امام-محمد-باقر۳

اعتراف دانشمند نصرانی به دانش امام محمد باقر علیه السلام:

هشام بن عبدالملک، امام باقر علیه السلام را از مدینه به شام تبعید کرد، امام علیه السلام در مدت حضور در شام، در میان مردم می‏نشست و سؤالات آنان را پاسخ می‏داد. روزی مشاهده نمود که عده‏ای از مسیحیها به بالای کوهی می‏روند، امام فرمود: این گروه به کجا می‏روند؟ مردم پاسخ دادند: آنها در هر سال یک روز به نزد دانشمند خود می‏روند و سؤالاتشان را از او می‏پرسند. امام علیه السلام از علم و دانش او پرسید، مردم در پاسخ عرض کردند: او عالم‏ترین آنهاست.

آن حضرت به اتفاق اصحاب‏اش همراه با مسیحیها به بالای کوه رفتند. وقتی نزد آن عالم مسیحی رسیدند از امام پرسید: آیا تو از ما مسیحیها هستی یا از امت مرحومه (مسلمانان)؟ امام فرمودند: از امت مرحومه هستم. پس پرسید؟ آیا از دانشمندان آنان هستی یا از جاهلین آنها؟ امام فرمود: از جاهلین آنها نیستم. پس آن مسیحی رو به امام عرض کرد: آیا می‏پرسی یا بپرسم؟ امام فرمود: بپرس. هر سؤالی که نصرانی پرسید، امام علیه السلام جوابش را بیان فرمود، از جمله این سؤال را پرسید که: دو برادر در یک زمان متولد می‏شوند و در یک ساعت می‏میرند و در قبر واحدی دفن می‏شوند ولی یکی از آنان ۱۵۰ سال عمر کرده و دیگری ۵۰ سال، این دو برادر چه کسانی هستند؟ امام فرمود: این دو برادر «عزیر» و «عزره‏» هستند که سی سال با هم زندگی کردند، پس به امر خدا «عزیر» صد سال مرد ولی «عزره‏» زندگی می‏کرد، پس خداوند «عزیر» را زنده کرد و بیست سال با هم زندگی کردند و با هم از دنیا رفتند. در این لحظه بود که دانشمند نصرانی رو به مسیحیها کرد و گفت: «ما رایت احدا قط اعلم من هذا الرجل؛ هرگز احدی را عالم‏تر از این مرد ندیده‏ام». «لا تسالونی عن حرف وهذا بالشام؛ تا زمانی که این مرد در شام است در مورد هیچ حرفی از من سؤال نکنید».

 

 

author-avatar

درباره بسیجی

حب الحسین رشته تحصیل ماست. دانشجوی کارشناسی ارشد شیعه شناسی-کلام... طلبه سطح سه حوزه http://karbala-2.kowsarblog.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *