میدونی ضرب المثل سرش بره قولش نمیره ازکجااومده؟
.
.
.
.
.
روی دستش “پسرش” رفت ولی “قولش نه”
نیزه ها تا “جگرش” رفت ولی “قولش نه”
این چه خورشید غریبی است که با حال نزار
پای “نعش قمرش” رفت ولی “قولش نه”
شیر مردی که در آن واقعه “هفتاد و دو” بار
دست غم بر “کمرش” رفت ولی “قولش نه”
هر کجا می نگری “نام حسین است و حسین”
ای دمش گرم “سرش” رفت ولی
“قولش نه”
السلام علیک یااباعبدالله
نوکر نرود به کربلا پس چه کند…؟
خود را نرساند به شما پس چه کند…؟
قلبش به کرمخانه ارباب خوش است…
گر رو نزند به آشنا پس چه کند… ؟
دارو ز شفاخانه تربت خواهد …
جامانده زکربلا شفا پس چه کند…؟
خاک قدمت بهشت ،با بودن تو…
ماندیم بهشت را خدا پس چه کند…؟
دامن مکش از دست گدایان درت…
بی لطف شما بگو گدا پس چه کند…؟
ارباب شدی که روبه هرکس نزنم …
بنده نکند توراصدا… پس چه کند…؟؟؟