۱_۸bdd3sbwhhut37mescf

هشتم محرم‌الحرام سال ‌۶۱ هجرى قمرى

پیوستن امیه بن سعد طایى به ‏یاران امام

در روز هشتم محرم‌الحرام سال ۶۱ هجرى قمرى با اینکه سپاه امام حسین ‏‏(ع) در محاصره شدید قرار داشت، امیه بن سعد طایی خود را به یاران امام رساند.‏

امیه بن سعد طایی از شهدای کربلا به شمار می‌آید و روز عاشورا ‏به نقلی در حمله اول شهید شد. وی در سوارکاری نامی، شجاعی از کوفیان و از اصحاب ‏امیرالمومنین (ع) بوده است و در جنگ صفین نیز حضور داشتند در این روز عطش بار ‏دیگر بر همراهان امام (ع) غلبه کرد و عمربن حجاج به محاصره شریعه فرات مباهات ‏می‌کرد و به حضرت زخم زبان می‌زد.‏

ابومخنف از زبیدی نقل کرده که می‌گفت: از عمروبن حجاج هنگامی که نزدیک اصحاب امام ‏‏(ع) شد شنیدم می‌گفت: ای کوفیان! از ابن زیاد و جمع خود دست نکشید و در کشتن ‏کسی که از دین بیرون رفته امام حسین (ع) و با امام خود یزید مخالفت می‌کند تردید ‏نکنید.

امام فرمود: ای عمروبن حجاج! آیا مردم را بر من می‌شورانی؟ آیا ما از دین خدا ‏بیرون رفته‌ایم و شما بر دین پایدار مانده‌اید؟ هان! به خدا سوگند، آنگاه که جانهای شما از ‏بدنها مفارقت کنند و بر این اعمال خود بمیرید، درخواهید یافت که کدام یک از ما از دین ‏خدا بیرون رفته و چه کسی به سوختن در آتش سزاوارتر است.‏

با توجه به اینکه عطش بر امام و همراهان غلبه کرده بود، عبدالله بن حصین ازدی بر ‏محاصره فرات فخر می‌ورزیدند عبدالله بن حصین ازدی که مرگش دربجیله رخ داد، به ‏رویارویی امام آمده و گفت: ای حسین! آیا این آب را نمی‌بینی که همچون دل آسمان ‏می‌درخشد؟! به خدا سوگند یک قطره از آن را نخواهی چشید تا تشنه کام بمیری! امام ‏فرمود: خدایا! او را از تشنگی بمیران و او را هرگز نیامرز.

حمید بن مسلم می‌گوید: پس از ‏آن، او مریض شد و من به عیادتش رفتم سوگند به خدایی که هیچ معبود به حقی جز او ‏نیست. او را دیدم که پیوسته آب می‌خورد و سیراب نمی‌شد، سپس آن را پس می‌داد و ‏دوباره می‌آشامید و سیراب نمی‌شد. بدین گونه بود تا مرد.‏

در پایان روز هشتم، حضرت سکینه (ع) فرزند اباعبدالله الحسین (ع) می‌گوید مهتاب ‏فضای خیمه امام را روشن کرده بود دیدم پدرم میان جمعیت ایستاده و خطاب به یاران و ‏همراهان می‌فرماید: ای مردم! هر کدام از شما که می‌تواند بر تیزی شمشیر و ضربات ‏نیزه‌ها صبر کند، با ما قیام نماید وگرنه از میان ما برود و خود را نجات دهد.

سخنان امام به ‏پایان نرسیده بود که یاران همگی صدا زدند سوگند به خدا چنین نخواهیم کرد، بلکه جان، ‏مال، زن و فرزندان خود را فدای تو خواهیم کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *