ارسال شده توسطدخترآفتاب
ای شنیــدم که شبی بر سر مد !!
ای شنیــدم که شبی بر سر مددختــری بـــا پـــدرش بود به جنگ پـدر از روی نصیحـت مـیگفت کـــه مـکـن پیـــرو از راه فرنــگ
مــرو از خــانـه بـرون بـیچادربــرتــن خویـش مــکن دامــن تنگ ای بسا گـرگ که در جامه میش بهـــر صیــد تــو نـــوازد آهنـــگ نکننــد ایــن دغــلان از دغلی بهــر اغفـــال تــو یـک لحظه درنگ دختــر از روی تعــرض گفتش آنچــه تــو گویـی بـود جمله جفنگ بـا خــاموش دگـر یــاوه مــگو کــه تــو پیـــری و بــری از فرهنگ