۳۸۲۳۵۰۶۰۳۳۹۹۸۸۰۷۷۵۴۶

 

  آیت الله اراکی فرمود :شبی خواب امیرکبیر را دیدم ، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت

  پرســــــیدم چون شــــــهیدی و مـــــــــظلوم کــشته شدی این مرتبت نصیبت گردید

  با لبخند گفت خیر ســــــــؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی ؟ گفت نه با

  تعجب پرسیدم پس راز این مقام چیست ؟ جواب داد هدیه مولایم حـسین (ع) است !

  گفتم چطور؟

  با اشـــک گفت : آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند ، چون خون بدنـم

  می رفت تشـنگی بر م غلبه کرد ، ســـر چرخاندم تا بگویم قدری آب دهند . ناگهان به

  خــود گـفتم مــــــیرزا تقی خان ! دو تا رگ بریدند این همه تشــــنگی ! پس چه کشید

  پسر فاطــــمه (س) ؟ او که از ســـر تا به پایش زخـــــم شــــمشیر و نیزه و تیر بود ! از

عطـــش حــــــسین (ع) حیا کردم ، لــب به آب خواستن باز نکردم و اشـک در دیدگانم

جمع شد . آن لحظه که صورتم را بر خاک گذاشتند امــــام حـــسین (ع) آمد و گفت :

به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی و آب ننوشیدی ، این هدیه ما در برزخ باشد

تا در قـــیامت جبران کنیم .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *