۸۵۸۷۹۱۳۴۸۴۱۱۵۹۷۹۳۸۴۱۵۴۹۱۷۹۱۰۱

اندیشه در ازدواج

ھر کسی از ھمسرش توقّع یک دوست ، ھمدل ، ھمفکر و ھم سرنوشت و یار و یاور را دارد تا بھ
یاری او سعادتمند گردد . ولی بزودی در می یابد کھ گوئی با خصم خود وصلت نموده است و آن ھم
شقی ترین دشمن ھایش . واین سرآغاز بیداری بشر است و بخود آئی و اندیشھ گری و تفکّر جدّی .
زیرا مواجھ با نخستین تضادّ در اعماق تن و دل و جان و اندیشھ خود شده است . بزرگترین اندیشمندان جھان کسانی بوده اند کھ از این بیداری نگریختھ و درباره اش تا بھ آخر اندیشھ کرده اند . واین عمیق ترین و وجودی ترین نوع اندیشھ و معناگرائی در بشر است کھ نھایتاً انسان را بھ خدا می رساند .
ھمھ پیامبران بزرگ نیز چنین بوده اند : آدم وحوّا ، ابراھیم و ھاجر ، عیسی و مریم مجدلیھ ، محمّد و  خدیجھ ، علی و فاطمھ و … .
– در پس پرده ھمھ مردان بزرگ زنانی پنھان و آشکار بوده اند کھ موتور محرّکھ کلّ معنویّت آنھا
بوده اند : سقراط ، بوعلی ، رابعھ ، سوفا ، داوینچی ، کی یرکھ گارد ، نیچھ ، کافکا ، پو ، سالومھ ،
سیمون دوبوار و غیره .
– اندیشھ و تعمّق جدّی در ذات رابطھ با جنس مخالف و ھمسر ، بھ مثابۀ اندیشھ در ریشھ حیات و
ھستی آدمیّت خویشتن است . تنھا معنا و تفکّری کھ انسان را بھ خدا رسانیده است . ھمانطور کھ آدم  ابوالبشر ھم مقام نبوّتش را در رابطھ با حوّا یافت . وجود حوّا بود کھ او را از بھشت بھ عالم برزخ کشانید و جھانش را دگر ساخت و او را بیدار نمود . ھمسر ، عالیترین دشمن است یک دشمن الھی و  متافیزیکی است و ھر کھ این امر را در نیابد و در آن تفکّر نکند و از آن بگریزد و کورکورانھ این دشمن را محکوم سازد و از او انتقام بستاند بزرگترین دشمنی را با ذات انسانی خود نموده است و احمق و بی وجود از جھان می رود .

گریز از ازدواج = گریز از شناخت خویشتن

– گریز از ازدواج و زناشوئی ، گریز از ھستی انسانی خویش است . زناشوئی کارخانھ وجود یابی
روحانی بشر است . رابطھ زناشوئی جادوئی ترین رابطھ ای است کھ در کلّ کائنات پدید آمده است و قلمرو ھمھ اسرار است.

مردی کھ بتواند دلش را از عشق ھمسر و فرزند پاک کند و خانھ خدا سازد تازه می تواند آنھا را برای خودشان دوست بدارد کھ نژاد پرستی و خودپرستی نباشد و بلکھ محبّت راستین ھمین است و لذا خداوند می فرماید کھ : اگر کسی دیگری را دوست بدارد و راست بگوید خداوند را بسیار شدیدتر دوست می دارد. و در غیر این صورت او عاشق نفس خودش می باشد و ھمسر و فرزندش فقط ابزارھای خودپرستی او ھستند .
– فقط دلی کھ خانھ خدا شده است صاحبش می تواند ھمھ را دوست بدارد و در جمال حوّا ، جلوه ای از جمال پروردگارش را دیدار کند . این امر دربارۀ حوا ھم نسبت بھ آدم مصداق دارد .
کلّ واقعھ عشق جنسی و زناشوئی دو مرحلھ است : دل دادن و دل کندن . ولی بسیار اندکند کسانی کھ حاضرند دل بکنند الاّ بھ جبر و زور و زجر . تا آنجا کھ در این دل کندن چھ بسا دوباره دل می رود . در حالیکھ دل بایستی بھ معرفت و اختیار از جنس مخالف باز پس گرفتھ شود تا بھ صاحب اصلی اش یعنی خداوند سپرده شود تا دل بھ کمال حیات و ھستی ارتقاء یابد . واینست وصال حقیقی و وجودی .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *