ای نامه که می روی به سویش ……

به نام خدا

سلام آقا!

حالتان خوب است؟ ما هم خوبیم و ملالی نیست جز دوری شما !!! دلمان برایتان تنگ شده! ( اما شما باور نکن! اینها همه کلیشه های نوشتاری ست!! ) نمی خواهید تشریف بیاورید و به ما سری بزنید؟

محبوبم چه چیز ظهورت را به تاخیر انداخت؟

فکر می کنم این هفته آمادگی ظهورتان را داریم

باور ندارید؟!

از آمادگیمان برای ظهورتان همین بس که این هفته کوچه هایمان را به نامتان و به یمن میلادتان آذین بسته ایم

البته فعلا فرصت نداریم که دلهایمان را هم به عطر وجودتان آذین کنیم

آخر هنوز که معلوم نیست کدام جمعه میایی

ما که نمی توانیم هر جمعه دلمان را به عطر یادتان مزین کنیم و بعد ببینیم نیامدید و باز هم از شنبه رنگ بی خیالی بگیریم تا جمعه ی بعد!

اصلا می دانید آقا؟!!

شما که قرار است بیایید …. خب ما چرا هِـی منتظر باشیم؟

خُب میایید دیگر!!!  اصلا چه فرقی دارد چند شنبه باشد یا بی شنبه!!

خسته شدیم بس که گفتیم “شاید این جمعه بیاید  شاید” !

خودتان لطف کنید و هر وقت قرار است تشریف بیاورید و قدم بر چشم ما بگذارید قبلش خبرمان کنید… سرزده نیایید ها ! آخر این دلها که برای شما ساخته نشده … مال ِ روزمرگی هایمان است…. یعنی راستش دنیا و ظواهرش آنقدرها هم بد نیست! یعنی می شود گفت که چشم نواز هم هست، نمی شود که از آنها جا بمانیم . شما هم که فعلا تشریف ندارید … فقط لطفا سرزده تصمیم نگیرید حضور به هم رسانید!

حالا هم نشسته ایم و می گوییم “خدا کند که بیاید” !

نه!

خیال نکنید خودمان را می گوییم ها!

می دانیم که “ما هنوز هم به خودمان نیامده ایم” و “به این زودی هم نخواهیم آمد” !

(راستش را بخواهید حوصله و وقتش را هم نداریم که “به خودمان بیاییم” ….)

داریم شما را میگوییم “خدا کند که بیایید” !  چون می دانیم بالاخره یک روزی می آیید. این را که دیگر حتما حتما باور داریم که وعده ی خدا حتما محقق می شود (البته فکر می کنیم که باور داریم !)… خودش گفته که شما را به وقت معلوم جهت ایجاد حکومت عدل و برپایی اسلام به میان مردم خواهد فرستاد… اما خُب! حالا کو تا آن موقع؟ بگذارید فعلا راحت باشیم و از این دنیا حظ مان را ببریم ! شاید تا آخر عمر ما نیامدید… تکلیف چیست؟ نمیشود که منتظر آمدنتان باشیم و از دنیایمان لذت نبریم ! میشود؟؟؟؟!

داشتم چی می گفتم؟!

آهان… گفتم فکر می کنم این هفته آمادگی ظهورتان را داریم!

و احتمالا این هفته تا روز میلادتان “دعای فرج” را بیشتر بخوانیم .

و البته “اللهم عجل لولیک الفرج” ها را هم بلندتر می گوییم.

(بین خودمان بماند… دعا خواندن هایمان را که حتما دیده اید … عین سلام و خداحافظی کردن هایمان شده … عادی و بی هیچ اشتیاقی! تقصیر ما چیست که آنقدر نیامدید تا ما بنده ی عادت شدیم؟!!! )

پس می آیید دیگر ؟؟؟ منتظرتان باشیم؟ خبرمان کنید!!!!

راستی آقا! تولدتان مبارک…. ببخشید که هدیه ای در خور شما ندارم … صلواتی را به عنوان هدیه همراه این نامه خدمتتان می فرستم…. منتظر پاسخ نامه ام هستم!

اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

 

author-avatar

درباره کاظمی

زندگي کن. حتي اگه بهترين هايت را از دست دادي. زيرا اين زندگي کردن است که بهترينهاي ديگر را برايت ميسازد آسمانم انتهايش قلب توست / مهربان اين آسمان از آن توست / آسمانم هديه اي از سوي من / تا بداني قلب من هم ياد توست حسرتي گر به دلم هست همان دوري توست من پرستوي خزان ديده ي خاموش توام. کاش ميشد در سايه ي مژگانت ، لحظه اي به تماشاي درياي خوشرنگ چشمهايت مي نشستم وبلاگ من:http://kazme20.parsiblog.com/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *