تسلّط بر مردمان منع کرده و آزادی در کفر و ایمان را ملاک عمل قرار داده،فرموده است:«لَستَ عَلَیهِم بِمُصَیطِرٍ؛تو بر آنان مسلّط نیستی».،«وَ مَا جَعَلنَاکَ عَلَیهم حَفِیظاً وَ مَا أنتَ عَلَیهِم بِوَکِیلٍ؛وظیفه ای نداری آنها را به اجبار به کار خیر دعوت کنی».،«مَا عَلَی الرَّسُولِ إلَّا البَلَاغُ؛مسئولیّتی جز ابلاغ رسالت و دستورات خداوند ندارد».،«إنَّا هَدَینَاهُ السَّبِیلَ إمَّا شَاکِراً وَ إمَّا کَفُوراً؛ما راه راست را به اونشان دادیم خواه شاکر باشد یا کفران کند».،«فَمَن شَاءَ فَلیُؤمِن وَ مَن شَاءَ فَلیَکفُر،بگو این حقیقتی از سوی پروردگارتان هست.هرکس می خواهد ایمان آورد و هرکس می خواهد کافر گردد».
پس شخص در پذیرش دین،در انتخاب عمل و رفتار خود آزاد بوده و هیچ کس حتّی پیامبر صلّ الله علیه و آله و سلّم حقّ تحمیل ندارد.
در پاسخ خواهیم گفت:اوّلاً با برّرسی صدر و ذیل آیات معلوم که می شود که این آیات دربارۀ کفّار است و خداوند متعال پیامبر صلّ الله علیه و آله و سلّم را دلداری می دهد که خودخوری نکن و از اینکه عدّه ای جهنّمی می شوند،نگران نباش؛زیرا وظیفۀ شما ابلاغ و بیان حق است و ایمان آوردن مردم وظیفۀ شما نیست.هرکس دین را پذیرفت و عمل نمود،به سعادت می رسد و هرکس برخلاف آن عمل نمود،جز گمراهی و شقاوت چیز دیگری به دست نمی آورد.
ثانیاً اگر ادّعای این دسته را در آیات مذکور بپذیریم،موجب می شود آن آیات با برخی آیات دیگر تناقض پیدا کند،مانند:
«وَ مَا کَانَ لِمُؤمِنٍ وَ لَامُؤمِنَةٍ إذَا قَضَی اللهُ وَ رَسُولُهُ أمرَاً أن یَکُونَ لَهُمُ الحَیرَةُ مِن آمرِهِم؛هیچ مرد و زن باایمانی حق ندارد هنگامی که خداوند و پیامبرش به کاری فرمان دهند،اختیاری از خود نشان دهد».
«النَبِیُّ أولی باِلمُؤمِنِینَ مِن أنفُسِهِم؛پیامبر نسبت به مؤمنین از خود آنها مقدّم است».
در آیات فوق،امر رسول خدا صلّ الله علیه و آله و سلّم دارای حجیّت و اعتبار بوده و مؤمنین باید در امور خود از رسول خدا صلّ الله علیه و آله و سلّم تبعیّت نمایند. به هرحال رفع این تناقض – علی الظاهر – به این صورت است که هرکس دینی را پذیرفت،باید از آن اطاعت نماید و کسی که دینی را نمی پذیرد،باید او را به حال خود رها نمود.چنانچه شخصی دین اسلام را به عنوان دین کامل و برتر پذیرفته باشد،باید رعایت دستوراتش را بر خود لازم بداند و بر طبق هوا و هوس به گزینش دستورات دینی نپردازد.
پس استدلال کسانی که قبول هر نوع پوششی را بر اساس پذیرش عرف و جوّ حاکم بر جامعه توجیه کند،بسیار غیرمنطقی،نابخردانه و غیردینی است؛زیرا برخلاف گزینش دین خود رفتار نموده اند.
به همین خاطر آیات بی شماری از قرآن مجید به تعقّل،تدبّر،تفکّر،تعلّم و تذکّر دعوت شده است.مانند:
«إنَّا أنزَلنَاهُ قُرءَانَاً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ؛ما آن کتاب قرآن را به صورت قرآن عربیّ فرستادیم تا شما به خوبی آن را درک کنید».
«إنَّ شَرَّ الدَّوَآبِّ عِندَ اللهِ الصُّمُّ البُکمُ الَّذِینَ لَایَعقِلُونَ؛بدترین جنبندگان نزد خدا،کر و لالی هستند که تعقّل نمی کنند».
«کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُم تَتَفَکَّرُونَ؛خداوند این چنین آیات را برای شما روشن می سازد تا شاید فکر و اندیشه کنید».
«أوَلَم یَتَفَکَّرُوا فِی أنفُسِهِم؛آیا در مورد خودشان فکر و اندیشه نمی کنند».
بر اساس این مبنا وقتی شخصی دین اسلام را با تحقیق و تعقّل پذیرفت،باید به احکام آن احترام بگذارد و سر تسلیم فرو آورد و نباید مبنای دل بخواهی را ملاک خود در گزینش دستورات دین قرار دهد امّا تا زمانی که چنین دینی را نپذیرفته است باید طبق قانون کشور خود عمل کند و اگر قانون کشور بر اساس دینی هم چون اسلام تنظیم گشته باید از آن قانون تبعیّت نماید.
پس رعایت حجاب در کشوری چون ایران ضروری و به تعبیری اجباری است؛به دو دلیل:یکی گرایش حدّاکثری مردم جامعه به اسلام و دیگری وجوب ضرورت حجاب در قانون اساسی کشور.
سرپیچی از این مبنا و قانون،آغاز بی تمدّنی،بی منطقی و زندگی جنگلی است.اگر بی حجابی را تمدّن به حساب آوریم،در این صورت همۀ حیوانات از همۀ ما متمدّن تر هستند و از همۀ ما جلوتر می باشند.
آیا در ادیان دیگر هم حجاب و پوشش وجود داشته است؟
گرایش به پوشش و عفاف یک گرایش فطری در میان زنان و مردان بوده است امّا میزان و شکل آن رابطۀ مستقیمی با اخلاق و فرهنگ جوامع داشته و دارد. در سرزمین های مختلف،انسان هائی که به ارزش های اخلاقی اعتقاد بیشتری داشته اند،از پوشش کامل تر و متین تری استفاده کرده اند و هرقدر سطح ارزش های اخلاقی در آن جوامع در سطح پائین تری قرار گرفته و شکل نامناسبی پیدا کرده است.
ادیان إلهی که در اصل و حقیقت،یک دین هستند،همواره بر پوشش تأکید کرده و آن را لازمۀ دینداری شمرده اند.مطابق با آئین یهود،زنان هنگام حضور در اجتماعات،موی سر خود را می پوشاندند و به حجاب پای بند بودند.در آئین مسیحیّت نیز بر پوشش اهمّیّت زیادی داشته و زنان معتقد به حضرت مسیح علیه السلام می کوشیدند مانند حضرت مریم سلام الله علیها با حجاب وارد جامعه شوند.نقّاشان مسیحی به خصوص نقّاشان قدیمی تر،تصویر حضرت مریم سلام الله علیها را با پوشش و حجاب کامل می کشیدند.همچنین از گذشته تا زمان حاضر زنان راهبه و قِدّیس یکی از کامل ترین حجاب ها را انتخاب کرده اند.این امر نشان می دهد که از نظر آنان،داشتن حجاب به دینداری نزدیکتر و در پیشگاه خداوند متعال پسندیده تر است.
توجّه داشته باشیم که در زمان ظهور حضرت مسیح علیه السلام در فلسطین،اروپا در شرک و بت پرستی بود.مردم گرفتار آداب و رسوم مشرکانه بودند و زنان آنها معمولاً سر خود را نمی پوشاندند.امّا با آمدن مسیحیّت به اروپا و گسترش تعالیم دین حضرت عیسی علیه السلام،پوشیدن موی سر نیز در میان زنان گسترش یافت امّا در دوران اخیر پای بندی به تعالیم دینی کمتر شده و آن بخش از دستورات و سنّت های حضرت عیسی و حضرت موسی علیهما السلام که باقی مانده،مورد غفلت قرار گرفته و به آنها عمل نمی شود.بنابراین بی حجابی زنان غرب نه تنها جایگاهی نداشته و در اندیشۀ مسیحیّت حقیقی ندارد،بلکه بازگشتی به سنّت های مشرکانۀ قبل از حضرت عیسی علیه السلام محسوب می شود.
زنان ایرانی قبل از اسلام که عموماً پیرو آئین زرتشت بودند،با پوشش کامل در محلّ های عمومی رفت و آمد می کردند.حتّی گفته اند که خشایارشاه،پادشاه بزرگ هخامنشی،از همسرش خواست که در روز جشن ازدواج بدون پوشش حضور یابد امّا آن زن عفاف خود را بر ملکۀ ایران بودن ترجیح داد و این دستور را نپذیرفت.خشایارشاه نیز او را از دربار بیرون کرد.
در ادیان دیگر و عموم فرهنگ ها،پوشش زنان به صورت یک اصل پسندیده مطرح بوده کمتر قوم و ملّتی است که زنان آن پوشش نامناسبی داشته باشند. تفاوت ها مربوط به چگونگی و حدود آن بوده است.
دین اسلام در ادامۀ دعوت پیامبران إلهی و به طور کامل تر و دقیق تر بر عفاف زنان مسلمان تأکید نموده و حدود پوشش او را تعیین کرده است.
پوشش و حجاب پيش از آئين زرتشت
نخستين مردمی كه به سرزمين ايران آمدند، آرياییها بودند. آنان به دو گروه عمده «مادها» و «پارسها» تقسيم می شدند. با اتّحاد مادها، دولت «ماد» تشكيل شد. پس از مدّتی پارسها توانستند
دولت ماد را از بين ببرند و سلسلههای هخامنشيان، اشكانيان و ساسانيان را بنيانگذاری كنند. پژوهشها نشان می دهد كه زنان ايران زمين از زمان مادها كه نخستين ساكنان اين ديار بودند، دارای حجاب كاملی شامل پيراهن بلند چين دار،شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند بر روی لباسها بودهاند.اين حجاب در دوران سلسله های مختلف پارسها نيز معمول بوده است. بنابراين در زمان بعثت زرتشت و قبل و بعد از آن،زنان ايرانی حجابی كامل داشته اند. برابر متون تاريخی در همۀ آن زمانها پوشاندن موی سر و داشتن لباس بلند،شلوار و چادر رايج بوده است.زنان هر چند با آزادی در محيط بيرون خانه رفت و آمد می كردند و هم پای مردان به كار می پرداختند ولی اين امور با حجاب كامل و پرهيز شديد از اختلاط های فساد انگيز همراه بوده است.
پوشش و حجاب پس از نبوّت زرتشت
در زمان ساسانيان كه پس از نبوّت زرتشت است،افزون بر چادر،پوشش صورت نيز در ميان زنان اشراف معمول شد. به گفته ويل دورانت،پس از داريوش،زنان طبقات بالای اجتماع، جرئت نداشتند جز در تختِ روانِ روپوش دار از خانه بيرون بيايند و هرگز به آنان اجازه داده نمی شد كه آشكارا با مردان آمد و رفت كنند.زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردی حتّی پدر و برادرشان را ببينند. در نقشهایی كه از ايران باستان بر جای مانده است،هيچ صورت زنی ديده نمی شود و نامی از ايشان نيامده است.تجليّات پوشش در ميان زنان ايران چنان چشمگير است كه برخی از انديشمندان و تمدّن نگاران،ايران را منبع اصلی ترويج حجاب در جهان معرّفی كردهاند.
از آن جا كه مركز بعثت «اشو زرتشت» ايران بوده است و ايشان در زمينۀ اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خويش كمبودی نمی ديده است،با تأئيد حدود و كيفيّت حجاب رايج آن دوران، كوشيد با پندهای خود،ريشههای درونی حجاب را تعميق و مستحكم كند و عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانۀ استمرار و استواری حجاب معمول قرار دهد.
البته در دين زرتشت،لباس با كيفيّت خاصّی برای حجاب زنان واجب نشده است؛بلكه لباس رايج آن زمان كه شامل لباس بلند،شلوار و سرپوش (يعنی چادر يا شنلی بر روی آن) بوده،مورد تقرير و تنفيذ قرار گرفته است.هر چند استفاده از «سِدرِه و كُشتي» (لباس مذهبی ويژۀ زرتشتيان) توصيه شده است. البته بر هر مرد و زن واجب است كه هنگام انجام مراسم عبادی و نيايش،سر خود را بپوشاند. بنا به گفته مؤبّد «رستم شهرزادی» پوشش زنان بايد به گونه ای باشد كه هيچ يک از موهای سرِ زن از سرپوش بيرون نباشد. در خرده اوستا،به طور صريح چنين آمده است:«نامی زت واجيم همگی سر واپوشيم و همگی نماز و كريم بدادار هورمزد»؛يعنی همگان نامی ز تو بر گوييم و همگان سر خود را می پوشيم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز می كنيم.
براساس آموزههای دينی، يک زرتشتی مؤمن،بايد از نگاه ناپاک به زنان دوری جويد و حتّی از به كارگيری چنين مردانی خودداری كند. در اندرز «آذر بادمار اسپند» مؤبّد مؤبدان آمده است:«مرد بدچشم (نگاه ناپاک) را به معاونت خود قبول مكن».
پوشش موی سر و داشتن نقاب بر چهره،پس از سقوط ساسانيان نيز ادامه يافته است. به اين نمونه بنگريد:پس از فتح ايران،هنگامی كه سه تن از دختران كسری،شاهنشاه ساسانی را برای عُمَر آوردند، شاه زادگان ايرانی همچنان با نقاب،چهره خود را پوشانده بودند.عُمَر دستور داد تا پوشش از چهره برگيرند تا خريداران پس از نگاه،پول بيشتری مبذول دارند. دوشيزگان ايرانی خودداری كردند و به سينۀ مأمور اجرای حكم عُمَر لعنت الله علیه،مشت زده و آنان را از خود دور ساختند. عُمَر بسيار خشمناک شد ولی امام علی علیه السلام او را به مدارا و تكريم آنان سفارش فرمود.
رابطه حجاب و عفّت در آئين زرتشت
عفاف، طهارت درونی و نوعی حجاب باطنی است.از آنجايی كه انسان، ذاتاً موجودی است دارای دو بُعد الهی و مادّی، بايد به او آموخت كه اگر همه يکـسان آمدهايم،امّا برای رجعت بهتر، آنانی در اولويت هستند كه دارای درونی آراسته تر باشند و در صورت تلاش و برنامه ريزی صحيح،نفس خويش را در مسير انسانيّت رشد دهند؛امّا آنانی كه در مسير حيوانيّت و خواسته های نفسانی خود حركت كنند،اين نشان از نداشتن برنامه ريزی مناسب برای تأديب نفس خويش است. در واقع واژۀ «عفّت» بر كنترل شهوات و جلوگيری آن در خروج از مرز اعتدال تلقّی می شود از اين رو،به پند و اندرزهای «اشو زرتشت» بنگريد تا تلاش وی برای تعالی و آموزش مبانی حجاب و بيان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهری با عفّت باطنی،روشن تر شود.او می فرمايد:
«ای نوعروسان و دامادان! … با غيرت،در پی زندگانی پاک منشی بر آئيد… ای مردان و زنان! راه راست را دريابيد و پيروی كنيد. هيچ گاه گردِ دروغ و خوشی های زودگذری كه تباه كنندۀ زندگی است،نگرديد؛زيرا لذّتی كه با بدنامی و گناه همراه باشد،همچون زهر كشندهای است كه با شيرينی درآميخته و همانند خودش دوزخی است.با اين گونه كارها،زندگانی گيتی خود را تباه مسازيد.پاداش رهروان نيكی، به كسی می رسد كه هوا،هوس،خودخواهی و آرزوهای باطل را از خود دور ساخته و بر نفس خويش چيره گردد.كوتاهی و غفلت در اين راه، پايانش جز ناله و افسوس نخواهد بود. فريب خوردگانی كه دست به كردار زشت زنند،گرفتار بدبختی و نيستی خواهند شد و سرانجامشان خروش و فرياد و ناله است».
مستندات فقهي پوشش در آئين زرتشت
چنين استناد فقهی رسماً به عنوان احكام حجاب در اين دين قابل دسترسی نيست؛امّا از مطالب مذكور می توان چنين حكمی را اقتباس كرد؛زيرا همان طور كه بيان شد،مركز بعثت «اشو زرتشت» ايران بوده است و حضرت در زمينه اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خويش كمبودی نمی ديده است؛ از اين رو با تأكيد حدود و كيفيّت حجاب متداول آن زمان، كوشيد با اندرز خود،پايههای درونی حجاب را تعميق و مستحكم كند و عامل درونی را ضامن اجراء و پشتوانۀ استمرار و استواری حجاب معمول قرار دهد. به اين دليل،در اين خصوص صريحاً امری صادر نشده و صرفاً با چنين كلماتی، پاكی را متذكّر می شود:«از تو، ای مرد خواهش می كنم پيدايش و فزونی را پاک و پاكيزه ساز و از تو، ای زن خواهش می كنم تن و نيرو را پاک و پاكيزه ساز».
بر اين اساس يک زرتشت مؤمن بايد به اين امور ملتزم باشد:1. دوری از نگاه به زن نامحرم؛ 2. پرهيز از ازدواج با مردانی كه چشم ناپاک دارند. در اندرز «آذربادمار اسپند» مؤبّد مؤبدان آمده است:«مرد بدچشم ( نگاه ناپاک) را به معاونت خود قبول مكن»؛از اين رو،عفاف برای مردان لازم و ضروری به نظر می رسد.
حال آيا صرفاً با تأكيد بر امر حجاب، می توان گفت دين زرتشت حجاب زن را الزامی می داند، چون بر امری كه مردم ملتزم بودند، باز تذكّر داده است؟از طرفی، پوشش در معابد نه تنها برای زنان واجب است، بلكه برای مردان نيز اين مهمّ و واجب شمرده شده است. البته می توان گفت امر وجوب در اين نصّ، تذكّری است برای پوشش مردان در معابد كه با ابعاد معنوی زمان مرتبط باشند؛ يعنی نوع پوشش و چگونگی حضور در معابد و مراسم در جذب و احساس معنويّت مؤثّر بوده است. البته يک نمونۀ افراطی از حجاب را نيز می توان مشاهده كرد،آنجا كه زنان شوهردار حق نداشتند، هيچ مردی ـ حتّی پدر و برادرشان ـ را ببينند. به احتمال زياد اين مقدار تأكيد، صرفاً از تمايزات فرهنگی پديد آمده باشد.
پوشش وحجاب درآئين يهود
همه مورّخان از حجاب سخت زنان يهودی سخن گفته اند. ويل دورانت می گويد:
«گفت و گوی علنی ميان ذكور و اِناث،حتّی بين زن و شوهر از طرف فقهاء دين ممنوع گرديده بود...دختران را به مدرسه نمی فرستادند و در مورد آنها كسب اندكی علم را به ويژه چيز خطرناكی می شمردند. با اين همه تدريس خصوصی برای اِناث مجاز بود».
نپوشاندن موی سر،خلافی بود كه مرتكب آن را مستوجب طلاق می ساخت.زندگی جنسی آنان، علی رغمِ تعدّد زوجات،به طرز شايان توجّه،منزّه از خطا بود.زنان آنان،دوشيزگانی محجوب، همسرانی كوشا،مادرانی پُرزا و امين بودند.
تورات تشبّه مرد و زن به يكديگر را نهی نموده،می گويد:«متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن را نپوشد؛ زيرا هر كه اين را كند،مكروهِ خداوند خدای توست». خداوند متعال می فرماید:
«از اين جهت كه دختران صهيون متكبّرند و با گردن افراشته و غمزات چشم راه می روند و به ناز می خرامند و به پای های خويش خلخالها را به صدا می آورند. بنابراين،خداوند فرق سر دختران صهيون را كَلْ خواهد ساخت و در آن روز، خداوند زينت خلخالها و پيشانی بندها و هلالها را دور خواهد كرد.گوشوارها و دستبندها و روبندها را *و دستارها و زنجيرها و كمربندها و عطردانها و تعويذها را و انگشترها و حلقههای بينی را و رخوت نفيسه و رداها و شالها و كيسهها را و آئينه ها و كتان نازک و عمامه ها و برقعها را و واقع می شود كه به عوض عطريّات، عفونت خواهد شد و به عوض كمربند،ريسمان و به عوض موهای بافته، كَلی و به عوض سينه بند، زنّار پلاس و به عوض زيبایی،سوختگي خواهد بود.مردانت به شمشير و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد و دروازههای وی، ناله و ماتم خواهند كرد و او خراب شده، بر زمين خواهد نشست».
افزون بر اين در كتاب مقدّس، وجوب پوشاندن موی سر لزوم پرهيز از زنان فريبكار و بيگانه، نهی از لمس و تماس و واژۀ چادر،نقاب و برقع آمده است. به عنوان مثال، در ميشنه تورات از جمله مواردی كه مرد موظّف است برای زنِ خود تهيّه كند، پوشش سر است. در حكم سختگيرانه تِلمود، اگر رفتار زن فضيحتآميز باشد، شوهر حق دارد او را بدون پرداخت مبلغ مهريه طلاق دهد و زنانی كه در موارد زير به رفتار و كردار آنها اشاره می شود،ازدواجشان باطل است و مبلغ مهريه به ايشان تعلّق نمی گيرد؛زنی كه از اجرای قوانين دينی يهود سرپيچی می كند،برای مثال،بدون پوشاندن سرِ خود،به ميان مردان می رود؛در كوچه و بازار پشم می ريسد و با هر مردی از روی سبکسری به گفت و گو می پردازد،زنی كه در حضور شوهر خود،به والدين او دشنام می دهد و زن در خانه با شوهر خود به صدای بلند درباره امور زناشويی صحبت می كند و همسايگانِ او می شنوند كه چه می گويد.زن عاقل خانه خود را بنا می نمايد امّا زن ابله آن را با دستهای خود ويران می نمايد.
برخورد حضرت موسی علیه السلام به سبب رعايت حياء و عفّت با دختران حضرت شعيب علیه السلام كه به آنان فرمود، تا پشت سر او حركت كرده و از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدايت كنند و نيز سيرۀ عملی يهوديان مبنی بر استفاده از چادر و برقع و روبند،تفكيک و جدا بودن محلّ عبادت زنان از مردان در كنيسه، ناشايسته شمردن اشعاری كه در تمجيد زيبایی زنان سروده شده است و ايراد خطابه توسّط زنان از پشت پرده، همگی بيانگر كيفيّت شديد و سختگيرانه حجاب نزد يهوديان است. همچنين ممنوعيّت زن در فعّاليّتهای اجتماعی و مجاز نبودن به اخذ شغل اجرای و قضایی، تأكيدی است بر اين مطلب.
مستندات فقهي حجاب و پوشش در آئين يهود
رعايت عفّت و حجاب توسّط زنان انبياء و بزرگان بنی اسرائيل در تورات كنونی و تِلمود كاملاً مشهود است؛به طوری كه رعايت نكردن عفّت، يكی از عوامل نزول عذاب الهی بر بنی اسرائيل دانسته شده است.«زن نيكوسيرت،عزّت را نگاه می دارد.مثل نيرومندان كه اموال را محافظت می نمايند» در بخش ناشيم از كتاب ميشنِه، نوشتۀ ابن ميمون چنين آمده است:«مرد،لازم است لباسی را برای پوشش سر و پيشانی و حتّی چشم زن تهيّه كند».
همان طوركه روشن شد، قانون سخت حجاب زنان يهودی، به اعتراف مورّخان، غير قابل انكار است. اصلی ترين كتاب فقهی يهوديان كه تلمود نام دارد،بر لزوم پوشاندن سر از نامحرمان،لزوم سكوت زن و پرهيز از هرگونه آرايش برای ديگر مردها، پرهيز از نگاه زن به مردان بيگانه، اجتناب از نگاه مرد به زنان نامحرم و لزوم پرهيز از هر امر تحريک آميز، تأكيد شده است.گفت و گوی علنی ميان ذكور و اِناث، از سوی فقهاء آن دين ممنوع شده است.هر چند اين مقدار از ممنوعيّت ممكن است از فرهنگ زمان يا مكان در فقه يهوديّت تأثير گرفته باشد.
حجاب افراطي و تفريطي در يهود
دختران را به مدرسه نمی فرستادند و در مورد آنها كسب اندكی علم را به ويژه چيز خطرناكی می شمردند.در تفسيری ديگر بيان شده كه چون محيط فعّاليّت زن، در خانه بود،اين ترس در ميان بود كه اگر زن وقت و نيروی خود را صرف تحصيل علم كند،ممكن است به امور خانه داری نرسد. نپوشاندن موی سر،خلافی بود كه مرتكب آن را مستوجب طلاق می ساخت.اين نگاه افراطی در جامعۀ دينی و فرهنگی زمان يهود،محدوديّت زنان را در عرصه های شدّت مرد سالاری آن دوران می رساند كه بعضاً از ممنوعيّت مدرسه دختران كاملاً آشكار است.
امّا اين افراط ادامه نيافت.علی رغم نظام سختگيرانۀ حجاب در يهوديّت، پس از رنسانس و تحوّلات اجتماعی اروپا و ايجاد فضای دين گريزی در غرب،شعائر دينی از جمله سنّت رعايت پوشش عفيفانه، رو به ضعف نهاد و زنان يهودی تحت تأثير فضای اجتماعی دوران تجدّد،بعضاً حجاب خود را كنار گذاشته و از كلاه گيس به عنوان شكلی از پوشش سر استفاده كردند.اكنون بسياری از بانوان يهودی ارتودكس در اسرائيل از پوشش سر استفاده می كنند. در واقع شايد آن تفسيری كه بی ميلی رهبران مذهبی يهود را در خصوص اموری مانند تحصيلات عاليه ابراز می كردند،تحقّق يافت؛زيرا دليل آنان اين بود كه آميخته شدن زن و مرد موجب فساد اخلاقی بی بند و باری و خيانت می شود.
گونههاي حجاب در يهود
با توجّه به آنچه گذشت می توان گونه هایی از حجاب را اين چنين اقتباس كرد:
1. حجاب پوششي: مطابق مبنای حجاب در شريعت يهود، كاربرد واژۀ «چادُر» و «برقع»، كه به معنای روپوش صورت است، كيفيّت پوشش زنان يهودی را نشان می دهد و بر لزوم پوشاندن سر از نامحرمان و پرهيز از هرگونه آرايش برای ديگر مردها، تأكيد شده است.
2. حجاب رفتاري: مطابق آئين يهود، خداوند دختران متكبّری را كه با گردن افراشته و غمزات چشم راه می روند و به ناز می خرامند و به پاهای خويش خلخالها به صدا می آورند، خداوند فرقه ها سر آنان را در آخرت، كَلْ خواهد ساخت و آنان كه از آرايش و عطر استفاده كردند، به عوض عطريّات، عفونت،و به عوض كمربند،ريسمان،و به عوض موهای بافته،كَلی،و به عوض سينه بند، زنّار پلاس،و به عوض زيبایی، سوختگی نصيبشان خواهد بود.
3. حجاب گفتاري: در دين يهود، شواهدی وجود دارد كه رعايت عفّت و حجاب گفتاری را تأييد می كند؛ در گنجينۀ تلمود نقل شده است:«زنی كه از اجرای قوانين دينی يهود سرپيچی می كند،برای مثال،با هر مردی از روی سبکسری به گفت و گو می پردازد،زنی كه در حضور شوهر خود،به والدين او دشنام می دهد و در خانه با شوهر خود به صدای بلند درباره امور زناشوی صحبت می كند و همسايگانِ او می شنوند كه چه می گويد،شوهر حق دارد او را بدون پرداخت مبلغ مهريه طلاق دهد.»
حجاب در آئین مسیحیّت
مسیحیّت نه تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب را تغییر نداد، بلکه قوانین شدید آن را استمرار بخشید و در برخی موارد، قدم را فراتر نهاد و با سختگیری بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخت؛ زیرا در شریعت یهود، تشکیل خانواده و ازدواج امری مقدّس محسوب می شد و طبق نوشتۀ ویل دورانت،در سن بیست سالگی اجباری بود؛امّا از دیدگاه مسیحیّت قرون اوّلیه، تجرّد،مقدّس شمرده می شد. بنابراین مسیحیّت، برای از بین بردن زمینۀ هرگونه تحریک و تهییج، زنان را به صورت شدیدتری به رعایت کامل پوشش و دوری از هر گونه آرایش و تزئین فراخواند. برابر متون تاریخی، چادر و روبند، برای همگان – حتّی برای خاتونهای اشراف – ضروری بود و در اعیاد نیز کسی آن را کنار نمیگذاشت؛بلکه با طلا و نقره و پارچه های زربافت آن را تزئین مینمودند و حتّی برای تفریح نیز با حُجب و حیای کامل در مجالس انس و یا گردشهایی دور از چشم نامحرمان،شرکت می جستند.انجیل در موارد فراوان،بر وجوب حجاب و پوشش تأکید و پیروانش را به تنزّه از اِعمال شهوت و عفاف فراخوانده است؛در انجیل میخوانیم:«همچنین زنان پیر در سیرت متقّی باشند و نه غیبتگو و نه بنده شراب زیاده، بلکه معلّمات تعلیم نیکو تا زنان جوان را خِرَد بیاموزند که شوهر دوست و فرزند دوست باشند و خرد اندیش و عفیفه و خانه نشین و نیکو و مطیع شوهران خود که مبادا کلام خدا متّهم شود». در «کتاب مقدّس» در مورد لزوم آراستگی به حیاء و کنار نهادن آرایش ظاهری چنین آمده است:«همچنین زنان، خویشتن را بیارایند به لباسِ مزّین به حیاء و پرهیز؛نه به زلفها و طلا و مروارید و رختِ گرانبها…زن با سکوت به کمال اطاعت تعلیم گیرد و زن را اجازه نمی دهم که تعلیم دهد یا بر شوهر مسلّط شود؛ بلکه در سکوت بماند.همچنین ای زنان، … شما را زینت ظاهری نباشد از بافتن موی و متجلّی شدن به طلا و پوشیدن لباس، بلکه انسانیّت باطنی قلبی در لباس غیر فاسد،روح حلیم و آرام که نزد خدا گرانبهاست».بدین گونه زنان مقدّسه در سابق نیز که متوکّل به خدا بودند،خویشتن را زینت می نمودند.افزون بر موارد پیشین،«عهد جدید» نیز لزوم پوشاندن موی سر،به ویژه در مراسم عبادی،لزوم سکوت به ویژه در کلیسا،با وقار و امین بودن زن و نهی از نگاه ناپاک به بیگانگان را خاطرنشان ساخته،می گوید:«کسی که به زنی نظر شهوت اندازد، همان دم، در دل خود با او زنا کرده است. پس اگر چشم راستت، تو را بلغزاند، قلعش کن و از خود دور انداز؛زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از اعضایت تباه گردد، از آن که تمام بدنت در جهنم افکنده شود».دستورات دینی پاپها و کاردینالهای مسیحی که بر اساس آن پوشاندن صورت الزامی و تزئین موی سر و آرایش آن و تنظیم آنها در آئینه و سوراخ نمودن گوشها و آویختن گلوبند، خلخال،طلا و دستبند قیمتی،رنگ نمودن مو و تغییر صورت ظاهری ممنوع بود،شدّت بیشتری را نشان می دهد. در مورد سیرۀ عملی زنان مسیحی،دائرة المعارف لاروس میگوید:«دین مسیحی، برای زن، خِمار را باقی نهاد؛وقتی وارد اروپا شد،آن را نیکو شمرد.زنها در کوچه و وقت نماز، خمار داشتند. در قرون وسطی،خصوصاً قرن نهم خمار رواج داشت.آستین خمار،شانه زن را پوشیده، تقریباً به زمین می رسید.این عادت تا قرن سیزدهم باقی بود».ویل دورانت نیز در مورد سیرۀ عملی زنان مسیحی چنین می نویسد:«ساق پای زنان چیزی نبود که در ملأ عام و یا رایگان به چشم خورد… البسۀ بانوان در مجالس تورنه،موضوع مهمّی برای روحانیون بود که کاردینالها، درازی جامههای خواتین را معیّن می کردند.هنگامی که کشیشان چادر و روبند را یکی از ارکان اخلاقیات عیسویّ دانستند،به دستور زنها،چادرها را از مشمش ظریف و حریر زربفت ساختند.تصویرهایی که از پوشاک مسیحیان و زنان اروپا به جا مانده، به وضوح حجاب کامل زنان را نشان میدهد».
در آیات شریفۀ 30و31سورۀ مبارکۀ نور می خوانیم:«قُل لِلمُؤمِنِینَ یَغُضُّوا مِن أبصَارِهِم وَ یَحفَظُوا فُرُوجُهُم ذلِکَ أزکی لَهُم إنَّ اللهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصنَعُونَ وَ قُل لِلمُؤمِنَاتِ یَغضُضنَ مِن أبصَارِهِنَّ وَ یَحفَظنَ فُرُوجُهُنَّ وَ لایُبدِینَ زِینَتَهُنَّ إلّا مَا ظَهَرَ مِنهَا وَ لِیَضرِبنَ عَلی جُیُوبِهِنَّ؛به مردان با ایمان بگو چشمان خود را کنترل کنند و دامان خود را (از گناه) حفظ کنند،آن،برای پاکی آنها بهتر است.همانا خداوند به
آنچه انجام می دهید آگاه است. و به زنان باایمان بگو چشمان خود را کنترل کنند و دامان خود را (از گناه) حفظ نمایند و زینت های خود را آشکار نکنند مگر آنچه که نمایان است (مانند گردی صورت) و روسری های خود را بر روی سینه و گریبان خویش بیندازند.»
از این دو آیه پیام های زیر را بدست می آوریم:
الف : در ابتداء و مقدّم از هرچیز،وظیفۀ مردان است که خود را کنترل کنند و از نگاه به زنان نامحرم خودداری کرده و دامان خود را از گناه نگه دارند.
با رعایت این مسئولیّت از جانب مردان،بخش قابل توجّهی از سلامت جامعه تأمین می شود امّا اگر مردی پاکی و تقوا نداشته باشد و با نگاه خود نامحرم را زیر نظر بگیرد،مقدّمات گناهان بزرگ تر را فراهم می کند و ممکن است نتواند خود را از لغزش حفظ نماید. به همین جهت رسول خدا صلّ الله علیه و آله و سلّم فرموده است:«نگاه به نامحرم تیری زهرآلود از ناحیۀ شیطان است که هرکس به پاس حرمت إلهی آن را ترک کند،خداوند متعال به او ایمانی می دهد که شیرینی آن را در دل احساس می کند».
ب : زنان نیز مانند مردان وظیفه دارند که از نگاه به نامحرم خودداری کنند و دامان خود را از گناه حفظ نمایند.
ج : استفاده از زینت و زیورآلات نباید به گونه ای باشد که توجّه نامحرمان را به خود جلب کند.
د : زنان باید حجاب خود را به گونه ای تنظیم کنند که علاوه بر موی سر،گریبان و گردن آنها را هم بپوشاند.
آیۀ زیر علاوه بر تعیین حدّ پوشش،علّت آن را نیز ذکر کرده است :
«یَا أیِّهَا النَّبِیُّ قُل لِأزوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاءِ المُؤمِنِینَ یُدنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلابِیبِهِنَّ ذلِکَ أدنی آن یُعرَفنَ فَلایُؤذَینَ وَ کَانَ اللهُ غَفُورَاً رَحِیمَاً؛ای پیامبربه زنان و دخترانت و زنان باایمان بگو پوشش های خود را نزدیک نسازند.این کار از این جهت بهتر است که به عفاف شناخته شوند و مورد اذیّت قرار نگیرند و خدا آمرزندۀ مهربان است».
با تأمّل در آیه درمی یابیم که :
الف : زنان مسلمان از همان ابتداء موی سر خود را می پوشاندند ولی با حدود آن آشنا نبودند.لذا خداوند متعال به آنان دستور می دهد روسری ها و پوشش هایشان را نزدیک کنند تا اطراف صورت و گریبان آنها پوشیده شود.
ب : این پوشش سبب می شود که زن به عفاف و پاکی شناخته شود و افرادی بی بند و بار که اسیر هوا و هوس خود هستند،در مقابل چنین زنی احساس حقارت کرده و تعرّض نکنند.
می دانیم که امّت اسلامی از اقوام و ملل گوناگون و با آداب و رسوم مختلفی تشکیل شده است که هرکدام پوشش و لباس مخصوص خو در را دارد.حتّی ممکن است در کشوری مثل کشور عزیزمان ایران،نیز اقوام مختلفی زندگی می کنند که هرکدام از آنها پوشش خاصّی برای خود برگزیده اند.
بنابراین چگونگی و نوع پوشش تا حدود زیادی به آداب و رسوم ملّت ها و اقوام بستگی دارد.اسلام،ضمن پذیرش این نوع تنوّع و گوناگونی،مردان را موظّف کرده لباسی بپوشند که احترام و وقار آنها حفظ شود و با ارزش های اخلاقی جامعه هماهنگ باشد.بنابراین پوشیدن لباسی که آنان را نزد مردم انگشت نما کند و یا وسیلۀ جلب توجّه زنان نامحرم قرار دهد،حرام است.
زنان نیز موظّفند نکات زیر را رعایت کنند :
1. تمام بدن خود را به جز صورت دست ها از مچ تا نوک انگشتان از نامحرم بپوشاند.
2. پوشش آنان نباید چسبان وتحریک کننده باشد.
این وظیفۀ إلهی مانند هر عمل دیگری هرچه کامل تر و دقیق تر انجام شود،نزد خداوند متعال با ارزش تر و آثار و ثمرات فردی و اجتماعی آن افزون تر است و فرد را به رشد و کمال معنویّ بالاتر می رساند.از این رو استفاده از چادری که دو شرط قبل را به طور کامل دارد و سبب حفظ هرچه بیشتر کرامت و منزلت زن گردد و توجّه نامحرمان را به حدّاقل می رساند،اولویّت دارد.
انسان در مقابل هر نعمت و موهبتی که از جانب خداوند متعال به او می رسد،مسئولیّت هائی دارد،از جملۀ این مسئولیّت ها:
1. حفظ و نگهداری آن نعمت
2. بهره برداری از آن نعمت در جهت رشد و کمال می باشد.
خداوند متعال زنان را بیشتر از مردان از نعمت زیبائی بهره مند کرده و همین نعمت را پشتوانۀ مهمّی برای وابستگی مرد به زن و تحکیم خانواده قرار داده است.زن به شکرانۀ این نعمت،باید اوّلاً در حفظ و زیبائی و طراوت خود بکوشد؛ثانیاً از این نعمت برای رشد و کمال خود و خانواده بهره ببرد و مصلحت جامعه را که همان تحکیم بنیان خانواده می باشد را در نظر بگیرد.
این مسئولیّت ها زمینه ساز منشأ تفاوت پوشش زنان و مردان است.به میزانی که پوشش یک زن را از حدود اسلامی فاصله می گیرد به همان میزان یکی از مسئولیّت ها یا همه،زمین گذاشته می شود.البته فائده و ثمرۀ این وظیفه و مسئولیّت ها مانند سائر مسئولیّت ها ابتداء به خود زن و سپس به جامعه می رسد.
حفظ موهبت ها و نعمت های خدادادی نه تنها سلب آزادی تلقّی نمی شود،بلکه به معنای بهره مندی مطلوب و درست آنهاست.پوشش زنان نیز بنا به فرمودۀ قرآن کریم،نه تنها آزادی و حضور مؤثّر آنان را در جامعه سلب نمی کند بلکه فعّالیّت های مؤثّر و مفید و بدون زیان آنان را ممکن می سازد،سلامت اخلاقی جامعه را بالا می برد،حریم و حرمت زن را حفظ می کند و آرامش روانی او را افزایش می دهد.
سخنی با مخالفان حجاب
مخالفت با حجاب سه صورت دارد:یا محالفت نظری است یا عملی یا هردو.این مخالفت ها یا آگاهانه است یا ناآگاهانه. یا بر اساس نقشۀ قبلی است یا بدون انگیزۀ قبلی. بنابراین،روی سخن من با کسانی است که هیچ انگیزۀ قبلی ندارند؛زیرا آنانکه با طرح نقشه به میدان مخالفت آمده اند،گوش شنوا نخواهند داشت؛نه دلیل و استدلال در آنها اثر گذار است و نه پند و اندرز. پس خطاب به آنهائی است که هیچ عمدی در کار خود ندارند بلکه تنها به خاطر جهل بسیط یا مرکّب یا تبعیّت از هوا و هوس با همرنگ جماعت شدن با صِرف آداب خانوادگی به حجاب پشت کرده اند،بگویم:
ای خواهر و ای برادر گرامی،سطر به سطر این کتاب را با دقّت مطالعه نما تا با بحث حجاب آشنا گردی زیرا به علاوۀ تاریخچۀ کوتاه،به تحلیل چیستی حجاب و … پرداخته ام تا ماهیّت وحقیقت آن برای شما روشن گردد و در ادامه با طرح مبانی حجاب بر اساس نگاهی کلّی به جهان و انسان و رابطۀ انسان و جهان و سرانجام او پرداخته ام تا دسیابی به این شناخت،تکلیف خود را نسبت به امری همچون حجاب بدانید و با روشنگری عالمانه به طرد یا قبول آن اقدام نمائید و هیچگاه در ورطۀ شکّ و تردید نسبت به حجاب قدم نزنید.
حجاب مردان
هرگاه سخن از حجاب به میان می آید عموماً پای جنس زن به وسط کشیده می شود و گوئی حجاب برای مردان هیچ گونه موضوعیّتی ندارد در حالی که هم در منطق قرآن کریم و اسلام،حجاب برای زن و مرد مطرح شده و هم با تحلیل دقیق عقلی حجاب برای مردان لازم می باشد،ولی از باب تغلیب،همواره بحث حجاب معطوف به زن شده است. بنابراین هرچند در این کتاب حاضر تا حدودی به پوشش و رفتار در مقابل زنان اشاره ای شده ولی از باب غالبیّت،سخن از حجاب را عطف به زن کرده ام امّا به این معنا نیست که مردان از بحث حجاب مستثنی هستند و هیچگونه مسئولیبتی در پوشش و رفتار خود در مقابل زنان ندارند بلکه مسائل کلّی حجاب مشترک بین زن و مرد هستند. به عنوان مثال از جمله مسائلی که امروزه عدّه ای از مردان رعایت نمی کنند،امور زیر می باشند:
– استفاده از لباس هائی با آستین کوتاه
– شنا کردن با بدن لخت در مقابل زنان نامحرم
– استفاده از شلوارک های کوتاه در خانه
– استفاده ار لباس های بسیار تنگ در سطح جامعه
– چشم چرانی و شوخی کردن های نابجا
– زیر ابرو برداشتن و …
– استفاده از طلا
– و …
حجاب در تاریخ
نگاهی گذرا به انواع لباس و پوشش های کشور های اسلامی
زنان عرب لباس سادّه ای داشتند که از چهار تکّۀ اصلی تشکیل می شد؛پیراهن بلندی به نام دُرّاعه،خِمار که سر و گردن را می پوشاند،جلباب که سر تا پا را مستور می داشت و اِزار که تمام هیکل را در برمی گرفت.می توان گفت که انواع مشهور و متداول پوشش با همین الگو شکل گرفته اند.
حُلَلِیّه
قطعه پارچۀ پشمی عریضی که به رنگ قهوه ای که زنان در نواحی جنوب مصر بکار می بردند و بدن خود را با آن می پوشاندند و لبه های بالای آن را روی هرکدام از شانه ها به یکدیگر می بستند.
حَیک (حالِک)
نوعی روپوش که زنان در غرب مراکش می پوشیدند،زنان الجزیره نیز نوعی روپوش سفید از پشم یا پشم و ابریشم شبیه به آن می پوشیدند.
بُزُنس (بُرنوس،بَرنوس)
نوعی روپوش بلند کلاه دار که زنان و مردان می پوشیدند و در شمال آفریقا بیشتر متداول بوده است.
سَبَله
پیراهن بزرگی که در مصر،زنان هنگام بیرون رفتن از خانه می پوشیدند و تا روی زمین می رسید.
شلوار (سِروال)
در بیشتر کشورهای اسلامی،زنان برای بیرون آمدن از خانه،علاوه بر لباس های دیگر،شلوار نیز می پوشیدند.
شَوذَر
بیشتر در عراق و ایران به کار می بردند و با انواع روپوش های زنانۀ دیگر تفاوت دارد. در گذشته،در عراق از پارچه های آبی و سفید تهیّه می شد و به علّت گرمای شدید از پارچه های سبک و لطیف دوخته می شد.
گاهی کناره های آن بندهائی داشت.این روپوش،پوشش رسمی زنان ترکیه نیز بود.
عَبا
نوعی پوشش جلوباز که هم مردان و هم زنان می پوشیدند.این لباس آستین ندارد ولی سوراخ هائی در آن تعبیه شده که دست ها را از آن می گذرانند.این لباس را روی لباس های خود می پوشیدند.ولی در حال حاضر فقط مردان از آن استفاده می کنند و زنان از چادر مخصوصی استفاده می کنند.
لِحاف (مِلحَفَه)
به معنای روپوش بلند و گشاد زنانه یا چادر است.
انواع مشهور پوشش سر و صورت :
بُرقَع
پرده ای است که چهره را از روی بینی می پوشاند و از اطرف پیشانی به سَربند متّصل می شود. در یونان قدیم،زنان چهرۀ خود را به وسیلۀ گوشه ای از روسری می پوشانیدند.برقع از یونان به اسپانیا رفت و از آنجا به ساحل عربستان و عمّان انتفال پیدا کرد.
چهره گیر ترین و شاید زشت ترین نوع آن،مخصوص روستائیان بندرعبّاس و اعراب کردی عمّان است.زیباترین آن در خلیج فارس متعلّق به زنان شیعه مذهب بچارنه و عرب بندر لنگه است که ظریف و زیبا می باشد.
شَعریِّه
نوعی روبند که از پارچۀ نازکی از موی دُم اسب تهیّه می شد و زنان صورت خود را با آن می پوشانیدند.
کوفیه
نوعی چارقد در رنگ های مختلف،در طول دو ضلع مقابل آن،ریشه هایی از بند و منگوله هایی قرار داشته و اکنون نیز میان وهّابی ها و برخی قبائل بدوی رایج است.
نقاب
نوعی حجاب زنانه که در محلّ چشم ها سوراخ هائی تعبیه شده و در بسیاری از سرزمین های اسلامی متداول بوده است.
دلائل اعمّ بودن حجاب از پوشش و عفاف
1. هدف از رفتار زن و مرد در نگاه عاقلان و دینداران،پاکدامنی و سالم زیستن انسانی است. به عبارتی،منع کردن هرنوع پوشش و رفتار و گفتار تحریک آمیز بین زن و مرد نامحرم،موجب دسیابی به کمالات انسانی و حفظ انسانیّت انسان می گردد.
با این نگرش،حجاب معنای اعمّ از پوشش را در برمی گیرد؛یعنی چنین نیست که تنها حجاب مختصّ پوشش باشد بلکه مواضع رفتاری و گفتاری را نیز می توان داخل در معنای حجاب نمود،زیرا حجاب تحمّل چنین بار معنای بلندی را دارد. چنانچه با دقّت در دستورات إلهی در مورد نگاه کردن،حرف زدن،آرایش کردن و راه رفتن نوعی از منع مشاهده می شود.آنجا که می فرماید:
«فَلاتَخضَعنَ بِالقَولِ»1؛منع از نازک حرف زدن
«وَ لایَضرِبنَ بِأرجُلِهِنَّ لِیُعلَمَ مَا یُخفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ»2 ؛منع از نوع خاصّی از راه رفتن
«وَقَرنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لاتَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجَاهِلیَّةِ الأولی»3؛منع از آرایش کردن
«قُل لِلمُؤمِنِینَ یَغُضُّوا مِن أبصَارِهِم»4؛منع از نگاه کردن به زن نامحرم
«وَ قُل لِلمُؤمِنَاتِ یَغضُضنَ مِن أبصَارِهِنَّ»5؛منع از نگاه کردن به مرد نامحرم
کسی که این موارد را رعایت نمی کند،چگونه می تواند زمینه ساز عفاف باشد!؟ در این رفتار
منطقی،پوشش امری حدّاقلی بوده و عدم جلوه گری های قولی و دلربائی زنانه و طنّازی های محرّکانه در برابر نامحرم،همه موضوعیّت یافته و با عدم چنین افعال و حرکاتی از جانب زن،بر کرامت و احترام زن اعتبار بخشیده و او را تنها برای لذائذ و تبلیغ کالای اقتصادی خود نمی نگرد.چنانکه در جوامع غربی این نوع نگرش به جنس زن رواج دارد.
2. دلیل دیگری که حجاب را اعمّ از پوشش معرّفی می کند،آیۀ شریفۀ قرآن مجید است که می فرماید:«حِجَابَاً مَستُورَاً؛مانعی که پوشانده شد».
در حقیقت،این آیه حجاب را مطلق مانعیّت نوع خاصّی از مانعیّت معرّفی کرده است.
3. در آیۀ شریفۀ 31سورۀ مبارکۀ نور،خداوند متعال پنج مرحله را متذکّر شده که پاره ای از آنها به رفتار و برخی از آنها به پوشش برمی گردد. در آیۀ مذکور خداوند متعال به ترتیب:غصّ بصر،حفظ فروج،عدم آشکاری زینت،آویختن مقنعه بر گریبان و راه رفتن معتدل را سفارش کرده و در آخر آیه همۀ این مسائل را مایۀ رستگاری دانسته است.
غصّ بصر،حفظ فروج و راه رفتن معتدل مربوط به مسائل رفتاری و اخلاقی و عدم آشکاری زینت و آویختن مقنعه مربوط به پوشش است.
بنابراین حجاب را اعمّ از پوشش و رفتار معقول معرّفی کردن،منطبق بر آیۀ شریفۀ 31 از سورۀ مبارکۀ نور است و هیچ استبعادی در آن دیده نمی شود.
ارکان حجاب
نسبت به پوشش چهار نوع نگاه و استدلال وجود دارد:
الف : نگاه فطری؛پوشش امری فطری است که همگان در سرتاسر عالم در خور فرهنگ و عرف خود بدان عمل نموده و می نمایند و آن،حقیقتی به جز لباس بر تن کردن نیست تا علاوه بر گریز از
سرما،گرما،بیماری ها و کسب زیبائی های ظاهری،باعث صفت حیاء گردد؛یعنی جلوگیری از زشتی ها و ناپسندی هائی که عقل و عرف اجتناب از آن را لازم می داند.
ب : نگاه مادّی؛آن کسی که نگاهش فراتر از مادّه را نمی بیند،پوشش را برای زیبا نشان دادن اندام و تحریک قوای شهوانی تصوّر کرده و در تعیین کمّ و کیف پوشش،تابع میزان تأثیر گذاری آن در تحریک شهوانی است.علاوه بر این،پوشش را وسیله ای برای حراست از گزند سرما،گرما و سائر آسیب های جسمی و پوستی دانسته و یا از حیث آداب و رسوم عرفی به آن می نگرد.برای این دسته،
عفاف و پاکدامنی معنا و مفهومی ندارد،زیرا برداشت آنان از دنیا چیزی جز بهره وری مادّی و حیوانی نیست.
ج : نگاه عقلانی؛هر عقل سلیمی بر جذّابیّت و محرّک بودن بدن زن برای مرد اذعان دارد و حکم بر گرایش مردان نسبت به زنان نموده و وجود غریزۀ طبیعی در مرد برای جذب شدن او به جنس مخالف خود را تأئید می کند.البته چنین نگاهی در مورد بدن مرد نسبت به زن،با درجۀ ضعیف تری از گرایش وجود دارد.
از آنجا که بدن زن به طور خاصّ می تواند نقش بیشتری در تحریک جنسی ایفاء کند و از سوی دیگر،ازدیاد مسائل جنسی می تواند آسیب های جدّی و غیرقابل جبرانی به پاکی جامعۀ انسانی بزند،همواره عقلاء عالم پوششی را سفارش می کنند که میزان تحریک کنندگی کمتری داشته باشد.
د : نگاه دینی؛از آنجا که دین علاوه بر منابع حسّ و عقل در شناخت مسائل از منبع بالاتری به نام وحی برخوردار است و قدرت جزء نگری بیشتر و دقیق تری نسبت به مسائل دارد،در انتخاب کیفیّت و کمّیّت پوشش به صورت تفصیلی به میدان آمده و برای هریک از زن و مرد،نوع خاصّی از پوشش را در برابر یکدیگر مطرح کرده است.
لازم به ذکر است که دین،قبل از بحث پوشش،افراد را به «محرم» و «نامحرم» تقسیم نموده و نیز بر اساس طبقه بندی محارم به همسر و غیرهمسر،برای هریک حکم ویژه و خاصّی را در نوع پوشش صادر کرده است.
برای شناخت «محرم» و «نامحرم» به رسالۀ توضیح المسائل مرجع تقلید خود رجوع کنید.
پوشش در قرآن
در دو آیۀ زیر دستور به پوشش زنان داده شده است :
«یَا أیِّهَا النَّبِیُّ قُل لِأزوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاءِ المُؤمِنِینَ یُدنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلابِیبِهِنَّ ذلِکَ أدنی آن یُعرَفنَ فَلایُؤذَینَ وَ کَانَ اللهُ غَفُورَاً رَحِیمَاً؛ای پیامبربه زنان و دخترانت و زنان باایمان بگو پوشش های خود را نزدیک نسازند.این کار از این جهت بهتر است که به عفاف شناخته شوند و مورد اذیّت قرار نگیرند و خدا آمرزندۀ مهربان است».
«وَ قُل لِلمُؤمِنَاتِ یَغضُضنَ مِن أبصَارِهِنَّ وَ یَحفَظنَ فُرُوجُهُنَّ وَ لایُبدِینَ زِینَتَهُنَّ إلّا مَا ظَهَرَ مِنهَا وَ لِیَضرِبنَ عَلی جُیُوبِهِنَّ؛
و به زنان باایمان بگو چشمان خود را کنترل کنند و دامان خود را (از گناه) حفظ نمایند و زینت های خود را آشکار نکنند مگر آنچه که نمایان است (مانند گردی صورت) و روسری های خود را بر روی سینه و گریبان خویش بیندازند.»
امروزه عدّه ای برآنند که از کلمۀ حجاب،تنها ارادۀ پوشش و لباس نموده و حجاب را منحصر در پوشش نمایند.
حقیقت حجاب
عدّه ای حقیقت حجاب را منحصر در پوشش دانسته و دسته ای آن را اعمّ از پوشش و عفاف معرّفی کرده اند. در اسلام لفظ حجاب برای نوع خاصّی از پوشش یا رفتار خاصّی وضع نگردیده است،ولی
در عین حال در دین اسلام پوشش زن و مرد و نوع رفتار و گفتارشان در مقابل یکدیگر مورد دقّت قرار گرفته و مراتب خاصّی از پوشش و رفتار و گفتار را برای هریک از زن و مرد در برابر یکدیگر معیّن شده است؛زیرا هدف هر سه مورد (پوشش،رفتار،گفتار) برای ایجاد عفاف و پلاکدامنی است. در نتیجه اگر تنها از نظر پوشش (ستر) استفاده کنیم،در مسیر عفاف و پاکدامنی به نتیجۀ مطلوبی نخواهیم رسید و اگر از لفظ عفاف برای نوع رفتار و گفتار زن و مرد بهره ببریم،در این حالت نیز،صورت زیبا و کامل عفاف،تحقّق پیدا نخواهد کرد؛زیرا تحقّق عفاف بدون ملاحظۀ نوع پوشش،نوعی خوش باوری خام است.
می توان از هر دو لفظ به صورت جداگانه استفاده کرد و گفت:زنان و مردان باید در انتخاب نوع پوشش و در برقراری ارتباط بر طبق موازین عقلی و دینی عمل نمایند؛یعنی پوشش را به صورت جدا و عفاف را در موضع دیگری متذکّر گشت،امّا در مرحلۀ ظهور بروز و با نگرش اجتماعی به مشکلاتی برخورد خواهیم کرد؛چنانچه امروزه،عواقب آن دامنگیر جامعه و مردم ما شده است. به عنوان مثال زنی که چادر به سر کرده امّا با هزاران ناز و ادا آرایش و رفتارهای دل فریب وارد جامعه می شود و در مقابل،زنی که بدون چادر وقتی با موی نمایان در جامعه رفت و آمد می کند،امّا در رعایت مواضع رفتاری و گفتاری،حریم خود و دیگران را به خوبی نگه می دارد،باعث می شود نگرشی نامطلوب و منفی نسبت به چادر ،حجاب و درنهایت برداشت نادرستی به ایمان و دینداری صورت پذیرد.
نکات پوشش
1. نازک نباشد
رسول خدا صلّ الله علیه و آله و سلّم فرمودند:«هلاکت زنان امّت من در دو چیز است:(حرص به) جمع نمودن طلا و پوشیدن لباس های نازک».1
لباس نازک تنها برای زن و شوهر جائز است و برای سائر افراد محرم به علّت تحریک شدن قوای جنسی جائز نیست.
2. حجم نما نباشد
امام صادق علیه السلام فرمودند:«از جمله عهد و پیمان هائی که رسول خدا از زنان امّت خود گرفت این
است که پوشش های خود را به بدنشان نپیچند».
مسلّماً لباس های حجم نما (اندام ما) باعث تحریک قوّۀ جنسی در افراد می شود و تنها زن و شوهر حقّ چنین نمایشی را برای یکدیگر دارند؛حتّی خواهران در برابر برادر و برادر پدر و برادر دربرابر خواهر نباید از لباس های اندام نما استفاده کنند.
3. کلّ بدن را بپوشاند
امام صادق علیه السلام فرمودند:«جائز نیست زن مسلمان مقنعه و پیراهنی را بپوشد که بدنش را نپوشاند».
بر اساس این حدیث می توان به اشتباه عدّه ای از زنان پی برد که صِرف پوشیدن یک مانتوی کوتاه،فکر می کنند حجاب را رعایت کرده اند،در حالی که قسمت زیادی از پاهای آنان نمایان است.اگر بنا بود لباس پوشیدن زنان همانند مردان صِرف نمایان بودن پوست بدن باشد،بحث حجم نمائی و…به میان نمی آمد. بنابراین زنان باید به گونه ای لباس بپوشند که اندان بدن آنها نمایان نباشد؛زیرا نمایش اندام و حجم بدن مساوی با تحریک جنسی دیگران می باشد.
4. جذّاب نباشد
امام صادق علیه السلام فرمودند:«برای زن مسلمان شایسته نیست که وقتی از خانه بیرون می رود،لباس هایش را برّاق نماید».
بنابراین پوشدن لباس هایی به خاطر مدل یا رنگ آن جلب نظر می نماید با فلسفۀ و هدف حجاب که مصونیّت بخشی به زن و جلوگیری از تحریک جنسی در سطح جامعه است،در تضادّ می باشد.حتّی در مهمانی های فامیلی باید در برابر نامحرمانی هم چون شوهرخواهر،پسر عمو،پسر دائی و…مراعات چنین لباسی را نمود.
نکات رفتار
1. راه رفتن
«وَ لَایَضرِبنَ بِأرجُلِهِنَّ لِیُعلَمَ مَا یُخفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ؛و هنگام راه رفتن پاهای خود را بر زمین نزنند تا زینت هایشان پیدا شود».
براساس آیۀ فوق،زنان باید هنگام راه رفتن به گونه ای راه بروند که باعث جلب توجّه نشوند. بنابراین از دویدن در برابر نامحرم،پوشیدن کفش هائی که سبب جلب توجّه می شود و ورزش کردن در برابر نامحرم باید پرهیز کرد.هرچند امروزه دوچرخه سواری،اسکیت بازی،اسب سواری و بازی های تحرّکی بسیاری در پارک ها و طبیعت بسیار رواج یافته است.
2. آرایش کردن
«وَقَرنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لَاتَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجَاهِلِیَّةِ الأولی؛ در خانه های خود بمانید و همچون دوران جاهلیّت نخستین ظاهر نشوید».
بر طبق آیۀ فوق آرایش زن باید منحصر در خانه و در برابر شوهر خویش باشد؛زیرا هیچ دلیل منطقی برای آرایش در سطح جامعه وجود ندارد جز آنکه از هوا و هوس آدمی نشأت می گیرد.
مراجع تقلید از آیات قرآن مجید استنباط کرده اند که اگر دست ها و صورت را هم آرایش کرده باشند،باید (واجب است) از نامحرم بپوشاند.«وَ لَایُبدِینَ زِینَتَهُنَّ؛و زینت خود را آشکار نکنند».«زینت» در دیدگاه علماء مطلق آرایش است.
3. نگاه کردن
«قُل لِلمُؤمِنِینَ یَغُضُّوا مِن أبصَارِهِم وَ یَحفَظُوا فُرُوجَهُم ذلِکَ أزکی لَهُم؛به مردن مؤمن بگو چشم های خود را (از نگاه به نامحرم) فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند؛این برای آنان پاکیزه تر است».
«وَ قُل لِلمُؤمِنَاتِ یَغضُضنَ مِن أبصَارِهِنَّ وَ یَحفَظنَ فُرُوجَهُنَّ؛به زنان باایمان بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند».
نگاه کردن نیز از مقولۀ رفتاری است که باید زن و مرد به آن توجّه بسیار داشته باشند؛زیرا قوّت تأثیر نگاه در جذب شدن هریک از زن و مرد به یکدیگر بسیار است. بنابراین باید از نگاه های ممتدّ (امتداد دار) و در صورت اختیار از نگاه های آنی ( لحظه ای) پرهیز شود.
4. ارتباط
«وَ إذَا سَألتُمُوهُنَّ مَتَاعَاً فَسئَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍج ذلِکُم أطهَرُ لِقُلُوبِکُم وَ قُلُوبِهِنَّ؛هنگامی که چیزی از وسائل زندگی را از آنان (همسران پیامبر) می خواهید،از پشت پرده بخواهید؛این کار برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است».
در مسئلۀ ارتباط نیز باید زن ومرد حریم یکدیگر را رعایت کنند؛زیرا در مسئلۀ ارتباط دو عامل گفتار و نگاه وجود دارد که هر دو در کشش متقابل بسیار قویّ عمل می کند.از نمونه های زیبای قرآنی دراین مسئله،عملکرد دختران حضرت شعیب علیه السلام است که در آیۀ 23 از سورۀ مبرکۀ قصص چنین نقل شده است:«هنگامی که حضرت موسی علیه السلام به چاه آب مَدیَن رسید،دید گروهی از مردم چهارپایان خود را آب می دهند ولی در کنار آنها دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند. به آنها گفت:چرا گوسفندان را آب نمی دهید؟گفتند:تا چوپان ها همگی خارج نشوند،آب نمی دهیم».
امروزه نه تنها این ارتباط ها رعایت نمی شوند بلکه به خاطر وارد کار بازار شدن زنان و مهمانی های دسته جمعی ارتباط زن و مرد بیشتر شده است تا جائی که به شوخی نیز می انجامد. حتّی در صدا و سیما بی هیچ ضرورتی یا کارشناس زن است و مجری مرد یا بالعکس. در حالی که رعایت این ارتباط حکمی إلهی است و باید در رعایت آن نهایت دقّت را نمود هرچند این ارتباط به گمان بعضی ها بر آنها تأثیری ندارد.
نتائج ارکان حجاب
1. حجاب امری تشکیکی است
با قرار دادن لفظ حجاب برای اعمّ از پوشش و رفتار و گفتار بین زن و مرد،می توان حجاب را امری تشکیکی قرار داد؛زیرا پوشش مراتبی دارد که حدّ عریانی آن تنها برای شوهر و همسر بوده و بیشترین حدّ پوشش در برابر نامحرمان ترسیم شده است.
2. نمایش یک تار مو هم غلط است
با پذیرش حجاب،دیگر سخن از نمایاندن یک تار مو و پوشش قسمتی از بدن یا تمامی آن به میان نخواهد آمد؛زیرا در حجاب،سخن از رعایت حقّ إلهی بوده و در این رعایت،جزء و کلّ مطرح نیست.هم چنین جای هیچ استثناء و تخصیصی باقی نمی ماند تا تفاوتی بین پسرعمو و پسردائی با مردان کوچه و بازار قائل شویم یا برادرشوهر و خواهرزن را مستثنای از سائر نامحرمان بدانیم.
فلسفۀ حجاب
فلسفۀ حجاب بر اساس آیات قرآن مجید جز پاکدامنی و طهارت قلبی و حفظ انسانیّت نیست.به چند نمونه از این آیات توجّه نمائید:
1. در آیۀ 53 از سورۀ مبارکۀ احزاب زمانی که می فرماید: «وَ إذَا سَألتُمُوهُنَّ مَتَاعَاً فَسئَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ».علّت آن را چنین ذکر می کند:« ذلِکُم أطهَرُ لِقُلُوبِکُم وَ قُلُوبِهِنَّ».این امر هم برای سؤال کننده و هم برای سؤال شونده مفید بوده و باعث تطهیر قلبی آنان می گردد؛یعنی سِیر حرکتی در مسیر تکاملی رو به جاذبیّت إلهی.
2. در آیۀ اوّل سورۀ مبارکۀ نور می فرماید:«سُورَةٌ أنزَلنَاهَا وَ فَرَضنَاهَا وَ أنزَلنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ؛ما این سوره را نازل کردیم و آن را واجب گردانیدیم و آیات محکمی در آن بیان کردیم،شاید شما متذکّر شوید».
با توجّه به اهتمام شدید این سوره در مورد پاکدامنی و حریم روابط زن و مرد،می توان منظور از حجاب را همان رستگاری دانست؛چنانچه در پایان آیۀ 31 همین سوره که در مورد حریم رفتاری زن و مرد بحث می کند،می فرماید:«وَ تُوبُوا إلَی اللهِ جَمِیعَاً أَیُّهَ المُؤمِنِینَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ».
در صدر آیۀ دوّم از همین سوره نتیجۀ عدم پاکدامنی را چنین ذکر می کند:«اَلزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنهُمَا مِائَةَ جَلدَةًصلی وَ لَاتَأخُذکُم بِهِمَا رَأفَةٌ فِی دِینِ اللهِ إن کُنتُم تُؤمِنُونَ بِاللهِ وَ الیَومِ الآخِرصلی وَلیَشهَد عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ المُؤمِنِینَ».
3. خداوند متعال بعد از نهی از نگاه به زنان،نتیجۀ آن را تزکیه و پاکی معرّفی می کند و می فرماید:« قُل لِلمُؤمِنِینَ یَغُضُّوا مِن أبصَارِهِم وَ تَحفَظُوا فُرُوجَهُم ذلِکَ أزکی لَهُم».
پس بهتر نیست مبلّغان دین إلهی و مسئولان فرهنگی در کشور اسلامی با ترویج معنای صحیح حجاب زمینه ساز عفّت و پاکدامنی جامعه شوند تا اسباب پیاده شدن احکام إلهی فراهم گردد!؟
فلسفۀ حجاب در نماز
چون حجاب برای زنان بهترین حالت محسوب می شود،نماز نیز بهترین عمل عبادی است و چه بهتر که زن نماز خود را در بهترین حالت که خداوند متعال فرموده برای ابراز عبودیّت در پیشگاه ربوبی حاضر کند. به فرض شما می خواهید به دیدار شخصی بسیار بزرگی بروید،آیا سعی نمی کنید آداب ظاهری خود را رعایت کنید!؟همچنین نماز در عین آنکه یک عبادت است و یک فرهنگ به شمار می رود،یک کلاس بزرگ و پربار است که درس های مختلف می آموزد. یکی از درس هایش این است که درس حجاب را به زنان می آموزد و آنها را عملاً به حجاب دعوت می کند.
با توجّه به اینکه به پنج بار در شبانه روز،زنان مسلمان پنج مرتبه با حجاب کامل اسلامی با خداوند متعال ارتباط برقرار می کنند و همچنین تکرار عمل و تمرین آن،چگونگی حجاب را به آنها یاد می دهد و اجرای این دستور مقدّس را برای آنها به یک عبادت خوب در می آورد و پیوندشان را با حجاب محکم می سازد.
ادامه دارد…….
حامد نیکویی
هر گونه کپی برداری بدون ذکر منبع ویا تغییر نام نویسنده به شخص دیگر شرعاً وقانوناً جایز نمی باشد.
مشاهده انلاین تمام مقاله ودانلود با لینک مستقیم