آيا تا به حال پيش آمده كه وظيفه اي بر عهدهتان باشد ولي براي انجام آن هيچ انگيزهاي نداشته باشيد؟ در اين موارد همگي ما يك كار را انجام ميدهيم و آن اين كه به سمت كار نميرويم و از آن ميترسيم. ترجيح ميدهيم به رختخواب پناه ببريم، به غذا خوردن و تماشاي برنامههاي بيسر و ته تلويزيون ميپردازيم و خلاصه هر كاري ميكنيم تا اين ترس را ناديده گرفته پنهانش كنيم، ولي هرچه بيشتر سعي ميكنيم نه تنها آن وظيفه به حاشيه رانده شده رنگ نميبازد بلكه بيشتر و بيشتر به مغزمان فشار ميآورد كه : “چرا مرا رها كردهاي؟” وقتي كه ديگر خيلي مضطرب و نگران ميشويم، دو كار ممكن است انجام دهيم. افراد معمولاً يا كاملاًخود را رها ميكنند و تسليم شكست ميشوند و يا اين كه يكباره از جا برميخيزند و كارهاي عقبافتاده را سر و سامان ميدهند. مهمترين و اساسيترين مشكل اشخاصي كه در اين دور باطل گرفتار ميآيند اينست كه انگيزه خود را گم ميكنند و به واقع نميدانند كه “چرا” بايد اين وظيفه را انجام دهند : چرا بايد براي امتحان پايان ترم درس بخوانند؟ نقاشيها و طرحهاي نيمه كارشان را تمام كنند؟ دوره آموزش زباني كه مدتهاست بايد شروع كرده باشند را آغاز نمايند؟ خانهاي كه چند ماه است گردگيري نشده تميز كنند و گلهاي باغچه را حرس كنند؟ انگيزه و علت اهميت انجام اين كارها و وظايف همان حلقه گمشده اين فرآيند است. سعي كنيد آن را بازبيابيد. اگر نميدانيد كه بايد چه كار كنيد، در زير توضيح خواهيم داد:
انسانها با داشتن دو نوع انگيزه و محرك زندگي و كار و فعاليت ميكنند، انگيزههاي دورني و انگيزههاي بيروني. انگيزه دروني مخلوق نيروها و الهامات دروني خود شخص هستند ولي نيروها و اهرمهاي خارجي هستند كه انگيزههاي بيروني را شكل ميدهند. هر دو نوع اين محركها براي به راهانداختن موتور جسمي و رواني با ضروري و حتمي هستند. در اينجا تعدادي از محرك هاي دروني و بيروني را ذكر ميكنيم :
انگيزههاي بيروني :
– پول
– اطرافيان
– درجات و مدارك بالا
– جايزهها
انگيزههاي دروني :
– خوشبختي
– اهداف، اخلاقيات و ارزشهاي شخصي
– عشق و علاقه به يادگيري
– نيازهاي روانشناختي، جسمي و اجتماعي
هر دو گروه بالا عوامل موفقيت، شكست، خوشبختي، بدبختي، بيماري، سلامت و خلاصه چگونگي زيستن و زندگي كردن يك انسان را مشخص ميكنند. البته روش تاثيرگذاري آنها متفاوت از يكديگر است و هر فرد هم به ميزان خاصي از محركهاي دروني و بيروني تاثير ميپذيرد. بعضيها بيشتر به درك، انديشه، احساسات، علايق و تمايلات خودشان رو ميكنند و عدهاي ديگر بازتابها و شرايط محيط و سخنان و ايدههاي ديگران را مقدم ميدارند. ابتدا به توضيح محركها و انگيزههاي بيروني زندگي ميپردازيم : همانطور كه از محتواي مفاهيم گروه اول پيداست، جوايز، پاداشها، درآمد، احساسات خوب و سخنان دلگرمكننده ديگران از جمله اين محركها هستند. به عبارتي ميتوانيم بگوييم كه اين عوامل مثبت بيروني ما را در جهتي سوق ميدهند كه كارها و وظايفمان را به گونهاي انجام دهيم كه اين بازخوردهاي مثبت و خوشايند را از محيط بيرون دريافت كنيم.
درست مثل اتومبيلراني كه در پيست مسابقه با سرعت زياد ميراند و تماشاچيان برايش هورا ميكشند و ابراز احساسات ميكنند. او علاوه بر اين كه خودش از سرعت و رانندگياش لذت برده احساس شادي و خوشبختي ميكند، هياهوي شاديآفرين مردم هم نيرويش را قوت ميبخشد. مثال ديگر دانشجويي است كه به شدت درس ميخواند تا شاگرد اول شود چون ميداند جايزه خواهد گرفت و ميتواند با يك بليط رايگان به سفر مورد علاقهاش برود. كارمندي كه سعي دارد پروژهاش را زودتر از موعد مقرر تحويل دهد نيز نمونه ديگريست. او ميداند كه به زودي وقت ترفيع رتبههاست و اين موفقيت ميتواند امتياز خوبي به حساب آيد. اين “تشويق”ها محركهاي مثبت هستند و از طرف ديگر “ترس از تنبيه” نيز محرك قدرتمند ديگريست كه محيط اطراف به ما اعمال ميكند. زماني كه دانشجويي بداند نميتواند در يك ترم در بيش از سه درس مردود شود و گرنه بايد پول بيشتري بپردازد، سعي ميكند كه تن%D
سلام احسنت…عالی بود فقط این مطلب ناقص هست لطفاً کامل کنید…
با عرض تبريك نيمه شعبان مطلب بسيا پر محتوا خصوصا جهت نسل جوان جهت وب با اجازه كپ نموديم لطفا جهت رهنمد به وب ما سر بزنيد
سلام وعرض ادب:هر کاری که باعث ترویج فرهنگ ناب اسلامی شود موجب خرسندی ماست….وب شمارا مشاهده کردم…جالب کار می کنید…موفق وپیروز باشید التماس دعا.