بازگشت به صفحه اصلی دانشنامه»»»
«امام زمان»
امام زمانعليه السلام، پيشواي دوازدهم شيعه اماميّه، مهدي موعود، يگانه فرزند امام حسن عسکريعليه السلام و واپسين امام است. همه شيعيان دوازده امامي، به اجماع بر امامت آن حضرت متفقاند و او را زنده و از انظار غايب و حضرتش را نقطه اميد خود و منجي عالم بشريت ميدانند.
پيوسته در حوادث سهمگين زندگي، بدو پناه ميبرند و منتظر فرج او هستند؛ تا آن گاه که حکمت الهي اقتضاي ظهور، خلافت و تصرف ظاهري آن حضرت را بکند و بنا به وعده خداوند زمين را از عدل و داد و مساوات پر کند و عظمت شريعت را تجديد نمايد و احکام الهي را در ميان مردم جاري سازد.
نام آن حضرت همان نام حضرت رسول (م، ح، م، د) است. در اخبار شيعه از بردن نام ايشان منع شده است و اکثر علماي شيعه نام ايشان را به تصريح ذکر نميکنند. اين روايات شايد مربوط به زمان کودکي و دوران پيش از غيبت ايشان بوده است تا مخالفان – که به شدت در تعقيب ايشان بودند – به وجود ايشان پي نبرند، از آن حضرت با القابي چون مهدي، حجّت، قائم، منتظَر، بقيَّةُاللّه و صاحب زمان، خلف صالح، امام زمان، ولي عصر، امام عصر و… ياد ميشود و يا به کنايه او را الحضرة، الناحية المقدسة، الغريم و… مينامند.
تولد ايشان در شب نيمه شعبان سال 255 ق روي داده است. مادرش ام ولد و بانويي رومي بود که نرجس (نرگس) و به قولي مليکه نام داشت. او را نواده قيصر روم گفتهاند و در روايات به چگونگي ازدواج حضرت عسکريعليه السلام با اين بانو و نيز کيفيت ولادت امام و معجزات آن حضرت اشاره شده است.
به موجب اين روايات، آن حضرت از روز ولادت از انظار پنهان نگاه داشته ميشد؛ ولي برخي از خانواده و خواص صحابه او را زيارت ميکردند. امام عسکريعليه السلام اصحاب خود را از غيبت قريبالوقوع ايشان مطلع ميساخت. در شمايل حضرتش گفتهاند: در شکل و خوي شبيه جدش پيغمبرصلي الله عليه وآله است. آخرين بار وقتي که امام دوازدهم در جمع مردم ديده شد، هنگام خواندن نماز بر جنازه پدر بزرگوارش (ربيعالاول 260 ق) بود و پس از آن غيبت آن حضرت آغاز شد. بنابر اخبار و روايات شيعه، آن حضرت دو غيبت دارد: صغري و کبري که قصري و طولي نيز ميگويند. غيبت صغري 69 سال (از شهادت امام عسکريعليه السلام تا سال 329 ق) طول کشيد و در اين مدت چهار سفير يا نايب – که ايشان را «نواب» يا «ابواب» يا «سفراء» ميخواندند – نامهها و توقيعات حضرت را به مردم ميرساندند و خود به زيارت ايشان نايل ميشدند.
بجز اين چهار تن – که «سفراء محمودون» و «نواب مرضيون» ناميده ميشوند – ظاهراً کساني ديگر نيز در مدت غيبت صغري، به حضور امام رسيدهاند. امّا کساني هم بودهاند که به دروغ ادعاي سفارت و نيابت نمودهاند و مورد تکذيب و لعن سخت حضرت مهديعليه السلام و نواب خاصّ و شيعيان قرار گرفتهاند؛ از قبيل «شريعي»، «نميري»، «حسين حلاج»، «شلمغاني» و… .
با پايان زندگي علي بن محمد سمري (نايب چهارم)، عصر نيابت خاصه به انتها رسيد و دوره نيابت عامّه آغاز گرديد. به اين معنا که از سوي امام شرايطي کلي و به طور عام تعيين شد که در هر زمان بر هر کسي منطبق شد، سخنش سخن امام بوده و اطاعتش واجب و مخالفتش حرام خواهد بود.
اعتماد شيعه اماميّه بر غيبت امام دوازدهم و زنده بودن او در طي قرون متمادي، اعتماد به ظهور او در آينده، خروج او از پرده استتار، گرفتن حکومت و خلافت الهي و… موجب سؤالات و شبهات فراواني از جانب مخالفان شيعه اماميّه شده است و علماي شيعه به خوبي در هر عصري به اين موارد پاسخ دادهاند.
اعتقاد به امام حي قائم و انتظار ظهور او و نيابت فقها، از نظر سياسي، فرهنگي و ديني نتايج مهمي در تاريخ تشيّع داشته است و تکيه گاه شيعيان و سبب انسجام و اتحاد جامعه ايشان و زنده ماندن روح انقلاب و مقاومت در آنان بوده است.
اين انگاره موجب گرديده است که هميشه عدهاي در صدد تحصيل علم و وصول به مقام اجتهاد بر آيند. مدارس بزرگ شيعه در ايران، عراق، هند و ساير بلاد آسيا و آفريقا، نه تنها موجب بقا و قوّت تشيّع بوده است؛ بلکه معارف پربار تشيّع را ترويج کرده و مشعل دانش و خرد را در تاريکترين ادوار تاريخ روشن نگه داشته است. (1).
منابع ومأخذ:
————–منبع کلی کتاب فرهنگ نامه مهدویت خدامراد سلیمیان—————————————
منابع مطالب:
(1). دايرةالمعارف تشيّع، ج 2، صص 377 – 373 با تصرف و تلخيص.
———————————————————————————————–