برغمدیموضوع:

نقدوبررسی فرقه وهابیت

استاد راهنما:

حجه الاسلام والمسلمین افشار

پژوهشگر:

سید مسعود قهرمانی فر

پشتیبان:

حوزه علمیه امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام یاسوج

کلید واژه:

ابن تیمیه/ خدا شناسی/ خدا شناسی افکار/

—————————————————————————

مقدمه:

اخیراً نو اندیشی دینی در قالب «مبارزه با شرک وبدعت» ظهور کرده واز این عنوان به ترویج برداشت های شخصی خود، بهره گرفته می شود. پایه گذار اصلی این نوع طرز تفکر در قرن هشتم می زیست که پس از خاموشی، موج اندیشه های وی،باردیگر در قرن دوازدهم فردی احیاگر اندیشه های مرده ومتروک او گشت ودر قرن چهاردهم،این مکتب به عنوان کالای سیاسی از نقطه ای به نقطة دیگر صادر می شد. احمد بن تیمیه حرانی دمشقی-در سال662.ه.ق.در منطقه ای به نام«حران»متولد«ودر سال 726.ه.ق.در زندان دمشق دیده از جهان فرو بست. واو از سال 698.ه.ق. به بعد به نشر افکار خود پرداخت، ویری نگذشت که آرای وی به وسیلة دانشمندان ومحققان معاصر خود مورد اانتقاد قرار گرفت، مناظرات علماء ب وی سبب شد، که اندیشه هایش در انزوا قرار گرفته ونتواند، حرکت چشم گیری را پدید آورد وافکار وی جز در لابلای کتاب های او ونوشته های شاگردش«ابن قیم الجوزیه 691-751»در جایی به چشم نخورد.اما با مرور چهار قرن،بار دیگر محیط اسلامی با افکار او روبروگشته زیرا«محمد بن عبد الوهاب نجدی 1115-12060» به تجدید حیات این مکتب پرداخته وبه اشاعه ی آن همت گمارد. ما در این جزوه برآن شدیم، تا این که بتوانیم گوشه ای از تاریخچة فرقة وهابیت وبعضی از اعمال وافکارآنها را مورد نقد وبر رسی قرار دهیم.

الف:تاریخچة وهابیت:

محمد ابن عبد الوهاب نجدی درسال«1115.ه.ق» در شهر «عُیَینه»از توابع نجد دیده به جهان گشود، پدر وی«عبد الوهاب« که مردی بسیار صالح ومتقی بودازقضات آن شهربه شمارمی رفت،محمددوران کودکی رادرشهر خود عیینه در حجاز وبه ویژه نجد سپری کرد، بعد از مدتی وارد حوزة علمیة حنبلی شد ونزد عمای عیینه به فرا گیری علوم پرداخت. برای تکمیل دروس خود وارد مدینةمنوره شد ودر آنجا به تحصیل حدیث وفقه پرداخت. در دوران تحصیل در مدینه گه گاه مطالبی بر زبانش جای می شد که از عقائدی خاص حکایت داشت، بدان که اساتید وی نسبت به آینده اش نگران شده، ومی گفتند: اگر این فرد به تبلیغ بپردازد،گروهی را گمراه خواهد کرد. چندی بعد محمدبن عبد الوهاب مدینه را به سوی نقاط دیگر ترک گفت وبه مدت چهار سال در بصره وپنج سال در بغداد ویک سال در کردستان ودو سال در همدان ماند،آنگاه سفری به قم واصفهان نمود،بعدازفراگیری فلسفه وتصوف به کشورخودحجاز بازگشت. تازمانی که پدرش در قید حیات بود وی کمتر سخن می گفت تنها گاهی میان او وپدرش نزاعی در می گرفت، ولی پس از درگذشت پدر«1153.ه.ق.» پرده از روی عقائد خود برداشت. تبلیغات محمد در شهر«حریمله» افکار عمومی را بر آشفت، به گونه ای هک ناچار شد حریمله را به عزم اقامت در شهرعیینه که زادگاهش بود ترک کند.در عیینه با حاکم وقت«عثمان بن معمر» تماس گرفت ودعوت جدید خود را با وی در میان نهاد، وقرار شد با پشتیبانی حاکم آیین خود را تبلیغ کند.ولی طولی نکشیدفرمانروای«أحساء»که مقامی بر تر از حاکم عیینه بود، عمل عثمان را ناروا شمرد، ودستور داد هرچه سریعتر محمد بن عبد الوهاب راازشهر عیینه بیرون کند.

محمد بن عبد الوهاب ناچار شد، نقطة سومی را به نام«دِرعیه» برای اقامت برگزیند، که«محمد بن سعود» جد آل سعود بر آن حکومت می کرد، او دعوت خود رابا حاکم درعیه در میان نهاد وهردو پیمان بستند که رشتة دعوت ازآنِ محمد بن عبدالوهاب،وزمام حکومت در دست«محمد بن سعود» باشد، برای استحکام این روابط، ازدواجی نیز بین دو خانواده صورت گرفت، ومحمد بن عبد الوهاب تبلیغ خود را در پرتو قدرت حاکم شروع کرد. اولین کار محمد بن عبد الوهاب این بود که حکم به کفر وشرک وترور امیر«عیینه»داد وسپس آل سعود را برای حمله به،عیینیه تشویق کرد، در اثر این حمله تعداد زیادی کشته خانه هایشان غارت وویران شد، وبه نوامیس آنها تجاوز کردند،این گونه بود که وهابیان حرکت خود را به اسم نصرت ویاری توحید ومحاربه با بدعت وشرک ومظاهر آن شروع کردند. محمد بن عبد الوهاب همة مسلمانان را، بدون استثناء تکفیر می نمود وبه اتهام این که آنها متوسل به پیامبر اسلام (صلوات الله علیه وآله) می شوند، وبر قبور اولیاء خودگنبد وبارگاه می سازند وبه قصد زیارت قبور سفر می کنند، واز اولیاء طلب شفاعت می کنندو…

پس ازپیروزی بر عیینیه بر سرزمین های دیگر نیز لشکر کشی کرده، وبه بهانة گسترش توحیدونفی «بدعت»و«شرک»از میان مسلمین به سرزمین نجد واطراف آن؛مثل یمن،حجاز،ونواحی سوریه وعراق حمله ور شدند، وهر شهری که عقاید آنان را قبول نمی کردغارت کرده وافرادش را به خاک وخون می کشیدند. وهابیان بااینافکارخشن،باعثایجاداختلاف وتشتت،ودرگیری میان مسلمین شدند. با این که محمد بن عبد الوهاب درسال1206.ه.ق.از دنیا رفته است،ولی مستشرقین واستعمار گران دائما درصدد دفاع از افکار او هستند،تا جایی که مستشرق یهودی«جولد تسهیر»او را پیامبر حجاز خوانده،ومردم را به متابعت از افکار او دعوت تحریک می نماید.

ب:وهابیت عامل تفرقه میان امّت ها:

امت اسلامی باهمه اختلافات فکری که در گرایش های مذهبی داشت، با الهام از رهنمود های حیات بخش اسلام توانسته بود پیمان اخوت میان خود ایجاد نماید ودر پرتو کلمة توحیدوتوحیدکلمه دربرابر تهاجم سنگین دشمنان قسم خوردة اسلام استوار بماند، ولی با کمال تأسف با پایه ریزی مبانی فکری وهابیت در قرن هفتم وهشتم هجری قمری،این وحدت در هم شکسته شد،وبا اتهام نادرست بدعت وشرک به مسلمانان، ضربه ای جبران ناپذیری به صفوف به هم پیوسته آنان واردساخت وبا نابودی آثار بزرگان دین وممانعت از شعائر اسلامی وجلو گیری از توجه مردم به انبیاء واولیا ی الهی، اهداف شوم دشمنان دیرینة اسلام را عملی ساخت.

ج:ابن تیمیه وشکاف میان امّت اسلامی:

پیشرفت اسلام در اروپا وشکست اندلس برای غرب صلیبی، بسیار تلخ وناگوار بود، از این رو، در اندیشه انتقام بود تا این که در سالهای پایانی قرن پنجم هجری، پاپ، رهبر کاتولیک ها در شهر روم با فرمان حمله به فلسطین قبلة اول مسلمانان صدها هزار مسیحیِ بر افراخته ازکینة دیرینة صلیبی را بر ضد توحید از اروپا به راه انداخت تا قدس را قتل گاه مسلمانان سازد وبه دنبال آن جنگ های مشهور صلیبی که حدود دویست سال،«489-690.ه.ق.»به طول انجامید ومیلیون ها کشته ومجروح بر جای گذاشت،آغاز گشت.

 در آن زمانی که مصر وشام با صلیبیان در گیر بودند،امت اسلامی با طوفان سهمگین تری، یعنی حملة مغولان به رهبری چنگیز مواجه گردید، که آثار ارزشمند اسلامی را نابود یا غارت کردند . گفتنی است در طول سلطة مغول فرستندگان سلاطین اروپا همواره می کوشیدند تا با جلب نظر مغول ها به هم دستی آنان امت اسلامی را از دو سو تار ومار کنند، افزون بر این مادروهمسر هلاکوخان مسیحی بودند وسردار بزرگش«کیتوبوقا»در شامات نیز مسیحی بود، ناگوار تر از همه «ارغون نوة هلاکوخان683-690.ه.ق.» به وسوسة وزیر یهودیش یهنی «سعد الدولة ابهری»در اندیشة تسخیر مکه وتبدیل آن به بتخانه افتاد ومقدمات این دسیسه را فراهم کرد که خوشبختانه با بیماری ارغون وقتل سعد الدوله آن فتنه عملی نشد. (1) در چنین زمان حساسی که کشور ها ی اسلامی در تب وتاب درگیری های ویرانگر می سوخت ومسلمانان مورد حمله های ناجوان مردانة شرق وغرب قرار گرفته بود،ابن تیمیه نظریه پرداز وهابیت به نشر افکار خود پرداخت، وشکاف تازه ای درامت اسلامی ایجاد کرد.آری!طرح مجدد افکار ابن تبمیه به وسیلة«محمد بن عبدالوهاب»در بد ترین شرایط تاریخی واضاع بسیارنامناسب سیاسی صورت گرفت؛چرا که امت اسلامی از چهار سو مورد تهاجم شدید استعمار گران صلیبی قرار داشت، جامعة اسلامی بیش از هر زمان دیگری نیاز به وحدت کلمه داشت. امروز که دشمنان قسم خوردةاسلام ازمسیحیت، یهود، آمریکا وصهیونیسم. کمر به نابودی اسلام وملت مسلمان بسته اند می بینیم که مفتیان سعودی عملاً در خدمت بیگانگان قرار گرفته اند وبا صدور فتواهای نادرست مبتنی بر موهومات،وتخیلات راه هرگونه وحدت میان امت اسلامی را مسدود کرده وزمینة تفرقه در میان مسلمانان را بیش از پیش فراهم می سازد.

د:کارنامة عملی وهابیت(جنایات وهابیت در طول تاریخ)

1-قتل وغارت وهابیان در منطقة نجد:

محمد بن عبد الوهاب با اعلام جهاد علیه مسلمانان به اتهام کفر، شرک وبدعت، اعراب بادیه نشین را تحریک کرد وبه کمک ابن سعود لشکری فراهم ساخت وباحمله به شهر ها وروستا های مسلمان نسشین مردم رابه خاک وخون کشید،واموال آنهارابه عنوان غنائم جنگی غارت نمود.

2-کشتار بی رحمانة شیعیان کربلا:

در سال«1216.ه.ق.»سپاه دوازده هزار نفری به فرماندهی سعود فرزند عبد العزیزوارد کربلا شدند در حالی که بیشتر مردم کربلا به مناسبت عید غدیر به نجف اشرف به زیارت امیر المؤمنین امام علی (علیه السلام) رفته بودند،ودر شهر جزءعدة اندکی از پیران وناتوان ها نمانده بودند،سپاه وهابی ها به هرکس که بر می خوردند کشتند،وآمار کشته ها به مرزسه هزار نفر رسید واموال غارت شدةاز کربلا قابل وصف نبود وگفته می شد که در آن روز دویست شتر بار سنگین از کربلا غارت بردند. وهابیان صندوق قبر حبیب بن مظاهر را که از چوب بود شکستند، وسوزاندند وبا آن در ایوان طرف قبلة حرم قهوه درست کردند، آنها می خواستند صندوق قبر شریف امام حسین (علیه السلام) را هم بشکنند،اما چون دارای شبکه های آهنین بود توفیق نیافتند.

3-حمله به نجف اشرف:

