lsglhnlk8rklxtci9fs

معمولاً القاب ، ویژگیهاى نیک و بد آدمى را مشخص مى سازد و هر کس ‍ را بر اساس خصوصیتى که دارد لقبى مى دهند. ابوالفضل را نیز به سبب داشتن صفات والا و گرایشهاى عمیق اسلامى ، لقبهایى داده اند،وقتی به القاب زیبای حضرت عباس می ‏نگریم، آنها را همچون آیینه ‏ای می‏ یابیم که هرکدام،جلوه ‏ای از روح زیبا و فضایل حضرتِ ابوفضایل را نشان می‏دهد. القاب حضرت عباس، برخی در زمان حیاتش هم شهرت یافته بود، برخی بعدها بر او گفته شد و هر کدام مدال افتخار و عنوان فضیلتی است جاودانه. چه زیباست که اسم، با مسمّی و لقب، با صاحب لقب هماهنگ باشد و هرکس شایسته و درخور لقب و نام و عنوانی باشد که با آن خوانده و یاد می‏شود از آن جمله

۱- قمر بنى هاشم:
شهسواری که نگهبان حریم دین است
قمربرج شجاعت علوی آیین است
لقبش ماه بنی هاشم ونامش عباس
ساقی تشنه لبان از شرف وتمکین است
حضرت عباس با رخسار نیکو و تلألو چهره، یکى از آیات کمال و جمال به شمار مى‏رفت در حقیقت نه تنها قمر خاندان گرامى علوى بود، بلکه قمرى درخشان در جهان اسلام به شمار مى‏رفت که بر راه شهادت پرتو افشانى مى‏کرد و مقاصد آن‌را براى همه مسلمانان آشکار می‌کرد.
نوشته اند: و کان العباس رجلا و سیما جمیلا یر کب الفرس و رجلاه یخطان فى الاءرض و کان یقال له قمر بنى هاشم و کان لواء الحسین علیه السلام معه
یعنى : حضرت عباس علیه السلام مردى خوش سیما، خوش صورت و خوش قیافه بود و چون سوار بر اسب مى شد پاهایش از کثرت بلند بودن به زمین مى رسید.(البته به نظر من شاید این سخن کنایه از قدبلند بودن ایشان باشدنه اینکه واقعاحضرت اینقدر بلند بوده چون به به نظر میرسد این سخن مبالغه باشد چون اگر کسی رااینگونه مجسم کنیم به نظر نمی رسد تناسب اندام جالبی داشته باشد آنهم ماه زیبای بنی هاشم که از هر لحاظ به زیبایی ورعنایی مشهور بوده الله اعلم ) به او قمر بنى هاشم مى گفتند و در روز عاشورا لواى امام حسین علیه السلام در دست او بود.
از آنجا که آن حضرت در میان بنى هاشم از نظر زیبایى ممتاز بد، وى ار ماه بنى هاشم مى نامیدند. صباحت وجه و خوش صورتى ، از نعیم الهى است ؛ چنانچه در ذیل آیه شریفه یزید فى الخلق ما یشاء ان الله على شى ء قدیر(سوره فاطر: آیه ۱)
در آفرینش ، آنچه مى خواهد، مى افزاید که خدا بر بعث و ایجاد هر چیز قادر است ) وارد شده که خداوند جمیل است و دوست دارد جمال را. روشنایى صورت حضرت ابوالفضل العباس ‍ علیه السلام هر تاریکى یى را روشن مى کرد و جمال و هیئت او به اندازه اى بود که هر گاه دست به دست على اکبر داده و در کوچه مدینه عبور مى کردند، زن و مرد کوچه براى زیارت جمال آن دو جوان از هم سبقت مى گرفتند.کسی که چهار خصلت از بلندای اندام وگردن وبازو وقدم رادارا باشد بطوله میگویند وچون حضرت عباس این چار خصلت راداشت اورا بطوله عرب می نامیدند.
بهترین خوبى آن است که در آن خوبى صورت با خوبى سیرت ، و حسن جمال با حسن اعمال و افعال جمع شوند. بنى امیه ، قبیح صورت و کریه منظر بودند و بنى هاشم صورت دلجو و سیرت نیکو داشتند. حضرت هاشم معروف به حسن جمال بود و خال هاشمى معروف است و حضرت عبد المطلب و عبدالله و عباس و موسى مبرقع و حضرت محمد صلى الله علیه و آله نیز در نکویى منظر شهره بودند؛ چنانچه در وصف صورت آن حضرت نقل شده است که جمال ایشان از ماه روشنتر و درخشنده تر بود (اضواءمن القمر)
حضرت رسول صلى الله علیه و آله خود در باب حسن یوسف مى فرماید ان یوسف کان فى اللیل قمرا و فى النهار شمسا و فى السحر کوکبا یعنى یوسف پیامبر صلى الله علیه و آله در شب مثل ماه بود، و در روز مانند آفتاب ، و در سحرگاهان همچون ستاره مى درخشید.
از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدند: وجه اختصاص حسن به یوسف چه بود؟ فرمود: روز قرعه فضائل ، قرعه حسن جمال به نام یوسف برآمد. گویند: این خبر در بازارهاى مدینه و خانه ها حتى در میان زنها شهرت یافت و عایشه آن را شنید، چون حضرت رسول صلى الله علیه و آله به خانه آمد، او ار محزون دید و وقتى از سبب حزن وى پرسید، عرض نمود: حسن و جمال ، از آن شماست یا یوسف ؟ فرمود: او خوش ‍ صورت تر و من نمکینتر مى باشم . و لکن بر اهل دوق و معرفت مخفى نیست که از جمال یوسف پرده برداشتند تا همه کس او را آشکار بدید، ولى از جمال محمد صلى الله علیه و آله پرده برنداشتند زیرا هیچ کس دیده اى را طاقت دیدن مستقیم نبود! و آنگهى محبوب ار در پرده نگاه مى دارند: در شب معراج از مصدر جلال خطاب به جبرئیل رسید که : من محمد صلى الله علیه و آله را به زیر هفتاد هزار پرده غیرت متوارى گردانیده ام ، امشب یک پرده از جمال او بردار تا نظاره کنندگان عالم اعلا حسن و جمال وى را ببینند؛ و چون جبرئیل یک پرده برداشت نورى پدید آمد که از پرتو آن نه نور عرش را جلوه اى ماند و نه کرسى را ونه آفتاب و ماه و ستارگان را. بعد از آن ، خطاب آمد: یا محمد، چه غم امت دارى ؟! امشب یک پرده از هفتاد هزار پرده را برداریم عجب مدار که تمام معاصى امت در جنب آن ناچیز و نابود گردد.
حال که سخن بدینجا رسید مقتضى است اشاره به قول حکما کنیم که گفته اند بایستى بین ظل و ذى تناسب بوده باشد، و نظام موجود در ظل ، کاشف از نظام موجود در ذى ظل است . به مصداق آیه مبارکه الم تر الى ربک کیف مد الظل و لو شاء لجعله ساکنا ثم جعلنا علیه دلیلا(سوره فرقان : آیه ۴۵)
ترجمه اجمالى آیه : یا پندارى که اکثر این کافران حرفى مى شنوند و یا تعقلى دارند؟ (حاشا) اینان در بى عقلى مانند چهار پایانند، بلکه داناتر و گمراهتر، آیا ندیدى که لطف خدا چگونه سایه را با آنکه اگر خواستى ساکن کردى بر سر عالمیان بگسترانید، آنگاه افتاب را بر آن دلیل قرار دادیم ) همه عالم ، ظل وجود حق مى باشند، و دیگر انکه جمال هر چیز جز همان تناسب اجزاى موجود در شى ء نیست ، بنابراین ، جمالى که در سلسله موجودات عالم ناسوت مشاهده مى شود ظل جمال تناسب عقول مى باشد تابرسد به نظام عقلانى (عقل اول ) و نظام در مرتبه فیض مقدس و اقدس الخ .
دیگر اینکه بدن ظل نفس است و هر قدر نفس داراى بها و روشنى باشد در بدن اثر مى کند و آثارش از بدن ظاهر مى گردد، و این است که در حدیث دارد: اطلب الحاجه من حسان الوجوه ، یعنى حاجات خود را از نیکو رویان و خوش طینیان بخواهید که صورت خوب ، نشانه سیرت خوب است .
حال اگر کسى گوید: دیده ایم بعضى مردمان خوش صورت داراى سیرتهاى سوء یابالعکس مى باشند، جوابش آن است که آن قاعده کلیه جارى است ؛ منتهاى مراتب ، اخلاق رذیله در بعضى کسبى مى باشد. مقصود آن است که چون انوار مقدسه محمد و آل محمد صلى الله علیه و آله مجارى و مجالى جمال و کمال حق – جل و علا – بوده واسطه فیض اقدس و نظام احسن مى باشند، در عالم ناسوت و جسمانیت نیز از تمام مردم خوش صورت تر و نمکینتر بوده و در ظاهر و باطن ، نیکو صورت و سیرتند.
از دیگر شواهد اعلاى حسن ، حضرت امام حسن علیه السلام است که آن قدر خوش ‍ صورت بود که زنها حریص بودند براى جناب و مى آمدند و خواهش ترویج داشتند براى خوش صورتى آن جناب ، و در اسلام مستحب است اگر زنى خواهش ترویج کند مرد اجابت او کند. حضرت امام حسین علیه السلام نیز نور از پیشانى و دهان و نحر مبارکش ‍ مى بارید. و الفضل ما شهدت به الاعداء یعنى : فضل و برترى آن است که دشمن هم بر آن فضیلت شهادت دهد و اعتراف نماید. دشمن و قاتل امام حسین علیه السلام ، یزید پلید، در مدح صورت و سر مقدس او گفت :
یا حبذا بر دک فى الیدین
و لو نک الاحمر فى الخدین
و در اشعر دیگرش گفت :
لما بدت تلک الرؤ وس و اءشرقت
تلک الشموس على ربى جیرون(ربى جیرون : نام مکان و محل اقامت یزید بوده است)
شعر ظاهرا از مسلم جصاص است که مى گوید: این نور و تشعشع که از سرها تلاءلو مى کند، پیداست که آفتابى درخشان از منظومه شمسى ربوبى است و به دست بدترین مردم جنایتکار این فاجعه برپا شده است . همو مى گوید: سر مقدس امام حسین علیه السلام را در بازار کوفه دیدم و هو راءس قمرى زهرى اءشبه الخلق برسول الله صلى الله علیه و آله یعنى آن سر چون ماه درخشنده بود و از همه مردم بیشتر به رسول خدا صلى الله علیه و آله شباهت داشت.
نیز حضرت جواد الائمه علیه السلام در بین ائمه علیه السلام بسیار خوش صورت بود به حدى که وقتى که ام الفضل او را دید حالش دگرگون شد، چونانکه زنان مصر در وقت دیدن یوسف صلى الله علیه و آله از خود بى خود شدند و دست خویش را بریدند. در مورد حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام گفته اند: کفلقه قمر. یعنى مثل پاره ماه بود و در مورد دو طفلان مسلم علیه السلام نیز نوشته اند که وقتى سرهاى آنها ار برابر ابن زیاد گذردند قام ثلاث مرات متعجبا من حسینهما یعنى سه مرتبه به علت تعجب از حسن آنها برخاست و نشست . از اینکه به حضرت ابوالفضل علیه السلام قمر بنى هاشم مى گفتند، معلوم مى شود بعد از مقام امام ، خوش صورت تر از او در بنى هاشم نبوده است(خصایص العباسیه : صفحه ۱۲۴) امام حسین وقتی هنگام شهادت عباس تشریف آوردند بالای سر ش فرمودند :
ای ماه نورافشان من! تودر هر مشکل و تنگنایی کمک من بودی.
در حدیث ریان بن شبیب از حضرت رضا(ع) نقل میکند :با امام حسین (ع) هجده مرد از اهل بیتش کشته شدند که شبیه ونظیری برای آنها در زیبایی وعبادت وملکات انسانی و… نبود این لقب را مناقب ابن شهر آشوب ۴/۱۰۸،ومقاتل الطالبین ص ۸۵ وجفات الخلود والعباس ص ۱۴۸ ذکرکرده اند
ای روی دل افروزت آیینه زیبایی
وی عشق جهانسوزت سرمایه شیدایی
رخسار بدیع تو دیباچه نیکویی
اخلاق شریف تو مجموعه زیبایی
دام دل مشتاقان زلفت به دلاویزی
سروچمن گیتی قدت به دل آرایی
گرسرو توراگویم زین گفته خجل گردم
کی سرو کسی دیده با این همه رعنایی
گرماه توراخوانم از عجز فرو مانم
زیراکه ندارد ماه این جلوه ورخشانی
ای مهر سپهرحسن ای ماه بنی هاشم
کی ماه کند هرگز با روی تو همتایی

۲– باب الحوائج:
که بر اثر بروز کرامات و قضاى حاجات متوسلین به او در السنه و افواه و خاصه به این لقب مشهور گردید. باب الحوائج ، لقب شهرت دو تن از خاندان بنى هاشم علیه السلام است :
الف : حضرت امام ابوالحسن موسى بن جعفر علیه السلام ، امام هفتم شیعیان جهان ، که آستانه ایشان از همان آغاز مورد توجه خاصه و عامه بوده است ، به گونه اى که کسى چون محمدبن ادریس شافعى – پیشواى شافعیان – مرقد مطهر آن حضرت ار تریاق القلوب یعنى داورى امراض روحى و قلبى خوانده است . شیعه و سنى از اقصى بلاد به زیارت قبر مطهر امام موسى کاظم علیه السلام مى شتافتند و از دیر باز تاکنون کرامات بسیارى از مرقد آن امام همام نسبت به شیعه و سنى ظاهر گردیده است . خطیب که از اهل سنت است در تاریخ بغداد (۱/۱۲۰) مى نویسد: شیخ حنابله حسن بن ابراهیم ابوعلى خلال مى گفت : هرگاه حاجتى داشتم ، به مقابر قریش در باغ شونیزیه رفته و به قبر مطهر باب الحوائج موسى بن جعفر علیه السلام متوسل مى گشتم و خدا حاجتم را بر آورده مى کرد. باب الحوائج ، در افواه عامه ، کنایه از امام هفتم موسى کاظم علیه السلام است .
ب – حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام : یکى از مشهورترین القاب فرزند شهید امیرالمؤمنین على علیه السلام نیز باب الحوائج است . شیعه و سنى از نقاط گوناگون جهان به زیارت ان حضرت مى شتابند و استجابت دعا در تحت قبه آن بزرگوار، کرارا به تجربه خواهد آمد -شامل همه فرق (حتى مسیحیان و یهودیان و زردشتیان ) نیز بوده است . ابوالفضل نسیمى از رحمتهاى الهى، در رحمتى از درهایش و وسیله‏اى از وسایل اوست و او را نزد خداوند منزلتى والاست. این موقعیت نتیجه جهاد خالصانه در راه خدا و دفاع از آرمان‌ها و اعتقادات اسلامى و پشتیبانى از سالار شهیدان در سخت‏ترین شرایط است. دفاع از ریحانه رسول خدا تا آخرین مرحله و جانبازى در راه اهداف مقدسش.
تا قهر علی ،بهرخوارج باشد
تا مهرعلی ،سکه رایج باشد
تا پرچم کربلاست ،همرنگ شفق
عباس علی ،باب حوائج باشد

۳- طیار:
دیگر از القاب حضرت ابوالفضل علیه السلام طیار است ، یعنى پرواز کننده در فضاى عالم قدس و درجات و مقامات بهشت. چون همانند عمویش جعفر طیّار به جای دو دستی که از پیکرش جدا شد، دو بال به او داده شده تا در با فرشتگان پرواز کند. این بشارت را پدرش امیرالمؤمنین(ع) در کودکی عباس، آن هنگام که دستهای او را می‏بوسید و میگریست به اهل خانه داد تا تسلای غم و اندوه آنان گردد.

۴- اطلس:
ظاهرا یکى از معانى اطلس شجاعت وچابکی است و چون آن حضرت شجاع بوده واز کثرت شجاعت ، صفوف دشمنان را شکافته ، به وى اطلس مى گفتند.معین میگوید :اطلس نام رب النوع قدرت میباشد وچون حضرت صفهای دشمنان را میشکافت یااینکه بر زشتیهای دشمن جسور بوده این لقب را به او داده اند.

۵– الشهید:
لقب دیگر آن جناب شهید است که در کتب انساب ذکر شده است . ابوالحسن عمرى بعد از اینکه اولاد آن حضرت را ذکر می کند مى گوید هذا آخر نسببنى العباس السقاء الشهید بن على بن ابى طالب علیه السلام
در سرالسلسله تالیف ابن نصربخاری روایتی از معاویه بن عمار آمده است : به امام صادق عرضه داشتم وقتی فدک به شما برگردانده شده چگونه تقسیم شد ؟امام فرمودند به فرزندان عباس شهید ربع آن وبقیه آن ازآن ماگشت.
امام سجاد (ع) وقتی که روز ۱۳ محرم سال ۶۱ همراه بنی اسد کنارپیکر مطهر عباس (ع) آمد تا آن را به خاک بسپارد خطاب به او فرمود : ای شهید مخلص راه خدا ،سلام من برتو باد. لازم به ذکر است حضرت عباس مقامش از تمامی شهدا چه در کربلا وچه در صدر اسلام بالاتر است امام سجاد (ع) فرموده اند : او در قیامت دارای مقامی خواهد بود که همه شهیدان برمقام او حسرت می برند.
ای ماه بنی هاشم خورشید لقا عباس
ای نور دل حیدر شمع شهدا عباس
بر قدر وجاه تو شهدا غبطه میخورند
پرچم به دست توست به میدان افتخار
ای حرمت قبله حاجات ما
یاد تو تسبیح ومناجات ما
تاج همه شهیدان عالمی
دست علی ماه بنی هاشمی

۶- العبدالصالح:
دیگر از القاب آن جناب ، عبدالصالح است ، چنانکه درزیارت او مى خوانیم … السلام علیک اءیها العبدالصالح المطیع لله و لرسوله الخ .عالیترین مرتبه یک انسان کامل همین است که به درجه ومرتبه ای برسد که بتوان اورا بنده صالح نامید وچنانکه می دانیم یکی از القاب امام هفتم (ع) العبدالصالح است وشیعیان در مقام تقیه حضرتش رابه این لقب یاد میکردند
حضرت ابوالفضل (ع) براستی عبد صالح بود وچه خوب است نمازگزاران توجه داشته باشند که وقتی سلام آخر نماز را می دهند ومیگویند :السلام علینا وعلی ناوعلی عبادالله الصالحین ،سلام برآن حضرت هم میدهند درهرکجا باشند.

۷- السقاء:
از بزرگ‌ترین و بهترین القاب حضرت که بیش از دیگر القاب مورد علاقه‏اش بود، سقا است. پس از بستن راه آب‌رسانى به تشنگان اهل بیت(ع) به وسیله نیروهاى فرزند مرجانه، جهت از پا درآوردن فرزندان رسول خدا‌(ص) قهرمان اسلام بارها صفوف دشمن را شکافت و خود را به فرات رساند و تشنگان اهل بیت(ع) و اصحاب امام را سیراب کرد. لقب مزبور در کتاب انساب و مقاتل بسیار دیده شده است.
در کتب تاریخ ، ۱۷ منصب براى حضرت اباالفضل العباس علیه السلام نوشته اند که مهمتر از همه منصب سقایت است ، زیرا در طریق انجام این وظیفه ، حداکثر خدمت و بروز حسن نیت را به امام عصر خویش نشان داده است . آن حضرت ، از دوم محرم تا شب عاشورا چهار بار آب به خیام حرم برد.
هر کسى حاجتى داشت یا آب مى خواست ، به قمر بنى هاشم علیه السلام مراجعه مى کرد و او را باب الحسین مى گفتند.درهنگام تولد حضرت عباس (ع) امیرالمومنین درحالی که عباس رابرزانو گرفته بود ومراسم اذان واقامه را درگوش راست وچپش اجرا میکند اشک از دیدگان پرفروغش جاری میشود ومیگوید:« مالی ولیزید» یزید رابامن چه کار است!در این حال زینب کبری میپرسد :پدر نام وکنیه برادرم چیست ؟ حضرت میفرمایند نامش عباس وکنیه اش اباالفضل والقابش بسیار است وماه بنی هاشم سقا از القاب اوست زینب میگوید :پدر در نام عباس نشانی از شجاعت وجوانمردی ودر کنیه اباالفضل نشانی از شهامت وتفضیل ودر لقب ماه بنی هاشم نشانی از زیبایی وجمال است اما لقب سقا یعنی چه ؟مگربرادرم آب آور است ؟!فرمود : نه دخترم او حرفه اش آب آوری وسقایت نیست بلکه او عشیره وبستگان خود را آب میدهد یعنی تشنگان اهل بیت درکربلا.
ساقی کوثر ،پدرت مرتضی است
کارتو سقایی کرب وبلااست
اشک از دیدگان زینب جاری شد ولی امیرالمونین فرمود : گریه نکن تو را با او رابطه وشانی است زینب نوزاد را پیش مادر می برد واو را از نام وکنیه ولقبش آگاه میسازد او خوشحال میشود وخداوند را ستایش میکند واز اینکه تعبیر خوابش آشکار شد سپاسگذاری خداوند را میکند زینب از خوابش میپرسد واو خوابی را که قبل از ازدواج با امیرالمونین دیده بود تعریف میکند وهمگی شاد میشوند.

۸- باب الحسین :
پیامبر (ص) در شان علی (ع) فرمودند: من شهر علم هستم وعلی (ع) در آن شهر است کسی که خواهان ورود به این شهر است باید از در آن وارد شود. حضرت علی (ع) در همه امور پیشکار ودربان وواسطه بین مردم وپیامبر بود حضرت عباس (ع) فرزند علی (ع) نیز در حیات وممات دربان وپیشکار امام حسین (ع) بود تا عباس بن على علیه السلام زنده بود. لشگر بنى امیه جرات تعرض به خیام حرم را نداشتند. و لذا امام حسین علیه السلام بالاى سر او فرمودند: الان انکسر ظهرى و قلت حیلتى و افزود: چشمهایى که دیشب از بیم تو به خواب نمى رفتند امشب به خواب مى روند و چشمهایى که دیشب از بیم تو به خواب نمى رفتند امشب به خواب مى روند و چشمهایى که به اتکاى وجود تو خوش مى خفتند امشب مضطرب و بى خواب خواهند شد. اگر کسى بخواهد به سیدنا و سید الکونین حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام توسل و تقرب جوید بابش مولانا باب الحوائج آقا ابوالفضل العباس علیه السلام است .
در تایید این مطلب مرحوم علامه طباطبایى صاحب تفسیرالمیزان فرموده اند که مرحوم سیدالسالکین و برهان العارفین آقاى آقا سیدعلى قاضى قدس السره الشریف فرموده است : در حین کشف بر من روشن و آشکار شد که مظهر رحمت کلیه الهیه در عالم هستى وجود مقدس حضرت سیدالشهدا ابى عبدالله الحسین علیه السلام است ، و باب آن حضرت و پیشکارش سقاى کربلا سر حلثه ارباب وفا و آقا باب الحوائج الى الله ابوالفضل العباس صلوات الله و سلامه علیه است.

۹- سپهسالار:
لقب سپهسالار به بزرگترین شخصیت فرماندهى و ستادنظایم داده مى شود و آن حضرت را نیز، به سبب انکه فرماندهى نیروهاى مسلح امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بود و رهبرى نظامى سپاه ایشان را بر عهده داشت ، سپهسالارنامیده اند.

۱۰- حامى الظعینه:
از القاب مشهور حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام حامى الظعینه به معنى حامى بانوان است . مرحوم سیدجعفر حلى در قصیده استوار و زیباى خود که در سوگ آن حضرت سروده ، به این نکته چنینن اشاره مى کند:
حامى الظعینه این منه ربیعه
ام ابن من علیا اءبیه مکرم
«حامى الظعینه کجا، ربیعه کجا، پدر حامى الظعینه، امام متقیان کجا و مکدم کجا»
به دلیل نقش حساسى که حضرت عباس در حمایت بانوان حرم اهل بیت نبوت بر عهده داشت ، این لقب به ایشان داده شده است . آن حضرت تمام تلاش خود را مصرف رسیدگى و رعایت حال بانوان رسالت و مخدرات اهل بیت نمود و مسؤ ولیت فرود آوردن از هودجها یا سوار کردن به آنها را بر عهده داشت و در طول سفر کربلا این وظیفه دشوار را بخوبى انجام داد. لازم به ذکر است که این لقب را به یکى از جنگاوران و دلاوران عرب به نام ((ربیعه بن مُکَدَّم .)) که در راه دفاع از همسرش ، شجاعت بى نظیرى از خود نشان داد، داده بودند.

۱۱- المستجار(پناهگاه ):
دیگر از القاب حضرت مستجار است .مستجار به کسی گویند که در مشکلات به او پناهنده میشوند شیخ محمد رضا ازرى در شان ومقام عباس (ع) قصیده ای سرود که شعر این قصیده در منتخب التواریخ ص ۲۶۰ ذکر شده وی زمانى که در قصیده خود این مصرع را گفت:
یومابوالفضل استجار به الهدى(روز عاشورا روزی است که حسین (ع) مخزن هدایت به عباس(ع) پناه برد )
صحت آن را در نظر بعید شمرده و با خود گفت که شاید مقبول حضور امام حسین علیه السلام نباشد؛ لذا بیت را تمام نکرد شب در عالم رؤیادید که حضرت امام حسین علیه السلام به او مى فرماید: آنچه گفته اى صحیح است ، من به برادرم ابوالفضل العباس علیه السلام پناهنده شدم و آنگاه مصرع باقى را خودحضرت فرمود:
و الشمس من کدر العجاج لثامها
(یعنی در آن هنگام به عباس پناه بردم که بر اثر حمله ها ودرگیری ها وگردوغبار ،بین زمین وآسمان تیره وتارشده بودبه طوری که نقاب نقاب گردوغبار جلو نور خورشید راگرفته بود وهواراتاریک نموده بود)

۱۲- قهرمان علقمى (علقمه ):
علقمى نام رودى است که حضرت در کنار آن به شهادت رسید. آن رودخانه به وسیله صفوف به هم فشرده سپاه ابن زیاد محافظت مى شدتا کسى از یاران حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام را یاراى دستیابى به آب نباشد و همراهان امام و اهل بیت ایشان تشنه بمانند. حضرت عباس علیه السلام با عزم نیرومند و صلابت بى نظیر خود توانست بارها به نگهبانان پلید علقمى حمله کند، وآنان را در هم شکسته و متوارى سازد، و پس از برداشتن آب سر بلند به خیمه ها بازگردد. در آخرین دفعه نیز حضرت در کنار همین رود ناجوانمردانه به شهادت رسید، لذااو را قهرمان علقمى لقب دادند. لازم به ذکر است که نهر علقمه از شط فرات سرچشمه گرفته وانشعاب پیداکرده واز کنار مشهد ومدفن ایشان میگذرد

۱۳- پرچمدار(علمدار):
از القاب مشهور حضرت ، پرچمدار وحامل اللواء است ، زیرا ایشان ارزنده ترین پرچمها، پرچم سرور آزادگان امام حسین علیه السلام ، را در دست داشتند. حضرت به دلیل دیدن تواناییهاى نظامى فوق العاده در برادر خود، از میان یاران شجاع خویش پرچم را تنها به ایشان سپردندو از میان اهل بیت(ع) و اصحاب، او را نامزد این مقام کردند؛ زیرا در آن هنگام سپردن پرچم سپاه از بزرگ‌ترین مقام‌هاى حساس در سپاه به شمار مى‏رفت و تنها دلاوران و کارآمدان، بدین امتیاز مفتخر مى‏گشتند. حضرت عباس(ع) نیز پرچم را با دستانى پولادین برفراز سر برادر بزرگوارش به اهتزاز درآورد و از هنگام خروج از مدینه تا کربلا همچنان در دست داشت. پرچم از دست حضرت به زمین نیفتاد مگر پس از آن‌که دو دست خود را فدا کرد و در کنار رود علقمه به خاک افتاد.
درتاریخ نقل کرده اند :پرچم حضرت اباالفضل (ع) را با اموال غارت شده به شام بردند یزید وقتی نظرش به پرچم افتاد با دقت نگاهی کرد ودر فکرفرو رفت وسه بار از روی تعجب برخواست ونشست سئوال کردند :ای یزید چه شده اینگونه شگفت زده شدی یزید درجواب گفت :این پرچم در کربلا دست چه کسی بوده ؟
گفتند به دست برادر حسین (ع) ،که نامش عباس بود یزید گفت :تعجبم از شجاعت عجیب این پرچمداراست !
خوب به این پرچم بنگرید می بینیدکه تمام قسمتهای آن از پارچه گرفته تاچوب آن براثر تیرها وسلاحهای دیگر که به آن رسیده آسیب دیده است جزدستگیره آن واین موضع که کاملا سالم مانده حاکی از آن است که تیرها به دست پرچمدار اصابت کرده ولی او پرچم را رهانکرده است وتاآخرین توان خود پرچم را نگه داشته است وتنها وقتی که آخرین رمق خویش را از دست داده پرچم از دستش افتاده است یا با دست او با هم افتاده است ولذا دستگیره پرچم اینگونه سالم مانده است !!

۱۴- کبش الکتیبه:
یعنی قوچ گله که جلو گوسفند حرکت میکند ولیکن به طور مجاز به کسی که جلو لشکر با شجاعت حرکت کند نیز گفته میشود ،فیروز آبادی میگوید مقصود سید قوم وقائد آنها است ،واین لفظ به افراد زیادی گفته شده این لقبى است که به بالاترین رده فرماندهى سپاه به سبب حسن تدبیر و دلاورى که از خود نشان مى‏دهد و نیروهاى تحت امر خود را حفظ مى‏کند، داده مى‏شود. این نشان دلیرى، به دلیل رشادت بى ‏مانند حضرت عباس(ع) در روز عاشورا و حمایت بى‏دریغ از لشکر امام حسین(ع) به او داده شده است. ابوالفضل در این روز، نیرویى کوبنده در سپاه برادر و صاعقه‏اى هولناک بر دشمنان اسلام و پیروان باطل بود.
شعرای عرب به عنوان زبان حال در اشعار خود آورده اند واز آنها است :
عباس کبش کتیبی وکنانتی
وسری قومی بل اعز حصونی
فاضل دربندی وشیخ کربلایی گویند وقتی امام حسین (ع) خم شد که اباالفضل رابه خیام حرم برساند،حضرت عباس چشمانشان را باز کردند ونگاهی به برادر انداختند وعرض کردند :برادر به حق جدت رسول خدا مرابه خیمه ها مبر ،زیرا :
۱- وعده آب به سکینه دادم برای او آب نبردم خجالت میکشم
۲- من کبشه کتیبه شما هستم ،وقتی اصحاب شما مرا کشته ببینند شاید عزم آنها سست شود حضرت فرمودند :خدابه شما جزای خیر دهد درحال زندگی ومرگ حمایت برادرت کردی.

۱۵- المستعجل :
المستعجل از القابی است که بین مردم شایع است المستعجل یعنی هرکه به او واهلش متوسل شود بسرعت اجابت فرماید ووجدان وتجربه بهترین گواه این امر است

۱۶- المضهضب:
این لقب بین مردم معروف است وبه معنای شدت دهنده است واین کنایه است از اینکه تجاوز کننده به حقوق حضرت وکسی که به جرات به ایشان قسم دروغ میخورد ویا ایشان را انکار کند و…زود به جزای عملش میرساند.

۱۷- الواقی (نگهبان ) :
خصلت دیگر عباس (ع) نگهبانی وپاسداری محکم وپرتلاش او ازامام حق بود از این رو امام هادی (ع) در زیارت ناحیه او را نگهبان وپاسدار خوانده پاسداری که با اخلاص تمام به نگهبانی حق پرداخت تا حدی که بودن او ،دشمنان خواب واستراحت نداشتند ولی اهل بیت امام حسین (ع)خود را درپناه کوهی استوار میدیدند
شاعر اهل بیت ازری قصیده پرمحتوایی درمورد زبان حال امام حسین (ع) سروده :
امروز بین سردارلشکر،فرمانده کل ،با گردانهای سپاه جدایی افتاد ،امروز پیشوای هدایت یافتگان از آنها پنهان شد ،امروز چشمهای دشمن که با بودن تو به خواب نمی رفت ،به خواب میرود ،ولی چشمهای دوست بی تاب وپریشان شد ،وخوابش دشوار واندک گردید.
پیامبر اکرم (ص) فرموده اند: نگهبانی وپاسداری یک شب در راه خداوند متعال ،از عبادت هزار شب که انسان روزش را روزه بگیرد بهتر است.

۱۸- الساعی (تلاشگر):
از لقبهای عباس که در زیارت ناحیه امام هادی (ع) آمده است لقب ساعی است یعنی او نهایت سعی وتلاش را برای تحقق نهضت امام حسین (ع) نمود امام صادق (ع) خطاب به او میفرمایند : گواهی میدهم که تو در راه دین ودفاع ز امام برحق ،هیچگونه سستی وتوقف نکردی(۴۵) تلاش او به جایی رسید که وقتی دست راستش را قطع کردند چنین رجز خواند :
سوگند به خدا اگردست راستم را قطع نمودید من بدون درنگ تا جان در بدن دارم از دینم واز حریم امام راستگو وراستین فرزند پیامبر (ص) پاک وامین حمایت میکنم .

۱۹- الضیغم :
گاهی عباس راضیغم وگاهی ضرغام که هردو معنی شیر ژیان وچابک است میخواندند همانگونه که حضرت حمزه عموی پدرش شیرخدا وشیر رسول خدا بود وهمان گونه که پدرش علی (ع) اسدالله الغالب شیر غالب وچابک خدا بود واو نیز این خصلت را از آنان به ارث برده بود

۲۰- الفادی :
حضرت عباس (ع) به راستی فداکاری را به آخرین حد ومرز خود رسانید خود وبرادران خود وهستی خود وحتی دو پسر خود را فدای دین وامام حسین (ع) وآرمان آن حضرت کرد علامه سید محسن امین دو پسر حضرت عباس به نام محمد وعبدالله را درشمار شهیدان کربلا شمرده است. وابن شهر آشوب یک پسر حضرت عباس به نام محمد راجز شهدای کربلا شمرده است.

۲۱- صدیق :
در زیارت حضرت عباس (ع) درروز عید فطر وقربان آمده : سلام برتو ای بنده صالح وراستین وفداکار .واژه صدیق به اصطلاح ادبی مبالغه در صدق وصداقت است این لقب برای عباس (ع) بیانگر خلوص وراستی ودرستی اوست.

۲۲- مواسی:
از لقبهای دیگر اوست و اشاره به مواسات و ازخود گذشتگی و فدا شدن او در راه برادرش امام حسین(ع) داردحضرت عباس را امام زمان (عج) در زیارت ناحیه ،با لقب مواسی خوانده است مواسات حضرت عباس (ع) برای برادرش امام حسین (ع) سه نوع بود : مواسات در جان ومال وگفتار ،زیرا سخنانی از نثر ونظم برای هدایت اهل کوفه بیان کرد امام حسین در هنگام شهادت برادر فرمودند : ابوالفضل همان کسی است که حسین را اینک یاری کرده وبا او با مواسات رفتار کرده وهیچ خوف وبیمی اورا از تصمیم واراده خود باز نداشت وجان خود را با لب تشنه برای حسین (ع) فداکرد

۲۳- یکی دیگر از لقبهای او «رئیس عسکر الحسین» است، فرمانده سپاه حسین(ع) .
۲۴- از دیگر لقبهایی که برای عباس (ع) ذکر کرده اند المصفی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *