و من کلام له علیه السلام قالَهُ لِلْبُرْجِ بْنِ مُسْهِرٍ الطَائِىٍِّّ وَ قَدْ قالَ لَهُ بِحَیْثُ یَسْمَعُهُ: ((لا حُکْمُ إِلالِلّهِ))،وَ کانَ مِنَ الْخَوارِج :
اسْکُتْ قَبَحَکَ اللَّهُ یَا اءَثْرَمُ فَوَاللَّهِ لَقَدْ ظَهَرَ الْحَقُّ فَکُنْتَ فِیهِ ضَئِیلاً شَخْصُکَ خَفِیّا صَوْتُکَ، حَتَّى إِذَا نَعَرَ الْبَاطِلُ نَجَمْتَ نُجُومَ قَرْنِ الْمَاعِزِ.
ترجمه :
سخنى از آن حضرت ( علیه السلام ) به برج بن مسهر طایى فرمود، هنگامى که برج به گونه اى که امام بشنود گفت : ((لا حکم الا للّه )) هیچ دارویى جز از آن خدا نیست . و برج از خوارج بود.
خاموش شو، اى مردى که دندانهاى پیشین تو افتاده است . خدا چهره ات را زشت گرداند. به خدا سوگند، حق آشکار شد و در آن وقت حقیر و ناتوان و پوشیده آواز بودى . تا آنگاه که باطل نعره زد، آشکار شدى آنسان که شاخ بز نر آشکار شود.