در سال«1216.ه.ق.»وهابیان بعد از کشتار بی رحمانة اهل کربلا وهتک حرم حسینی (علیه السلام) با همان لشکر راهی نجف اشرف شدند، ولی مردم نجف به سبب آگاهی، از ماجرای کشتار وغارت کربلا،آمادگی دفاعی به   مقابله پرداختند.در نتیجه سپاه وهابی هانتوانستند به شهر نجف وارد شوند. در سال«1220.یا.1221.ه.ق.»وهابی ها به سر کردگی سعود بن عبدالعزیز به نجف اشرف حمله بدند، ولی چون شهردارای برج وبارو بود، ودر بیرون شهر نیز خندقی شهر را مراقبت می کرد، بعلاوه جمعی از مردم وطلاب علوم دینی در حدود دویست نفر تحت رهبری شیخ جعفر نجفی«کاشف الغطاء»از مراجع اعلم عصر که خود مردی دلیر بود شبانه روز مشغول دفاع از شهر بودند وهابی ها کاری از پیش نبردند. در یکی از روزها برخی از وهابی ها از دیوار شهر بالا آمدند ونزدیک بود شهر را اشغال کنند ولی با دفاع مردانة مدافعان مسلح مواجه شدند، وعقب نشستند. در مدت محاصرة نجف چون مدافعان از درون شهر وبرج وبارو ها وهابی ها را زیر آتش داشتند، توانستند هفت صد نفر از آنها را به قتل رسانند سرانجام سعود با بقیة نفراتش از نجف اشرف بازگشت. در سال«1222.ه.ق.»بار دیگر سپاه آل سعود«سعود بن عبد العزیز»با بیست هزار جنگ جو به نجف حمله بردند، ولی چون متوجه شدند، که مدافعان شهر به رهبری کاشف الغطاء با توپ وتفنگ آمادة دفاع هستند،نجف را رها ساخت وبه شهر«حلّه»رفتند.

4-تخریب آثار بزرگان در مکه:

وهابیان در سال«1218.ه.ق.» پس از مسلط شدن بر مکه تمام آثار بزرگان دین را تخریب نمودند،در«مُعَلّی» قبة زادگاه پیامبر گرامی (صلوات الله علیه وآله) را وهمچنین قبة زادگاه علی (علیه السلام) وحضرت خدیجه (سلام الله علیها) وحتی ابوبکر را ویران وبا خاک یکسان کردند.

5-آتش زدن کتابخانه های بزرگ:

دردناک ترین چیزی که وهابیت مرتکب شد،وآثار قبیح آن برای همیشه باقی است،آتش زدن کتاب خانة بزرگ «المکتبة العربیه»بود که بیش از شصت هزارعنوان کتاب گرانقدر وکم نظیر وبیش از چهل هزار نسخة خطی منحصر به فرد داشت که رد میان آنها برخی از آثار خطی امیر المؤمنین (علیه السلام) .وابوبکر، عمر، خالد بن ولید، وبرخی از صحابة پیامبر گرامی اسلام (صلوات الله علیه وآله) وقرآن مجید به خط«عبدالله بن مسعود»وبر خی از آثار خطی دوران جاهلیت، یهودیان،کفار قریش وجود داشت. وهمچنین در کتابخانه انواع سلاح های رسول اکرم (صلوات الله علیه وآله) وبت هایی که هنگام ظهور اسلام مورد پرستش بود مانند،«لات،عزی،منات، وهبل»موجود بود.

6-تصرف مدینة منوره:

سعود رد سال «1220 یا1221.ه.ق.» درهجوم خود به مدینه پس از یک سال ونیم محاصره سرانجام آن شهر مقدس را متصرف کردند.وتمام اشیاءگران بهایی که درحرم پیامبر (صلوات الله علیه وآله) بود را غارت نمودند،فقط از بیم عموممسلمینازتعرض به قبر مقدس پیامبر (صلوات الله علیه وآله) خودداری کردند،

 7- تخریب قبور طائف ومکه:

در سال«1343.ه.ق.»وهابی ها بار دیگر قبة ابن عباس ودیگر قبورطائف وقبر های عبد المطلب،ابوطالب،وحضرت خدیجه همسر پیامبر (صلوات الله علیه وآله) وزادگاه حضرت زهرا (سلام الله علیها) وهمة شعائر اسلامی مکه را ویران کردند.

 8-تخریب قبور ائمة بقیع (علیهم السلام) :

در سال«1344.ه.ق.»وهابیان پس از اشغال مکه به مدینه روی آوردند وپس از محاصره وجنگ با مدافعان شهر آن را اشغال نمودند، قبور ائمة بقیع ودیگر قبور همچون قبر ابراهیم فرزند پیامبر (صلوات الله علیه وآله) وزنان آن حضرت،قبرام البنین مادر حضرت عباس، قبة عبد الله پدر پیامبر (صلوات الله علیه وآله) اسماعیل پسر امام جعفر صادق (علیه السلام) وقبة همة صحابه وتابعین را بدون استثنا خراب کردند. ضریح فولادی ائمة بقیع را که در اصفهان ساخته وبه مدینه حمل شده بود از روی قبر امام حسن مجتبی وامام زین العابدین،امام محمد باقر،وامام جعفرصادق (علیهم السلام) برداشتندوبردند.وقبورعباسعمویپیامبر (صلوات الله علیه وآله) وفاطمه بنت اسدمادر حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) راباقبورچهارامام همام در زیر یک قبةنیز ویران کردند.

9-کشتار حجاج بیت الله الحرام:

الف:کشتارحجاج یمن: در سال«1341.ه.ق.»وهابیان با حجاج یمنی که خلع سلاح بودند وهیچ گونه ابزار دفاعی به همراه نداشتند روبه رو شدند،آنان ابتدا به حجاج امان دادند،ولی وقتی در بالای کوه قرار گرفتند وحجاج یمنی در پایین کوه قرار داشتند دهانة توپ ها رابه سوی آنان گرفته وآتش گشودند، واز این جریان تنها دو نفر جان سالم به در بردند که جریان کشتار وحشیانه را به آگاهی مردم رساندند.

ب:قتل عام حجاج مصری در منی: در سال«1344.ه.ق.»وهابیان بر خی ازاعمال حجاج مصری درمنی راحرام دانستند، وعده ای ازآنهارا کشتند.

 ج:کشتار حجاج ایرانی:(جمعة خونین مکه) از این جا که اعلان برائت از مشرکان از ارکان توحیدی وواجبات سیاسی حج است باید در ایام حج به صورت تظاهرات وراهپیمایی انجام شود.لذل حجاج ایرانی در«4-ذی الحجه1407.ه.ق.»که برابر است با«9-مرداد1366.ه.ش» طبق برنامه واجازَ قبلی مقامات سعودی راهپیمایی به عنوان «برائت از مشرکین» را برگزار کنند، ووارد خیابان ها بشوند، همراه با حجاج ایرانی زائران مسلمان از کشور های عراق، فلسطین، اردن،کویت،بحرین،پاکستان وآفریقا به این راهپیمایی پیوستند. قبل از شروع مراسم قسمت هایی از پیام تاریخی امام خمینی(رضوان الله علیه)توسط نمایندة وی«آقای حجه الاشلام کروبی»به زبان عربی قرائت شد، ومردم با شعار دادن، وبا نظم خاص وآرامش کامل راهپیمایی، برائت از مشرکین را آغاز کردند، وبه طرف مسجد الحرام به حرکت در آمدند، هنگامی که موج جمعیت از پل خیابان مسجد الحرام که به خیابان کنار«شعب ابوطالب»وصل می شود گذشتندو…دریک لحظه،بارانیاز قطعه سنگ های بزرگ ، پاره های آجر،لوله های فلزی، شیشه های شکسته،قطعات بزرگ سیمانی،سطل های پرازشن وموزاییک از ساختمان پنج طبقه مخصوص پارکینگ اتومبیل ودیگر بلندی ها بر سر مردم بی دفاع وبی خبر از همه جا باریدن گرفت. این قتل عام فجیع ووحشی گری بی نظیر تاریخ،یکی دوساعت ادامه داشت ومنظرة آن قلب هر انسانی را از جای میکند، بسیاری از خواهرانی که توانستند از این مهلکه جان سالم به در برتد، به مهمان خانه هایی که حجاج اردنی وفلسطینی در آن منزل داشتند،پناه بردند. دولت سعودی پس از ارتکاب این جنایات هولناک که طبق علائم به دست آمده، از مدتی پیش با هم کاری آمریکا طرح ریزی شده بود، دست به شایعه سازی وتبلیغات عجیب وغریب زدند، تا این لکة ننگ بی احترامی به حجاج بیت الله وزوار خدا در ماه حرام را از دامن خود بزدایند، وتبهکاری خود را توجیه کنند.از جملة شایعه های ساخته شده این بود که ایرانی ها می خواستند مسجد الحرام را اشغال سیاسی نمایند وکعبه را خراب کنند، وقسمتی از آن رابه ایران وشهر قم ببرند.وسالانه مردم را برای حج به قم فرا خوانند.

10-کشتار عزاداران امام موسی کاظم (علیه السلام) :

در «25رجب1426.ه.ق.»مصادف با شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام) وهابیون با پخش غذا های مسموم در اطراف حرم آن امام(علیه السلام) ونیز انجام انفجار های متعدد در کاظمین بین صفوف عزاداران امام موسی کاظم(علیه السلام) باعث شهادت.1500.نفر از شیعیان عزادار شدند.

ه:عقائد واحکام وهابیون:

رئیس مذهب وهابیت«محمد بن عبد الوهاب»، عقیده داشت که تنها خود او خدا پرست است؛وسایر مسلمانان کافر ومشرک می باشند.

1-وهابیت وخدا شناسی:

یکی از مسائلی که «ابن تیمیه»بنیان گذار فرقة وهابیت، به نشر آن همت گماشته، اعتقاد به جسمانیت خداوند متعال واثبات لوازم جسمانیّت مانند، قرار گرفتن بر روی کرسی، خندیدن، راه رفتن، ومانند این ها برای حق تعالی می بوده.

الف:خدای وهابیت می خندد!ابن تیمیه می نویسد:«وإن الله عزوجل… ویضهک وتعجب ویتجلی لعباده یوم القیامه ضاحکا»  «خداوند می خندد وتعجب می کند وروز قیامت در حال خنده بر بندگان خودتجلی می کند»

ب:خدای وهابیت از عرش به زیر می آید! ابن تیمیه درادامة سخن گذشته می نویسد:«وینزل کل لیله الی سماء الدنیا کیف شاء فیقول:هل من داع فاستجب له هل من مستغفر فاغفر له هل من تائب فاتوب علیه حتی یطلع الفجر»«خداوندهرشب هرگونه ای که بخواهد به آسمان دنیا فرود می آید ومی گوید:آیا کسی هست که مرا بخواند تا اجابتش کنم وطالب مغفرتی هست که او را ببخشم…؟ خدا این کار را تا طلوع فجر انجام می دهد» وی پس از نقل مطلب بالا می نویسد:«فمن انکر النزول او تأول فهو مبتدع ضال؛» «پس هرکس فرود آمدن خدا را به آسمان دنیا انکار یا توجیه کند، بدعت گذار وگمراه است» ابن بطوطه در سفر نامة خود می نویسد:ابن تیمیه در مسجد جامع دمشق که من حضور داشتم، بر بالای منبر گفت:«إن الله ینزل الی السماء الدنیا کنزولی هذا»«خداوند به آسمان دنیا فرود می آید، هم چنان که من از پله ها ی این منبر فرود می آیم، پس یک پله پایین آمد.» ابن الزهراءازفقهای مالکی اعتراض کردواظهارات وی رابه اطلاع ملک ناصررساند:وی دستوردادتاابن تیمیه رازندانی کردودرزندان ازدنیا رفت.

ج:خدای وهابیت می تواند بر روی پشه قرار گیرد: ابن تیمیه می گوید:«ولو قد شاء لاستقر علی ظهر بعوضه فاستقلت به بقدرته ولطف ربوبیه فکیف علی عرش عظیم» «اگر خدا بخواهد با قدرت خویش می تواند بر پشت یک پشه ای هم قرار گیرد،پس چگونه نتواند برروی عرش استقرار بیابد»

د:خدای وهابیت نوجوان وموفرفری است: ابویعلی از علمای بزرگ حنبلی متوفی«45.ه.ق.» از ابن عباس نقل کرده که پیامبر گرامی اسلام (صلوات الله علیه وآله) فرمود:«رأیت ربی عزوجل،شاب أمر دجعد قطط، علیه حلیه حمراء»«خداوند را به صورت نوجوانی دیدم که هنوز موی صورتش درنیامده، سرش پر مو،پیچ پیچ(فرفری)ودارای زیور آلات سرخ بود»

ه:خدای وهابیت دوان دوان راه می رود: از هیأت عالی افتای سعودی پرسیدند:«هل لله صفه الهروله؟»«آیا خداوندمتصف به صفت هروله(دوان دوان رفتن)می باشد؟» پاسخ دادند:«آری هروله یعنی دوان دوان رفتن خدا در حدیث قدسی که بخاری ومسلم نقل کرده اند آمده که خداوند فرمود اگر بنده یک وجب به من نزدیک شود من یک ذراع،(نیم متر)به او نزدیک خواهم شد، واگر او یک ذراع به طرف من بیاید، من به قدر فاصلة انگشتان دو دست که به صورت افقی باز شود(بیش از یک متر ونیم)به او نزدیک می شوم. اگراوقدم زنان به طرف من بیاید من دوان دوان به طرف اوخواهم رفت»

 و:افکار وهابیت در ترازوی نقد:

1-سخنان ابن تیمیه ووهابیت مخالف کتاب وسنت:

سخن ابن تیمیه وپیروان وهابی او در اثبات جسمانیت حق تعالی ، مخالف کتاب وسنت است؛زیرا آیةشریفه«لیس کمثله شیء» «وصراحت دارد که خداوند مانندی ندارد»وآیة شریفة «قل هو الله احد» نیز دلالت دارد که او بی همتااست.

2-علمای اهل سنت وتکفیر مجسمه:

امام قرطبی متوفی«671.ه.ق.»از علمای اهل سنت پس ازنقل قول علمای دیگر دربارة مجسمه می گوید:«قول صحیح این است که قائلان به  جسمانیت حق تعالی کافرند؛زیرا تفاوتی میان آنان وبت پرستان وچهره پرستان نیست»

 ز:شفاعت:

در خواست شفاعت از شافعان راستین از عصر پیامبر گرامی (صلوات الله علیه وآله) تا به امروز، عمل رایجی در میان مسلمانان است، وهیچ یک از دانشمندان اسلام در خواست شفاعت از شافعان واقعی را رد نکرده،جز دو نفر: 1-«ابن تیمیه در آغاز قرن هشتم» 2-«محمد بن عبد الوهاب در نیمه های قرن دوازدهم» هر دو نفر درخواست شفاعت از شافعان راستین را ممنوع اعلام کردند ومی گویند پیامبران وفرشتگان واولیای الهی در روز رستاخیز حق شفاعت دارند، ولی باید شفاعت را از مالک شفاعت واذن دهنده ی او که خدا باشد در خواست کرد، وچنین گفت «پروردگارا،پیامبر،ودیگر بندگان صالح خود را در روز رستاخیر شفیع ما قراربده، وما حق نداریم که بگوییم ای پیامبر در حق ما شفاعت بنما» ما پیش از آن که به دلائل مانعان از در خواست شفاعت بپردازیم، به تشریح دلائل جواز آن را از کتاب وسنت می پردازیم:

1-درخواست شفاعت درخواست دعااست:

شفاعت پیامبرگرامی(صلوات الله علیه وآله) ودیگر شافعان راستین جز دعا ودرخواست مغفرت از خدا چیز دیگری نیست، ودعا ی آنان در سایة قرب ومفامی که8 نزد خدا دارند به هدف اجابت می رسد.وطبعاً گناه کار مشمول مغفرت خداوند قرار می گیرد ودر خواست دعا از برادر مؤمن تا چه رسد به نبی گرامی کوچک ترین اشکالی ندارد، اگر ما بگوییم«یا وجیهاً عند الله اشفع لنا عند الله»«ای کسی که در پیش گاه خداوند جاه ومقامی دارید در نزد خداوند دربارة ماشفاعت کن» یعنی دعا کن گناهان ما را خداوندببخشد. گواه روشن که شفاعت به معنای دعا است حدیثی است که ابن عباس از پیامبر نقل می کند، وآن این است که«ما من رجل مسلم یموت فیقوم علی جنازته اربعون رجلا لا یشرکو بالله شیئا الا شفعهم الله فیه»  «هرگاه مسلمانی بمیرد بر جنازة او چهل مرد که شرک نمی ورزند نماز بگزارند، خداوند شفاعت آنها را دربارة وی می پذیرد» شفاعت این چهل نفر در حق این فرد جز این نیست که به هنگام نماز  بر جنازة وی برای او از خداوندطلب رحمت ومغفرت کنند وبگویند«اللهم اغفر له»بنابر این اگر ماهیت شفاعت دعاکردن است که در خواست این دعا چرا باید حرام باشد.

2-در خواست شفاعت صحابه:

سوادبن عازب از یاران رسول خدااست دربارة پیامبر اشعاری سروده واز اودر خواست شفاعت می کند ومی گوید: «وکن لی شفیعا یوم لا ذوشفاعه بمغن فتیلا عن سواد بن عازب»  «ای پیامبر گرامی روز رستاخیز شفیع من باش، روز شفاعت دیگران به حال سواد بن عازب به مقدار رشتة وسط هستة خرما سودی نمی بخشند» 3-امام علی (علیه السلام) ودر خواست شفاعت از پیامبر (صلوات الله علیه وآله) : هنگامی که امیر المؤمنین علی (علیه السلام) از غسل وتکفین پیامبر (صلوات الله علیه وآله) فارغ گردید روی ایشان را باز نمود،چنین فرمود:«بابی انت وامی طبت حیا طبت میتا واذکرنا عند ربک» (2) «پدر ومادرم فدای تو، توپاک وپاکیزه هستی هم در حال حیات وهم در حال ممات، ما را در نزد پروردگارت یاد کن.»عرب جملة «اذکرنی عند ربک را در مورد شفاعت به کار ی برد هم چنان که حضرت یوسف (علیه السلام) به هم زندانی خود آنگاه که از زندان آزاد می گشت وطبق پیش بینی حضرت یوسف (علیه السلام) ساقی ملک خواهد بود به او چنین گفت« اذکرنی عند ربک» «نزد ملک از من یادی کن وبی گناهی مرا یاد آور باش»

ح:دلائل مانعان از درخواست شفاعت:

مانعان ازدرخواست شفاعت بایک رشته دلائل برتحریم آن استدلال می کننددرادامه برای یاد آوری نمونه ای راذکر می کنیم : در خواست شفاعت شرک است:آنان می گویند:ما باید بگوییم «اللهم اجعلناممن تناله شفاعه محمد»«خدایاما رااز کسانی قراربده که شفاعت محمد به آنها می رسد» وهر گز حق نداریم بگوییم « یا محمد اشفع لنا عند الله»« ای محمد در حق ماشفاعت بنما» درست است که خداوند به پیامبر گرامی حق شفاعت داده است، ولی ما را از مطالبة شفاعت از او باز داشته است بلکه ما باید شفاعت را از خدا بخواهیم که شفاعت را به داده است. -پاسخ مانعان: آیه قرآنی گواهی می دهد افرادی که به حق حقیقت گواهی می دهند درروزرستاخیز شفاعت می کنند، وبه یک معنی مالک شفاعت هستند.(البته به اذن اللهی وتملیک محدود وی) آنجا که می فرماید:«ولا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعه الا من شهد بالحق وهم یعلمون» «کسانی که او را به جای خدا می خوانند، اختیار دارمقام شفاعت نمی باشندمگرکسانی که آگاهانه بهحقگواهی داده باشند.» کلمة«الا»از حروف استثناء است که از مالکیت گروهی که به حق شهادت دمی دند حکایت می کن. مقصود از مالکت شفاعت، مالکیت مأذون از جانب خدا است، اکنون سؤال می شود حالا که خداوند به برخی از اولیاء خود چنین حقی داده است چه اشکالی دارد، که گناه کاری از چنین شخص مأذون در خواست شفاعت کند.البته در خواست شفاعت ملازم با استجابت آن نیست، بلکه همان فرد مأذون تحت شرائطی در بارة اوشفاعت می کند. قابل تو جه گفتار رئیس فرقة وهابیت که می گوید:«خداوند با اولیاء خود حق شفاعت داده اما ما را از درخواست آن باز داشته است» اولاً:= خداوند در کدام آیه ما را از درخواست شفاعت از شافعان راستین باز داشته است؟  اگر این باز داری به خاطر این است که چنین در خواستی شرک است، طبق بحث های گسترده در تعریف این «شرک در عبادت»چنین در خواستی از انسان والا که به بندگی او اعتزاف می کنم واو از خدا ویا مصدر کار ها ی خدایی نمی دانیم، عبادت وپرستش او نخواهد بود. ثانیاً=این کار یک نوع تناقص گویی است، خدا اگر چنین حق را به اولیاء خود ازاین نظر داده که دیگران از آن حق بهره مند گردند،پس چگونه می شود در خواست از آنان را ممنوع اعلام کند. نتیجه گیری: چون این مصحف گنجایش تمام شبهات و اشکالات بر فرقة ضالة وهابیت را ندارد، بحث را پایان داده وامید است که کمی از عطش خوانند گان وجویند گان آب علم بر طرف کرده باشیم، ودر مورد این فرقة ضالة که ساخته وپرداختة علمایی گمراه که در بخش تأویلات و… ازقرآن دچار اشتباه شده اند ومتأسفانه عده ی زیادی را گمراه کرده اند، کاوشگران را آگاهی داده باشیم. در ادامه از اساتیدی که ما را راهنمایی کرده اند تقدیرکرده واز خداوند متعال برای ایشان توفیق خواستاریم.

ومن الله التوفیق

مسعود قهرمانی فر

پایان

جهت حمایت از ما لطفاً مطالب سایت را بدون ذکر منبع کپی نکنید

 منتظر نظرات خوب شما د رمورد این مطلب وسایر مطالب سایت هستیم.

هرگونه استفاده غیر قانونی از این مقاله شرعاً وقانوناً جایز نمی باشد.

منابع مطالب:——————————————————-

1-فتنة وهابیت. علی اصغر رضوانی. انتشارات مسجد مقدس جمکران 1389.چاپ چهارم.

2-وهابیت مبانی فکری وکارنامة عملی.آیت الله جعفر سبحانی .مؤسسة تعلیماتی وتحقیقاتی امام صادق (علیه السلام) قم،بهار 1380.چاپ نخست.

3- وهابیت از منظر شرع وعقل.دکتر سید محمد حسینی قزوینی.معاونت تربیت وآموزش عقیدتی سیاسی نزسا پاییز1387.چاپ ششم.

4-فرقة وهابی وپاسخ شبهات آنها.علامه فقید سید محمد حسن قزوینی انتشارات رهنمون.چاپ سوم1387.

———————————————————————-

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *