موضوع:
پلورالیسم دینیبرغمدی

استاد راهنما:حجه الاسلام والمسلمین افشار

پژوهشگر:سجادآذرباد

پشتیبان:حوزه علمیه امام علی بن موسی الرضا علیهم السلام یاسوج.۱۳۹۱

کلیدواژه:اعتقاد/پلورالیسم/هندوئیسم/تکامل/معرفت/عمل

دانلود فایلPDF مقاله پلورالیسم دینی

*

مقدمه:

بر آنیم تا إنشاء الله وبا یاری حضرت حجه (عج)تحقیقی راجع به حقایقی از اعتقاد در میان پلورالیسم اعتقاد که گرایشی به سوی میلیارد ها اعتقاد موجود در جهان را دارد بیان کنیم.واعتقاد راسخ را در میان آنها کاوش کرده وبه هدفی درست ومبنی بر پایه های مستحکم حرکت کنیم.

در ابتدا باید دانست که اعتقاد صحیح از عقلی سالم به دست می آید، اواین سخن همه ی عقلای عالم است.

ما بایدبه دنبال چیزی بگردیم که فطرت هر انسان سالمی به دنبال آن است،یعنی همان اعتقاد صحیح از میان تمام گرایش های فطری.

در ادامه به بیان گرایش های اعتقادی در سراسر جهان می پردازیم…

الف:تلازم های اعتقادی در سراسر جهان:

۱-۱:تلازم اعتقاد به خدا و حدوث زمانى عالم در افکار اروپاییها:

این که رابطه ای بین اعتقاد اروپایی ها واسلامیون هست یه نه شهید مطهری ره مطلب بسیار زیبایی دارن که می فرمایند:

(با اینکه على‏الظاهر کتابهاى اسلامى در قدیم در اروپا ترجمه شده است، ولى چون این مبحث در زدوخورد میان متکلمین اسلامى و حکماى اسلامى حل شده و در فلسفه ارسطو چنین چیزى نبوده است، هنوز هم در افکار اروپاییها مى‏بینیم که این دو مطلب را ملازم یکدیگر مى‏دانند و مى‏گویند یا باید معتقد به خدا باشیم و قائل باشیم که عالم اول دارد، و یا باید بگوییم عالم اول ندارد پس خدایى وجود ندارد. من تا حالا هرچه برخورد کرده‏ام، به همین فکر برخورد کرده‏ام و خیلى هم در حیرتم که با اینکه این فکر لااقل از هزار سال پیش در بین حکماى اسلامى بوده است، چطور [در افکار اروپاییها] اینکه این دو مطلب با هم تلازمى ندارند و یا لااقل در دنیا عده‏اى هستند که قائل به این تلازم نیستند، مطرح نیست.

سابقا در کتابهاى توده‏ایها خوانده بودم که ابن سینا میان ماتریالیسم و ایده‏آلیسم در نوسان بود و گاهى مادى مى‏شد، گاهى الهى؛ چون در یک جا خدا را اثبات مى‏کند و مى‏گوید خدایى هست و در جاى دیگر مى‏گوید عالم قدیم است. من کار ندارم فلسفه بوعلى درست است یا غلط، ولى از نظر بوعلى این مطلب حل شده است که اعتقاد به خدا با اعتقاد به قدم زمانى عالم هیچ گونه منافاتى ندارد، بلکه اعتقاد به خداست که ما را به قدم زمانى عالم معتقد مى‏کند).

در این نگرش یک تعامل است بین اعتقاد به خداویا قدیم بودن جهان.

شاید با این بیان شهید متوجه شویم،که ممکن است پلورالیسم اعتقادی(گرایش های چند گانه اعتقاد)ممکن است درست باشد به شرط این که نفی واجب الوجوددر آن نباشد.

این که گفتن پلورالیسم یا تکثر گرایی  وبه کار بردن  این جمله  یعنی مجموعه اعتقادات درست است یه نه جای بحث نیست.

به هر حال جمع چند اعتقاد کنار هم ممکن است به شرطی که رعایت اولویت شود.

در کشور های خارجی بیشترین مجموعه اعتقاد سازی واعتقاد گرایی وجود دارد.

در واقع شخص در این مجموعه به دنبال آرام کردن روح خودش است چون فطرت انسان با ید همراه با گرایش به سوی هدفی آرام گیرد وآن را به عنوان سرپرست وآفریننده انتخاب کند.

