بعد از نماز داشتم تند تند زیارت عاشورا می خواندم که کودک

خردسالم آمد کنارم نشست و گفت بابا چه کار می کنی؟

گفتم دارم با خدا و امام حسین (ع) حرف می‌زنم.

با تعجب گفت: بابا! باباجون!

زیارتم رو قطع کردم و گفتم باز چی شده؟

گفت: اونا می فهمند چی بهشون میگی؟

گفتم: بله

بعد که احساس کردم سئوالش عـجـیـب است گفتم: چرا این 

رو پرسیدی؟!

گفت: خب خیلی تـنـد تـنـد باهوشون حرف می زنی و مـعلوم 

نـیـست چـی مـی خونی؟ اگه من جــای اونا بـودم کـه اصـلاً 

نمی فهمیدم چی داری میگی؟ 


محمدحسین قـدیری، ماهـنامه خانه خوبان، ش ۲۱، مؤسـسـه

آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)

۴۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *