بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی واژه عفو در قرآن پژوهشگر: فاطمه را پشتیبان: حوزه علمیه فاطمیه (سلام الله علیها)یاسوج تابستان ۹۲ کلید واژه: تعاریف/قرآن/عفو/اصطلاحات/موضوعات/اهمیت/وصف خداوند/پیامبران/حسادت/گذشت/توبه کنندگان …. |
چکیده
عفو از موضوعاتی است که مکرر در کلام وحی توصیه شده است. عفو در لغت به معنای عفو و گذشت و در اصطلاح به معنای خودداری از مؤاخذهی مجرم است.
در اهمیت عفو همین بس که از نیکوترین صفات خداوند است و با عمری که به بلندی عمر بشر است، توانسته آتشهای زیادی را خاموش و فاصلهاهی زیادی را نزدیک کند.
قرآن که جامع تمام دستورات اخلاقی، اعتقادی و … است، ۳۹ بار در مورد گذشت و بخشش در قالب کلمه«عفو» سخن گفته است.
از جمله موضوعات قرآنی عفو؛ عفو وصف الهی، شیوهی پیامبران، خصوصیات پرهیزکاان، عفو در برابر حادثهها، عفو لازمهی زندگی خانوادگی و… است. البته با همهی سفارشی که به عفو شده و با وجود اثرات مثبت فراوان عفو، عفو مجرم مصّر و آگاه اجازه داده نشده است.
مقدمه
قرآن قانون مدون و جامع حیات بشر و حرکت او در صراط مستقیم تا رسیدن به کمال انسانیت و قرب الهی است. هیچ نکته فردی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی نیست که در قرآن ذکر نشده باشد، چه بطور آشکار و ظاهر و چه بطور باطنی و عمقی(برای اهلش). گرچه به همهی قرآن عام قوانین اخلاقی است، گذشت از معنای ، دستوراتی بطور خاص به عنوان اخلاقیات در قرآن مورد توجه جدی واقع شده است. از جمله این موارد، عفو، گذشت، ایثار، دوستی و محبت و… بطور گسترده و مکرر در آیات قرآن مورد سفارش واقع شدهاند. و این توجه به عفو در آیات قرآن گاه به صورت امر مستقیم به داشتن چنین فضائلی برای انسان است، گاه به صورت داستانها و تمثیلها و گاه به صورت کنایه به این گونه اخلاقیات توجه شده و همگان را به انجام آنها تشویق فرموده است.
مسألهی عفو و ارزش و جایگاه آن هم از جمله این ستارههای درخشان آسمان وحی است که به خاطر زیبایی و تاییدات مثبت فراوان عفو برای فرد و جامعه، در تمام ابعاد مختلف اعم از دنیوی و اخروی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و… باعث شد تا موضوع را از دیدگاه آیات قرآن مورد بررسی قرار دهیم، بنگریم عفو در آیات چه جایگاهی دارد.
۱- تعاریف
برای تغییر عفو مانند هر موضوع دیگری نظریات متعددی ارائه شده است، که این تنوع در تعاریف به اختلاف دیدگاهها و برداشتها برمیگردد.
۱-۱ تعریف لغوی عفو
عفو یعنی گذشت و بخشودن گناه، راغب گفته: عفو به معنای قصد گرفتن چیزی است، گویند: «عفاهُ و اعتَفَاهُ» او را قصد کرد برای اخذ آنچه نزذد اوست.[۱]
در المیزان ذیل آیهی ۲۱۹ سورهی بقره پس از نقل قول راغب چنین آمده: پس عنایات کلامی باعث شده که این لفظ معانی عدیدهای بیابد از قبیل: بخشودن گناه، محو اثر و میانهروی در انفاق و… ».
راغب گفته: عفو از ذنب قصد ازالهی گناه است. به نظر او تقریر« عفاکَ اللهُ عَنکَ » در آیهی ۴۳ سورهی توبه این است( قَصَد اللهُازالَه الذنب عنکَ).
به هر حال معنای معمول آن همان گذشت و بخشش و نادیده گرفتن است، مانند: «عفا اللهُ عما سلَف و مَن عادَ فَیِنتََقِمَ اللهُ منهُ».[۲] چون پیوسته در قرآن با «عن» متعدی شده، باید آن را گذشت و چشم پوشی معنا کرد. عفو پنج بار در قرآن به صورت صیغهی مبالغه «عفُوَّ» آمده است که به معنای کثیرالعفو است. این موارد در وصف خداوند متعال آمده است: مانند« وَ أنَّ اللهَ لَعَفُوَّغَفُورٌ».[۳]
۱-۲ تعریف اصطلاحی عفو
«العفو ترک عقوبه الذّنب»: عفو و گذشت، خودداری از مؤاخذه و مجازات مجرم است. [۴] امام صادق علیه السلام فرمود: « معنای عفو آن است که در ظاهر برادر خطاکارت را مجازات نکنی و در باطن نیز خطای وی را به فراموشی بسپاری و به احسان گذشتهات نسبت به خطاکار بیفزایی».[۵]
برای موضوع عفو تعاریف دیگری هم وجود دارد که نوعی منطبق بر همین تعاریف فوق و یا جزئی از آنها هستند، اما تعریف امام صادق علیه السلام جامع ترین تعریفی است که دیدم، لذا ذکر آن ما را از نقل هر تعریف دیگری بی نیاز میکنند.
۲- اهمیت عفو
هر دستور اخلاقی که خداوند متعال صادر فرموده است، حکمت و سعادتی در آن نهفته است و از نتایج آن دنیا و آخرت، سامان مییابد. در اهمیت عفو همین بس که از نیکوترین صفات خداوند است. راستی اگر خداوند متعال همهی صفات فاضله را داشت ولی صاحب عفو و گذشت نبود، عاقبت ما چه میشد؟
انسانها از دو عفو برخوردارند، الهی و بشری. وگرنه امکان زندگی برای هر کس به حداقل میرسید. زشتیها و اعمال خلاف رضایت حق به تنهایی وسیلهای است که ما را سزاوار هر ذلت و شکنجه بلکه نابود میکند. در آن صورت اگر زنده باشیم، فقط چون حیوان میخوریم تا برای پروار زنده باشیم، و چون سایه درختانم حرکت میکنیم، و زندگیمان چون زندگی لاشخور است. « وَ أنتَ الّذی سَمَّیتَ نفسَکَ بالعفوَّ فاعفٌ عنّی…»( این تویی که ناک اقدس اعلای خود را بخشاینده گذاشتهای، پس بر من ببخشای…). [۶]
گذشته از عفو الهی، همهی انسانها نیازمند عفو یکدیگرند، چون انسان موجودی اجتماعی است و ناگزیر از جمعی زیستن است. از لوازم حتمی و قطعی زندگی اجتماعی عفو است، چون در هر حال انسان دچار خطا و اشتباه میشود چه خطای بزرگ چه خطای کوچک، چه عمدی و چه سهوی. پس لازم است از خطای دیگران گذشت شود، تا هم آن خطاکار نادم بتواند زندگی شرافتمندانهای داشته باشد و هم مداومت حق در موقع بروز خطایی از خودش از عفو دیگران برخوردار شود.
عفو اثرات و ثمرات بیشماری در پی دارد، که بر زندگی فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی اثر گذار است. همچنین در روایات اسلامی به محبوبترین عمل و تاج مکارم اخلاقی تعبیر شده است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: « لعفُوُّ أحَقٌّ ما عُمِلَ بهِ » ( عفو شایسته ترین چیزی است که باید به آن عمل شود).[۷]
امام علی علیه السلامفرمودند: « العفو تاج المکارم» ( عفو و گذشت تاجی است بر تمام اخلاق نیک و پسندیده).[۸]
همچنین رسول خدا در جای دیگر میفرمایند: « إنَّ الله عفُوُ یُحِبُّ العفو» ( خداوند با عفو و گذشت است و عفو و گذشت را دوست دارد).[۹]
عفو کن ای میر بر سختی او درنگر در درد و بدبختی او
تا ز جرمت هم خدا عفوی کند ذلتت را مغفرت دوا کند
تو ز غفلت بس سبو بشکستهای در امید عفو دل دربستهای
عفو کن تا تا عفو یابی در جزا میشکافد موقدر اندر سزا[۱۰]
« فإن تعفُو و تصفَحُوا و تغفِروا فإنَّ الله غفورٌ رحیم»[۱۱] اگر بخواهیم فقط با یک آیه اهمیت عفو را تبیین کنیم، فقط همین یک آیه کفایت میکند. چون یک معنا را در سه لفظ زیبا و پرمعنا آورده است (عفو کنید، چشم بپوشید، ببخشید).
ذات انسان خودش آمادگی عفو کردن را دارد، از طرفی خداوند با نزول آیاتی در مورد عفو انسان را –تشویق به عفو نموده. به هرحال باید دانست که علی رغم آمادگی ذاتتی و تشویقهای الهی برای انجام اعمال صالحه، وسوسههای شیطانی به عنوان عامل بازدارنده و منحرف کننده بر سر راه انسان است به طوری که خداوند فرموده:« هرگاه وسوسههای شیطانی متوجه تو گردد از خدا پناه طلب که او شنونده و آگاه است».[۱۲]
داستان
مالک همچون مولای خود بسیار ساده زیست بود، در میان مردم که میگشت خیلی از مردم، او را نمیشناختند. روزی مالک از کوچهای میگذشت، جمعی از مردم آن محله دور هم جمع شده بودند، میان آنها مرد گستاخی بود که وقتی مالک از کنار آنها میگذشت، آن مرد برای خنداندن مردم کلوخی به طرف او پرتاب کرد، اما مالک بدون هیچ جوابی گذشت. کسی که مالک را میشناخت به مرد گفت: مگر نمیشناسی؟ گفت: نه. گفت: این مالک اشتر است. مرد را ترس عجیبی فرا گرفت، هراسان دنبال او میرفت، دید در مسجد به نماز ایستاده، صبر کردنمازش تمام شود. بعد از نماز دست به دعا برداشت آنمرد نزد او رفت و عذرخواهی کرد، اما مالک فرمود: من آمدم مسجد تا برای شما نماز بخوانم و از خدا بخواهم شما را ببخشد.[۱۳]
آری مردان بزرگ نه تنها بدون منت میبخشیدند بلکه برای شخص خاطی از خداوند طلب مغفرت میکنند.
۳- مادهی عفو در قرآن
مادهی عَفَوَ با مشتقاتشان۴۳ بار در قرآن کریم آمده است که همهی آنها به معنای عفو و گذشت نیست، بلکه معانی متعددی دارد. عفو با مشتقاتش در معنای گذشت و بخش ۳۹ بار در قرآن آمده است.[۱۴]
اصولاً هر چیزی که به صورت مکرر ذکرشود ارزشمند و دارای قدر ویژهای است. عفو هم با همهی تکرارش حکایت از توجه ویژهی حق تعالی به این حسنهی کم نظیر دارد و چنین تأکیدی نشان از نقش بزرگ عفو در سعادت دنیا و آخرت دارد.
۴- موضوعات عفو در قرآن
۴-۱ عفو وصف خداوند
یکی از دلایل بخشش خداوند، ستارالعیوب بودن اوست. چون این چنین است و آبروی بندگان را حفظ میکند، آنها را عفو میکند، با این که میداند بندهاش خطا کرده و میتواند او را مجازات کند. از دیگر دلایل عفو الهی رحیم بودن اوست. خداوند با مهربانی که دارد با آه و ناله بندهی مجرم و پشیمان خود، دلش به رحم میآید و عفو میکند. همچنین از دلایل عفو الهی حلیم بودن اوست. او صبر عظیم دارد، زود خشم نمیگیرد و انتقام را اولین اقدام قرار نمیدهد و بنده را عفو میکند و به او فرصتی دیگر میدهد.
آیات چندی است که در آنها خداوند برای خود صفت عفو را قرار داده است از جمله آنجایی که فرموده است:« إنَّ … تعفُو عَن سوءِ فإنَّ اللهَ کانَ عفوَا قدیرًا»[۱۵]
در این آیه دو نکته مهم جلب توجه میکند، یکی اینکه خداوند الزام و اجباری در امر عفو قائل شده است، بلکه به صورت جملهی شرطیه آورده است که « اگر عفو کنید» یعنی مجبور نیستید و امر به آن امری ارشادی است که تکامل فرد و اجتماع و سعادت دنیا و آخرت او را تکمیل میکند، نکتهی دیگر اینکه زیبایی و حقیقت عفو آنجایی است که عفو میکنیم و آن را حسنه میپنداریم چون صفت الهی است. پس محور و حدود آنهم مانند خداوند است، خداوند میفرماید:« عفوًا قدیراً» یعنی قدرت دارد وولی میبخشد.
۴-۲ مشمولین عفو الهی
خداوند در بعضی آیاتصفت «عفوّ» یعنی کثیرالعفو را برای خود آورده است اما آیا این عفو بخاطر کثیر بودنش بر هر نفسی جاری و بر هر زشتی ساتر است؟ قطعاً خیر، چون خداوند مهربانی و بخشنده بودنش در کنار حکیم بودنش است. پس عقوبتش حساب و کتاب دارد. اما اینکه چه کسانی را عفو میکند، خودش بعد از یک واقعهی تاریخی ذکر کرده است. مؤمنان صدر اسلام که میتوانستند در جنگ بدر به پیروزی درخشانی برسند، خداوند به آنها وعده پیروزیهای بعدی را داد. اما آنها به خاطر غفلت و دنیاخواهی بعضی از جنگجویان شکست شدیدی خوردند. خداوند آنها را سرزنش کرده و اشتباهات آنها را گوشزد فرموده است و بعد میفرماید: «و لقَد عَفَا عَنکُم و اللهُ ذو فَضلٍ علی المُؤمنین»(و خداوند از خطای شما در گذشت و شما را بخشید و خداوند نسبت به مؤمنین، صاحب فضل و بخشش است).[۱۶]
در این آیه آمده که خداوند شما را بخشید، یعنی عفو و بخشش از صفات خداوند است. همچنینآمده است که خداوند نسبت به مؤمنان صاحب فضل و بخشش است، یعنی ایمان آنها باغث برخورداری آنها از نسیم عفو الهی شد. گرچه آنها در موقعیتی حساس غفلت کردند، اما قبل از این خدمات زیادی جهت حفظ اسلام و گسترش آن کرده بودند، اکنون هم از اهل ایمان هستند و از کردهی خود پشیمان هستند، لذا خداوند آنها را از بیکران عفو خود بهرهمند کرد.
« نهایت اینکه ایمان بستر و زمینهی دریافت فضل خاص خداوند است».[۱۷]
۴-۳ عفو شیوهی پیامبران
در آیات متعددی از قرآن مجید دستور داده شده که مردم روش پسندیدهی عفو را شیوهی خود قرار دهند و اگر از برادر خود خطا و لغزشی دیدند از او درگذرند: « خُذِ العفوَ وَأمُر بالعُرفِ و أعرِض عَن الجاهلینَ»( با آنها مدارا کن، عفو و گذشت را شیوهی خود قرارده و به نیکیهخا دعوت نما و از جاهلان روی بگردان).[۱۸]
از آنجایی که اولین دریافت کنندهی پیام الهی، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم میباشد و از ظاهر آیه معلوم است که دریافت کننده مورد این خطاب بوده است. رهبران راستین در مسیر دعوت خود به سوی خداوند و اصلاح جامعه با افراد متعصب، جاهل و لجوج روبرو میشوند. لذا خداوند با ارشادهای لازم آنها را برای چگونه قدم برداشتن در راه هدایت خلق و استقامت در امر تبلیغ یاری میفرمود. ضمن نزول چنین آیاتی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم دستور میداد که در برخورد با چنین افرادی باید شیوههای خاصی را اتخاذ کند. به این ترتیب که عفو کن، بیش از آنچه قدرت دارند از آنها مخواه و نسبت به برخوردهای جاهلانهی جاهلان بی اعتنا باش.[۱۹]
در حدیث آمده است که: وقتی آیهی فوق نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم از جبرئیل سؤال کرد: منظور از این آیه چیست؟
جبرئیل عرض کرد: نمیدانم، باید از درگاه خداوند عالم بپرسم. بار دیگر بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم نازل شد و گفت: ای پیامبر! خداوند دستور میدهد که از آنها که به تو ستم کردهاند درگذر و به آنها که تو را محروم ساختهاند عطا کن و به آنها که از تو بریدهاند، بپیوند.[۲۰]
عفو لازمهی کار رهبران الهی و مبلغان دینی بلکه برای هر حاکم، رهبر و رئیس و مبلغ و… است؛ هم در ابتدا و هم در ادامه، چون ابتدا باید با گذشت افراد را مجذوب و مخر خویش کنند و این تسلیم شدن و مطیع گشتن به تنهایی کافی نیست، بلکه باید با چشمپوشی و نادیده گرفتن خطای آنها در ادامهی حرکت خود به سوی مقصد مطلوب، افراد خوب و شایسته و همهی افراد متعدد را حفظ کرد و به صرف خطای ناآگاهانه که تکرارنمیشود آنها را نرانند.
به طور قطع میتوان گفت که از عوامل اصلی موفقیت پیامبران همین عنود و بخشش بوده است.
۴-۴ عفو از خصوصیات پرهیزکاران
در بعضی از آیات قرآن عفو از خصوصیات متقین ذکر شده است: « الذینَ یُنفِقونَ فی السَّراءِ و الضًّراءِ و الکاظمینَ الغَیظِ و العافِینَ عَن الناَّسِ و اللهُ یُحبُ المُحسِنینٍ» ( پرهیزکاران آنهایی هستند که در وسعت و پریشانی انفاق میکنند و خشم خود را فرو میبرند و از خطای مردم درمیگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد).[۲۱]
در این آیه از اوصاف پرهیزکاران ذکر شده که شامل انفاق کردن، فرو بردن خشم و چشم پوشی از خطای مردم، که مورد آخر بطور صریح عفو و بخشندگی آنها را ذکر فرموده و در مو.رد اول هم در مواردی لازمهی آنها عفو است، بخصوص مورد دوم که خودش نوعی عفو است و معمولاً نتیجهی آن هم عفو است. در آیهی فوق « الناس» به تنهایی و مطلق آمده است و شامل هر انسانی اعم از زن و مرد، مسلمان و غیر مسلمان میشود. عفو افراد گناهکار به خاطر شایستگی آنها نیست- اگرچه مواردی چنین است- بلکه به خاطر عظمت و بزرگی رحمت خداوند است. ما اگر میخواهیم متصف به اوصاف متقین شویم، باید در عفو و گذشت بیش از آنچه به طرف مقتابل توجه کنیم، به نتایج و اثرات عفو توجه کنیم و اینکه بزرگترین انسانها دارای چنین خصوصیت ارزندهای بودهاند.
پیام آیه در تفسیر نور نکات جالبی را به عنوان پیام آیه آوردهاند، مواردی از آنها که برای تکمیل بحث مفید است، ذکر میکنیم:
متقین محکوم غرایض نیستند، آنها مالک و حاکم نفس خویشند« و الکاظمینَ الغَیظِ».
تقوا از سعهی صدر جدا نیست« و العافِینَ عَن الناَّسِ».
متقی منزوی نیست و این طور نیست که فقط به فکر خود و در بند خواستهها و امیال خودش باسد، بلکه با مال و اخلاق خوب خود با مردم معاشرت میکند« یُنفِقونَ، الکاظمینَ، العافِینَ».
در عفو خطاکاران ایمان آنها شرط نیست« و العافِینَ عَن الناَّسِ».
کسی که میخواهد محبوب خدا باشد باید از مال خود بگذرد و خشم خود را فرو نشاند( خطای دیگران را ببخشد)« واللهُ یُحبُ المُحسِنینٍ».
گذشت از خطای مردم از مصادیق نیکوکاری است.[۲۲]
۴-۵ عفو و گذشت در برابر حسادتها
عدهای از اهل کتاب مخصوصاً یهودیان، با اینکه در کتب آسمانی مژدهی آمدن آیین مقدس اسلام داده شده بود، نه ئتنها اسلام را نمیپذیرفتند بلکه سعی داشتند مؤمنان را از ایمانشان برگردانند. عامل این کار آنها دلایل متعددی است. اما اهداف عموم آنها آن چیزی است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است و آن حسادت اهل کتاب به آیین تازه و کامل اسلام است. اهل کتاب شاهد گسترش اسلام بودند، میدیدند که احکام و قوانین اسلام چقدر سریع بر جانها می نشیند که این امر برای آنها سخت و غیر قابل تحمل بود. در مورد حسادت اهل کتاب از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم خواسته شد تا آنها را عفو کند.
« فَاعفُوا وَاصفَحُوا حتَّی یأتِی اللهُ بِأَمرِهِ»( ولی شما در برابر حسادتهای اهل کتاب عفو کنید و درگذرید تا خداوند فرمان خویش را بفرستد).[۲۳]
حال جای این سؤال است که با اینکه عفو حدودی دارد و عفو دشمن متجاوز خارج از آن حدود است، چرا خداوند متعال چنین امری نموده است؟ دلایل چندی میتوان جهت چنین امری در این آیه ی شریفه ذکر کرد:
با مخالفان نباید فوری با خشونت برخورد کرد، گاهی وقت لازم است با علم به کینه و حسادتشان با آنهامدارا کرد.[۲۴] چون گاهی عفو باعث میشود دل آنها نرم شده و مجذوب اسلام شوند.
فرمان عفو دشمن، موقت و تا زمانی است که باعث دلسردی و جسوری دشمنان نشود.[۲۵]این فرمان عفو در واقع یک دستور تاکتیکی به مسلمانان است، به عنوان اسلحهای در مقابل دشمنان در آن شرایط خاص . چون مسلمانان آمادگی کامل برای جنگ را نداشتند لذا باید فرصتی مهیا میشد تا این آمادگی را پیدا کنند. پس بهختر است تا زمان آمادگی برای جهاد از جوابدهی به حسادت آنها بگذرند.[۲۶]
پس امر به عفو مخالفان اسلام دائمی نبوده بلکه موقت به وقت معین است.
۵- تفاوت عفو و صفح
در بعضی از آیات که توصیه به عفو شده، در کنار آن «صفح» هم آمده است که به نظر بعضی مترادف عفو است و به منظور تأکید بر عفو آمده است.
مادهی صفح در اصل به معنای دامنهی کوه، پهنی شمشیر و یا صفحهی صورت است. این کلمه معمولاً به معنای روی گردان و صرف نظر کردن به کار میرود. اما راغب اصفهانی میگوید: هرچند عفو و صفح به یک معنا و هردو در مورد گذشت و چشمپوشی از تقصیر دیگران است، ولی باید دانست که واژهی صفح در افادهی این معنا رساتر است؛ زیرا در صفح علاوه بر معنای گذشت، روی نیاوردن و گناه طرف را نادیده گرفتن هم لحاظ است. در عفو ممکن است خاطی و مجرم را محکوم کرده و بعد او را ببخشد، اما در صفح اصلاً گناه خاطی را نادیده میگیرند و حتی اگر مجرم در مقام عذرخواهی برآمد، طوری با او رفتار میشود که گویی اصلاً گناهی نکرده. بنابراین صفح کرامت والاتری است . اما باید توجه داشت هر کدام جایگاه خاص خود را دارند.
ضمن اینکه در مواردی میتوانند در موضع مشترک به کار روند. مثلاً گاهی مجرم کسی است که با یک اشاره متوجه بدی کار خود میشود و همین که ارز گناهش چشم بپوشی کافی است و اینجا شایسته است صفح شود. اما گاهی مجرم درک و فهم متعادل ندارد، یا انسان جسور و بی شرمی است که نادیده گرفتن خطایش را به حساب این میگذارد که طرف مقابلش اصلاً خطایش را ندیده و نفهمیده است. یا اینکه مجرم کسی است که تا تذکر به او ندهنددست از خطایش برنمیدارد. در مورد این دو گروه نهایت لطف و احسان، عفو آنهاست نه صفح و نادیده گرفتن خطای آنها چون چنین کاری هم آنان را گستاختر میکند و هم زمینهی ظلم به خود و دیگران را فراهم میکند.
پس عفو، گذشت از خطای دیگران است ولی صفح نادیده گرفتن آن، در اصطلاح منطقیون بین عفو و صفح، عموم و خصوص مطلق است، به این معنا که هر صفحی عفو است ولی هر عفوی صفح نیست.[۲۷]
۶- عفو تهمت زنندگان بر حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم
عدهای از مخالفان که خود را بین صفوف مسلمانان جای داده بودند، در صدد ضربه زدن به اسلام ، به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم تهمت ناروایی زدند. شایعه پراکنی آنها و ساده لوحی برخی از مسلمانان باعث شد تهمت به گوش همگان برسد. پیامبر اندوهگین شد، اما به زودی خداوند حقیقت را آشکار نمود. بهر حال بعد از اینکه خداوند منافقان را رسوا نمود، عدهای از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم تصمیم گرفتند که امفاق را از «اصحاب افک» که بعضی از آنها مستمند بودند قطع کنند که خداوند در آیهی ۲۲ سورهی نور آنها را از این کار نهی کرده است و در ادامه میفرماید: «ولیَعفُوا ولیَصفَحُوا» باید عفو کنید و گذشت نمایید.
بهرحال آیهی فوق و چند آیهی قبل درس بزرگی است برای امروز و فردای مسلمانان که اگر یکی از آنها مرتکب خطایی شد، نباید او را طرد نمود و کمکهای خود را از او قطع کنند. این آیات ترسیمی از جاذبه و دافعه اسلام است. آیات افک و مجازات تهمت زنندگان به نوامیس از دافعههای عظیم اسلام است و آیات عفو و گذشت از مردم و غفور و رحیم بودن خداوند، بیانگر جاذبه اسلام است.[۲۸]
۷- عفو برای توبه کنندگان
بعد از جنگ احد و سرزنش بعضی از جنگجویان، آنها پشیمان شده و اطراف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم را گرفته بودند، از او عذرخواهی میکردند. خداوند آنها را بخشید و این وعده نسیم رحمت الهی را در آیهی۱۵۲ آل عمران به آنها داد. و در آیهی ۱۵۹ همین سوره به پیامبرش فرمود: « فأعفُ عَنهُم وَاستَغفِرلَهُم» پس از تقصیر آنها درگذر و برای آنها طلب آمرزش کن.
آنچه از کل آیه برداشت میشوداین است که حس بخشش و عفو نعمتی است که خداوند به انسان ارزانی داشته و به شکرانه این نعمت باید از تقصیر آنها درگذریم . چون خداوند به پیامبرش یادآوری فرموده که مهربانی تو با مردم رحمتی از طرف خداوند است، پس از تقصیر مردم در گذر و آنها را ببخش تا شکر نعمتت را بجا آورده باشی. در همین مورد روایتی از امام علی علیه السلام است که فرمود: « چون بر دشمنت پیروز شدی، گذشت از او را شکرانهی پیروزی قرار بده».[۲۹]
نتیجه گیری
بنابر آنچه از این تحقیق بدست آمده، عفو یعنی گذشت از گناه و اشتباه ظالم و خاطی در حق فرد است. گاه در کنار عفو کلمهی «صفح» آمده است که به معنای نادیده گرفتن خطاست.
بنابر توصیهی آیات، عفو فضیلت بزرگی است که هر چند اجباری در عمل به آن نباشد اما لازمهی زندگی است.
ومن الله التوفیق
فاطمه راستین
جهت حمابت از ما لطفاً مطالب سایت را بدون ذکر منبع کپی نکنید.
تمامی حقوق مقاله مربوط به مبلغان سایبری ونویسنده مقاله می باشد.هرگونه کپی برداری جهت استفاده به نام شخص دیگر قانوناً وشرعاً جایز نمی باشد.
فهرست منابع کلی ——————————–
۱- قرآن کریم، مهدی الهی قمشهای.
۲- نهج البلاغه، علی شیروانی، قم، انتشارات دارالعلم و قم، چ اول، ۱۳۸۱٫
۳- صحیفهی سجادیه.
۴- تهیهی دفتر تبلیغات اسلامی حوزهی علمیهی قم، ره توشهی راهیان نور، قم انتشارات مؤسسهی بوستان قم، چاپ اول۱۳۸۲٫
۵- محمد ری شهری، میزان الحکمه، میزان الحکمه، قم انتشارات دارالحدیث، چ اول۱۴۲۲ قمری، ج۶٫
۶- عبدالباقی، محمد فؤاد، المعجم المهفرس فی الفاظ قرآن کریم، بیروت، انتشارات دارالاحیاء الثرات العربی،{بی تا}.
۷- قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، انتشارات مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چ سوم، تابستان۱۳۸۱، ج ۱و۲٫
۸- قرشی، علی اکبر، قاموس القرآن، تهران، انتشارات دارالکتاب الاسلامیه، چ سیزدهم، بهار ۱۳۷۸، ج ۵،۶،۷٫
۹- گولپینارلی، عبدالباقی، مثنوی معنوی، ترجمه و شرح بوفیق۵۰ سبحانی، {بی جا}، انتشارات سازمان چاپ و نشر فرهنگ اسلامی، چ اول، بهار ۱۳۷۳٫
۱۰- مکارم شیرازی، ناصرِ تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتاب الاسلامیه، چ هجدهم، ۱۳۷۹٫
۱۱- مهدوی کنی محمدرضا، نقطههای آغازین اخلاق عملی، {بی جا}، انتشارات دفتر فرهنگ اسلامی، چ هشتم، ۱۳۷۸٫
منابع مطالب—————————————-
[۱] . قریشی، علی اکبر، قاموس القرآن، ج ۳، ص۹٫
[۲] . سورهی مائده، آیهی۹۵٫
[۳] . سورهی مجادله، آیهی۲٫
[۴] . دفتر تبلیغات اسلامی حوزهی علمیهی قم، ره توشهی راهیان نور، ص ۲۹۴٫
[۵] . قریشی، علی اکبر، قاموس القرآن، ج ۳، ص۹٫
[۶] . صحیفهی سجادیه.
[۷] . محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۶، ص ۳۶۷٫
[۸] همان.
[۹] . همان.
[۱۰] عبدل الباقی گوپینارلی، دفتر۵، ص ۱۰۱۵٫
[۱۱] . سورهی تغابن، آیهی۱۴٫
[۱۲] . سورهی فصلت، آیهی۳۶٫
[۱۳] . مهدوی کنی محمدرضا، نقطههای آغازین اخلاقی، ص ۵۹۵٫
[۱۴] .محمد فؤادالباقی، المعجم المهفرس فی الفاظ قرآن کریم، ص ۵۹۲-۵۹۳٫
[۱۵] . سورهی نساء آیهی ۱۴۹٫
[۱۶] . سورهی آل عمران، آیهی۵۲٫
[۱۷] . مکارم شیرازی، ناصرِ تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۱۷۶٫
[۱۸] .سورهی اعراف، آیهی ۱۹۹٫
[۱۹] . مکارم شیرازی، ناصرِ اخلاق در قرآن، ج ۳، ص ۴۱۵، با دخل و تصرف.
[۲۰] . شیخ حر عاملی، آداب معاشرت از دیدگاه معصومین، ترجمه محمد علی فارابی و ………، ص ۱۲۷٫
[۲۱] . . سورهی آل عمران، آیهی ۱۳۴٫
[۲۲] . قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج ۲، ص ۱۵۷٫
[۲۳] . سورهی بقره، آیهی ۱۰۹٫
[۲۴] . قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج۱، ص۱۸۱٫
[۲۵] . همان.
[۲۶] . مکارم شیرازی، ناصرِ تفسیر نمونه، ج۱، ص ۳۹۹، با دخل و تصرف.
[۲۷] . مهدوی کنی محمدرضا، نقطههای آغازین اخلاقی، ص ۵۹۴٫
[۲۸] . مکارم شیرازی، ناصرِ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص ۴۱۶، با دخل و تصرف.
[۲۹] . نهج البلاغه، علی شیروانی، خطبه ۲، ص ۱۴۵
سلام وعرض ادب/احسنت بر شما بسیار عالی بود.بخشهایی از این مقاله را مشاهده کردم.بسیارجالب وکاربردی نگارش شده.موفق باشید. 😛
سلام برشما، موفق باشید