20زندگانی امام علی(ع):

حضرت علی (ع) در 13 رجب عام الفیل در کعبه به دنیا آمد. مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم و پدرش ابوطالب بود. ایشان در 21رمضان سال 40هجری در شهر کوفه به شهادت رسید. قبد مطهرش در نجف اشرف قرار دارد.

بخش های زندگانی امام علی (ع):

با توجه به اینکه امام 10 سال پیش از بعثت پیامبر دیده به جهان گشود و در حوادث تاریخ اسلام همیشه در کنار پیامبر بود و پس از رحلت پیامبر نیز 30سال زندگی نمود مجموع عمر 63 ساله ایشان را میتوان به 5 دوره تقسیم کرد:

  1. از ولادت تا بعثت پیامبر
  2. از بعثت تا هجرت پیامبر به مدینه
  3. از هجرت تا درگذشت پیامبر
  4. از رحلت پیامبر تا آغاز خلافت ظاهری امام
  5. دوران خلافت آن بزرگوار

از ولادت تا بعثت پیامبر اسلام:

  • نخستین دوره زندگی امام پیش از بعثت حضرت رسول بوده است. در این زمان سن امام بیش از 10 سال نبوده است. علی(ع) در این دوره، که دوره حساس شکل گیری شخصیت و دوره پزیرش تربیتی و روحی بود، در خانه حضرت محمد(ص) و تحت تربیت ایشان به سر برد. مورخان اسلامی در این زمینه می نویسند: در اثر قحطی که در مکه اتفاق افتاد، پیامبر و عباس(عموی پیامبر) تکفل دو فرزند از فرزندان ابوطالب را بر عهده گرفتند. ابوطالب دارای فرزندان بسیاری بود که قحطی فشار زیادی بر آنها وارد می کرد. بنابراین پیامبر، سرپرستی علی(ع) و عباس سرپرستی جعفر را به عهده گرفت. پیمبر اسلام پس از گرفتن علی (ع) فرمود:ِ«همان را برگزیدم که خدا او را برای من برگزید.» علی(ع) در دوران خلافت خود در خطبه قاصعه به این دوره تربیتی اشاره نموده و می فرماید:«شما (یاران پیامبر) از خویشاوندی نزدیک من با رسول خدا و موقعیت خاصی که با آن حضرت داشتم آگاهید موقعی که من خردسال بودم،پیامبر مرا در آغوش می گرفت و به سینه خود می فشرد مرا در بستر خود می خوابانید و او غذا در دهان من می گذاشت. من همچون بچه ای که به دنبال مادرش می رود، همه جا همراه او می رفتم، هر روز یکی از فضایل اخلاقی خود را به من تعلیم میداد و دستور میداد که از آن پیروی کنم.
  • پیامبر هر ساله در ماه رمضان به غار حراء می رفت و به عبادت می پرداخت و اگر تهیدستی نزد وی می رفت به او طعام میداد. شواهد نشان می دهد که حضرت محمّد(ص)با عنایت شدیدی که نسبت به علی(ع) داشت او را در آن یک ماه همراه خود به حراء می برد. وقتی که فرشته وحی برای نخستین بار در همان غار بر حضرت محمّد(ص) نازل شد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت علی(ع) در کنار آن حضرت بود.ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه می نویسد:«در کتب صحاح روایت شده است که وقتی جبرئیل برای نخستین بار بر پیامبر نازل گردید و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت علی(ع) در کنار پیامبر اسلام بود.»

2) از بعثت تا هجرت پیامبر:

دومین قسمت از زندگانی امام علی(ع)را بخش بعثت تا هجرت پیامبر به مدینه تشکیل می دهد که از نظر زمانی سیزده سال می شود. این بخش از زندگانی امام شامل یک سلسله خدمات و مجاهدات درخشان و اقدامات بزرگ و برجسته ی علی(ع) در راه پیشرفت اسلام می باشد که در تاریخ اسلام، نصیب کسی جز او نشده است.

  • نخستین افتخار علی(ع) در این دوران پیشگام بودن وی در پذیرفتن اسلام و یا به عبارت صحیح تر، ابزار اسلام دیرینه خویش است زیرا امام از کودکی یکتاپرست بود و هرگز آلوده به بت پرستی نبود.

پیشگام بودن در پذیرفتن اسلام، ارزشی است که قرآن مجید روی آن تکیه کرده و صراحتاً اعلام کرده است کسانی که در گرایش به اسلام پیشگام بوده اند در پیشگاه خدا ارزش والایی دارند آنجا که می فرماید:«والسّابقون السّابقون* اولئک المقربون» [پیشگامان پیشگام، آنها مقربند](سوره واقعه 10-11)

قرآن نسبت به موضوع پیشگامی در اسلام خیلی توجه نشان داده است به گونه ای که حتی کسانی را که پیش از فتح مکه ایمان آورده بودند از کسانی که بعد از فتح آن ایمان آوردند برتر می داند:« کسانی از شما که پیش از پیروزی(فتح مکه) در راه خدا انفاق کردند وسپس به جهاد پرداختند، با کسانی که بعد از آن در راه خدا انفاق و جهاد کردند،یکسان نیستند، بلکه آنان در پیشگاه خدا مقامی برتر دارندو خداوند به هر دو، وعده نیک داده است (حدید 10) چه رسد به کسانی که قبل از هجرت ودر آن شرایط سخت،آن هم در سال های اولیه ایمان آورده باشند.

دلیل برتری ایمان مسلمانان پیش از فتح مکه این است که آنها در موقعی ایمان آوردند که اسلام در جزیرةالعرب به اوج عظمت نرسیده بود و هنوز پایگاه بت پرستان (شهر مکه) به صورت دژ شکست ناپذیری باقی بودو خطرهایی از طرف جان و مال مسلمانان را تهدید می کرد. البته مسلمانان پس از مهاجرت به مدینه و گرایش اوس و خزرج و قبائل اطراف مدینه به اسلام، از پیشرفت و ایمنی نسبی برخوردار بودند و در بسیاری از درگیری های نظامی غالب و پیروز بودند ولی خطر هنوز به کلی برطرف نشده بود. بنابراین وقتی گروش به اسلام در این شرایط دارای ارزش بود، پس در آغاز دعوت پیامبر، که قدرتی جزء قدرت قریش و نیرویی جزء نیروی بت پرستان در کار نبود ارزش بالاتر و بیشتری داشت. با این توضیح میزان ارزش پیشگامی علی(ع) در اسلام، به خوبی روشن می گردد.

پیشگامی امام دلائل و شواهدی داشت که چند نمونه را به عنوان مثال ذکر می کنیم:

الف) تصریح پیامبر به پیشقدم بودن علی(ع ) در میان یاران خود که فرمودند: «نخستین کسی که در روز رستاخیز با من در کنار حوض کوثر ملاقات می کند پیشقدم ترین شما در اسلام ،علی بن ابیطالب است»

ب)دانشمندان و محدثان نقل کرده اند : حضرت محمّد (ص) روز دوشنبه به نبوت مبعوث شد و علی(ع) فردای آن روز (سه شنبه) با او نماز خواند.

پ)علی(ع) فرمودند: من بنده خدا و برادر پیامبر و صدیق اکبرم .این سخن را پس از من جزء دروغگوی افترا ساز نمی گوید، من هفت سال پیش از مردم با رسول خدا نماز گزاردم.

  •  بعد از سه سال دعوت پنهانی، فرشته وحی بر پیامبر نازل شد و به ایشان دستور داد که دعوت همگانی خود را از طریق دعوت خویشان وبستگان آغاز نماید. فرماغن خداوند چنین بود: « بستگان نزدیک خود را از عذاب الهی بیم بده و پر و بال خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند، فرو گستر، پس اگر با تو از در مخالفت وارد شوند، بگو من از کارهای (بد) شما بیزارم» (شعرا 214-216)

علت اینکه دعوت خویشان، برای نقطه شروع دعوت همگانی انتخاب شد، این است که تا نزدیکان یک رهبر الهی به او ایمان نیاورند و از او پیروی نکنند هرگز دعوت او درباره ی بیگانگان مؤثر واقع نمی شود؛ زیرا نزدیکان از اسرار و رازها و ملکات نفسانی وی کاملاً واقف و مطلع هستند از این رو ایمان آنان نشانه وارستگی مدعی رسالت به شمار می رود و اگر اکثریت قریب به اتفاق آنها اعراض کنند نشانه دوری مدعی از صدق و خلوص در ادعاست.

در این دعوت 45 نفر از بنی هاشم از جمله ابولهب دعوت شدند. در روز اول ابولهب با سخنان سبک خود مانع از ادامه مجلس شد. در روز دوم ابولهب دعوت نشد و پیامبر بعد از صرف غذا شروع به صحبت نمودند و فرمودند: هیچ کس از مردم برای کسان خود چیزی بهتر از آنچه من آورده ام، نیاورده است. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام. خدایم به من فرمان داده که شما را به توحید و یگانگی وی در رسالت خویش دعوت کنم. چه کسی از شما مرا در این راه کمک می کند تا برادر، وصی و نماینده من در میان شما باشد . او این جمله را گفت و منتظر جواب ماند. سکوتی مطلق آمیخته با حیرت بر جمع حاکم بود، که ناگهان علی(ع) [ که سن او از 14 سال تجاوز نمی کرد ] برخاست و اعلام آمادگی کرد و گفت:« ای پیامبر خدا ! من تو را در این راه یاری می کنم » پس

دست خود را برای عقد پیمان به سمت پیامبر دراز کرد وپیامبر دستور دادند علی بنشیند وباز تکرار کردند باز جز علی (ع) کسی جوابی نداد و برای بار سوم نیز جز علی (ع) بر نخواست  دراین موقع پیامبر دست خود را بر دست علی زد و فرمودند: «هان ای خویشاوندان و بستگان من !علی برادر و وصی و خلیفه من در میان شماست.»

بدین ترتیب نخستین وحی پیامبر انتخاب شد .و دلیل اعلام نبوت خود و امامت علی در یک روز تو أم و جدای نا پذیر توان این دو از همد یگر است و اینکه همواره امامت مکمل برنامه رسالت است.

  • از افتخارات دیگر امام در این دوره فداکاری بزرگ ایشان در  لیلـة المبیت است که وقتی مشرکان از قصد پیامبر و مسلمانان مدینه آگاه شدند تصمیم به قتل پیامبر شدند . مشرکان چون می دانستند موقعیت مسلمانان در مدینه بهتر خواهد شد و برای آنها خطر و تهدید است چون هم با قدرت گرفتن مسلمانان احتمال حمله ی آنها به مشرکان و هم تهدید ی برای خط بازرگانی قریش به شام بوده که از کنار یثرب (مدینه) می گذشت .آنها تصمیم به تبعید،زندگی و یا قتل پیامبر گرفتند در نهایت تصمیم گرفتند از هر قبیله ای جوانی آماده شود و شبانه دسته جمعی پیامبر را به قتل برسانند.در این صورت قاتل یک نفر نخواهد بود و بنی هاشم نمیتوانند به خونخواهی برخیزنند و تنها با دادن خونبها در اثر کشتن محمد (ص)همه چیز خاتمه می یابد.ولی خداوند به وسیله ی فرشته وحی پیامبر را ازاین تصمیم آگاه کرد. پیامبر از علی(ع) خواست که در بسترش بخوابد و او خود بتواند شهر را ترک کند. بنابراین پیامبر شهر را به سمت غار ثور ترک کرد و علی (ع) در بستر پیامبر خوابید مشرکان با خیالی راحت از اینکه پیامبر در بستر خفنه راه هها را کنترل نکردند. و پیامبر توانست آنجا را ترک کند و مشرکان شبانه به بستر ایشان هجوم بردند که با علی (ع) روبرو شدند و نقشه آنها با شجاعت علی(ع) شکست خورد. هجرت پیامبر به مدینه با موفقیت انجام شد. در قران به این حادثه اشاره شده است .« بعضی از مردم همچون [علی(ع) در <<لیلت المبیت>>به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر] جان خود را برای کسب خشنودی خدا می فر وشند وخداوند نسبت به بندگانش مهربان است .(بقره 207)

3)از هجر ت تا وفات پیامبر:

  • پیامبر هنگام ورود به مدینه بین مهاجران [مسلمانان مکه که به مدینه هجرت کرده بودند] و انصار [مسلمانانی که در مد ینه ساکن بودند] پیوند اخوت و برادری برقرار کرد.

آنها دو به دو با هم پیمان بستند . البته در این پیمان نوعی هماهنگی و تناسب افراد با یکدیگر از نظر ایمان فضیلت و شخصیت اسلامی رعایت می شد. در این هنگام علی (ع) با چشمانی اشکبار نزد پیامبرآمده  واظهار داشتند که بین من و کسی پیوند برقرار نساختی. پیامبر فرمود:« تو برادر من در دو جهان هستی» و آنگاه بین خود و علی (ع) عقد برادری خواند .این موضوع عظمت و فضیلت علی (ع) را در خود نشان می دهد.

  • پیا مبر اسلا م پس از هجر ت  به مدینه 27غزوه با مشرکان و یهود و شورشیان داشت که علی (ع) در26 غزوه از این غزوات شرکت داشت و فقط در غزوه تبوک آن هم به دلیل حساسیت شرایط که بیم آن می رفت منافقان در غیاب پیامبر دست به توطئه بزنند

در ذیل نقش امام را در چهار جهاد بزرگ بررسی می کنیم .

–          در جنگ بدر که نخستین جنگ تمام عیار میان مسلمانان  و مشرکان بود و پیروزی در آن دارای اهمیت بسیار بود این جنگ در سال دوم هجرت رخ داد. تعداد یاران پیامبر 313نفر بود و قریش 950تا 1000 نفر مرد جنگی بود،یعنی 3 برابر مسلمانان.

درآغاز نبرد، سه تن از دلاوران قریش به نام عتبه و شیبه و ولید هماورد خواستند به ترتیب عبید بن حارث بن عبدالمطلب و حمزه و علی (ع) روانه رزمگاه شدند و نبرد خود را با آنها آغاز کردند. حمزه و علی(ع) به سرعت هم رزمان خود را کشتند و بعد به کمک عبیده شتافتند و او را نیز به هلاکت رساندند. پس از کشتن سه دلاور قریش روحیه سپاه دشمن ضعیف شد و منجر به شکست فاحش ارتش شرک گردید به طوری که هفتاد نفر از آنها کشته شدند. در این جنگ بیش از نیمی از کشته شدگان با ضرب شمشیر علی (ع)از پای در آمدند و در کشتن نیمی دیگر نیز شرکت داشت.

–          در جنگ احد:

روحیه قریش بر اثر شکست در جنگ بدر سخت افسرده شد و در صدد گرفتن انتقام از مسلمانان بودند و تصمیم گرفتند با نیروی فراوان و مجهز به مدینه حمله کنند. عوامل اطلاعاتی به پیامبر خبر تدارک حمله دشمن را دادندو ایشان پس از مشورت تصمیم گرفتند به خارج از مدینه برود و در بیرون شهر با دشمن بجنگند. پیامبر با هزار نفر مدینه را به سوی کوه احد ترک کرد ولی در بین راه سیصد نفر از هواداران عبدالله ابن ابی(منافق مشهور )به تحریک وی به مدینه باز گشتند و سپاه اسلام به هفتصد نفر کاهش یافت. در روز هفتم شوال سال سوم هجرت در دامنه کوه احد دو لشکر در برابر هم صف آرایی کردند .

پیامبر با یک دید نظامی، میدان جنگ را مورد بررسی قرار داد و نظرش به نقطه ای جلب شد که ممکن بود دشمن در گرماگرم جنگ از آن نقطه نفوذ کرده، از پشت سر به مسلمانان حمله کند.از این نظر،افسری به نام عبدالله بن جبیر را با پنجاه نفر تیرانداز روی تپه ای مستقر ساخت تا ازرخنه احتمالی دشمن از آن نقطه جلوگیری کنند و دستور داد به هیچ وجه نباید آن نقطه حساس را ترک کنند ، چه مسلمانان پیروز شوند و چه شکست بخورند .

در جنگ آن زمان ،پرچمدار نقش بسیار بزرگی داشت و از این رو پرچم را همیشه به دست افرادی دلیر و توانا می سپردند وقتی پرچمدار کشته می شد روحیه سپاه به شدت دچار تزلزل می شد.در این جنگ قریش از قبیله ی بنی عبدالدار که به شجاعت معروف بودند، استفاده می کردند که همه آنها به دست امام علی(ع) کشته شدند. از امام صادق نقل شده است که فرمود: « پرچمداران سپاه شرک در جنگ احد نه نفر بودند، که همه آنها به دست علی (ع) به هلاکت رسیدند.» با مرگ پرچمدارها روحیه دشمن به شدت متزلزل شد و رو به شکست می رفت که افراد تحت فرماندهی عبد الله بن جبیر با دیدن این صحنه، به منظور جمع آوری غنایم، تپه را ترک کردند و هرچه عبدالله فرمان پیامبر را به آنها گوشزد کرد ترتیب اثر نداد و جز ده نفر بقیه آنها به سمت پایین کوه سرازیر شدند. در این هنگام، خالد بن ولید که در کمین آنان بود وقتی این وضع را دید به آنها حمله کرد و عبد الله بن جبیر و ده نفر دیگر را کشت. همزمان یکی از زنان قریش به نام عمر بنت علقمه که جهت تشویق سربازان قریش به میدان جنگ آمده بود، پرچم را بلند کرد وباعث افزایش روحیه سپاه شرک شد. ازاین لحظه وضع جنگ به کلی عوض شده آرایش جنگی مسلمانان بهم خورده، صفوف آنها از هم پاشید و مسلمانان شکست خوردندو حدود هفتاد نفراز مجاهدان اسلام از جمله: حمزه بن عبدالمطلب و مصعب بن عمیر به شهادت رسیدند .

با شایعه شدن کشتن پیامبر اسلام در میدان جنگ توسط دشمن روحیه بسیاری از مسلمانان متزلزل شد و اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان عقب نشینی کردند و فقط افراد انگشت شماری در کنار پیامبر ماندند و لحظات بحرانی درتاریخ اسلام فرا رسید. دراینجا بود که نقش بزرگ علی (ع) نمایان شد، زیراعلی (ع) با شجاعت و رشادتی بی نظیر در کنار پیامبر شمشیر می زد و از وجود مقدس پیشوای عظیم الشأن اسلام در برابر یورشهای متعدد مشرکان حراست می کرد .

ابن اثیر درتاریخ خود می نویسد ؛« پیامبر گروهی از مشرکین را مشاهده می کرد که عازم حمله بودند، به علی دستور داد به آنان حمله کند. علی به فرمان پیامبر به آنان حمله کرد وبا کشتن چندین تن، موجبات متفرق شدن آنان را فراهم ساخت. پیامبر سپس گروه دیگری را مشاهده کرد و به علی(ع) دستور حمله داد و علی آنان را کشت و متفرق ساخت. در این هنگام فرشته وحی به پیامبر عرض کرد: این، نهایت فداکاری است که علی(ع) از خود نشان می دهد. رسول خدا فرمود: او از من است و من از او هستم در این هنگام صدایی از آسمان شنیدند که می گفت : لاسیف الّا ذوالفقار و لافتی الّا علی»

–          در جنگ احزاب: چنان که از نامش پیداست تمام قبایل وگروه های مختلف دشمنان اسلام برای کوبیدن اسلام متحد شده بودند. سپاه کفر بیش از ده هزار نفر بود در حالیکه تعداد مسلمانان از سه هزار نفر تجاوز نمی کردند. دشمن با توجه به تجهیزات جنگی فراوان خود، نقشه ی جنگ را چنان طراحی کرده بود که گمان می کرد مسلمانان را به کلی نابود می کند . با پیشنهاد سلمان، در قسمتهای نفوذپذیر اطراف مدینه خندقی حفر کردند پهنای آن به قدری بود که مانع عبور دشمن می شد .

سپاه دشمن متشکل از یهود ومشرکان از راه رسید ناگهان با خندق مواجه شد.بنابراین در بیرون شهر و آن سوی خندق، شهر را محاصره کردند. محاصره حدود یک ماه به طول انجامید. از یک سو به دلیل محاصره سپاه دشمن واز سوی دیگر به دلیل خیانت قبیله یهودی بنی قریظه، ترس و وحشت زیادی بر مسلمانان حاکم شده بود. در قران در سوره احزاب، نیز ازاین لحظه حساس یاد کرده است. (آیه 9-14)

اما با وجود وضع دشوار مسلمانان، خندق مانع عبور سپاه احزاب می شد. ادامه این وضع برای آنها هم به دلیل سردی هوا، کمی آذوقه،  خستگی و…سخت شده بود به همین دلیل پنج نفراز قهرمانان آنها از خندق عبور کردند و برای جنگ تن به تن هماورد خواستند. جنگاور و قهرمان نامدار عرب، عمروبن عبد، نیز درمیان آنها بود که نیرومندترین و دلاورترین مرد رزمنده عرب بشمار می رفت.عمرو پس از پرش از خندق فریاد می کشید ومبارز می طلبید ولی کسی یارای جنگ با او را نداشت جزء علی(ع) که هربار عمرو فریاد می کشید و هماورد می طلبید، بر می خاست ولی پیامبر موافقت نمی کرد. که در نهایت با موافقت پیامبر جنگ بین عمرو وامام علی (ع) آغاز شد. هنگام رفتن امام به میدان پیامبر فرمودند:« تمام اسلام دربرابر تمام کفر قرار گرفته است.» این سخن پیامبر، اهمیت پیروزی دراین نبرد را می رساند که پیروزی یکی بر دیگری پیروزی کفر بر ایمان یا پیروزی ایمان بر کفر  بود. با رودررو قرار گرفتن آنها، امام ازاو خواست که از جنگ منصرف شود ولی عمرو قبول نکرد در نهایت نبرد شروع شد. گرد وخاکی اطراف دو مبارز به هوا برخاسته بود و کسی نمیدانست چه شده است تا اینکه ناگاه صدای تکبیر امام بلند شد و همگان فهمیدند علی (ع)، قهرمان بزرگ عرب را کشته است .

کشته شدن عمرو باعث تضعیف روحیه سپاه شرک شد و همه قبایل به فکر بازگشت به زادگاه خود افتادند آخرین ضربت را هم خداوند به صورت باد وطوفان شدید برآنها وارد کرد و سرانجام با ناکامی کامل، به خانه های خود بازگشتند .

پیامبر به مناسبت این اقدام بزرگ امام علی (ع) فرمود:«اگر این کار تو را امروز با اعمال جمیع امت من مقایسه کنند، بر آنها برتری خواهد داشت؛چرا که با کشتن عمرو، خانه ای از خانه های مشرکان نماند مگر آنکه ذلتی در آن داخل شد، و خانه ای از خانه های مسلمانان نماند مگر اینکه عزتی در آن وارد گشت.»

  • پیامبر اسلام در سال هفتم هجرت تصمیم به خلع سلاح یهودیان خیبر گرفت انگیزه پیامبر دو امر بود:

 1) خیبر به صورت کانون توطئه بر ضد اسلام شده بود.

2)امکان داشت که یهودیان آلت دست شاهان روم وایران شوند وبا آنها برای حمله به مسلمانان همدست شوند .

قلعه های خیبر دارای استحکامات بسیار وتجهیزات دفاعی فراوان بود ومردان جنگی یهود به شدت ازآنها دفاع میکردند . با مجاهدت سربازان اسلام ، قلعه ها یکی پس از دیگری فتح میشد تنها دژ «قموص» بزرگترین دژ و مرکز دلاوران آنها بود همچنان مقاومت میکرد که مجاهدان قدرت فتح آن را نداشتند و سردرد شدید رسول خدا نیز مانع از حضورشان در صحنه نبرد شده بود. بنابراین هر روزپرچم را در دست یکی از  مسلمانان می داد و ماموریت فتح قلعه را به وی محول میکرد ولی همچنان بی نتیجه بود روزی به دست ابوبکر و روز بعد به عمر داد ولی هردو بدون پیروزی به اردوگاه بازگشتند. این وضع رسول اله را بسیار ناراحت کرده بود . بنابراین فرمودند: فردا این پرچم را به دست کسی خواهم داد که خداونداین دژ را به دست او می گشاید:کسی که خدا و رسول خدا را دوست میدارد و خدا و رسولش نیز او را دوست میدارد .همه در فکر این بودند که فردا پرچم به دست چه کسی داده خواهد شد .بعد از طلوع آفتاب ،پیامبر،علی (ع) فرا خواهند و پرچم را به دست ایشان دادند و به او گفت ابتدا به اسلام دعوت کن و آنچه در برابر خدا وظیفه دارند به آنها یاداوری کن علی (ع) رهسپار ماموریت شد و آن قلعه ی محکم را با شجاعتی بی نظیر فتج نمود.

  • متجاوز از بیست سال ،منطق اسلام بر ضد شرک و بت پرستی در سرزمین حجاز و میان قبایل مشرک عرب انتشار یافته بود . دراین فاصله گروهی که وجدان بیدار و دلی روشن داشتند با شنیدن سخنان رسول خدا ایمان آورده بودند و به توحید و یکتا پرستی گرویده بودند ،خصوصاً بعد ازفتح مکه و آزادی عمل مبلغان مذهبی، ولی گروهی متعصب و نادان بودند همچنان بر سر عقاید دیرینه خود ماندگار بودند و از عادات زشت خود و خرافات و اوهام که ده ها مفاصد اخلاقی و اجتماعی را در بر داشت پیروی میکردند. بنابراین وقت آن رسیده بود که پیامبر بت پرستی را که سرچشمه مفاصد اخلاقی و اجتماعی بود و اصولاً یک نوع تجاوز به حریم انسانیت بود ریشه کن کند . در این هنگام آیات سوره برائت نازل شد و پیامبر مامور شد بیزاری خدا و پیامبر او را از مشرکان در مراسم حج در آن اجتماع بزرگ که از همه نقاط گرد آمده بودند اعلام بدارد ،که تا چهار ماه باید به توحید برگردند که در این صورت در ردیف مسلمانان قرارمیگیرند در غیر این صورت هرجا یافت شوند کشته خواهند شد .پیامبر چون خود تصمیم به شرکت در مراسم حج را درآن سال نداشت ابوبکر را برای اعلام این آیات فرستاد تا درروز عید قربان آن را بخواند. ابوبکرراه مکه را پیش گرفت که ناگهان وجی الهی نازل شد و به پیامبر دستور داد که این پیامها را خود یا کسی که از اوست به مردم برساند و غیر از این دونفر،کسی برای این کار صلاحیت ندارد .

پیامبر علی (ع) احضار کرد و به ایشان فرمود که پیام را در بین راه از ابوبکر بگیرد و خود برای مردم قرائت کند و امام نیز این کار را انجام داد .ابوبکرناراحت شد و به پیامبر اعتراض کرد که پیامبر فرمودند این وحی الهی بود که این نشانه صلاحیت امام و نزدیکی او با پیامبررا میرساند

4) از وفات پیامبر تا خلافت ظاهری آن حضرت :  

علی (ع) پس از پیامبر شایسته ترین فرد برای اداره امور جامعه بود و از نظر فضیلت ،تقوا ،بینش فقهی و قضایی ،جهاد و کوشش در راه خدا و سایر صفات عالی بجز پیامبر هیچکس به پای ایشان نمیرسید . بنابراین بارها به دستور خداوند از طرف پیامبر به عنوان رهبر آینده مسلمانان معرفی شده بود که از همه ی آنها مهم تر مسئله غدیر است ولی  متاسفانه جریاناتی پیش آمد و باعث شد مسیر خلافت اسلامی پس از پیامبر منحرف گردد و علی (ع)از صحنه سیاسی و اداره امور جامعه دور بماند.

–          علی (ع) در برابر این انحراف  سکوت نکرد و بارها با استدلالها و احتجاجهای خود خلیفه و هواداران را مورد انتقاد و اعتراض قرارداد ولی به مرور مشخص شد این اعتراضات سودی ندارد . در این هنگام امام بر سر دوراهی سرنوشت ساز قرار گرفت از طرفی یا می بایست به کمک خاندان رسالت وپیروان راستین خود به پا خیزد و با زور خلافت را به دست آورد و یا آنکه وضع موجود را تحمل کند و در حد امکان به حل مشکلات مسلمانان و انجام وظایف خود بپردازد . از آنجا که رهبران الهی هدف برایشان مهم تر از قدرت است بنابراین امام با ارزیابی اوضاع جامعه اسلامی به این نتیجه رسید که با پافشاری برای بدست آوردن حکومت وضعی پیش می آید که تمام زحمات پیامبر اسلام و خون های پاکی که در راه این هدف و برای حفظ اسلام ریخته شده است به هدر میرود. امام در خطبه شقشقیه در مورد این شرایط حساس میفرماید : :«من ردای خلافت را رها ساختم و دامن خود را از آن در پیچیدم ،در حالیکه در این اندیشه فرو رفته بودم که آیا با دست تنها (بدون یاور ) به پا خیزم (و حق خود و مردم را بگیرم ) و یا در این محیط پر خفقان و ظلمتی که پدید آورده اند صبر کنم ؟ محیطی که پیران را فرسوده ،جوانان را پیر و مومن را به رنج آورد تا آنگاه که به ملاقات پروردگارش بشتابد. دیدم بردباری و صبر به عقل و خرد نزدیک تر است ، لذا شکیبایی ورزیدم ، ولی به کسی میماندم که خار در چشم و استخوان در گلو دارد ، با چشم خود میدیدم میراثم را به غارت میربند .»

–          بنابراین امام به منظور حفظ اساس اسلام در برابر این انحراف صبر و سکوت را اختیار کرد . اگر امام قیام میکرد خطرهایی ایجاد میشد که باعث از هم پاشیدن اسلام نوپا میشد که شامل خطرهای داخلی و خارجی میباشد که در ذیل به چند مورد اشاره میکنیم :

 1) بیم و نگرانی از کشته شدن افراد خاندان امامت :

درآن زمان یاران وفادار و خطر پذیر امام کم بود و در صورت توسل به قدرت جز افراد نزدیک خانواده و بستگان و یاران امام کسی اورا یاری نمیکرد و به دلیل کم آنها قطعاً همه در درگیری ها کشته میشدند که امام راضی به این امر نبود. امام در بیانی به این موضوع اشاره میکند : «به وضع خود نظر افکندم ،نه یاوری دیدم و نه مدافع و همکاری ،مگر اهل بیتم که دریغم آمد کشته شوند ،بنابراین چشمان پر از خاشاک را فرو بستم و همچون کسی که استخوان در گلویش گیر کرده باشد،آب دهان را فرو بردم .»

2) بیم و نگرانی از اختلاف و خونریزی در میان مسلمانان :

گرچه گروه بسیاری از صحابه پیامبر به خلافت امام راضی نبودند (به هر علت و انگیزه در مسئله رهبری در مقابل نگران بود که با توسل به قدرت و جنگ و خونریزی میان آنها و طرفداران امام ، عده ای از آنها کشته شوند که باعث می شد بسیاری از کسانی که تازه مسلمان شده بودند از اسلام برگردند و قدرت اسلام ضعیف شود بنابراین امام از خلافت صرف نظر کرد .

3) بیم و نگرانی از نابودی اسلام با افزایش قدرت مرتدین :

از آنجا که بسیاری از قبایل در اواخر عمر پیامبر، اسلام آورده بودند و از اسلام فقط اسم آن را میدانستند و آموزش های لازم را ندیده بودند بعد از درگذشت پیامبر، گروهی پرچم ارتداد و بازگشت به بت پرستی را برافراشتند و عملاً حکومت اسلامی مخالفت کردند .بنابراین نخستین کار حکومت سرکوبی شورش مرتدان بود .حکومت گروهی از مسلمانان را بسیج کرده و شورش آنها را سرکوب کرد.در چنین موقعیتی که دشمنان ارتجاعی اسلام پرچم ارتداد برافراشته بودند و حکومت اسلامی را تحدید میکردند هرگز صحیح نبود امام پرچم دیگری به دست گیرد و قیام کند .

4) بیم و نگرانی از خطر رومیان :

رومیان مایه نگرانی برای مسلمانان بودند زیرا آنها از قدرت گرفتن مسلمانان احساس خطر میکردند بنابراین در پی فرصتی برای حمله به مرکز اسلام بودند. در اینصورت اگر امام قیام میکرد جبهه داخلی ضعیف میشد و این بهترین فرصت برای رومیان بود تا به هدف خود برسند.

بنابراین با توجه به نکات فوق دلیل صبر و سکوت امام مشخص میشود و اینکه چگونه امام توانست با صبرو تحمل و تدبیر و دوراندیشی جامعه اسلامی را از خطرهای بزرگ نجات دهد .

فعالیت های امام در دوره خلفا :

مهمترین فعالیت های امام را در دوره خلفا میتوان به سه نوع تقسیم کرد :

1)فعالیت های شخصی  2) فعالیت های علمی و حل مشکلات قضایی و فقهی امت  3)همکاری و مشاوره با خلفا در امور سیاسی و نظامی

الف ) فعالیت های شخصی :

–          علی (ع) عابدترین مردم بود و از نظر کثرت عبادت پس از پیامبر کسی به پای او نمیرسید امام بعد از اینکه به اجبار از صحنه سیاست و اداره جامعه دور ماند فرصت بیشتری برای نیایش پیدا کرده بود بطوریکه دشمنان و معاندان، امام را بخاطر این همه عبادت به ریاکاری متهم میکردند .

–          فعالیت دیگر امام در آن مدت، کار و کوشش در زمینه کشاورزی و نخل داری در جهت تأمین زندگی شخصی و رسیدگی به فقراء و اعطای صدقات و ایجاد  موقوفات بود. امام در اطراف مدینه نخلستان احداث میکرد . همچنین چشمه هایی حفر می کرد و آنها را وقف می کرد و یا محصولات آنها را بین فقراء تقسیم می کرد.

ب)فعالیت های علمی وحل مشکلات قضایی و فقهی امت:

 – امام علی(ع) پس از رحلت پیامبر به جمع آوری قرآن پرداخت. ایشان قرآن را به ترتیب نزول گرد آورد، ناسخ و منسوخ ، محکم و متشابه را مرقوم فرمود و مکی ومدنی و شأن نزول ها و… را نیز مشخص کرد. وقتی امام این قرآن را به بزرگان صحابه نشان داد، گفتند ما را نیازی به چنین کتابی نیست و امام نیز کتاب را برداشت و بعد از آن به دست امامان معصوم رسید و اکنون دست امام زمان(عج) می باشد.

-امام به تربیت شاگردانی بزرگ و برجسته از جمله عبدالله بن عباس[مفسر نامدار قرآن که به دلیل علم و دانش فراوان به بحر، حبرالعرب، حبرالامة و ترجمان قرآن لقب گرفته است.]، میثم تمارکه در پرتو بهره مندی از علم و دانش ولایی امرالمؤمنین از اجل ها و حوادث آینده خبرمی داد.دیگری کمیل بن زیاد که دعای پرمغز و مشهور کمیل را امام به ایشان آموزش داد. دعایی که دارای مضامین عالی و عرفانی و بسیار آموزنده است که نشان از ظرفیت بالای کمیل دارد.

-فعالیت دیگر امام پاسخگویی به پرسش های دانشمندان یهود و نصارا است که بعد از رحلت پیامبر، برای تحقیق درباره اسلام و مناظره با بزرگان مسلمانان وارد مدینه می شدند که بارها می شد سؤالاتی مطرح می کردند و پاسخگویی جزء علی(ع) نداشتند که در لابلای سخنانش، تسلطش بر تورات و انجیل مشخص بود. اگر این خلأ توسط امام پر نمیشد، جامعه اسلامی در سرشکستگی عظیمی فرو می رفت. همچنین روزی یک یهودی به طعنه به امام گفت: هنوز پیامبرتان را دفن نکرده درباره او دچار اختلاف شدید. امام فرمود: درباره جانشینی او اختلاف کردیم نه خود او.  اما شما هنوز پایتان از آب دریا [پس از غرق شدن فرعون و نجات بنی اسرائیل] خشک نشده بود که به پیامبرتان گفتید: این بت پرستان خدایی دارند، برای ما نیز خدایانی[ بت هایی] قرار بده، موسی گفت: شما قوم نابخردی هستید.

-پس از رحلت پیامبر گاهی مسائل تازه ای پیش می آمد که در عصر رسول خدا سابقه نداشت یا  قضیه نو ظهوری رخ میداد که یا حکم ان روشن نبود یا به گونه ای پیچیده بودکه بزرگان صحابه از حکم وداوری درباره آنها ناتوان بودند یا از تفسیر آیات قران عاجز بودند در اینگونه موارد جز علی (ع) به دلیل علم عمیق خاص و آگاهی ویژه ای که به شریعت الهی داشت مشکلات را حل میکرد که اگر وجود امام نبود بسیاری از مسائل در صدر اسلام به صورت یک عقده لاینحل باقی می ماند .

پ)همکاری و مشاوره با خلفا در امور سیاسی و نظامی:

– امام پس از سقیفه ، در مدت خلافت خلفای سه گانه ،با حفظ موضع معترضانه خود در مورد خلافت و باتاکید بر اولویت در امر امامت امت در محدوده مصالح عالی اسلام و مسلمانان در عرصه های سیاسی ، نظامی ، اجتماعی و قضایی  با خلفای وقت همکاری دورادور و مشاورانه میکرد بدون آنکه رسماً سمت و منصبی قبول کند دستگاه خلافت نیزبه دلیل سابقه درخشان قابلیت های نظامی علی (ع) در عصر نبوت و تدبیر او در رفع فتنه و غائله ها برای غلبه بر بحران ها و همچنین به دلیل احترام و موقعیت بسیار بالای علی (ع) در میان صحابه برای مشروع جلوه دادن خلافت به همکاری امام نیاز داشت البته امام به دلیل احساس مسولیت و دلسوزی به اسلام خود دورادور حکومت اسلامی را کمک میکرد از جمله میتوان به پیشنهاد ایشان برای جنگ با رومیان که منجر به شکست آنها توسط سپاه اسامه بن زید شد و جنگ با ایران که با هوشیاری و تدبیر امام باعث پیروزی مسلمانان شد و همچنین فتح بیت المقدس که امام پیشنهاد حرکت به سمت آن شهر را داد مسلمانان مردم مسیحی آنجا را محاصره کردند و پس از چند ماه پیمان صلحی با آنها امضاء کردند و شهر بیت المقدس فتح شد . بیت المقدس از دو جهت برای مسلمانان ارزش داشت :

1) ازنظر نظامی  2) وجود مسجد الاقصی به عنوان قبله نخست مسلمین .

از خلافت تا شهادت :

عثمان به دلیل فساد مالی و اداری ،تصرف های غیر مجاز و صددرصد غیر مشروع در بیت المال و گماشدن افراد نالایق از بنی امیه و خویشان خود در راس مناصب دولتی و بالاخره کنار زدن افراد شایسته اعم از مهاجرو انصار و سپردن مقدرات امت اسلامی به دست بنی امیه خشم مردم را برانگیخت و چون توجهی به اعتراضات مردم نشان نداد سرانجام شورش و انقلاب بر ضد حکومت وی به وجود آمد و منجر به قتل او شد .

سپس مردم با علی (ع) به عنوان خلافت بیعت کردند از این لحاظ حکومت علی (ع) یک حکومت انقلابی و حاصل شورش مردم بر ضد مفاسد و مزالم حکومت پیش بود . علی (ع) با ارزیابی اوضاع و ملاحظه دگرگونی هایی که در زمان عثمان رخ داده بود ودوری و بی خبری فاحش مسلمانان از اسلام اصیل خوب میدانست که حکومت کردن بعداز فساد و آلودگی بسیار دشوار است و مردم به ویژه سران قوم زیر بار اصلاحات مورد نظر او نمیروند و عدالت او را تحمل نمیکنند .به همین دلیل از پذیرش حکومت سرباز میزد وقتی رفت و آمد های مردم زیاد شد و درخواست های مصرانه مسلمانان افزایش یافت و مردم مشتاق عدالت را دید امام ناگزیز بیعت را پذیرفت . امام درچند جای نهج البلاغه  از استقبال پرشور و پافشاری مردم ،هنگام درخواست بیعت یادکرده است .از آن جمله می فرماید:«مردم همانند شتران تشنه کامی که به آب برسند و ساربان رهایشان ساخته و افسار از سر آنها برگیرد، برمن هجوم آوردند ،به یکدیگر تنه میزدند و فشار میاوردند انچنان که گمان کردم مرا خواهند کشت ،یا برخی ، برخی دیگر را به قتل خواهند رسانید،سپس این موضع (قبول خلافت ) را زیر و رو کردم ، همه جهاتش را سنجیدم بطوری که خواب را ازچشمم ربود.»

-خلافت و زمامداری امام سراسر عدل و احیای سنت های پیامبر اسلام بود بنابراین کسانی که با رفاه طلبی و دنیاگرایی خو گرفته بودند تحمل عدالت امام خیلی سخت بود به همین دلیل شروع به کارشکنی و جنگ علیه امام کردند از جمله این جنگ ها : ناکثین ، قاسطین و مارقین بود.

–          نبرد با ناکثین (پیمان شکنان): از این جهت رخ داد که طلحه و زبیر که با علی(ع) بیعت کرده بودند، تقاضای فرمانروایی بصره و کوفه را داشتند، ولی امام با درخواست آنان موافقت نکرد. آن دو، به بهانه اینکه قصد عمره دارند، مدینه را به عزم مکه ترک کردند و در آنجا با استفاده از بیت المال غارت شده توسط امویان ، ارتشی تشکیل داده، همراه عایشه به بهانه خونخواهی عثمان،رهسپار بصره شدند و آنجا را تصرف نمودند. علی (ع) مدینه را به عزم سرکوبی آنان ترک گفت و در نزدیکی بصره نبرد شدیدی رخ داد که با پیروزی علی(ع) و شکست ناکثین پایان یافت و این همان جنگ جمل است. این نبرد در سال 36 هجری رخ داد.

–          نبرد با قاسطین: معاویه مدتها قبل از خلافت علی(ع)، مقدمات خلافت را برای خود در شام تهیه دیده بود. وقتی امام به خلافت رسید، فرمان عزل او را صادر کرد، و یک لحظه نیز با ابقای او بر حکومت شام موافقت نکرد. نتیجه این اختلاف آن شد که سپاه عراق و شام در سرزمینی به نام «صفین» به نبرد پرداختند و می رفت که سپاه علی(ع) پیروز شود، اما معاویه با نیرنگ خاصی در میان سربازان علی(ع)، اختلاف و شورش پدید آورد. سرانجام پس از اصرار زیاد از جانب یاران علی(ع)، امام ناچار تن به جکمیت ابوموسی اشعری و عمروعاص داد که آنان درباره ی مصالح اسلام و مسلمین مطالعه کنند و نظر خود را اعلام دارند. فشار روی امیرمؤمنان جهت پذیرفتن مسئله حکمیت به پایه ای رسید که اگرنمی پذیرفت، شاید رشته حیات او گسسته می شد و مسلمانان با بحران شدیدی روبرو می شدند. پس از فرا رسیدن موعدی که فرار بود حکمین نظر خود را ابراز دارند، عمروعاص، ابوموسی را فریب داد و این امر نقشه ی موذیانه معاویه را بر همگان آشکار ساخت. پس از ماجرای حکمیت، تعدادی از مسلمانانی که قبلاً با حضرت علی(ع) همراه بودند، بر ضد ایشان خروج کردند و امام را به خاطر قبول حکمیتی که خود بر وی تحمیل کرده بودند، مورد انتقاد قرار دادند. نبرد با قاسطین در سال 37 هجری رخ داد.

–          نبرد با مارقین: مارقین، همان گروهی بودند که علی(ع) را وادار به پذیرش حکمیت کردند، ولی پس از چند روز از کار خود پشیمان شده خواستار نقض عهد از طرف امام شدند، اما علی(ع) کسی نبود که پیمان خود را بشکند و نقض عهد نماید، لذا اینان که همان خوارج می باشد، در برابر حضرت علی(ع) دست به صف آرایی زدند و در نهروان با علی(ع) به جنگ پرداختند. حضرت علی(ع) در این نبرد پیروز گشت ولی کینه ها در دل ها نهفته ماند. این نبرد در سال 38 و یا به گفته برخی از مورخان در سال 39 هجری رخ داد.

خطوط برجسته سیره حکومتی علی(ع):

  1. علی(ع) فلسفه قبول خلاقت را اجرای عدالت – به ویژه از نظر اقتصادی و بهره مندی یکسان مردم از امکانات عمومی – و مبارزه با جامعه دو قطبی معرفی می کند.
  2. علی(ع) قدرت و منصب را «ابزاری» برای «خدمت» و «احقاق حق » و نابودی «باطل» می دانست و شغل و منصب دولتی و ریاست را به دیده « شکار» و «لقمه چرب» نمی نگریست، بلکه آن را «امانت» می دانست.
  3. امیرمؤمنان (ع) در مقام خلافت، با سادگی و در نهایت سادگی – زندگی می کرد و کارگزارانش را نیز به ساده زیستی و اعتدال در زندگی توصیه می کرد. از جالب ترین ویژگی های شخصیتی امام، بی توجهی آن حضرت به جاذبه های دنیا و وارستگی از دلبستگی های مادی بود.
  4. معیار مورد تأکید علی(ع) در انتخاب کارگزاران و نمایندگان حکومت، تقوا، سابقه، توانایی مدیریت، پایبندی به ارزش های دینی و سایر ملاک های شایسته سالاری بود.
  5. امام برخلاف بسیاری از زمام داران بشری در گذشته و حال، «هدف» را توجیه گر «وسیله» نمی دانست و برای رسیدن به مقاصد خویش (که مقاصد عالی و مقدس بود)، استفاده از هر وسیله را جایز نمی شمرد.
  6. امیرمؤمنان در برخورد با مخالفان و دشمنانش، اصول و ضوابط را زیر پا نمی گذاشت، و با اتکاء قدرت، ازآنها سلب آزادی نمی کرد مگر آنکه موجبات شدت عمل را فراهم می کردند.
  7. امیرمؤمنان با آنکه کارگزاران صالح و لایق منصوب نمود، اما در عین حال رفتار و عملکرد آنان را توسط بازرسان دقیق و تیزبین زیر نظر داشت و کوچکترین رفتار نادرست آنان از حضرت مخفی نمی ماند و اقدام مقتضی در مورد آنان به عمل می آورد.
  8. علی(ع) در اجرای اصول و ضوابط، قاطع بود و بدون هیچ چشم پوشی و سازشکاری، ضوابط را اجرا می کرد و حقیقت را فدای مصلحت موقت نمی کرد.

علی(ع) سرانجام پس از چهار سال و چند ماه حکومت، در شب نوزدهم رمضان سال چهلم هجری به دست عبدالرحمان بن ملجم که یکی از افراد مارقین بود، ضربت خورد و به شهادت رسید.

امام .علی

————————————————-

تهیه:مبلغان سایبری چهارده خورشید

لطفاً مطالب سایت را بدون ذکر منبع کپی نکنید.

————————————————-

1 نظر در “تحلیل وبررسی زندگانی امام علی(علیه السلام)

  1. سجاد آذرباد گفت:

    سلام وعرض ادب عالی بود بسیار دقیق ومتناسب  جمع آوری کردید .موفق باشید التماس دعا. 😛

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *