موضوع:دلایل غیبت امام عصر عجدانائی

استاد راهنما:حجه الاسلام والمسلمین افشار

پژوهشگر:حمیدرضا دانائی

پشتیبان:حوزه علمیه امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام

کلیدواژه:غیبت/علل/آزمایش/حکمت/حجت/سنتهای انبیاء/بدترین مردم

دانلود

دانلود فایل pdf مقاله——————————————–

مقدمه:

عقیده به وجود مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه الشریف) و امام زنده غایب یک عقیده اسلامی است و از ارکان مذهب امامیه به شمار می رود .عقیده ای است قطعی که به وسیله اخبار متواتر و قطعی الصدور به اثبات رسیده و قابل تشکیک نخواهد بود . لیکن بسیاری از مسایل مربوط به آن نیاز به تحقیق و بررسی دارد .واز قبیل طول عمر، غیبت طولانی ، علت غیبت ، فوائد امام زمان در زمان غیبت ، وظیفه مسلمین در زمان غیبت ، …. و ما بر آنیم تا علل غیبت را از منابع آن بازگو کنیم .

«انشاء الله»

امام دوازدهم دو مرتبه از دیده مردم مخفی شد . مرتبه اول از سال «260 » ه ق شروع شد و تا سال «329» امتداد یافت .درطول این مدت گر چه از نظر عامه مردم غایب بودلیکن ارتباطات کاملاً منقطع نبود بلکه نواب خدمت ایشان رسیده و احتیاجات مردم را مرتفع می نمودند . غایب بودم در این «69 » سال را غیبت صغری گویند .

غبیت دوم از سال «س329 » که سال انقراض نیابت نواب بوده شروع شد و تا زمان ظهور امتداد دارد این را غیبت کبری گویند .

البته اگرمانعی وجود نداشت ، ظهور آن حضرت اصلح و انفع بود . لیکن چون می بینیم که خداوند متعال آن وجود مقدس را از دیده ها پنهانی داشته است و افعال خداوندبا نهایت استحکام وبر طبق مصالح و حکم واقعی صادر می شود ، غیبت آن جناب را نیز علت و حکمتی خواهد بود ، گر چه تفصیلش برای ما مجهول باشد .

درکتاب «کمال الدین» و«علل الشّرایع» از مظفر علوی ،… او ازابی عبد الله (علیه السلام )

روایت نموده آن حضرت فرموده که : قائم ما را غیبتی می شودزمانش طولانی ، عرض کردم که سبب آن چیست ؟ فرمود که خدای عز و جلَّ ابا دارد از این که سنت های انبیاء را در غیبتهای ایشان در ماده قائم (علیه السلام ) نکند او ناچار است از این که به قدر مدت غیبتهای ایشان غیبت نماید .

چنان که خداوند عزَّ و جلَّ فرموده : «لَتَرکَبُنَّ طَبَقَاً عَن طَبَقٍ »

یعنی : همه سنتهای پیامبران سلف در ماده شما جاری می شود .

نیز از ابن عبدوس ،… ، او از عبد الله بن فضل هاشمی روایت کرده ، او گفته که : از امام جعفر صادق (علیه السلام ) شنیدم می فرمود که : این امر را غیبتی باید ؛ کسانی که از اهل باطلند در اثنای آن غیبت در حق ان حضرت شک و ریب نمایند . عرض کردم که : فدای تو شوم ، سبب انداختن ایشان به شک و ریب چیست ؟ فرمود سبب آن امری است که در کشف نمودن آن به شما از جانب خدا مأذون نشده ایم .عرض کردم : پس در غیبتش وجه حکمت چیست ؟ فرمود : وجه حکمت در غیبتش همان وجه حکمتی است که در غیبتهای سایر حجج الهی است که در زمان گذشته مدت مدیدی از نظرها غائب گردیده اند ؛ به درستی که وجه حکمت درغیبت قائم ما (علیه السلام ) ظاهر نمی شود مگر بعد ازظهورش ؛ چنان که وجه حکمت کارهای خضر(علیه السلام ) مانند شکستن کشتی و کشتن طفل و برپا داشتن دیوار برای موسی(علیه السلام ) ظاهر نشد مگر در وقت مفارقتشان از همدیگر .

در کتاب « خرایج » از کلینی ، او از اسحاق بن یعقوب روایت نموده ، او گفته که : از ناحیه مقدسه به توسط محمد بن عثمان برای من بیرون آمد اینکه : علت و سبب غیبت را که پرسیده بیان می کنم . لیکن باز دیگر از این قبیل سؤالها نکنید ، زیرا که خدای تعالی در کلام خود می فرماید :

« یا ایُّها اَلَّذِینَ آمَنُو اَلَا تَسئَلُواعَن اَشیاءَ اِن تُبدَلَکُم تَسُؤکُم».

یعنی : ای کسانی که ایمان آوردید ! مپرسید از پاره ای چیزها زیرا که اگر آنها به شما اظهار کرده شوند ،هر آینه شما را غمگین و اندوهگین می کنند .

بعد از آن فرموده بود که : علت غیبت من این است که هیچ یک از پدران من نشد ، مگر این که بیعت سلطان جابر زمان خود به گردنش واقع گر دید . من خروج نمی کنم در حالتی که احدی را ازطغیان کنندگان در گردنم بیعتی نمی باشد. و کیفیت انتفاع بوجود من در ایام غیبتم مانند منتفع شدن است به آفتاب در وقتی که ابر آن را از نظرها بپوشاند.

به درستی که من باعث امان اهل زمینم ، چنان که ستارگان باعث امان اهل آسمانند . بعد از این ،دَرِ سؤال نمودن را از پاره ای چیزها که برای شما فایده ای ندارد ببندید و خودتان را در دانستن چیزی که به آن مکلف نشده اید ، به مشقت نیاندازید . دعا را در خصوص تعجیل فرج بسیار کنید ؛ زیرا که ابین باعث فرج یافتن شما است.

افتادن شعاع آفتاب به خانه ها به قدر روزنه های آنها به قدر ارتفاع موانع است ازافتادن نور به آن خانه ها ، همچنین منتفع شدن مخلوقات به انوار هدایتشان به قدر ارتفاع موانع است از حواس و مشاعرشان که به منزله ی روزنه ها هستند نسبت به دلها یشان ، و آن موانع عبارت است از شهوات نفسانیه و علایق جسمانیه.

و رفع علایق جسمانیه و رفع شهوات نفسانیه و دفع حجابات کثیفه به جائی منتهی می شود که صاحب این صفت به منزله ی کسی می شود که در زیر آسمان بایستد و شعاع آفتاب از هر طرف به او احاطه نماید، همچنین است حال شیعه نسبت به ایشان، وقتی که حجاب شهوات نفسانیه و علایق جسمانیه را از خود بالمرّه دور نمود هر آینه شعاع آفتاب فیض ایشان او را از هر طرف فرا می گیرد.

در کتاب « کمال الدین » ، از طالقانی ، … او از ابی الحسن علی بن موسی الرضا (علیه السلام )

روایت نموده آن حضرت فرموده که : گویا شیعه را می بینم که امام چهارمی را از اولاد من نا یاب کرده اند . در آن حال برای خودشان چراگاه –یعنی : جای آرام و استراحت – می طلبند و نمی یابند . عرض کردم : یا بن رسول الله سبب اضطراب ایشان چه می شود ؟

فرمود که: امام ایشان غایب و پنهان گردد ، عرض کردم که : علت غیبتش چیست ؟ فرمود : این است که در وقت ظهورش احدی را در گردن وی بیعتی نباشد .

در کتاب علل الشرایع از ابن مسرور ،…. ، او از ابی عبد الله (علیه السلام ) روایت نموده که : به آن حضرت عرض کردم که چرا امیر المومنمین (علیه السلام ) در اول امر با دشمنان خود جهاد و قتال ننمود ؟ فرمود : ترک قتالش به جهت این آیه بود در کتاب خدا :

(لَوتَزَیَّلُوا لَعَذَّبنَا اَلذَّینَ کَفَروا مِنهُم عَذاباً اَلیِماً )

عرض کردم کسانی که مزایلت می کنند کیانند ؟ فرمود : نطفه های مومنانند که در اصلاب کافران ودیعه گذاشته شده اند . پس حاصل مضمون آیه وافی هدایت آن است که : اگر نطفه های مومنان از پشت کافران منتقل شوند ، هر آینه کا فران را به عذاب دردناک معذب می کنیم ؛ پس چون امیر المومنین می دانست که در اصلاب دشمنان نطفه مومنان است، از این جهت با ایشان قتال ننمود و ایشان را نکشت، همچنین قائم (علیه السلام ) ظهور نمی کند تا وقتی که امانتهای خدا، یعنی: نطفه مومنان از اصلاب کفار و منافقان بیرون آیند وقتی که آنها بیرون آمدند آنگاه آن حضرت بر دشمنان خدا خروج می کند و ایشان را به قتل می رساند.

محمد بن مسلم گوید از امام صادق (علیه السلام ) شنیدم که فرمود : قائم (علیه السلام ) پیش از اینکه قیام کند غیبتی دارد ،:گفتم: چرا؟ فرمود : به راستی که او می ترسد و با دستش اشاره به شکمش کرد ؛ یعنی کشته شدن .

اگر گفته شود که: پدران آن حضرت همه ظاهر بودند و هیچ نترسیدند و چنان نشد که احدی به ایشان نتواند برسد ، در جواب گوییم : حال پدرانش مانند حال وی نبود ، زیرا که از حال ایشان برای سلاطین آن زمان چنان معلوم بود که ایشان فکر خروج و داعیۀ ریاست ندارند و اعتقاد سلاطین این نبو د که ایشان شمشیر خواهند کشید و دولتها را پایمال خواهند نمود؛

بلکه اعتقادشان این بود که ایشان منتظر ظهور مهدی خودشانند ،این اعتقاد ایشان برای دولت سلطان زمان ضرری نداشت .

و حال صاحب الزمان (علیه السلام ) چنین نیست زیرا که حال وی معلوم است این که با شمشیر خروج می کند ، دولتها را زایل و پایمال می گرداند و ممالک را مسخّر می کند و همه پادشاهان را مقهور می نماید و اساس عدل و داد را بر پا می دارد و جور و ستم را از میان خلایق برمی دارد . پس کسی که دارای چنین صفتی باشد لا محاله از حدّت و شدّت او ترسیده ، آن گاه کسانی که از او می ترسند، چشم به او دوخته به فکر قتلش می افتند . وقتی که آن را مشاهده نموده از شر ایشان احتراز نموده ، خود را از کسانی که به ایشان اطمینان و خاطر جمعی ندارد ،خواه دوست باشد و خواه دشمن ، تا وقت ظهورش مخفی و پنهان می دارد .

و نیز می گوییم که ظاهر بودن پدرانش (علیهم السلام ) برای این بود که می دانستند که اگر حادثه ای برای هر یک از ایشان روی دهد ، هر آینه از اولادش کسی هست که در جای وی بنشیند ، و صاحب الزمان(علیه السلام ) چنین نبود زیرا معلوم است اینکه پیش از حضور وقت کسی نیست که درجای وی بنشیند . از این جهت غیبت و استتار او واجب شد و حالش در این باب از احوال پدرانش جدا گردید .

در نامه مبارک حضرت ولی عصر (علیه السلام ) به شیخ مفید ، علت غیبت و طولانی شدن آن چنین آمده است : «فَما یَحبِسُنا عَنهُم اِلّا ما یَتَصِلُ بِنا مِمّا نُکرِهُه و لا نُؤثِرهُ مِنهُم » ؛ باید بدانید که جز برخی رفتارهای نا شایسته آنان که نا خوشایند ما است و ما آن عمل را زیبنده شیعیان نمی دانیم ، عامل دیگری ما را از آنها دور نمی دارد . حقیقت این است که انبوهی از روایات به صراحت ، بیانگر این است که تمام اعمال ما ، در عصر هر امام و پیشوایی از پیشوایان معصوم در هفته دو بار در روزهای دوشنبه و پنج شنبه به امام راستین جامعه ارائه می شود . از این رو طبیعی است که امام نمی پسندد که شیعه ی او به راه انحرف و اشتباه و گناه آلوده شود و همین آلودگی به گناه است که توفیق تشرف را از آنان سلب و آنان را از افتخار دیدار محروم می سازد . در همان نامه ی حضرت به شیخ مفید آمده است که : ( اگر پیروان و شیعیان ما – که خدا آنان را در فرمانبرداری خویش توفیق تشرف را ارزانیشان دارد- به راستی در راه وفای به عهد و پیمانی که بر دوش دارند ، همدل و یکصدا بودند هرگز سعادت دیدار ما از آنان به تأخیر نمی افتاد ) .به راستی او غیبت نکرده است ، ما غفلت کرده ایم. هرچه هست از ماست و باید علت غیبت را در خویش و رفتارمان جستجو کنیم .

غیبت امام نمی شود مگر بر سر بدترین مردم ( یعنی علتش بدترین مردم اند ) .

همانا این خود یک آزمایش ازطرف خدا که خلق خود را به آن بیازماید .

معروف بن خربوذ از امام باقر (علیه السلام ) فرمود : ما همانا چون اختران آسمانیم هر زمانی اختری غروب کند اختر دیگری از افق بر آید ، چون با انگشت خود امام را نشان دادید و به سوی او گردن کشیدید ،خدا ستاره هدایت شما را نهان سازد .

محمد بن فرج گوید: امام باقر (علیه السلام ) به من نوشت : چون خداوند تبارک و تعالی بر خلقش خشم کند ما را از جواشان دور کند .

احمد بن محمد بن یحیی عطّار ، …. از حضرت ابی جعفر (علیه السلام ) این کلام صادر شد: خداوند وقتی همسایگی طایفه ای را برای ما خوش نداشته باشد از بین آشکار ترین آنها ما را بیرون می کشد .

حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا (علیه السلام ) فرمودند: به خاطر آنکه وقتی با شمشیرقیام فرمود احدی حجت و برهان بر آن حضرت نداشته باشد .

سید مرتضی فرمود: بعد از آنکه نقل و عقل بر آن دلالت کرد بر آنکه زمان تکلیف خالی از امام نمی شود و نیز دلالت کرد بر آنکه آن امام و رئیس باید معصوم باشد از فعل قبیح و عمل حرام ، پس لابد با عدم حضور ، باید غائب دانیم او را ؛ زیرا که فاصله میان حاضر و غایب نشاید و چون غائب دانستیم ، لابد باید غیبت او منوط به حکمت و مصلحت باشد ؛ زیرا که قبیح از او نیاید ، بلکه لغو و عبث او را نشاید و دانستن وجه حکمت و مصلحت علی التعیّن

لازم نباشد ، چنانکه وقوع آیات متشابه یا ظاهردر جبر یا تشبیه در قرآن یا احراز حکمیت در خداوند ، لابد منوط به حکمت باشد و علم به وجه آن علی وجه التفصیل لازم نباشد .

سید مرتضی علم الهدی فرموده: آن بزرگوار غایب شده به سبب خوف بر تلف نفس خود ، زیرا چون بر نفس خود بترسد ،غیبت واجب باشد. به خلاف آنکه خائف بر مال باشد ، یاآنکه بر اذیت نفس (خود بترسد )، که در این حال باید از برای اتمام حجت بر مکلفین متحمل شود.

ووجه وجوب غیبت بر فرض اول ، آن است که اگر کشته شود ، کسی نباشد که جانشین و خلیفه او باشد ؛ زیرا که آسیای امامت به وجود مقدس او گردش می کند و دور می زند ودولت او آخر دولتها باشد ، به خلاف آباء طاهرین او . به سبب آنکه ، با ظهور اگر کشته می گردیدند ، می دانستند که دیگری هست که در جای او بنشیند .

به علاوه اینکه خوف این بزرگوار، از پدران عالیقدر زیاده بوده ؛ زیرا که امام گذشته به شیعیان خود به طریق سرّ خبر داده بودند که صاحب شمشیر ، امام دوازدهم است و اینکه اوست که زمین را پر از عدل و قسط نماید ، و اینکه دولت او برهمه دولتها غالب شود و در ظهور و خروج او باشد هلاکت دولت طغات .

پس، سلاطین ظالم درهلاک کردن پدران گرام او بسا بود که اهتمام نمودند؛زیرامی دانستندکه ایشان خروج به شمشیر می نماید ، و تأخیر می داشتند آن را تا زمان خروج دوازدهم ایشان ،تا آنکه او را بکشند و دولت او را مغلوب نمایند و از این جهت بود که چون حضرت عسکری (علیه السلام ) ا دفن کردند ، سلطان مضطرب گردید و در طلب فرزند ارجمند او بر آمد و در منازل و خانه های آن حضرت تفتیش بسیار نمودند و در تقسیم میراث آن حضرت توقف کردند و آن کنیز را که گمان حمل داشتند ، جمعی بر او گماشتند که تا دو سال ملازم او بودند ، تا آنکه مأیوس شدند …. و آن بزرگوار با آنکه از انظار عامه غایب بود ، خود را به شیعیان خاص و موالی خود می نمود .و توقیعات از جانب او به سوی ایشان بیرون آمد مشتمل برفنون مسائل و احکام ، و باقی ماند بر این حال تا مدت شصت سال تا آنکه امر او شدید گردید و طلب بر او بسیار شد و در مقام تفحص از خواص و موالی او بر آمدند پس آن بزرگوار بترسید بر نفس خود و خواصان خود از شیعیان در دولت معتضد عباسی ،پس غیبت کبری نمود و خود را الی الآن از انظار مستور فرمود . «وفقنا الله لادراک حضوره انشاء الله ».

وارد شده از حضرت صادق (علیه السلام ) که: سبب غیبت و تأخیر این امر، آن است که زمان دولتهای باطل بگذرد وتا آنکه نگوید یکی از ایشان که: اگر من مالک و حکمران بودم ،هر آینه عدالت و احسان به زیردستان خود می نمودم . پس خداوند ایشان را قبل از آن حضرت مالک گردانید ؛ زیرا که دولت مهدی آل محمد (علیهمم السلام ) آخر دولتها است و متصل به قیامت می شود . چنان که در اخبار متواتره وارد شده تا آنکه از برای احدی از ایشان، برخداحجت نباشد .

علت غیبت آن حضرت از مؤمنین و دوستانش

آن است که اولیاء دو طایفه اند ؛ اول ، کسانی که اعتقادشان به امامت آن بزرگوار ، به دلالت حدیث ، ثابت و راسخ باشد که «لا تحرکه العواصف » و طول غیبت و ورود شدت ، باعث تزلزل و تردد او نگردد .

طایفه دوم ، آن که به سبب طول غیبت متزلزل شود ؛ بلکه از اعتقاد به امامت او برگردند و مرتد گردند . پس سبب غیبت از اولیاء آن باشد که این دو طایفه از یکدیگر جدا شوندو محب واقعی و صوری از یکدیگر تمییز داده شود ووجه استحقاق فرقه اول را ثواب و فرقه دوم عقاب را ، دانسته شود ؛ چنانکه نوح (علیه السلام ) را بعد از دعوت ، جماعتی اجابت و اطاعت کردند.

تا آنکه به جهت تمیز محق از مبطل ، نوح را خدا وعده کرده به اینکه این تخم ها را غرس کنی و درخت شود ، فرج نزدیک گردد ؛ (داشتن تخمها و درخت شدن آنها ) تا هفت مرتبه ادامه یافت و قوم گمان که بلا فاصله فرج می رسد و نرسید .

لهذا در هر مرتبه طایفه ای از ایشان مرتد گردیدند و باقی نماند مگر محبین و دلالت می کند دبراین ، جمیع آیات و اخبار داله بر وجوب اختبار و افتنان و امتحان . مثل آیه شریفه «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون »؛ یعنی : آیا مردم گمان کردند اینکه واگذاری ایشان را به انکه گویند ایمان آوردیم ، و ایشان را امتحان ننماییم ؟!

وقول امیر المومنین در بعض خطابات خود،که فرمود: «لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة و لتساطن سوط القدر حتی یعود اسفلکم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم » یعنی هر آینه باید مبتلا شوید مبتلا شدنی و غربال شوید غربال شدنی و تازیانه زده شوید چنان که دیک را تازیانه می زنند ، تا آنکه بالای شما پایین شود و زیر شما بالا گردد .

یعنی باید امتحان شوید تا آنکه نیک و بد شما از یکدیگر جدا شود ، و این عبارت در بعض اخبار از حضرت صادق (علیه السلام ) روایت شده .و سبب این امتحان شدید در این عصر ؛ آن است که روی زمین از کثافت باطل در زمان ظهور آن بزرگوار بالمره (=به طور کلی ) پاک گردد ، چنانکه در زمان نوح(علیه السلام ) گردید.

نتیجه بحث:

آنچه که از بحث معلوم می شود آن است که دلیل غیبت و طولانی شدن آن عدم آمادگی بشر برای ظهور است واز آن جایی که کنترل اراده خداوند از دست ما خارج است ما باید بکوشیم موانع ظهور جمعی را برطرف کنیم و حداقل آن است که با انجام وظایف خویش و استدعای فرج از خداوند منان ، موانع ظهور فردی را کنار بزنیم و چراغ دل را با زیارت ایشان روشن کنیم .انشاء الله

و من الله توفیق

حمیدرضا دانائی

جهت حمایت از ما:لطفاً مطالب سایت را بدون ذکر منبع کپی نکنید.

منتظرنظرات خوب شما در مورد این پست وسایر مطالب سایت هستیم.

منابع ومأخذ—————————————–

ردیف

کتاب

جلد         

مألف

چاپ            

سال

انتشارات

1

اصول کافی

2

یعقوب کلینی

یازدهم

1389

اسوه  چاپخانه قرآن کریم قم

2

علل الشرایع

1

صدوق

یازدهم

1390

مومنین شریعت قم

3

دار السّلام

1

محمود عراقی میثمی

اول

1383

مسجد مقدس جمکران سرور قم

4

مهدی موعود

1

محمد باقر مجلسی

ششم

1383

مسجد مقدس جمکران اسوه قم

5

موعود نامه

1

مجتبی تونه ای

بیست و چهارم

1384

میراث ماندگار کوثر قم

6

دادگستر جهان

1

ابراهیم امینی

شانزدهم

1376

انتشارات شفق قدس قم 16

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *