به نام خدای زیبایی ها :
خدابرما می بارد.
گاهی ماکویریم و خداباران،خدابرما می بارد،یکریز و بی امان.اما،کویر،خشک است،اما کویر،سخت؛اما کویر سفت.
بارش خدا برما فرو نمی رود.انبوه می شود و راه می افتد و سیل به پا می کند،پرهیاهو و پرغوغا.
وهمه می فهمندکه خدابرما باریده است.زیرا عاشق می شویم و نام این سیل به راه افتاده، عشق است.
گاهی اما ما باغیم و خدا برف.خدابرما می بارد،آرام و بی صدا،خاک باغ،نرم است و پذیرا.
خدا بر آن می نشیند و ذره ذره در آن نفوذ می کند.
بی هیچ غوغایی.بی هیچ هیاهو.
و کم کم در آن پایین در عمق پنهان روح،سفره های روشن آب پهن می شود.
اما ما خاموشیم و دیگر کسی نمی داندکه خدابرما باریده است.
هر چند که باز عاشقیم ونام آن سفره های روشن آب نیز عشق است.