ازدواج امام حسن عسکری علیه السلام
امام هادی علیه السلام در زمان حیات خویش می دانست که آخرین حجت خدا در زمین از نسل اوست. از این روی در مسأله ی ازدواج فرزند برومند خود، حسن بن علی، اهتمام تام داشت و برای روییدن و رشد آن شجره ی طیبه، به دنبال زمینی طیب و طاهر می گشت.
داستان ازدواج امام حسن عسکری علیه السلام به دو گونه روایت شده است. اما آنچه با قرائن و روند طبیعی مسأله، سازگارتر می آید، آن است که: خواهر امام هادی علیه السلام (حکیمه خاتون) کنیزان فراوان داشت. امام هادی علیه السلام یکی از آنان را به نام “نرجس” که از آغاز زیر نظر ایشان فرائض و معارف دینی را فراگرفته بود، به نامزدی فرزند خویش برگزید. امام پس از انجام مقدماتی، این دختر پاکیزه را به عقد ازدواج امام حسن درآورد.
در انتظار ولادت
مدتی از این ازدواج مبارک گذشت. دوستان و شیعیان در انتظار ولادت آخرین ستاره ی امامت، روزشماری می کردند. امام عسکری علیه السلام، گاه نوید مولودش را به یاران می داد:
سَیَرْزُقْنِی اللهُ ولدا ً بِمَنِّهِ وَ لُطفِهِ، به زودی خداوند به من فرزندی خواهد داد و لطف و عنایتش را شامل حال من خواهد کرد.
یا با تلاوت مکرر آیه ی شریفه ی
” آنان می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند، اما خدا نور خود را کامل می کند، هرچند کافران خوش نداشته باشند”(صف،8)
به یاران امید و بشارت می داد که هیچ نقشه و مکری نمی تواند جلو این قدرت و حکمت خداوندی را بگیرد و روزی این وعده به تحقق خواهد رسید.
از آن سو، دشمن نیز آنچه را در توان داشت به کار گرفت تا این وعده ی بزگ الهی تحقق نیابد. قابله های فراوانی در خانواده های منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام به ویژه در منزل ایشان گمارد. امام را بارها به زندان افکند. مأمورانی را گمارد که اگر فرزند پسری در خانه ی امام دیدند، نابودش کنند و … . اما برخلاف این تلاش ها، نرجس خاتون، حامل نور امامت شد و جز امام حسن علیه السلام و افراد خاصی از وابستگان و شیعیان ان حضرت از این امر آگاه نشدند.
تقدیر الهی برتدبیر شیطانی ستمگران پیروز شد و در شب نیمه ی شعبان سال 255 ه.ق، آن مولود مسعود قدم به عرصه ی وجود نهاد تا نوید بخش امامت مستضعفان و حاکمیت صالحان باشد.
امام حسن عسکری علیه السلام که آرزوی خود را برآورده دید، فرمود:
ستمگران بر این پندار بودند که مرا بکشند تا نسل امامت منقطع گردد، اما از قدرت خداوند غافل بودند.
بدین ترتیب در آن شرایط رعب و وحشت و در آن فضای اختناق و حاکمیت خلفای جور، دوازهمین ستاره ی فروزان امامت و ولایت طلوع کرد و با تولدش، غروب و افول ستمگران و حاکمیت ستمدیدگان را اعلام نمود.
غیبت صغری
در اوایل نیمه ی دوم قرن سوم ، جهان تشیع با پدیده ی “غیبت” و نهان زیستی امام خود مواجه گردید. بدون شک اگر این پدیده از پشتوانه ی تاریخی و دلایل نقلی کافی برخوردار نبود، برای پیروان ائمه علیهم السلام و معتقدان به جریان امامت، به عنوان یک بحران و سردرگمی جدی تلقی می شد. اما این موضوع به دلیل سابقه ی تاریخی و پیش بینی های مکرر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه علیه السلام، از نظر شیعیان، به خصوص آگاهان و نخبگان آنان، یک رخداد عجیب و دور از انتظار نبود. با این حال با توجه به نامأنوس بودن این قضیه برای عموم مردم، این موضوع موجب سردرگمی عده ای درمورد جانشینی امام عسکری علیه السلام و امام بعد از او شده بود که با پیش بینی ها و تدابیر حکیمانه ی امام عسکری علیه السلام درمورد نحوه ی معرفی فرزندش به خواص اصحاب و شیعیان خود، این موضوع(معرفی و شناسایی آخرین حجت الهی عجل الله فرجه و غیبت آن حضرت از انظار) به بهترین وجه در میان مردم توجیه گردید.
واقعه ی غیبت حضرت، بنا به مصالحی، در دو مرحله ی کوتاه مدت و دراز مدت انجام پذیرفت.
با شهادت امام عسکری علیه السلام در سال 260 هجری، غیبت کوتاه مدت امام مهدی علیه السلام آغاز شد. این غیبت را به لحاظ اینکه از جهت زمانی محدود است،”غیبت صغری” می گویند که تا سال 329 هجری قمری(حدود 70 سال) به طول انجامید. این دوره نقش بسیار مهمی در ایجاد آمادگی شیعه برای غیبت بلند مدت؛ یعنی ورود به دوران غیبت کبری داشته است.
در دوران غیبت صغری، گرچه امام از نظرها پنهان بود، اما افرادی محدود در سِمت “نوّاب خاص” با آن حضرت در تماس بودند. هر یک از شیعیان می توانستند به وسیله ی این نواب، مشکلات و مسائل خود را به عرض آن حضرت برسانند و توسط آنان پاسخ خود را دریافت نمایند.گاهی گروهی از مردم به واسطه ی آن نایبان به دیدار امام می رسیدند.
این نایبان، چهار نفر و به “نواب اربعه” معروف و همگی از علما و بزرگان شیعه هستند و به ترتیب عبارتند از:
ـ عثمان بن سعید عمری، که از سال 260 تا سال 267 دارای مقام نیابت خاصه بوده است،
– محمد بن عثمان عمری که از هنگام وفات پدرش تا سال 305 ه ق نماینده و نایب خاص حضرت بوده است،
– حسین بن روح نوبختی، که از سال 305 تا 326 ه ق دارای منصب نیابت خاصه بوده است،
– علی بن محمد سمری که از سال 326 تا 329 داری این مقام بوده است.
هر یک از این چهار بزرگوار، در سامان بخشیدن به امور شیعیان و ایجاد آمادگی شیعیان برای پذیرش غیبت کبری نقش بسیار مهمی داشته اند.
با سپری شدن این دوره، مرحله ی غیبت طولانی مدت آغاز شد که تاکنون ادامه دارد و به امر خداوند تا هنگامی که زمینه های رهبری و حکومت جهانی حضرت از نظر عِدّه و عُدِّه فراهم شود، ادامه خواهد داشت.
این مرحله ی بزرگ، میدان آزمایش انسان ها، غربال مؤمنان و سنجش ایمان و عمل آنان است. بر اساس روایات، در این مدت طولانی، “حجت” خدا در پشت پرده ی غیبت، خورشید گونه از پس ابرها نور افشانی می کند..
ادامه دارد…
مستندات قبلی تنها بر فراز————————————