به طور مثال در هندوستان ،چین،وابر کشور ها حتی جانور پرستی نیز وجود دارد ،واز این مطلب نتیجه می گیریم که فطرت انسان باید به جایی بند باشد حتی ممکن است یک حیوان باشد.

در ادامه برای تکثر گرایی اعتقادی واین که فطرت انسان در جستجوی حقیقت چه راه هایی را که امتحان نمی کند.بحث خواهیم کرد.

۲-۱:مجموعه اعتقادی هندوئیسم:

در این اعتقاد مردم حتی برای آرامش فطرت خود به گاو پرستی نیز روی آوردند.

هندوئیسم آیین هندو در قدیم دین برهمایى خوانده مى شد که به برهما، خداى هندوان اشاره مى کرد. هندوئیسم شکل تکامل یافته آنیمیسم است و به همین دلیل بنیانگذار آن شناخته شده نیست. این آیین گونه اى فرهنگ، آداب و سنن اجتماعى است که با تهذیب نفس و ریاضت همراه شده و در تمدن و حیات فردى و جمعى مردم هندوستان نقش بزرگى داشته است. اصول دین هندو عبارت است از اعتقاد و احترام به کتابهاى باستانى و سنتهاى دینى برهمنان و پرستش خدایانى که به ظهور آنها در دوره هاى قدیم عقیده دارند. اعتقاد به تناسخ و رعایت مقررات طبقات اجتماعى در معاشرت و ازدواج، همچنین احترام به موجودات زنده ، مخصوصا گاو از اصول آن دین است. هندوان به عده بى شمارى از خدایان آسمانى و زمینى با اسما و صفات عجیب و غریب معتقدند و به آنها کرنش مى کنند و براى هر یک بتخانه هاى با شکوهى مى سازند.

انسان موجودی عجیب وپیچیده است،در حیرتم با این که در سر خودش سودای خدایی دارد،وعجب وتکبر یکی از صفات رزیله ی درونی انسان است وهر لحظه او را به کرنش می کشد چگونه حاضر به سر خم کردن به پای بتان،وجانوران می شود.

به هر حال این مطلب نشانه ی این است،که انسان با هر بادی می لغزد.

واگر راهنمایانی نباشد که اعتقاد صحیح را بر مبنای عقل بر فطرت انسان ترجمه کنند هر آیینه انسان به پرستش هر آنچه در ذهنش می گذرد مشغول می شود.

نمونه اش را در اعتقاد گرایی هندوئیسم مشاهده کردیم.

خود هندوئیسم نیز شاخه های زیادی دارد از جمله:

۳-۱:اعتقاد در آیین جین:

 آیین جین از جمله شاخه هاى هندوئیسم آیین جین (Jaina) به معناى پیروز است که پنج قرن قبل از میلاد پایه گذارى شد. شگفت آورترین سنت این قوم این است که پوشیدن لباس را حرام مى دانند و معتقدند معاویرا در حال ریاضت و ترک تعلقات نفسانى ، پس از مشاهده تعلق خاطر خود به حیا، همه لباسهاى خود را بیرون آورد و تا آخر عمر برهنه به سر برد. به عقیده جینها به رستگارى بر دو اصل استوار است ،یکى ریاضت کشى و دیگرى( اهمیسا )یا پرهیز از آزار جانداران که تا نباتات و جمادات پیش مى رود و کندن زمین براى کشاورزى ممنوع شمرده مى شود. با آنکه خوردن میوه درختان مجاز است، استفاده از محصولات زیر زمین مانند چغندر، هویج، شلغم و سیب زمینى که معالجه حیوانات اهلى و وحشى دایر کرده اند و معمولا پارچه اى بر دهان مى بندند، که مبادا حیوان ریزى ناخواسته به دهانشان وارد شود و نابود گردد. آنان آب را قبل از نوشیدن صاف مى کنند که مبادا کرمى وارد دهان شود و جان بدهد. همچنین جاروبى از پر طاووس دردست مى گیرند و حشرات ریز را از مسیر خود دور مى کنند. خودکشى از طریق ترک طعام و شراب فضیلتى بسیار بزرگ به شمار مى آید و خود مهاویرا نیز به این شیوه در گذشته است. هم اکنون حدود دو میلیون پیرو آیین جین در هندوستان وجود دارد.

با این اعتقاد اگر شما بخواهید،مثلاً از مکان خود به سمت راست حدود یک کیلومتر راه بروید،وبخواهیدتمام موراد ذکر شده را رعایت کنید اعم از احترام به کرم ها وجانداران موجود در هواو….اگر قرار باشد ۱۵ برسید با این وجود یک ساعت طول می کشد.

پس ببینید اگر فطرت انسان در جستجوی حقیقت اعتقاد اشتباه کند چه فجایعی را برای خودش به وجود می آورد،وتا جایی پیش می رودکه ممکن است مثل جین ها از ترک طعام خودکشی کرده واین را فضیلتی بزرگ بداند.

در هندوستان گرایش های اعتقادی به صورت چشم گیری افزایش داشته است، تا جایی که شخص هربدون تحقیق چیزی را به پرستش می گیرد که نزد عقلای جهان چیزی پوچ وبی معنی است.

۴-۱:اعتقاد بودیسم گرایش به بودا:

 بودیسم آیین بودا از شاخه هاى کیش هندوست. این آیین از هندوستان بیرون آمده و سراسر مناطق خاورى را در نوردیده است و به علت داشتن اندیشه هاى عرفانى لطیف و گسترش در مناطق پرجمعیت جهان، پیروان زیادى دارد و اخیراًبه اروپا و آمریکا نیز سرایت کرده است. آیین بودا سه فرقه دارد:

۱-مهایانا (yana-Maha) یعنى چرخ بزرگ، آیین شمالى که در چین رواج دارد. این شعبه اى آیین بودا با طیفهایى از اعتقادات و سنن کنفوسیوس و لائوتسه در چین و شینتو در ژاپن در آمیخته است.

۲-هینایانا (yana-Hina) یعنى چرخ کوچک، آیین جنوبى که در سرى لانکا (سیلان ) و کشورهاى جنوب شرق آسیا مشاهده مى شود.

۳-وجریانا (yana-Vajra) یعنى چرخ الماس. این فرقه در تبت وجود دارد و آیین بودا را با سحر و کهانت و توتم پرستى در آمیخته و تشکیلاتى نیرومند براى خود پدید آورده است.

این مطلب چه چیز را می رساند،غیر از این است که از میان تمام اعتقادات جهان که درصد زیادی را به خود اختصاص داده،یکی درست وبقیه اشتباه است.

آیا نباید عقل سالم به دنبال اعتقادی صحیح وگرایش فطری مناسب باشد.؟

آیا انسان نباید به دنبال راهی باشد تا با کندوکاو کردن در امورجهان وطبیعت به دنبال اعتقادی سالم ودور از هرگونه دغل باشد.وآن را از روی بینش وعقل انتخاب کرده باشد.

در دین ما اسلام نیز بعد از پیامبر گرامی اسلام,­  نیز فرقه های زیادی به وجود آمد.

به طوری که:

(درکتب حدیث ازطریق شیعه واهل سنت روایت‏شده است که پیامبرگرامی اسلام,فرمودند: امت موسى} پس از او به هفتاد و یک فرقه و امت عیسى }پس از وى به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند، و پس از من امتم به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد که تنها یک فرقه اهل نجات خواهد بود، چنانکه از فرقه‏هاى هر یک از دو امت موسى و عیسى{ نیز تنها یک فرقه اهل نجات بود.

پس باید کمال دقت را به خرج داد تا در میان نبوهی ازکثرت گرایی اعتقادی ما خود رابه موج گرایشات منفی وارد نکنیم.

آنچه مثال زدیم درواقع وحقیقت مثال بود برای این که بیان کنیم در نقاط مختلف جهان چه گرایشاتی وجود دارد وانسان در جستجوی اعتقادی مثبت باید چه راه هایی را بپیماید.

اولین راه وبهترین راه برای انتخاب اعتقادی درست این است که:

ب:راه کسب معرفت(گرایش به اعتقادی سالم):

انسان از روی حس تکامل ورسیدن به کمال به دنبال اعتقادی سالم حرکت کند، وبا کمال هوشیاری در بین اعتقادات موجود در دنیا جست جو کرده وبه بهترین آنها که از شخصی سالم(پیامبر) به او رسیده باشدجواب مثبت دهد.

تا این جا باید دانست که بعضی افراد از روی هوس به اعتقادی گرایش دارند،که در این رطبه قادر خواهند بود لذات دنیوی را امتحان کرده وبه آرامش شهوتی دست پیدا کنند.

البته که این نوع گرایش اعتقادی از روی عقل نخواهد بود. باید توجه داشته باشیم که ما نباید به دنبال آرامش در یک دین باشیم هر چند که یک دین سالم دارای لذات مثبت وعقلانی نیز است.

چنان که ممکن است در دینی سختی باشد ولی همین سختی راه کمال یک فرد باشد همچنان که انسان باراحتی به یک قلّه سعود نخواهد کرد.

پس انسان آگاه وبا بصیرت منصف نیز هست، ودر جستجوی حقیقت با این که بهترین راه کمال خودش را انتخاب می کند،ولی در برابرسختی ها نیز مقاومت می کند.

متأسفانه بعضی افراد از روی جهل به اعتقادی گرایش پیدا می کنند،که همان موجبات سقوطشان را فراهم می کند،واعتقادی که بر گزیده اند نزد عقلای عالم قابل قبول نیست.

دلیل این گرایش ممکن است همان موضوع بحث ما باشد یعنی در راه تکامل وجستجوی حقیقت نباید به هوی وهوس توجه کرد.

هرچند که بعضی ها با دیدن یک مجوز به شهوت در یک اعتقاد اشتباه فوراً دین خود را عوض کرده وبه شیطان پرستی،بت پرستی،اعتقاد جین در هندوستان و…گرایش پیدا می کنند.

پس باید در راه جستجوی حقیقت منصف بود، وبه اهداف یک اعتقاد نگاه کرد تا به سختی های آن،چون همان طور که گفته ایم ممکن است یک دین در بعضی موارد دشوار باشد اما هدف والایی را به دنبال را برای انسان رقم بزند.

به قول شهید مطهری(رحمه الله علیه):

بعلاوه، قطع نظر از اینکه اعتقاد به خدا با اعتقاد به آزادى- به عقیده اینها- منافى است، اعتقاد به خدا مستلزم ایمان به خداست و ایمان به خدا یعنى تعلق و بسته بودن به خدا، و حال آنکه بسته بودن- به هر شکل که مى‏خواهد باشد- و تعلق و ایمان و وابستگى به هر حقیقتى بر ضد آزادى انسان است، خصوصاً اگر این اعتقاد و بستگى اعتقاد و بستگى به خدا باشد، چون بستگى به خدا فوق همه بستگی ها است.

به قول شاعر:

     من بسته تو هستم محتاج بستنى نیست             عهدى که با تو بستم هرگز شکستنى نیست‏

 اگر بستگى به خدا باشد، دیگر به هیچ شکل نمى‏توان آن را نقض کرد و شکست.

بنابراین، این مکتب کمال انسان را در آزادى مى‏داند.

پس بهترین راه رسیدن به تکامل وانتخاب اعتقادی درست، این است که انسان از روی حس حقیقت جویی به دنبال بهترین عقده برود وآن را با کمال میل انتخاب کند.

این را هم باید دانست که ممکن است افراد به حقیقت بودن اعتقادی جزم داشته باشند،ولی بدان عمل نکنند وبه امورات آن مأنوس نباشند، در این مورد تکلیف چیست آیا صرف شناخت یک اعتقاد صحیح کافیست تا ما را به کمال برساند. یا خیر:

ج:عمل مکمل معرفت:

باید دانست صرف شناختن یک اعتقاد ما را به سوی هدف راهنمایی نمی کند.بلکه باید بدانیم وعمل کنیم.

وقتی شخصی به محبوب ویقین به محبوب رسید باید نهایت تلاش خود را برای رضایت مندی وی به کاربرد، کسانی که به نهایت یقین رسیده اند وبه اعتقاد انتخابی خود کمال شناخت را پیدا کرده اندباید به امورات (نهی ها وامر های)آن آیین جامه عمل بپوشاند.

زیرا تنها دانستن کافی نیست، مثل این است که انسان بداند که مواد مخدر مخل عقل هستند ولی عمل نکند چه فایده دارد.شناخت او هیچ مشکلی را برای او برطرف نمی کند.

شهید مطهری(رحمه الله علیه) می فرمایند:

لهذا اینها به این معنا که آنچه را پیغمبر بیان کرده است دروغ بدانند کافر نبودند؛ کافر بودند به معنى اینکه تسلیم نبودند به آنچه که در دلشان درباره‏اش فکر مى‏کردند؛ چون کفر- مکرر گفته‏ایم- حتى دائر مدار علم هم نیست؛ یعنى ممکن است انسان به چیزى علم و معرفت داشته باشد و در عین حال کافر باشد. ما این‏جور فکر مى‏کنیم، مى‏گوییم اگر انسان خدا را بشناسد پس به خدا ایمان دارد، اگر بداند قیامتى هست پس به قیامت ایمان دارد، اگر بداند که پیغمبر از ناحیه خداست پس ایمان دارد. ولى قرآن این را قبول ندارد. قرآن مى‏گوید که باید خدا را شناخت و بعد از شناختن ایمان آورد. ایمان حالت تسلیم انسان است در مقابل آن حقیقتى که مى‏شناسد. چرا خدا شیطان را مؤمن نمى‏نامد و کافر مى‏خواند؟ آیا شیطان خدا را نمى‏شناخت؟

خیلى از ما بهتر مى‏شناخت و مى‏دانست. او اهل یقین بود، در خدا شک نداشت. آیا او به قیامت آگاه نبود که قیامتى هست؟ کاملًا آگاه بود چون وقتى با خدا مُحاجّه مى‏کند مى‏گوید: انْظِرْنى الى‏ یَوْمِ یُبْعَثونَ

 یاد مى‏کند، بندگان مخلَص که هیچ راه نفوذى را تا روز قیامت مهلت بده. معلوم مى‏شود به «یوم یُبعَثون» اعتقاد داشته. آیا به پیغمبران اعتقاد نداشته و درباره نبوت پیغمبران شک داشته است؟ کاملًا یقین داشت. خودش از آنها به عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ  در وجود آنها نیست. او از هرکسى بهتر مى‏دانست که چه کسى به پیغمبرى رسیده و چه کسى دروغگو و مدعى و کذّاب است.

حال چرا خدا شیطان را کافر مى‏خواند؟ براى اینکه نسبت به آنچه معرفت دارد تسلیم نیست؛ تسلیم امر خدا نیست، تسلیم قیامت نیست، یعنى برنامه عملى خودش را بر اساس وجود قیامت تنظیم نکرده، بر اساس تمرّدِ در مقابل این حقیقت تنظیم کرده است؛ و همچنین تسلیم گفته‏هاى انبیا نیست. پس مسأله تسلیم، ماوراء مسأله معرفت و اعتقاد است.

همان گونه که در کلام شهید وارد شده مسئله ی تسلیم ماوراء مسئله ی معرفت است.

وهم چنین جواب این مسئله داده خواهد شد که اعتقاد صحیح همان عمل به معرفت است وگرنه صرف داشتن معرفت وعمل نکردن با کفر فرقی ندارد.

نتیجه گیری:

در نتیجه ی بحث به این اشاره می کنیم که هر چند در دنیا ودر اذهان مردم یک سلسله اعتقاداتی وجود دارد که راهانتخاب را برای انسان دشوار می کند، اما با استفاده از بهترین راه یعنی جست جوی حقیقت ومشروط به نظارت عقل سلیم انسان می توانداعتقادی سالم را برگزیند.

باید توجه داشت در انتخاب بهترین اعتقاد راه همان است که عقلاء پیموده اند وما باید با تأسی از آنهابهترین راه کمال را برگزینیم.

وباید دانست صرف شناخت کافی نیست بلکه عمل به دستورات حقیقی وحقّه ی یک دین است که انسان را به سوی هدفی والا و درست رهنمود می کند.

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ

((کسانى که در راه ما کوشیده‏اند به یقین راه‏هاى خود را بر آنان مى‏نماییم و در حقیقت‏خدا با نیکوکاران است))

ومن الله التوفیق

سجادآذرباد

پایان

  • لطفاً جهت حمایت از مامطالب سایت را بدون ذکر منبع کپی نفرمایید.
  • منتظر نظرات خوب شما در مورد این پست وسایر مطالب سایت هستیم.

منابع ومأخذ:——————————————-

(۱)قرآن کریم

(۲)مطهری/مرتضی/مجموعه آثار /جلد های ۲۳/۲۷/۴-انتشارات صدرا.مجموعه نشرآثار شهید مطهری (رحمه الله علیه)

(۳)توفیقی/حسین/آشنایی با ادیان بزرگ/ موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت].

(۴) سبحانی/جعفر/ بحوث فى الملل و النحل/ج.۱٫انتشارات/ مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی.

————————————————————————–

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *